سرویس سینما هنرآنلاین: آیلار ریاضی بازیگر فیلم "پرو" ساخته بهزاد نعلبندی یادداشتی را در اختیار هنرآنلاین قرار داده است.
متن یادداشت به شرح زیر است: "اگر زندگی طی کردن یک مسیر باشد، مهاجرت راه رفتن روی بندِ بندبازیست، باید بروی، فقط بروی و چه سخت است رها کردن همه دلبستگیهایی که نمیتوانستی در چمدانت آنها را جا کنی. انگار لباسِ مهمی را در خانه جا گذاشتهام. مثل سپیده، نقشی که قبل از سفر بازی کردهام، لباسی که روزی به تن کردم و این روزها با اکران "پرو"، روی پرده داستانش را میگوید.
سپیده دختری است با یک زندگی دوگانه. او در وضعیتی پارادوکسیکال، میان آنچه هست و آنچه میل دارد که باشد، زیست میکند. هر دو زندگی سپیده، هر دو رویی که از زندگی این شخصیت در طول یک شبانهروز از زمان نمایشی فیلم میبینیم به شدت از من دور بودند. با طبقه اجتماعی و دغدغههایش بیگانه بودم و اگر کمکهای دوستانم، خصوصا دوست هنرمندم سیمین کرامتی که در فیلم نقش نازی را ایفا میکرد و نیز کارگردانی و راهنماییهای بهجا و بهسزای آقای نعلبندی نبود، نمیتوانستم درونیات سپیده را لمس کنم، نزدیکش شوم و به اصطلاح نقش را پیدا کنم.
اما به جز این کمکها و راهنماییها دستآویز یاریرسان من برای نزدیک شدن به نقش، تمرکز بر همین زیست پارادوکسیکال بود. وضعیتی که در آن، فرد نه دست از امیال فردیاش میکشد و نه بستر اجتماعی موجود امکان و اجازه تحقق خواستها و آرزوهایش را به او میدهد.
این وضعیت بحرانیست که به واسطه وضعیت اجتماعی موجود که از زمان ساخت فیلم تا کنون بحرانیتر نیز شده، بیشتر افراد جامعه از تمام طبقات، با آن دست و پنجه نرم کردهاند. جایی که همهچیز و همهکس در مقابل خواست فرد نکن میگویند و او شجاعانه به تنهایی در مقابل این نکن میایستد و مصرانه بر طبل خواستن میکوبد.
مخاطبی که پای قصه سپیده مینشیند شاید موقعیت او را عینا تجربه نکرده باشد، اما به احتمال زیاد کیفیت احساسی او را، این ساییدگی احساس در تعارض میان جبر اجتماعی و خواست شخصی را به نوبه خود بسیار تجربه کرده است. این نقطه همانطور که به من برای نزدیک شدن به کاراکتر کمک کرد به مخاطب نیز برای همذاتپنداری و درک شخصیت و داستانش کمک خواهد کرد.
بعد از این همذاتپنداری است که تصمیم سپیده اهمیت مییابد. انتخاب او مقابله با تمام جبرهایی است که مطالبات اولیه و انسانیاش را نادیده میگیرند. داستان سپیده تقلا برای حضور در یک مهمانی نیست. این لایه رویی داستان هست اما آنچه در زیر این داستان، سپیده و مخاطبش را برمیانگیزد، پافشاری او بر روی مطالباتش است. سپیده میداند که در پی این مطالبه قوه قهریه و نیروی قاهره سخت انتظارش را میکشند و حتی به احتمال زیاد آن زد و خوردها را هم پیشتر پیشبینی کرده است. اما آن را به جان میخرد و دست از خواست خود نمیکشد. سپیده زنده است و میخواهد زندگی کند.
موانع یک زندگی انسانی از اقتصاد تا جبرهای فرهنگی و قانونی، برای طبقات و دستههای فرودست، معمولاً بلندتر و ناگزیرترند. زنان یکی از این طبقات در گل مانده هستند که برای هر چیز کوچک باید دو برابر زور بزنند. قانون برای آنها راه گریزی نگذاشته و لایحه به لایحه، زنجیر بر زنجیرشان بسته است. سنت و مذهب، فرهنگ و عرف هم آنچه را قانون زنجیر زده قفل میکند و ما نمود همه این موانع را در داستان سپیده میبینیم. در هم تنیدگی دستهای خانواده و نظام اقتصادی و فرهنگی برای در پستو بستن زنی که میخواهد تجربه کند، میخواهد زندگی کند.
بیشتر فیلمهایی که درباره معضلات و مشکلات زنان ساخته میشود دست روی موارد حادتر و استثناتر میگذارند که البته آنها هم باید نگاه شوند. اما سنگهایی که سر سپیده را میخراشند مسائل به شدت روزمرهای هستند که با همه خُردی و سادگی میتوانند اثرات جدی بر زندگی و هویت یک زن بگذارند. میزان فشاری که سپیده در مسیر خواست سادهاش، رسیدن به یک مهمانی، تحمل میکند به خوبی نشانمان میدهد که این موقعیت ساده چه قدر عمیق و گرهخورده با دغدغههای انسانی او است.
بنابراین زنان و مردانی که دغدغه حقوق زنان داشته باشند داستان سپیده را با اشتیاق بیشتری دنبال خواهند کرد. هرچند به عقیده من همه ما از هر جنسیت و ذهنیتی باید نسبت به محیطمان و نسبت به همدیگر حساس باشیم و بدانیم همین حرفها و رفتارهای ساده و روزمرهمان چه قدر مهم و معناساز هستند. این به ما کمک میکند، مسئولانهتر عمل کنیم.
آنچه سپیده در انتهای داستانش دور میاندازد تنها یک لباس نیست. این عمل او آغاز یک مبارزه است. مبارزهای که نتیجهاش هیچ معلوم نیست. نه در داستان و نه در بیرون داستان. فیلم هم کوچیکترین تلاشی برای پیشگویی این پایان نمیکند. اما آغاز این مبارزه، خود خوشترین پایانی بود که سپیده میتوانست برای داستانش نشانمان دهد.
امروز احساس میکنم سپیده را همراه خودم از بند گذراندهام و با من زندگی میکند. اگر فیلم را ندیدهاید دعوت میکنم آن را ببینید، اگر آن را را دیدهاید برایم بنویسید آیا سپیده حق داشت تا همراه من بیاید؟"