سرویس سینمایی هنرآنلاین: مهدی صباغزاده کارش را با سینمای آزاد مشهد آغاز کرد و جزو نسل اول سینماگرانی است که به شکل حرفهای وارد سینما شدند.
او این روزها فیلم کمدی "کلوپ همسران" را در مقام کارگردان بر پرده سینماها دارد که حواشی بسیاری را به همراه داشته است، از جمله این که تلویزیون تیزرهای حمایتی خود را از فیلم سلب کرده است و حوزه هنری هم آن را در سینماهای خود به نمایش نمیگذارد. این اتفاقات در حالی رخ داده است که صباغزاده معتقد است یک فیلم کمدی خوب و سالم به دور از آثار سخیفی که نام کمدی روی خود نهادهاند، ساخته است.
محمدرضا شریفینیا، میترا حجار، گوهر خیراندیش، محمدرضا هدایتی، بیژن بنفشه خواه، شقایق فراهانی، علی انصاریان، سمیرا حسنپور و رضا بنفشهخواه در این فیلم بازی میکنند. داستان درباره سه مرد متمول است که برای فرار از دست همسرانشان به همراه یک خواننده زیرزمینی پاپ به جزیره کیش متواری شده و نقشه ربوده شدن خود را میکشند.
به بهانه اکران "کلوپ همسران" با فیلمساز باسابقه گفتوگو نشستیم که آن را در زیر میخوانید:
آقای صباغزاده، وضعیت اکران "کلوپ همسران" به چه شکلی است و فروش فیلم تا چه اندازه برای شما راضیکننده است؟
اتفاقات زیاد خوبی نیفتاده است، اما به هر حال مردم به "کلوپ همسران" علاقهمند هستند و آن را دوست دارند. تا جایی که من در سالن با مردم بودم آنها را بهشدت راضی دیدم، اما به هر حال اکران فیلم در فضای محرم و صفر باعث شد ما هنوز آنطور که میخواهیم نتوانیم جواب بگیریم.
یعنی به نظر شما تقارن اکران "کلوپ همسران" با ایام محرم و صفر باعث شد این اتفاق برای فیلم شما بیفتد یا بهطور کلی فکر میکنید میزان مخاطب سینما پایین آمده است؟
متأسفانه از اول سال یک سری فیلمهای خوب را اکران میکنند و جذابیت سینما را در دو، سه ماه اول بالا میبرند. مردم نیز در آن مدت به سینما میآیند و میروند و علاقهمند میشوند، اما بعد یکی دو ماه فیلمهای ضعیف اکران میکنند و مردم دلزده میشوند. درنتیجه وقتی یک فیلم قوی میآید مردم تا بخواهند دوباره با سینما آشتی کنند و بروند فیلمها را ببینند مدتی طول میکشد.
مدتی است که فیلمهای کمدی خیلی خوب فروش میکنند و مخاطبان بسیار زیادی هم نسبت به فیلمهای اجتماعی دارند. فیلم شما هم در این پروسه افتاده است یا میتوانیم بگوییم مردم دیگر از دیدن فیلمهای کمدی اشباع شدهاند و زیاد سراغ این جنس از فیلمها نمیروند؟
فکر میکنم مردم هنوز از فیلمهای کمدی لذت میبرند چون مردم به لحاظ روحی و به دلایل اقتصادی و گرفتاریهایی که در جریانش هستید، به لحاظ روحی شرایط مناسبی ندارند. از سوی دیگر با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه جیبهای مردم نیز خالی است، اما به هر تقدیر مردم از فیلم کمدی خوب استقبال میکنند و فیلم اجتماعی خوب را هم میروند میبینند. سینمایی که جان و رمق داشته باشد و بتواند با مردمش ارتباط برقرار کند در هر ژانری میتواند مردم را به سمت خود بکشاند.
پس چرا بسیاری از دوستان و همکاران شما اعتقاد دارند فیلمهای اجتماعی امروز دیگر روی بورس نیستند و مخاطب را آنچنان نمیتوانند جذب کنند؟
واقعیت این است که فیلمهای اجتماعی خوب هم میفروشند و شما از ابتدای سال نمونههایش را دیدهاید. فیلمهایی داشتهایم که به شرایط اجتماعی پرداخته و تلخ هم بودهاند، اما فروش خوبی داشتند. اما این که بعضی از فیلمهای اجتماعی نمیفروشد دلیلش این است که یا ضعف سناریویی و ضعف کارگردانی دارند یا پرداخت خوبی به آنها صورت نگرفته است و کشش و جذابیت لازم در فیلمها نیست. به هر صورت در شرایط امروز مردم نسبت به فیلمهای کمدی راغبتر هستند، به دلیل این که روح و روان خستهای دارند و وقتی به سینما میروند دلشان میخواهد شاد باشند و بخندند و برای لحظاتی استراحت روحی بکنند و از سینما بیایند بیرون. به همین خاطر فیلمهای کمدی بیشتر مورد توجه قرار دارند.
خود شما همواره چه در مقام تهیهکننده و چه در مقام کارگردان آثاری را تهیه کردهاید که بخش عمدهای از مخاطب سینما را جذب کردهاند و بهاصطلاح امروزیها، کارهایتان جزو آثار سینمای بدنه هستند و همین باعث شده که مخاطب شما و آثارتان را بهخوبی بشناسد. بخش روحی روانی مخاطب چقدر برای شما اهمیت داشته که به سراغ این دست آثار رفتهاید؟ خیلیها معتقدند یک سینماگر وظیفه دارد در کارش پند و اندرز یا هشدار بدهد تا مسئولین نسبت به یک موضوع آگاه شوند. آیا شما رسالت خودتان را در این میدانید که این هشدار را به مسئولین بدهید یا جزو آن دسته از هنرمندانی هستید که احساس میکنید سینما صرفاً سرگرمی است و باید این بُعدش را پررنگ کنید؟
وظیفه فیلمساز شعار دادن و هشدار دادن نیست. فیلمساز یک کار هنری میکند با ظرافتهای خودش. مشکلات و گرفتاریهای جامعه را هم بهنوعی ارائه میدهد که اگر مسئولین به آن توجه کردند ادامه پیدا میکند و تأثیر خواهد گذاشت. تمام فیلمهایی که در این سالها ساختهام فیلمهای اجتماعی بودهاند و همیشه سعی کردهام قصههایی را روایت کنم که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند، اما واقعیت این است که در این سالها هیچ توجهی به فیلمسازهای ارزشمند و ارزشگرا نشده است. بسیاری از این فیلمسازها الآن گرفتار و بیکار هستند و در شرایط سختی زندگی میکنند و کسی هم به سراغشان نمیرود. از هیچ جایی تأمین مالی نمیشوند. خیلی از آنها ممکن است زرنگ بوده باشند و چیزی برای آیندهشان پسانداز کرده باشند، اما اکثر آنها در شرایط سختی زندگی میکنند. خود من بعد از سالها تصمیم گرفتم یک فیلم کمدی ارائه بدهم که هم کار خوبی باشد و هم مورد توجه مخاطب قرار بگیرد و بتواند یک مقدار به مردم روحیه بدهد و آنها را شاد کند. امروز شرایط ما طوری است که جریانات اجتماعی را زیاد نمیتوانیم به رخ مردم بکشیم چون مردم خودشان بهاندازه کافی گرفتاری دارند و میدانند گرفتاری و مشکلاتشان چیست و قرار نیست ما از طریق فیلمهایمان بدبختیها و مشکلات مردم را به رخ آنها بکشیم. ما باید کمک کنیم مردم یک مقدار شاد باشند و در زندگیشان آرامش داشته باشند و بتوانند لحظاتی را سرگرم باشند.
این اتفاقاً کار را برای شما بسیار سخت میکند چون به هر حال شما باید فضا را بهگونهای پیش ببرید که هم بخش سرگرمی را در نظر بگیرید و جذب مخاطب داشته باشید و هم کاری را ارائه بدهید که به لحاظ نقد و بررسی ارزش قابل قبولی داشته باشد. به هر حال سینمای کمدی این روزها به خاطر برخی فیلمها به لحاظ نامی جنبه زیاد خوشایندی ندارند و ما عمدتاً وقتی داریم از فیلم کمدی یا طنز یاد میکنیم یک واژه "سخیف" هم کنارش میآید. یا شاید کلاً دیدگاهها به این سمت برود که فیلمهای کمدی امروز ما فیلمهای بزنوبرقصی هستند که بعضاً شوخیهای اروتیک هم در آنها وجود دارد. این موضوع به جهت این که بخواهید یک فیلم کمدی در ژانر خودش و به شکل درست به مخاطب ارائه بدهید، کار را برای شما سختتر نمیکند؟
بله. به هر حال هر فیلمساز یک دیدگاهی دارد. من نمیتوانم یک کمدی سخیف تولید کنم و بسازم، همچنان که تا به حال نتوانستهام این کار را بکنم، اما توانستهام کمدیای بسازم که سرحال، جذاب و خوب باشد و بتواند اتفاقاتی که در اجتماع بین مردم میافتد را به شکل طنز و کمدی بیان کند و مخاطب هم با دیدن فیلم راضی از سینما بیرون بیاید. ساختن کمدی سالم و خوب کار سختی است. نوع سخیفش را من هم قبول ندارم و فکر میکنم اگر قرار باشد با حرفها یا رفتارهای سخیف و ادابازیهای بیمورد تماشاگر را بخندانیم غلط است. من نه میتوانم دنبال این سینما بروم و نه توانش را دارم. آنچه توان داشتم همین "کلوپ همسران" است که الآن روی پرده سینماهاست.
چه شد که به سمت ساخت "کلوپ همسران" رفتید؟ فیلم قبلی شما یک فیلم کاملاً اجتماعی بود.
در جامعه امروز و روابط زناشویی اصطلاحاتی چون زنذلیل یا مردسالار بودن یا شک و ترید بین زن و شوهر دیده و شنیده میشود که در سطح خود مورد توجه است و من هم سعی کردم این قضیه را بهنوعی مطرح کنم. به هر حال خانمها حساس هستند و مردها هم به شکل دیگری نسبت به خانمها این حساسیت را دارند و مسائلی مثل زنذلیلی یا مردسالاری در همه طبقات جامعه وجود دارد و ما نمیتوانیم این مسائل را نادیده بگیریم. به هر حال دقت به همین نکات و مسائل ریز و جزئی است که یک کار کمدی قشنگ و سالم را میسازد.
این نشان از نگاه ریزبینانه و نکتهبینانه شما به روابط آدمها و جامعهای که در آن زندگی میکنیم دارد. شما دقیقاً به این جزئیات بیشتر تمرکز میکنید یا بهطور کلی فضای اتمسفر جامعه را در نظر میگیرید؟
من سراغ طبقهای رفتهام که میانه است و بهنوعی زندگی مرفهی دارند و حتی ممکن است وکیل، وزیر و حتی رئیسجمهور هم به این شکل زندگی کنند و همسر این آدمها هم ممکن است به آنها تسلط داشته باشند. دوستان زیادی دارم که همینطوری هستند و هر چه خانمشان میگوید باید گوش کنند. اصلاً بدون خانمشان نمیتوانند زندگی کنند و ترس و وحشت دارند. بعضیها هم از شوهرشان میترسند ولی معمولاً خانمها سر هستند (با خنده). حساسیت خانمها نسبت به مردها بسیار بالاتر است و در عاشق شدن، رفتارهای زندگی و نشستوبرخاست همسرشان، دقت بیشتری دارند و حتی همسرشان را کنترل میکنند. بهخصوص الآن که با گوشیهای موبایل میتوانند راحت این کار را انجام بدهند.
در فیلم "خانه کاغذی" هم ما این نگاه ریزبین و نکتهبین شما در رابطه با زندگی یک روزنامهنگار قدیمی را دیدیم. در فیلمهای قدیمی و سریالهایی که طی این سالها کار کردهاید هم همینطور. بهعنوان کسی که بیش از چهار دهه در سینما فعالیت داشتهاید فکر میکنید یک هنرمند چقدر باید این نگاه ریزبینانه را در کار خودش داشته باشد؟
من به این موضوع زیاد توجه ندارم. به هر حال در ذهن شما چیزی نهفته است که ناخودآگاه به فیلمها تبدیل میشود. ظرافتها کمکم وارد سینما میشود. اینطور نیست که از قبل فکر کنم چه بکنم و چه نکنم. مثلاً در فیلم "خانه خلوت" بین آقای انتظامی و خانم خردمند که سالها با هم زندگی میکنند اختلافات وجود دارد ولی با یک آب پاشیدن و یک لبخند ظریف، این عشق همچنان پابرجا میماند. به هر حال در زندگی چنین اتفاقات ظریفی هم وجود دارد. از سال 47 وارد سینمای آزاد و از سال 57 وارد سینمای حرفهای شدم و تا به حال فیلمها و سریالهای زیادی ساختهام. یک سری از فیلمها مخاطب داشته و یک سری به دلیل این که فیلم برای ذهن بیننده سنگین بوده مخاطبش کمتر بوده است. به هر حال تلاش خودم را کردهام که در حد توانم به سینمای ایران کمک کنم تا سینمای ایران بتواند در جهان یک سینمای شریف و نمونه باشد که این اتفاق هم افتاده است. در جهان، سینمای ایران را یک سینمای انسانی و ویژه میبینند و به آن توجه دارند. این اتفاق بعد از انقلاب افتاده است.
آقای صباغزاده این روزها درباره فیلم شما صحبتهایی شد و حتی فیلم شما در سینماهای حوزه هنری به نمایش درنیامد و تلویزیون هم از آن حمایت نکرد. چرا؟
روح و روان فیلمهایی که ما در سینما میبینیم همه از سلامت ویژهای برخوردار هستند. گاهی وقتها ممکن است شیطنتهای برخی افراد در فیلمهایشان اتفاق بیفتد که به هر حال مورد کنترل وزارت ارشاد هست. البته گاه ما میبینیم خیلی از مسئولین نسبت به سینمای ما که شرافت و پاکی در آن نهفته است بیتوجه هستند. بهطور مثال حوزه هنری برای خودش شرایط ویژه باز کرده و یک سری فیلمها را نمایش نمیدهد. وقتی میپرسیم میگویند ماه محرم و صفر است. اگر ماه محرم و صفر است چرا وزارت ارشاد پروانه نمایش میدهد که ما فیلم را نمایش بدهیم؟ چرا همه سینماها دارند نمایش میدهند و شما نمایش نمیدهید؟ اگر راست میگویید بعد از محرم و صفر فیلم را نمایش بدهید. یا تلویزیون وظیفهاش است که به فیلمهای سینمایی ایران کمک کند و تیزر پخش کند ولی این کار را انجام نمیدهد و ما را از این اتفاق محروم میکنند. بعد از ما تعهد میگیرند که با تلویزیونهای خارج همکاری نکنیم. تلویزیون این امضاء و تعهد را از ما میگیرد و بعد خودشان ما را تحریم میکنند. این خیلی بد است. اگر ما آگهی فیلممان را به بیبیسی یا شبکههای جم بدهیم تا پخش کنند ما را بازخواست میکنند که چرا این کار را کردید. خب شما هستید که دارید ما را وادار میکنید. ما تسلیم هستیم و امضاء میکنیم که با شبکههای خارج از کشور همکاری نکنیم ولی چرا خودتان ما را تحریم میکنید؟ ما همه چیز را رعایت میکنیم ولی شما چرا این ظلم را به تهیهکننده و فیلمساز روا میدارید و به بخش خصوصی زیان وارد میکنید؟ بخش خصوصی در حالت فعلی برای 300-400 نفر سفره باز میکند و آنها مشغول کار میشوند، اما وقتی از بخش خصوصی حمایت نمیشود جلوی پهن شدن این سفره را هم میگیرند. درنتیجه بخش خصوصی از پای میافتد و بیکاری و مشکلات گریبان خود دولت را میگیرد. متأسفانه دولت نسبت به این قضیه توجه نمیکند و وزارت ارشاد هم آن را جدی نمیگیرد و در مقابل زورگوییها ایستادگی نمیکند. به جای این که جلوی رانتها و دزدیهایی که در این مملکت انجام میگیرد را بگیرند، یقه تهیهکننده یا فیلمساز را میگیرند و انگار با سینما و فیلم مخالف هستند. در حالی که سینما پس از انقلاب توانست شرایط و موقعیت فرهنگی و اقتصادی این کشور و ترقی و تکامل ما را به دنیا نشان بدهد و الآن دنیا دنبال فیلمهای ماست. این رفتارها کمکم فیلمسازها را افسرده میکند. من چند روز پیش برای اکران عمومی فیلم به یکی از سینماها رفتم و خواستم چند دقیقه از فیلم را هم ببینم که خدایی نکرده در حق مردم کملطفی صورت نگیرد. آنقدر مردم خندیدند و در سینما جذابیت ایجاد کردند که ما مجبور شدیم تا آخرین لحظه در کنار مردم بمانیم. من اوج سلامت و فضای شادابی را با مردم در سینما دیدم. این خیلی به من روحیه میداد. آمدم بیرون و به آقای انصاریان گفتم من چقدر از شاد بودن مردم و این فضا لذت بردم. اگر فیلم من یک فیلم تلخ بود و همه را به گریه میانداختم باید سرم را پایین میانداختم و میرفتم و صدای مردم هم درنمیآمد. به هر حال روزگار و شرایط این است و ما باید سعی کنیم با زمان و شرایط حال و آینده پیش برویم. هم آینده را در نظر بگیریم و هم حال را.
با این توصیفاتی که داشتید از صفر تا صد "کلوپ همسران"، یعنی از زمانی که شما فیلمنامه را در دست گرفتید تا زمانی که فیلم روی پرده رفت، تا چه اندازه دچار ممیزی شد و فیلم چند درصد به آنچه در ذهن شما بود نزدیک شد؟
اتفاقاً آقایان به فیلمنامه ایراد نگرفتند. فکر نمیکردم به فیلم پروانه ساخت بدهند. اما مطمئناً در شورای پروانه ساخت فکر میکردند صباغزاده در اجرا یک کار دیگر خواهد کرد. به هر حال فیلم ساخته شد و دوستان فیلم را دیدند و متأسفانه خورد به زمانی که "رحمان 1400" در حال اکران بود. آن روز "رحمان 1400" را پایین کشیده بودند و شب فیلم من را دیدند. خب این مسئله تأثیرات عجیبوغریبی روی شورا گذاشته بود تا نگاهشان تیزبینانهتر شود. 27-28 مورد به من اصلاحیه دادند! ما سعی کردیم با رسیدن به تفاهم یک مقداری از این اصلاحیهها را حذف کنیم. جاهایی هم سعی کردیم بوق بگذاریم تا صحنه مورد نظر را حذف نکنیم.
آیا موارد ممیزی روی اصل موضوع تأثیر گذاشت؟
اتفاقی برای فیلم نیفتاد اما به هر حال سعی کردند خندهها و شادابی مردم را کم کنند، و الا چیز ویژه و خاصی نبود و به همین خاطر من خیلی با آنها لجاجت نکردم و سعی کردم همکاری کنیم تا فیلم پروانه نمایش بگیرد. دو، سه ماه پشت درهای شورای پروانه نمایش مانده بود و من میرفتم و میآمدم. شورای پروانه عوض میشد و شورای بعدی میآمد و ما سعی میکردیم مشکلات را رفع کنیم تا فیلم اکران شود. فیلم برای این که آماده اکران شود از مشکلات و صافیهای زیادی گذشت ولی مسئله فعلی ما این است که چرا الآن آن را نمایش نمیدهند و چرا تلویزیون اذیت میکند؟ آیا شما با بخش خصوصی لج هستید؟ اگر بخش خصوصی را نمیخواهید خود دولت بیاید سینما را اداره کند. اصلاً همان بخشهای دولتی که آمدهاند و پولهای گردنکلفت دستشان است و به هنرپیشهها میدهند سینما را اداره کنند. به همان تعداد کارگردان کار بدهند تا کار کنند و کلاً اسم سینما را بکنند سینمای دولتی. چرا وقتی یک کشور آزاد است و حداقل شعار داده میشود که در آن دموکراسی وجود دارد، یک عده در مقابل ما میایستند؟ ما باید در برابر دشمن بایستیم یا خودی؟ چرا خودمان، خودمان را تحریم میکنیم؟ مردم ما خوشبختانه با هوشیاری خودشان در مقابل زورگوییهای آمریکا ایستادهاند و الا به شعارهای شما توجه نمیکنند. مردم میدانند که استعمار چیز بدی است و میدانند اگر آمریکا بیاید زندگی و مغز و استخوانشان را هم میبرد. با وجود تمام مشکلات خوشبختانه مردم بهعنوان تماشاگر در کنار ما ایستادهاند تا سینمای بخش خصوصی باقی بماند. من اینجا واقعاً از مردم تشکر میکنم که ما را حمایت میکنند.
بخش خصوصی که شما در مورد آن صحبت میکنید مستلزم حضور سرمایهگذار است. فکر میکنید با این حجم از ممیزی و فشاری که از سازمان یا شوراها روی فیلمسازها وارد میشود آیا سرمایهگذارها در سینما ماندگار هستند یا سرمایهگذاران اندکی که به این عرصه ورود کردهاند کمکم از این عرصه میروند و بخش خصوصی کلاً زمین میخورد؟
یک عده از کسانی که در بخش خصوصی سرمایهگذاری میکنند با اهداف دیگری وارد سینما میشوند و یک سری دیگر با علاقه و احساس نسبت به هنر جلو میآیند که البته طبیعی است آنها هم دوست دارند منافعی ببرند. به هر حال این آدمها میتوانستند دلار بخرند یا ساختمانسازی کنند تا سود بیشتری ببرند ولی به سینما آمدهاند و باید مطمئن باشید علاقهمند هستند. دوست دارند در سینما باشند و به همین خاطر وقتی فیلمشان نمیفروشد یک کاری میکنند فیلم بعدیشان بفروشد. در این بین یک عده هم هستند که این اهداف را ندارند و میآیند بازار را آشفته کنند. سرمایههای بادآورده را وارد سینما میکنند و این بادآوردگی را بهنوعی به هنرپیشهها تلقین میکنند و بعد ترکشهایش به ما برخورد میکنند.
اینها همان دستهای هستند که دستمزدها را بالا بردهاند؟
بله. البته این افزایش دستمزد بیشتر از طریق دولت بوده یا تلویزیون که دستمزدهای بالاتری داده تا فلان هنرپیشه به سریالش بیاید. من دلایل این اتفاق و آنچه در پشت پرده میافتد را واقعاً نمیدانم. خودم شخصاً گفتهام که من نه سازمان اطلاعات هستم نه سازمان امنیت. به من ربطی ندارد. اگر شخصی به دفتر من بیاید و بخواهد سرمایهگذاری کند من باید استقبال کنم و با او درست رفتار کنم. چیزی هم اضافه یا کم از او نگیرم که این سرمایهگذار خدایی نکرده فردا از سینما برود بیرون. میخواهم بگویم که وظیفه جلوگیری از رانتخواری و مسائلی از این دست به عهده ما نیست. قوه قضاییه یا پلیس باید بروند دنبالش. من چطور باید بفهمم فلان سرمایهگذار که به دفتر من آمده رانتخوار است؟ از کجا باید بفهمم که دارد پولشویی میکند؟ من نمیتوانم اطلاعات یک شخص دیگر را به دست بیاورم. دولت باید سرمایهگذار ناسالم را بشناسد و یقهشان را بگیرد. به ما ربطی ندارد. ما در حد و اندازه تولیدمان از سرمایهگذار پول میگیریم و فیلم را میسازیم. البته بعضیها سوءاستفاده هم میکنند. مثلاً اگر فیلم با سه میلیارد تومان تمام میشود، هفت میلیارد از سرمایهگذار پول میگیرند و در زمان تولید سودش را میبرند و برایش مهم نیست فیلم بفروشد یا نفروشد، اما بخش خصوصی سالم چنین کاری را نمیکند و سعی میکند با همان سرمایههای اندک فیلمش را بسازد و مخاطب را جذب فیلم کند.
یک سری سرمایهگذارها مثل آقای محمدصادق رنجکشان وارد این فضا شدند و شروع کردند به سرمایهگذاری کردن در فضای هنری. به هر حال این سرمایهگذارها به بازگشت سرمایه هم فکر میکنند. وقتی فضا بسته باشد و فیلمها نتوانند فروش کنند آیا امیدی هست که این سرمایهگذارها دلزده نشوند و از سینما نروند؟ به طور مثال وقتی یک بخش اعظمی از سالنهای سینمای ایران در اختیار حوزه هنری است و فیلم شما حوزه هنری را از دست میدهد فروش فیلم پایین میآید. در این شرایط آیا این حجم از مسائل و مشکلات باعث فرار سرمایهگذارها نمیشود؟
خب معلوم است که فرار میکنند. به هر حال ما تا یک حدی میتوانیم در مقابل فشارها و زورگوییهای قدرتهای بزرگ بایستیم. پشت سر آقای رنجکشان خیلی حرف زدهاند ولی من ایشان را از نزدیک میشناسم و میدانم بسیار مرد خوبی است و دارد با سرمایه خودش فعالیت فرهنگی میکند و لذت خودش را از فرهنگ میبرد. هوشمندانه دارد عمل میکند و تا به حال ضرر و زیان هم نکرده است. وقتی روی بخش خصوصی فشار باشد و بخش خصوصی نتواند سرمایهای که برای تولید خرج کرده را در اکرانش به دست بیاورد قاعدتاً زده میشود. مثل ما پوستکلفت نیست که 40-50 سال است داریم کار میکنیم و زیان هم بکنیم برایمان اهمیت ندارد و سعی میکنیم دوباره ادامه بدهیم چون کار دیگری بلد نیستیم.
اخیراً بحث ردهبندی سنی فیلمها داغ شده است. به نظر شما ردهبندی سنی فیلم روی فروش فیلمها تأثیرگذار خواهد بود؟ اصلاً میتوانیم بگوییم بحث ردهبندی سنی خودش یک جور ممیزی است؟
بله. وقتی فیلم از شورای نمایش بیرون میآید یعنی مشکلی برای دیده شدن ندارد. اما وقتی ما ردهبندی سنی میزنیم، خانواده از این قضیه میترسد و بچه، دختر یا خانمش را سینما نمیبرد چون فکر میکند این حتماً چیزهای غیراخلاقی دارد. در حالیکه من عرض کردم سینمای ما سالمترین و انسانیترین سینمایی است که در دنیا وجود دارد. هیچ سینمایی در دنیا مثل سینمای ایران حواسش نسبت به بسیاری از مسائل جمع نیست که فیلمهای سالم ارائه بدهد. ما فیلم پورن و سکسی نمیسازیم که شما بحث ردهبندیهای سنی را مطرح میکنید! وقتی یک فیلم پروانه نمایش میگیرد یعنی سالم است و همه مردم میتوانند آن را ببینند، یعنی از بچه کوچک میتواند ببیند تا مرد 90 ساله. اما وقتی محدودیت سنی میگذاریم معنایش این است این سینمای ضداخلاق و ضد بشریت است و شما به سینما نروید. این غلط است. ما داریم تلاش میکنیم تا دوستان را آگاه کنیم که این کار دارد به سینما لطمه وارد میکند و مردم را از سینما دور میکند.
آیا احساس نمیکنید همه مباحثی که در مورد ردهبنی سنی وجود دارد صرفاً به لحاظ مسائل اخلاقی نیست و یک بُعدش هم بُعد اجتماعی است؟ به طور مثال فیلم "شبی که ماه کامل شد" به کارگردانی نرگس آبیار سکانسها و صحنههای خشنی دارد که شاید برای یک بچه 9 ساله قابل هضم نباشد؟ شاید بتوانیم با ردهبندی سنی این آگاهی را به خانواده بدهیم که این فیلم بهتر است برای از یک سنی بالاتر اکران شود؟
شما فیلم خانم آبیار را مثال میزنید اما باید ببینید چه چیزهایی در دسترس نسل امروز وجود دارد. همه افراد کشور به هر طریقی به فیلمهای بسیار خشن آمریکایی و اروپایی دسترسی دارند و همه دارند خشونتهای بدتر از این را میبینند. ضمن اینکه اگر خانم آبیار در فیلمش دو تا تیر شلیک کرده، این واقعیتی بوده که در جامعه اتفاق افتاده است. داعش گروه خشنی بوده است و شما نمیتوانید رفتارهای داعش را انسانی و عاطفی نشان بدهید. مردم ما باید ببینند که داعش چه گروه پستفطرتی بوده که آدمها را به طرق مختلف میکشته و سر میبریده است. یک سری واقعیت را نمیتوان نشان نداد. ضمن اینکه اگر ما میگوییم بچهها نباید خشونت را ببینند چرا در اخبار تلویزیون این همه خشونت را پخش میکنند؟ این همه خشونت از یمن نشان میدهند. یا تصاویری که از فقر در کشورهای دنیا پخش میشود. مردم دارند اینها را میبینند. یک سری مسائل انسان را ناراحت میکند ولی به نظرم ما باید بعضی وقتها این واقعیتها را نشان بدهیم تا مردم هم این واقعیتها را روی پرده سینما ببینند.
بنابراین به نظر شما رسانه ملی با سینمای ما همسو نیستند؟
خیر. اگر بودند که تبلیغ فیلم ما را تحریم نمیکردند. تلویزیون برای خودش یک دولت تشکیل داده و پول ملت و نفت را گرفته و با سلیقه خودش کار میکند. حوزه هنری هم سینماهایی که متعلق به همین مملکت و مردم است را در اختیار خودش گرفته و با سلیقه خودش یک سری فیلمها را نمایش نمیدهد. آیا آنها مسلمانتر از سینماهای دیگر شدهاند؟ یعنی بقیه نامسلمان، کافر و اسرائیلی هستند؟ این کارها زشت است. چرا باید این اتفاقات در کشور ما بیفتد؟
شما نکته بسیار جالبی را مطرح کردید که به فیلم شما 27-28 مورد ممیزی خورده است. فیلم "کلوپ همسران" در ژانر کمدی ساخته شده است. من وقتی با بسیاری از فیلمسازان اجتماعی صحبت میکنم، آنها میگویند فیلم بعدیشان قطعاً کمدی خواهد بود چون هم مجوز آن را راحتتر میگیریم و هم سرمایهگذار آن آماده است و هم اکرانش تضمین شده است، اما شما الآن میگویید با سینمای کمدی هم سخت برخورد میشود و ممیزی میخورد و سرمایهگذار پای کار نمیآید.
سرمایهگذار پای کار کمدی میآید ولی اینکه آینده آن فیلم چه خواهد شد بستگی به پس از ساخت فیلم دارد. شاید اینکه فیملسازان اجتماعی میگویند ما هم میخواهیم فیلم کمدی بسازیم به خاطر این باشد که آنها هم خستگی و گرفتاری مردم را فهمیدهاند.
به این بهانه میخواهند وارد فضای فیلم کمدی شوند که اصطلاحاً یک فیلم پُرفروش بسازند تا از حاصل فروش آن فیلم بروند یک فیلم اجتماعی دغدغهمند بسازند چون گیشه فیلمهای کمدی تقریباً تضمین شده است.
من پس از انقلاب ابتدا فیلم "آفتابنشینها" و "پرونده" را ساختم و بعد به یک سری مشکلات برخوردم. آن موقع یکی از دوستانم گفت شما تا مدتی فیلم نسازید. من و آقای جیرانی فکر کردیم که چه کارکنیم و چهکار نکنیم، تا این که رفتیم فیلم "سناتور" را ساختیم که آن فیلم در مورد مواد مخدر بود. ما آن فیلم را ساختیم تا بهنوعی بتواند زمینه اقتصادی تعاونی فیلمسازی آن زمان را فراهم کند تا بتوانیم فیلمهای دلخواهمان را بسازیم. من خودم موافق آن فیلم نبودم ولی مردم بهشدت آن را دوست داشتند. مردم هنوز هم وقتی ما را میبینند میگویند چرا یک فیلم دیگر مثل "سناتور" نمیسازید؟ الآن چه کسی میتواند دست روی چنین موضوعی بگذارد؟ اگر چنین کاری کنیم یقه ما را میگیرند. قاعدتاً یکی از بخشهای سانسور فیلمها در همین بخش فیلمنامه اتفاق میافتد. درآمد حاصل از فروش فیلم "سناتور" توانست به چند نفر کمک کند تا زندگیشان سر و سامان بگیرد. فیلمساز امروز هم به این فکر میکند که چه کار کند تا مردم به سینما بروند.
فیلمسازی در دهههای شصت و هفتاد راحتتر بود یا الآن؟
آن موقع خیلی راحتتر بود.
اما به نظر میآید آن زمان دیدگاههای سختتری نسبت به سینما وجود داشت. سینمای پیش از انقلاب دیدگاهها را نسبت به سینما منفی کرده بود.
سینمای قبل از انقلاب ویژگیهایی داشت که مورد قبول انقلاب نبود. مثلاً فیلم "آفتابنشینها" ربطی به آن قضایا نداشت. یک کار اجتماعی و سیاسی مربوط به روستاییها بود ولی دوستان نمیدانستند ماجرا چیست و فکر میکردند ما از کره مریخ به اینجا آمدهایم تا این چیزها را مطرح کنیم. اگر یادتان باشد فیلم "آفتابنشینها" با مشکلات زیادی روبهرو شد و کارش به مجلس شورای اسلامی کشید. فکر میکنم آقای کلهر بودند که به مجلس رفتند و گفتند اینها بچههای انقلاب هستند و برای آگاه کردن مردم زحمت میکشند. اوایل انقلاب حتی اجازه اکران فیلمها را هم نمیدانند ولی در حال حاضر خوشبختانه اینطور نیست و این جریانات برای مسئولین ما باز شده است. آنقدر چیزهای فاجعهانگیز میبینند که وقتی به سینما میرسند با خودشان میگویند چقدر اینها سالم هستند. به هر حال هر زمانی ویژگیهای خاص خودش را دارد. نسل جدیدتری روی کار آمده و دیدگاهها کمی بازتر شده است. اصلاً خود سینما تغییر کرده است و دیگر نگاتیوی وجود ندارد. فیلمسازی به نسبت گذشته راحتتر شده است. هر کسی که احساس کند در این زمینه استعداد دارد دوربین دستش میگیرد و فیلمبرداری میکند. سینمای حرفهای یک سری ویژگی دارد. در هر ژانری که فیلم میسازید باید آنقدر خوشساخت، استاندارد و جذاب فیلم بسازید که مخاطب به سینما بیاید و فیلم شما را ببیند. اگر اینها را نداشته باشد قاعدتاً فیلم فروش نمیکند و جذابیت هم ندارد. فیلمساز هم پس از دو سه فیلمی که میسازد ضرر میکند. در نهایت هم یا باید سینما را ببوسد و کنار بگذارد یا اگر مثل ما جانسخت باشد، دوام بیاورد.
فکر میکنم بخشی از سختگیری سینمای ایران به دیدگاه مدیران ما برمیگردد. درست است که کار کردن در سینمای ما آسانتر و راحتتر شده است و دارد اتفاقات خوب و بهتری شکل میگیرد ولی دیدگاه مدیران نسبت به دیدگاه مدیران دهه شصت بسیار متفاوت است.
مدیران جدید میآیند ولی من فکر میکنم آنها توجه زیادی به نسل جدید ندارند. بسیاری از اتفاقات را قبول ندارند و با سلیقهشان هنوز همگون نیست. شرایط مثل اوایل انقلاب میماند. در اوایل انقلاب بسیاری از افراد نمیدانستند که سینما میخواهد جریان دیگری را طی کند. آن موقع نه رقص و آواز داشتیم و نه عرقخوری و کاباره. ما بهنوعی ظلمهایی که انجام گرفته بود را به مردم نشان میدادیم. نسل جدید نسلی است که تقریباً به همه چیز آگاه است، اما در بین مسئولین ما هنوز آن جوانگرایی و ذهن خلاق به وجود نیامده است. ما مسئولین جدید را نمیآوریم در رأس کارها قرار بدهیم. مسئولین بدون این که تخصص خاصی داشته باشند فقط از جایی به جای دیگر نقل مکان میکنند. به همین خاطر یک آشفتگی به وجود آمده است. برخی از مسئولین یکی از اعضای بستگانشان را در یک کارخانه میگذارند تا مدیریت کند، در حالی که آن آدم توان اداره یک کارخانه را ندارد و در نهایت کارخانه را ورشکست میکند و اعتراضات زیادی را به وجود میآورد. اگر ما آدمهای متخصص را در جایگاه درست خودشان قرار بدهیم پیشرفت میکنیم. کشور ما یک کشور ثروتمند است که روی پول خوابیده است، چرا پس از 40 سال باید چنین وضعیتی داشته باشیم؟
اشاره کردید که از سال 47 وارد سینما شدید. اولین کاری که انجام دادید چه کاری بود؟
من از تئاتر وارد سینما شدم. سال 47 یا 48 در مشهد بودم که رفتم برای بازیگری تئاتر اسم نوشتم و از من تست بازیگری گرفتند و قبول شدم. یک دوره آموزش تئاتر دیدم و بعد در یک تئاتر حضور پیدا کردم. در همان زمانها بود که آقای داریوش ارجمند با یک پروژکتور قراضه که داشت، همراه با آقای جیرانی و آقای صابری که بچههای مشهد بودند فیلمی به نام "بیژن و خیال و کفش" ساختند که آقای بیژن امکانیان هم در آن فیلم بازی میکرد. آنها فیلمشان را به اداره تئاتر آورده بودند تا حلقهشان را ببینند و همانجا بود که نطفه سینما در من بسته شد و من وارد سینمای آزاد شدم. من در همان جا فیلمنامهنویسی، تدوین، فیلمبرداری، نورپردازی، صداگذاری و هر آن چیزی که به کارگردانی مربوط میشد را یاد گرفتم. پس از آن تا سال 57 که انقلاب صورت گرفت چیزهایی که یاد گرفته بودم را آموزش میدادم. زمانی که انقلاب اتفاق افتاد بچهها پراکنده شدند و سینما آزاد هم تعطیل شد.
سینمای آزاد چقدر روی خود فیلمسازان آن دوران تأثیر گذاشت؟
سینمای آزاد یک موج جدید به راه انداخت و کارگردانهایی نظیر من، کیانوش عیاری، فریدون جیرانی، حسن بنیهاشمی، کمال تبریزی و ... آمدند کار کردند ولی پس از مدتی سنها بالا رفت و همه آنها پراکنده شدند و هر کدام به یک سو رفتیم.
بعد از انقلاب به این فکر نیفتادید که دوباره آن افراد را دور هم جمع کنید و همان روند را ادامه بدهید؟
آقای بهشتی و آقای انوار ما را خواستند و جمع کردند که بیایید مسئولیت سینما فیلم را بر عهده بگیرید و شما آنجا را اداره کنید و فیلمهای 16 میلیمتری بسازید. بهنوعی میخواستند بچهها را به استخدام خودشان دربیاورند. بچهها هم شور و شوق زمان انقلاب را در سرشان میپروراندند و همه چیز را ملی میدیدند، اما احساس کردیم با این تفکر و نگاه امکانپذیر نیست بچهها را به سینمای حرفهای جذب کنیم تا در تلویزیون کار کنند بنابراین مخالفت کردیم. آقای انوار هم گفت حالا که اینطور است، وسایلتان را جمع کنید و تحویل تلویزیونهای مراکز بدهید، وگرنه میگویم کمیته بیاید همه آن وسایل را از شما بگیرد. ما خودمان رفتیم وسایل را تحویل تلویزیونهای استانها دادیم و رسیدهای آن را تحویل آقای انوار دادیم. آنهایی که حرفهای بودند، مثل من، آقای عیاری، آقای غلامرضایی و آقای سجادی باقی ماندیم و فعالیتهایمان را ادامه دادیم. یک عده هم بودند که الآن کمتر از آنها خبری وجود دارد.
فیلمسازان سینمای آزاد فیلمسازان بسیار خوب و حرفهای در سینما شدند اما نسل سختیهای بسیار هستند.
آخر هر سختی، خوشی است. اگر شما در یک بیابان باشید که آب نداشته باشد، تلاش میکنید تا خودتان را به آب برسانید. وقتی تشنگیتان برطرف شد میتوانید ادامه راه بدهید. نسل ما فشار و مشکلات زیادی را تحمل کرد و امروز خداوند به آنها فرجی کرده و توانستهاند روی پای خودشان بایستند و کار کنند.
شما از سال 47 تا 55 طول کشید تا وارد سینمای حرفهای شوید. درست است؟
بله. من در آن مدت مسئولیت سینمای آزاد را بر عهده داشتم. بچههای زیادی از دانشگاه میآمدند نزد ما فیلمنامهنویسی و فیلمسازی یاد میگرفتند.
و اولین ورود شما به سینمای حرفهای بهعنوان تهیهکننده بود.
سال 55 در سینمای آزاد فیلم "چه پرستاره بود شبم" را تهیهکنندگی کردم. آن موقع مسئول سینما آزاد تهران از ما خواست که به تهران برویم و فیلمهای 16 میلیمتری بسازیم. اولین باری بود که به بچهها دوربین 16 میلیمتری میدادند. مدیر سینما آزاد آن موقع تهیهکنندگی فیلم "چه پرستاره بود شبم" به کارگردانی آقای ناصر غلامرضایی را به عهده من گذاشت و ما با هم به خرمآباد رفتیم و ایشان فیلمشان را ساختند و برگشتیم. من قبل از آن فیلم در مشهد اولین فیلم 16 میلیمتری خودم به نام "آخرین برف زمستانی" را ساختم که نقش اصلی آن را پدرم بازی کرد. فیلمبرداری آن هم در خانه خالهام انجام گرفت.
داستان آن فیلم در مورد چه بود؟
پیرمردی بود که با پرندههای بیرون در زمستان انس و الفت میگرفت و به آنها غذا میداد. در آن بین کمکم زندگیاش را به یاد میآورد و بعد بهتدریج به طرف مرگ میرود. آن فیلم پس از انقلاب زمانی که آقای بنیصدر میخواست رئیس جمهور شود از تلویزیون تهران پخش شد.
در کارنامه شما هم تجربه کار تدوین و تهیهکنندگی وجود دارد و هم تجربه کارگردانی و نویسندگی. در این بین کارهای دیگری هم انجام دادهاید که ثبت نشده باشد؟
من موسیقیساز نیستم ولی موسیقیشناس هستم و میدانم مثلاً فلان موسیقی به درد فلان فیلم میخورد یا نه. صداگذاری و میکس را نسبتاً خوب میدانم چرا که دوران خاص و سختی را طی کردهام. زمانی که من کارم را شروع کردم مثل الآن سینما دیجیتال نبود که همه چیز راحت باشد. شما در آن زمان نهایتاً میتوانستید یک باند صدا داشته باشید ولی الآن چهار باند صدا دارید و همه چیز از آنالوگ به سمت دیجیتال پیش رفته است. کار کردن در سینما آن زمان بسیار سخت بود.
تا چه اندازه تجربیاتتان در سینما را در اختیار فرزندانتان و بهخصوص پسرتان، کاوه صباغنژاد قرار میدهید؟
کاوه خودش کمکم پیگیر کارهای من در سینما شد و خودش بارور شد و به این جریان فرهنگی رسید. شاید بهتر از من هم به این جریان فرهنگی رسید. جوانهای امروزی بیشتر از ما مطالعه میکنند و کنجکاو هستند. همه چیز در دسترس آنها قرار دارد و همه چیز را میبینند و آگاه هستند. کاوه با یک بکگراند آگاهانه و نگاه درست ادبیاتی وارد سینما شد. من نیز او را بهعنوان تهیهکننده کمک میکنم.
نوع نگاه کاوه به سینما یک نگاه جدید است که ما در سینمای ایران چندان شاهد این نگاه و فانتزی که در کارهای او وجود دارد نبودهایم. خود شما چقدر موافق این نگاه هستید؟
من با این موضوع موافقم. نسل جوان باید نگاه و دیدگاهش نسبت به سینما تغییر کند. کاوه در حال حاضر آماده ساخت فیلم جدیدش است. امیدوار هستم که این فیلم به جشنواره فیلم فجر برسد ولی کار سختی است و طول میکشد.
در صحبتهای قبلی که با همدیگر داشتیم گفتید فانتزی کار جدید کاوه "رمانتیسم عماد و طوبی" نسبت به فیلم قبلی او "ایتالیا ایتالیا" که فیلم اولش محسوب میشود، بیشتر است.
فانتزی کار خیلی بیشتر از فیلم قبلی نیست، اما کاوه در این فیلم سعی کرده عشق و زندگی را لطیفتر ارائه بدهد.
آیا رد نگاه شما در آثار پسرتان دیده میشود؟
فکر نمیکنم چون این نسل ما را قبول ندارد.
شما خودتان نسل جدید را قبول دارید؟
وقتی میبینم آنها نوآوری و کارهای تازه میکنند خوشحال میشوم و برخورد خوبی با آنها دارم. این اشکال نسل جوان است که نسبت به گذشته بیتوجه هستند. همیشه میگویند گذشته چراغ راه آینده است. کاوه و امثال او باید از تجربه فیلمسازان باتجربه بهره بگیرند تا بتوانند با دیدگاه خودشان یک کار بهتری ارائه بدهند.
خودتان قصد دارید کار جدیدی را شروع کنید؟
در حال حاضر گرفتار اکران فیلم "کلوپ همسران" هستم و امیدوارم مردم بروند این فیلم را ببینند و کمی کمک کنند تا پول ما برگردد و بتوانیم در فیلمهای دیگر سرمایهگذاری کنیم.
به غیر از کار پسرتان قصد ندارید فیلم دیگری را تهیهکنندگی کنید؟
برای یک کار دیگر به کارگردانی آقای معین مطلبی درخواست پروانه ساخت دادهام. آقای مطلبی فیلمبردار بودند ولی حالا میخواهند فیلم اول خودشان را بسازند و من هم میخواهم او را کمک کنم. اگر پروانه ساخت آن را بگیریم ساختن فیلم را شروع میکنیم.