سرویس سینمایی هنرآنلاین: مسعود کیمیایی فیلمسازی با مقتضیات خود است؛ سینمای مسعود کیمیایی شبیه هیچ کسی جز خودش نیست. در اغلب فیلمهای او یک قهرمان دیده میشود و ضدقهرمان و یا ضدقهرمانهایی که از جنس مردم نیستند. از جنس زر و زور و ریا هستند
رفیق در فیلمهای کیمیایی اغلب نقش مکمل را به خود میگیرد. اگر سینمای کیمیایی را دنبال میکنید حتماً فیلم "جرم" را با بازی پولاد کیمیایی و حامد بهداد به خاطر دارید.
در فیلم جدید کیمیایی اما خبری از پولاد کیمیایی نیست؛ این بار فیلمساز رفته است تا قهرمان خاص خود را پیدا کند. شاید کمتر کسی تصور میکرد سعید آقاخانی که شاکله نقشآفرینیهایش در آثار طنز خلاصه میشود روزی قهرمان فیلم کیمیایی بشود، اما به نظر انتخاب او در فیلم درست است؛ هرچند در برخی سکانسها آقاخانی به ورطه بزرگنمایی میرسد، اما در اغلب بخشهای این فیلم، نقشآفرینی قابل قبولی دارد. مسعود کیمیایی در "خون شد" تلاش کرده رنگ و بوی انتقام و گرفتن حق را در چشمان قهرمانش به تصویر بکشد تا در چاقوی تیز او.
بازیهای این اثر در جایی که بازیگران حرفهای بازی میکنند قابل دفاع است؛ بازی لیلا زارع در نقش معتاد قابل دفاع است و البته این فیلم فرصتی برای بازیگران کارگاهی مسعود کیمیایی است تا خودی نشان بدهند هرچند که برخی از آنان از این فرصت خوب به دست آمده استفاده درستی نمیکنند؛ در عین حال استفاده از بازیگران کارگاهی به مخاطب این فرصت را میدهد تا بدون تصور و پسزمینه ذهنی، آنان را در قامت شخصیتهای مختلف ارزیابی کند و خود به آنان نمره قبولی یا عدم قبولی بدهد.
کیمیایی روایت خود را در ناکجاآبادی روایت میکند اما زمان فیلم زمان غلبه زر و زور به انسانیت است؛ چیزی نزدیک به چیزی که کیمیایی از زمانه امروزش درک میکند و بغض کارگردان در فیلم در چشمان گهگاه نمناک قهرمانش یا برادرش مرتضی دیده میشود.
"خون شد" اثری نمادین است؛ نمادهایی آشکار برای مخاطبان عام و کسانی که بهاصطلاح در فیلم کیمیایی رو بازی میکنند مانند چراغهایی که با آمدن هر عضو از خانواده به خانه روشن میشود.
و البته "خون شد" مملو از نمادهایی است که حاصل عشقبازی کیمیایی با کارنامه کاری خود و قهرمانان آثاری است که در بیش از نیمقرن آنان خلق کرده و به آنان علاقه دارد. از "رضا موتوری" و "قیصر" تا دیگر آثاری که همچنان بهترینهای کیمیایی است.
کیمیایی اما در این فیلم میخواهد قهرمانش گنگ بماند؛ فضلی شبیه اینروزهای مسعود کیمیایی است مردی ساکت که دلش برای خانه یعنی کشورش میتپد و در پسزمینه فیلمش به دنبال جمع کردن همه دور هم است.
کیمیایی همواره فیلمسازی دغدغهمند بوده اما در سالهای اخیر در بیان دغدغهها به زبان سینما موفق نبوده اما این بار او در 78 سالگی از زبان سینما برای بیان حرفش استفاده بهتری کرده است و قهرمان قصه کیمیایی این بار در تاریکی قدم به زمینی میگذارد که میداند باید برای نگهداری آن تا سرحد مرگ بجنگد و بیصدا زمین را برای روشن کردن چراغ خانه دل ترک کند.