گروه سینمایی هنرآنلاین: اختتامیه سیونهمین جشنواره فیلم کوتاه امشب برگزار میشود و برگزیدگان آن معرفی میشوند. دو فیلم کوتاه «شیهه» و «۳:۳۳» در بخش داستانی این رویداد سینمایی حضور دارند. احسان طهماسبی و فاطمه ترکاشوند درباره این دو فیلم یادداشتی نوشتهاند که در ادامه آمده است.
«شیهه»؛ روایتی از شک و تردید
احسان طهماسبی: در طول تاریخ، محبوبیت ادبیات و سینمای ملودرام، در دورههایی بوده است که مردم، به دلایل ایدئولوژیک، اجتماعی، اقتصادی، عاطفی و ... تحت فشار بودهاند. بهطور کل ملودرام، بستر مناسبی برای نمایش فیلمهای با محوریت خانواده و روابط انسانی بوده که در سالهای اخیر و با ترویج بیشتر افکار فمینیستی (و با لحاظ کردن محبوبیت همیشگی این گونه سینمایی میان زنان)، ژانری مناسب برای نمایش دغدغههای عاطفی زنان بوده است. شیهه، در بستر ملودرام و در روایت نیمروزۀ خود از زندگی زنی با نام خانوادگی شایگان، به نمایش ازهمگسیختگی روانی و درد عاطفی زنی مقتدر و مستقل میپردازد که پس از رسیدن به قطعیت در تصمیم سقط جنین، در مواجهۀ اتفاقی با پسربچهای که اسب اسباببازیش (مکس) را مرده میداند و در موقعیتی تراژیک، دچار تردید و تشویش میشود. میتوان گفت در شیهه، با رویکرد روانشناسانه و با کمک تمهیدات سینمایی، نمایش زندگی درونی و نهان شخصیت شایگان به وسیله اوضاع و احوال زندگی بیرونی و آشکار وی (که در دکوراسیون منزل و تلفنهای تهدیدآمیز و تیپ شخصیتی و گفتاری او مشهود است) پنهان شده است. فیلم، از زمان حدوداً سه دقیقهای خروج پسربچه از منزل تا اقدام وی در رهایی رها، برای به نمایش درآوردن تردید و شکی که در دل شایگان است به شیوهای درست و البته تا اندازهای نمادین بهره میجوید تا او را برای تصمیم نهایی که با اقدام شوکآور و دهشتناک پسربچه همراه است آماده کند.
«۳:۳۳»؛ طلسم عمق میدان روی قواعد ژانر وحشت
فاطمه ترکاشوند: ژانر هراس همیشه این پاشنه آشیل را دارد که ظرفیتهای وحشتانگیز داستان، کارگردان را در استفاده از ابزارهای کارگردانی به تنبلی بیندازد. «۳:۳۳»؛ به روشنی، هموغم خود را روی داستان مبتنی بر شنیدهها و نزدیک به تجربه واقعی میگذارد و سعی میکند بیشترین بهره را از ظرفیت گریم، عنصر غافلگیری، تکنیکهای بصری برای انتقال فضای ذهنی ببرد. اما محیطهای کوچک فیلمبرداری و قاببندیهای بسته و محدود، اثر را از تاثیر شگرف عمق میدان به عنوان عنصر غالبا کارآمد در ژانر هراس و تبعا مخاطب را از احساس پیشبینیناپذیری محیط قاب، محروم میکند. بازیهای نهچندان حرفهای و از دست رفتن زمام کارگردانی در سکانسهایی که قرار است بیرون از ماجرای وحشتانگیز اتفاق بیفتند، نقطهضعفهای مشهود «۳:۳۳» محسوب میشوند.
شروع بیمنطق داستان وقتی شخصیتی از مسیر قصه خارج میشود بدون آن که کنجکاوی و جستوجوگری را در شخصیت مقابل خود برانگیزد، نشانه دیگری است از این که مولفان روی داستان بیرون از سکانسهای وحشت، وقت چندانی نگذاشتهاند. «۳:۳۳» میتوانست فراتر از ترساندن مخاطب با یک ماسک هیولایی حرکت کند و هراس را در دل داستانی قوامیافته با کارگردانی خلاق و مبتنی بر قواعد ژانر بجوید.