سرویس سینمایی هنرآنلاین: در کمتر از یک ماه گذشته شبکهای برای هموطنان ناشنوا در فضای مجازی راه اندازی شد به نام شبکه اشاره که این روزها مشغول فعالیت است، شبکهای که پایههای آن به همت بهزاد بیکوردی شکل گرفت و پس از آن با همکاری آیو نت این بستر فراهم شد تا عزیزان ناشنوا و کمشنوا که جمعیت کمی هم در ایران نیستند، بتوانند از امکانات، خدمات و برنامههای این شبکه بهره ببرند.
دسترسی به شبکه اشاره از طریق سامانه www.aionet.ir یا نرمافزارهای تلفن همراه آیو در بخش شبکههای اختصاصی امکان پذیر است.
بهزاد بیکوردی مدیر این شبکه از طی سالها فعالیتش در سازمان صداوسیما اولینهای پرمخاطب را راهاندازی کرده است. او از جمله مدیرانی است که در شبکه سه پایه گذار برنامه پر مخاطب "نود" شد و حتی در شبکه پنج سیما نیز برنامه پرمخاطبی چون"رنگین کمان" برگرفته از ایدههای او بود. حالا او در صدد است با استفاده از اینترنت و راهاندازی شبکههای اینترنتی، این جای خالی را در رسانه ملی پر کند. به بهانه راهاندازی شبکه اشاره به سراغ این مدیر با سابقه رفتیم و درباره چرایی و چگونگی راهاندازی این شبکه با او هم صحبت شدیم.
آقای بیکوردی، بازخوردها از افتتاح شبکه اشاره در این مدت به چه شکل بوده است؟
بازخوردها بسیار خوب بوده است. از روز افتتاحیه تاکنون تعداد نهادها و بنیادهایی که حاضر شدهاند به شبکه اشاره کمک کنند بیشتر شده است. دوستانی از فدراسیون ناشنوایان در افتتاحیه حضور داشتند و از افتتاح این شبکه بسیار خوشحال بودند. فدراسیون ناشنوایان یک تشکیلات جدا از پارالمپیک و المپیک است و آبانماه امسال قرار است مسابقات ناشنوایان را برگزار کند. در کل ناشنوایان خودشان را ناتوان نمیدانند و به همین خاطر حاضر نیستند جزو ورزشهای پارالمپیکی قرار بگیرند. افتتاح شبکه اشاره در بین بحثهای ورزشی، فرهنگی و هنری بازخوردهای بسیار خوبی داشته است. در روز افتتاحیه عدهای میگفتند ما میتوانیم یک سری اکانت را به صورت رایگان در اختیار ناشنوایان قرار بدهیم، ضمن این که قبلاً هم با چندین جای مختلف صحبت کرده بودیم و آنها پذیرفته بودند تا هزینهها را پرداخت کنند. امیدوار هستیم شرایط طوری پیش برود که ما بتوانیم به صورت رایگان برای مخاطبانمان برنامه پخش کنیم ولی به هر حال باید پذیرفت که فضای تلویزیون اینترنتی هنوز در کشور ما خوب جا نیفتاده است.
ایده شکلگیری شبکه اشاره از کجا بود و چطور شد که شما به این خلأ رسیدید و احساس نیاز کردید تا یک شبکه برای ناشنوایان تأسیس کنید؟
مردم برای تلویزیون دولتی هزینهای پرداخت نمیکنند. به نظر من تلویزیونهای اینترنتی بهتر است سراغ فضاهای خالی کشور بروند. ما در کشورمان ناشنوایانی را داریم که هیچ سهمی از رسانه ملی ندارند. فقط برخی از برنامهها در شبکه دوم سیما برای ناشنوایان در حال پخش است. سال گذشته بود که مطرح شد این فضای خالی برای ناشنوایان اهمیت بسیار زیادی دارد. با یک سری از دوستان به این نتیجه رسیدیم که باید در این زمینه کار کرد. وقتی جامعه آماری میگوید ما این همه ناشنوا داریم که از رسانه بیبهره هستند، کم کم به این فکر افتادیم که چهکار میشود برای آنها انجام داد. شما وقتی با خانواده مینشینید تلویزیون میبینید، اگر در خانواده یک عضو ناشنوا هم وجود داشته باشد عملاً او از دورهمی خانواده کنار میرود. ما فکر کردیم با توجه به حجمی که از افراد ناشنوا و کم شنوا در کشور وجود دارد چه کارهایی میشود انجام داد. ابتدا با خود دوستان ناشنوا، کانون و انجمنهای ناشنوایان ایران و برخی از NGO ها صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که ناشنوایان از دو طریق میتوانند از تلویزیون بهره ببرند؛ نخست از طریق زیرنویس و دوم زبان اشاره. این قضیه باعث میشد که ما حتی اگر بخواهیم سراغ فیلمهای تأمینی خارجی هم برویم نیازی به دوبله نداشته باشیم چون مخاطب ما با صدای دوبله کاری ندارد. مشکل اساسی بحث اضافه کردن زبان اشاره برای ناشنوایان و کم شنوایان بود. به هر حال استودیویی درست شد که بتوان از طریق رابطهایی که به آنجا میآیند از زبان اشاره استفاده کرد. ناشنواهای ما علاوه بر هوش بالا در کار دقت بسیار زیادی دارند و وقتی درگیر یک کاری میشوند دیگر دچار حواسپرتی نمیشوند. واقعاً در کار تمرکز بالایی دارند و در یادگیری خوب هستند. مشکل اساسی بحث ارتباطات آنها با جامعه است. مردم ما زبان اشاره را نمیدانند. دوستان ناشنوا برای اینکه بتوانند مفهوم و منظور خودشان را برسانند نیاز به زبان اشاره و یا نوشتن دارند. در حال حاضر مرکزهای امدادی و فوریتی ما چقدر تجهیز هستند که اگر یک ناشنوا خواست با آنها تماس بگیرد و اتفاقی را گزارش کند، بتوانند منظور او را بفهمند؟ در حال حاضر کشورهای دیگر توسط بعضی شرکتها این کار را انجام میدهند. اتحادیه اروپا با پنج زبان آمده برای زبان اشاره کار کرده است که اگر یک فرد ناشنوا با مرکز فوریتی تماس گرفت بتواند با تماس تصویری درخواست کمک کند. به هر حال اینها مسائلی هستند که باید در کشور ما نیز به وجود بیایند. قانون آن وجود دارد و با همت همه افراد جامعه میشود این مشکل را حل کرد. این قضایا باعث شد که ما گام اول را روی تلویزیون بگذاریم و بگوییم ما یک شبکه با نام اشاره درست کردهایم و حالا به فکر آن هستیم که خدمات بعدیمان را بهعنوان نذر فرهنگی و اجتماعی ادا کنیم تا بتوانیم این قشر را هم وارد ارتباطات بیرونی کنیم. بخشی از آن مهارتهایی است که وجود دارد و بخش دیگر آشنایی جامعه با این قشر از افراد است.
چطور شد که آیو پیشقدم این بحث شد؟
تقریباً یک سال پیش ما به دنبال مجوزها رفتیم و زیرساختها فراهم شد. آیپیتیویها (IPTV) باید مجوزشان را از سازمان صداوسیما بگیرند چون صداوسیما بر بحث محتوایی و عملکرد شبکههای اینترنتی نظارت دارد. در حال حاضر صداوسیما به بیشتر از پنج شرکت مجوز آیپیتیوی نداده است و ما باید سراغ موسسات و شرکتهایی میرفتیم که میتوانستیم از مجوز آنها استفاده کنیم. در این زمینه شبکه اینترنتی آیو پیشگام شد که با ما همکاری کند. در حقیقت درخواست راهاندازی شبکه از تلویزیون توسط آیو انجام شد. پس از درخواست آیو از تلویزیون، ما شروع به شناسایی و تولید، تأمینی و مستندات برنامههای خودمان کردیم.
آیا آمار دقیقی وجود دارد که ما در کشورمان چه تعداد افراد ناشنوا یا کمشنوا داریم؟
آمار دقیقی وجود ندارد ولی قطعاً بالای یک میلیون نفر است. ما یک سری ناشنوا و کم شنوا داریم و یک سری ناشنوای مطلق. آن گونه که سازمان بهزیستی اعلام کرده است ما بالای 250 هزار نفر ناشنوای مطلق داریم و متأسفانه سالانه هفت هزار نفر هم به جمعیت آنها افزوده میشود.
قرار است در شبکه اشاره چه اهدافی را دنبال کنید؟
اهداف ما به دو بخش تقسیم میشود. بخش اول برای خود ناشنوایان با موضوع ناشنوایان است که در این زمینه بحث فرایند ارتباط اجتماعی، ارتباطات فرهنگی، آموزش و ایجاد خودباوری و انگیزشی را داریم و در بخش دوم آشنایی جامعه با این افراد است. به طور مثال آقای یوسفیان که در افتتاحیه هم تقبل کردند برای ناشنوایان 500 اکانت رایگان خریدند، در کارگاه خودشان از سه نفر ناشنوا استفاده میکنند. ایشان میگفتند من اگر بتوانم کارگاهم را گسترش بدهم قطعاً دوباره از ناشنوایان استفاده خواهم کرد چون آنها آنقدر توانایی بالایی دارند که حتی از استادکار خودشان هم بهتر کار میکنند. از آنجایی که حوصله خوبی دارند هم کار بیشتری انجام میدهند و هم کارشان از کیفیت بالاتری برخوردار است. آشنایی جامعه با این افراد بسیار اهمیت دارد. زبان اشاره، زبان سختی نیست و میشود آن را یاد گرفت. کانون ناشنوایان کلاسهای مخصوص یادگیری زبان اشاره را راهاندازی کرده است. علاوهبر اینها در این زمینه فیلمها و کتابهای آموزشی بسیاری وجود دارد. ما اگر بتوانیم بین جامعه خودمان و جامعه ناشنوایان یک ارتباطی برقرار کنیم، در آن صورت فکر میکنم توانستهایم به یکی از اهداف خودمان برسیم. یک بخشی از وظیفه رسانه، همگنسازی فرهنگی است و بخش دیگر آن ایجاد فضای نشاط آور و پُر کردن اوقات فراغت است. ما اگر با این رسانه بتوانیم این دو کار را با هم انجام بدهیم قطعاً موفق خواهیم بود.
به هر حال قشر اعظم مردم ما با این موضوع در ارتباط نیستند. آیا برنامهای در نظر گرفتهاید که بخشی از برنامههای شما در شبکههای مختلف تلویزیون هم به نمایش گذاشته شود و از آن طریق بتوانند با شبکه اشاره بیشتر آشنا شوند؟
در صداوسیما تعاملی بین معاونت سیما و آیپیتیویها شکل گرفته است که تلویزیون از برنامههایی که از کیفیت خوبی برخوردار هستند بهعنوان برنامههای تأمینی خودشان استفاده کنند. ما اگر بتوانیم برنامههای با کیفیت و با استانداردهای تلویزیونی تولید کنیم، تلویزیون با ما این همکاری را خواهد داشت که از برنامههای ما در شبکههای تلویزیونی استفاده کند.
در حال حاضر برنامههای شبکه اشاره به چه صورت است؟ آیا کنداکتور خاصی دارید؟
تقریباً هر روز یک فیلم سینمایی با زبان اشاره داریم و یک برنامه مستند هم پخش میکنیم. سریالهای تلویزیون را هم از خود تلویزیون گرفتهایم و با زبان اشاره پخش میکنیم. یک بخش از برنامههای ما مستنداتی است که خودمان در رابطه با موضوع ناشنوایان تولید کردهایم. در حال حاضر روزی چهار ساعت و نیم برنامه داریم و در تلاش هستیم برنامهها را به روزی شش ساعت برسانیم. بهزودی میخواهیم برنامه کودک و بخش ورزشی را هم اضافه کنیم که مربوط به خود ناشنوایان است. فکر میکنم برنامههای ما در اوایل مهرماه به شش ساعت در روز و تا اواخر سال به روزی هشت ساعت خواهد رسید. هدف ما این است که میخواهیم بخشهای تولیدی خودمان را بالا ببریم.
در حال حاضر فیلمها ساعت پخش مشخصی دارند؟ بطور مثال اگر شخصی بخواهد برنامه ریزی داشته باشد تا از برنامههای شبکه شما استفاده کند میتواند برآن اساس اقدام کند؟
ساعت پخش برنامهها کاملاً مشخص است. مخاطبان میتوانند وارد سایت آیو شوند و از طریق سایت آیو هم میتوانند عضویت بگیرند و از کنداکتور پخش برنامههای ما اطلاع پیدا کنند. سعی ما بر این است که بتوانیم خودمان را بهروزرسانی کنیم، چون مخاطب اگر از این رسانه استفاده نکند از رسانه دیگری نمیتواند استفاده کند.
در بین برنامههایی که برای ناشنوایان در نظر گرفتهاید، برنامههای خانوادهمحور و تاکشو هم وجود دارد؟
قطعاً چنین برنامههایی را هم خواهیم داشت. برنامههای تاکشو در تلویزیون جزو پُر مخاطبترین برنامههای این رسانه هستند چون در این برنامهها موضوعات روز شفافسازی میشود. مخاطب به طور کل برنامههای تاکشو را بیشتر دوست دارد. اگر توجه کنیم در تلویزیونهای دنیا هم بیشترین آمار مخاطبان متعلق به مخاطبان تاکشوها هستند. با توجه به اینکه آیپی تیوی یک رسانه دو سویه است، ما با برنامه تاکشو میتوانیم معضلات این قشر را به گوش مسئولین نیز برسانیم.
آیا این امکان وجود دارد که برنامههای شبکه اشاره به صورت زنده روی بستر اینترنتی بروند و یا قرار است که همه برنامهها را به صورت تأمینی پخش کنید؟
ما در مورد برنامههایی مثل برنامههای ورزشی که زنده بودن آنها مهم است از طریق آیو به تلویزیون درخواست میدهیم که میخواهیم این برنامه را به صورت مستقیم پخش کنیم و تلویزیون برای شبکه آیو این امکان را فراهم میکند تا برنامه را به صورت زنده پخش کند. به طور مثال از حالا برای آبانماه برنامهریزی میکنیم که بتوانیم المپیک آسیایی ناشنوایان را به صورت زنده پخش کنیم. پخش زنده آن رویداد قطعاً برای خانواده ناشنوایان جذابیت دارد. زنده نبودن رویدادهای ورزشی هم از هیجان آن میکاهد و هم بیاتش میکند. شما اگر نتیجه فوتبال و والیبال را بدانید دیگر نمیروید آن را ببینید. برخی از برنامههای فرهنگی و اجتماعی هم همینگونه است و این در برنامههای آتی ما گنجانده شده است.
آقای بیکوردی این امکان وجود دارد که بین شبکههای اینترنتی تعاملی به وجود بیاید تا ناشنوایان بتوانند از برنامههای دیگر شبکهها هم استفاده کنند و یا فقط میخواهید همه اتفاقات در همین شبکه اشاره بیفتد؟
من باید از آقای دکتر حافظیپور مدیرعامل باران تلکام (تلویزیون اینترنتی آیو) تشکر کنم که دست ما را باز گذاشتند تا بر اساس نیاز، این تعامل بین بخشهای مختلف شکل بگیرد و ما بتوانیم از برنامههای دیگر شبکهها هم بهره ببریم. هیچ منعی وجود ندارد که اگر برنامه مستند خوبی از طرف ما تولید شد بخشهای دیگر آیو نتوانند از آنها استفاده کنند. از طرفی ما هم برای اینکه از امکانات آیو استفاده کنیم هیچ محدودیتی نداریم.
خانم کتایون ریاحی در مراسم افتتاحیه شبکه اشاره پیشنهاد استفاده از افراد متخصص ولی ناشنوا و کم شنوا را در بحث گرداندن و مدیریت کردن این شبکه دادند. شما چقدر روی این موضوع کار میکنید؟ از آنجایی که خودتان هم اشاره کردید افراد ناشنوا و کم شنوا بسیار جزئینگر هستند و دقت نظر دارند، فکر میکنید آیا این امکان برای آنها فراهم است که بتوانند وارد این بستر و فضا شوند؟
چرا نتوانند وارد شوند؟ ما با آقای تهرانی که خودشان ناشنوا هستند و در زمینه کارگردانی و تهیهکنندگی فعالیت میکنند صحبت کردهایم. او در حال حاضر روی "سینما اشاره" کار میکنند و ما هم در تلاش هستیم تا بتوانیم از این فضا استفاده کنیم. ما هیچ منعی نداریم که از دوستان ناشنوا و کم شنوا استفاده کنیم و تا جایی که در توانمان باشد قطعاً این کار را خواهیم کرد.
قرار است از برنامهسازان حرفهای تلویزیون نیز برای ساخت برنامههای این شبکه استفاده کنید؟
در رسانه همیشه اولویت اول با موضوع است. شما وقتی طرحی را به یک گروه پیشنهاد میدهید ابتدا باید بین آن موضوع و عوامل یک ارتباط برقرار شود. خود من پیش از اینکه شبکه اشاره افتتاح شود سراغ برخی از دوستان مخصوصاً در حوزه کودک و برنامههای جُنگ رفتم تا از افرادی استفاده کنیم که در این زمینه سابقه کار کردن داشته باشند. مثلاً در شب افتتاحیه از خانم روستاپور خواهش کردم که در این برنامه حضور داشته باشند، چون ایشان نزدیک به 20 سال است که به صورت دائم کار کودک انجام میدهند. ما با او ارتباط برقرار کردیم تا با توجه به نیازی که وجود داشته است بتوانیم یک برنامهای با همکاری و بهرهگیری از نیروی مخاطب خاص خودمان که افراد ناشنوا و کم شنوا هستند بسازیم. در بخش تئاتر هم حتماً سراغ دوستان ناشنوایی که در زمینه تئاتر فعالیت میکنند خواهیم رفت.
شما یک نگاه جزئی و تخصصی به این موضوع دارید. فکر میکنم این نگاه شما علاوهبر دغدغهمندیتان، به این مسئله برمیگردد که سالیان سال است که مدیریت میکنید و در بخشهای تخصصی فعالیت دارید. در واقع کار کردن در بخشهای تخصصی باعث شده که نگاه شما جزئی و تخصصی باشد. درست است؟
بله کاملاً درست است. من تقریباً 20 سال مدیریت بخشهای مختلف صداوسیما را برعهده داشتم و سالها با رسانه کار کردم. ضمن اینکه در این زمینه تحصیلات، هم داشتهام و در حوزهای که کار کردهام با افراد متخصص آن حوزه ارتباط برقرار کردهام. وقتی جمع این نیازها را در مخاطب دیدم، سابقه و تجربه من کمک کرد تا در این زمینه حداقل بتوانم حرفی برای گفتن داشته باشم و یا به سراغ آدمهایی بروم که حرفی برای گفتن دارند. نکته دومی البته مهمتر است.
در حال حاضر دارید این کار را در بستری انجام میدهید که هنوز آنطور که باید و شاید با مخاطب عجین نشده است؛ یعنی هنوز بسیاری از افراد نمیدانند آیپیتیوی چیست، چه بستری دارد، چه کمکهایی میتواند بکند و چه خدماتی را میتواند ارائه بدهد. ضمن اینکه تعداد آیپیتیویهای ما بسیار محدود است. فکر میکنید چقدر جای خالی این بستر حس میشد؟ آیا الآن با وجود پنج شرکتی که در این حوزه خدمات میدهند، میتوانیم بگوییم که به یک شرایط بسیار خوب رسیدهایم؟
بحث آیپیتیویها در کشور ما کمی مبهم و نوپا است و باید با فضای فرهنگی و تکنولوژی بزرگ شود. ما هنوز بضاعت کامل آیپیتیویها را نشناختهایم و از طرفی هم نتوانستهایم بضاعت آنها را به مردم نشان بدهیم. آیپی تیویها یک خصلت مهمشان ارتباط دو سویه است؛ چیزی که در رسانههای جدید و نوین مهمترین پارامتر است. واقعاً با پیشرفت تکنولوژی، شکل سنتی رسانهها در حال تغییر پیدا کردن است. در حال حاضر شما یک گوشی همراه در اختیار دارید که میتوانید از آن بهعنوان تلویزیون استفاده کنید و یا حتی فیلم بسازید. شما میتوانید برای خودتان یک سینما داشته باشید و یک اکران بگذارید. در واقع آیپی تیوی از این بستر استفاده میکند و دایره آن بسیار بزرگ خواهد شد. ما اگر این دایره را بهتر بشناسیم و بتوانیم روی آن کار کنیم واقعاً میتوانیم تأثیرات آن روی پیشرفتهای فرهنگی، ارتباطات اجتماعی و منافع ملی را ببینیم. بستر آیپیتیوی یک فضای هوشمندی است که پیامگذار و پیامگیر هر دو روی آن تأثیر دارند و مخاطب هم به راحتی سراغ آن میرود و از آن استفاده میکند. در حال حاضر آیپیتیویها تبدیل به نسل جدید تلویزیون شدهاند و تلویزیون به آن شکل سنتی خودش یواش یواش در حال حذف شدن است. اگر توجه کنید تلویزیونهای قدیمی و معتبر دنیا امروز خودشان را وارد فضاهای مجازی و آیپی تیوی میکنند. این مسئله نشان میدهد که علاقهمندی مردم نسبت به این رسانه بالا رفته است. یک وسیله بزرگ نیست که احتیاج به امکانات و تجهیزات زیادی داشته باشد و شما در هر کجا که باشید میتوانید از این رسانه استفاده کنید. تلویزیونها به همین خاطر است که در تلاش هستند تا خودشان را به این فضا نزدیک کنند. آیپیتیویها به مرور قدرتشان را بیشتر نشان میدهند. این رسانه آنقدر قوی میشود که روزنامهها بحث چاپ خودشان را کنار میگذارند. شما نگاه کنید سریالهایی که به صورت آنلاین پخش میشوند نزدیک به 400-500 میلیون نفر مخاطب دارند. به هر حال این تأثیری است که تکنولوژی بر رسانه داشته و کمکی است که رسانه دارد از تکنولوژی میگیرد. حالا بین مخاطب و پیامدهنده دارد یک ارتباط دو سویه برقرار میشود و آنقدر جلو میرود که شما هیچ فرقی بین پیامدهنده و پیامگیر نمیبینید. این ارتباط به خاطر سرعت تکنولوژی روز به روز برای مردم بیشتر مشهود میشود.
به نقاط قوت این رسانه اشاره کردید ولی نکتهای که وجود دارد این است که ما هیچوقت نیامدهایم ابتدا برای یک اتفاق فرهنگسازی کنیم و سطح سواد رسانهای مخاطبمان را بسنجیم و بعد آن شرایط را برایشان فراهم کنیم. فکر میکنید نقاط ضعف این بستر چه چیزهایی هستند؟
شاید مهمترین نقطه ضعف این رسانهها عدم شناخت باشد. عدم شناخت باعث میشود که شما وقتی به آن نزدیک میشوید، با یک دید بسته و شکبرانگیز نزدیک شوید. برای یک رسانه بسیار خطرناک است که شناختهشدنش همراه با ترس باشد. بعضیها میگویند بحث کنترلش است. مگر ما در بستر جامعه قبل از اینکه تکنولوژی به وجود بیاید این فضا را به صورت بد و مستهجنش نداشتیم؟ ما به خاطر اینکه یک استفاده نابهنجار از یک تکنولوژی صورت میگیرد نمیتوانیم بگوییم آن را میبندیم تا فرهنگسازی صورت بگیرد. منظور از فرهنگسازی چیست؟ فرهنگ با تکنولوژی شکل میگیرد و ما نمیتوانیم فرهنگ را از آدمها و تکنولوژی منفک کنیم. وقتی آن را منفک کنیم باید بگویم فرهنگ یک چیز بالاتری است و تکنولوژی پایینتر، در صورتی که واقعاً اینطور نیست و اینها مکمل همدیگر هستند و گاهی با هم شکل میگیرند. یک بخش اعظمی از آن به خود ما برمیگردد که باید یاد بگیریم چطور میخواهیم از آن استفاده کنیم. فرهنگ و تکنولوژی هر کدام مقوله خودشان را دارند ولی لازم و ملزوم همدیگر هستند. ما نمیتوانیم بگوییم صبر میکنیم تا فرهنگ اعلای آن به وجود بیاید. فرهنگ در طول سالیان شکل میگیرد ولی تکنولوژی به لحظه است. گاهی باید یک نسل تغییر کند تا فرهنگ شکل بگیرد. شما میتوانید تکنولوژی را نگه دارید تا فرهنگ شکل بگیرد؟ ما در بسیاری از مسائل این مشکلات را داریم. هر تکنولوژی با خودش یک فرهنگ دارد. ما بر اساس کمبودها و نیازهای فرهنگی خودمان از ابزار استفاده میکنیم. شما وقتی یک سلاح دستتان است نمیتوانید بگویید سلاح دفاعی است یا هجومی؟ تکنولوژی تلفن، دو خانواده را به هم نزدیک میکند. حالا ما به خاطر اینکه برخی افراد بلد نیستند و یا بد از آن استفاده میکنند، نمیتوانیم برای آن سد ایجاد کنیم. همانطور که گفتم فرهنگ در طول زمان شکل میگیرد ولی تکنولوژی گاهی به لحظه است. گوشی همراهی که شما امروز میخرید ممکن است دو روز دیگر قدیمی شود. نرمافزارهایی که امروز وجود دارند بسیاری از کارهای مالی و بانکی شما را بهراحتی انجام میدهند. دولت در حال حاضر حذف کاغذ را در دستور کار خودش قرار داده است و میخواهد قبوض را به صورت پیامک برای مصرفکنندگان ارسال کند و پرداختش هم از طریق نرمافزار صورت بگیرد.
ما همیشه یک سری شرایط را فراهم میکنیم ولی آن بسترسازی اصلی را انجام نمیدهیم. مثلاً بسیاری از افراد در حال حاضر با مسئله همین فیشهای الکترونیکی که شما به آن اشاره کردید هنوز مشکل دارند.
پذیرش تکنولوژی برای نسلهای قدیم سختتر است. یک بحث، بحث یادگیری است و بحث دیگر سر این است که ما بعضی مواقع مثل بچهها حاضر نیستیم با آن تکنولوژی کار کنیم تا یاد بگیریم. گاهی خجالت میکشیم و میترسیم. ما نمیتوانیم جامعه را به خاطر اینکه میترسیم معطل کنیم. نسل جدید از ما تکنولوژی میخواهد و ما باید به آنها تکنولوژی ارائه بدهیم. یک عده مثلاً میگویند سرعت اینترنت پایین است و قطع و وصل میشود. این مشکلات در همه جای دنیا زمانی که اینترنت راه افتاد وجود داشت. ما وقتی داریم نسلمان را به این تکنولوژی پیوند میزنیم، در واقع داریم استفاده کردن از آن را با هم یاد میگیریم. تازه کارکردها و ذهنیتهای جدید برای آن به وجود میآید. همین آیپیتیویها محصول این ذهنیتها است که میشود با اینترنت و تکنولوژی این کارها را انجام داد. این محصول براساس نیازهای درون جامعه رشد میکند و کم کم میبینید که خودش تبدیل به یک مقوله بسیار بزرگ شده است.
شب افتتاحیه شبکه اشاره چند نکته از سوی سخنرانان مراسم مطرح شد و آن هم بحث گلایههایی بود که از سازمان صداوسیما داشتند. صداوسیما تا چه اندازه با شما در این مبحث تعامل میکند؟ به هر حال آیپی تیویها میتوانند برای تلویزیونی که تقریباً دارد مخاطبان خودش را از دست میدهد یک رقیب باشند و حتی تلویزیون را کنار بگذارند. مدیران تلویزیون چقدر با شما همکاری میکنند؟ آیا واقعاً خطوط قرمز در آیپی تیویها کمتر از تلویزیون است یا نه؟
شاید بحث رقابت، سادهانگارانه باشد. تلویزیون به صورت 24 ساعت و رایگان از شبکههای متفاوت برنامههای متفاوتی را به مخاطب ارائه میدهد و در مقابل آیپیتیویها به لحاظ فضای تولیدی بستهتر هستند و شامل یک سری هزینهها میشوند. به نظر من رقابت کلمه چندان جالبی نیست. بحث آیپی تیویها نگاه رقابتی با تلویزیون نیست و آنها بیشتر میخواهند مکمل تلویزیون باشند. تلویزیون خط قرمزهای خاص خودش را دارد و هر کسی هم که این مسئله را کتمان کند، به صراحت میگویم یا نمیداند و یا دارد دروغ میگوید چون خود مسئولین صداوسیما اذعان دارند که یک سری خط قرمز وجود دارد. تلویزیون تاکنون به ما کمکهای زیادی کرده است. اگر ما سریالی را از تلویزیون میگیریم و با زبان اشاره در شبکه خودمان پخش میکنیم در واقع داریم محصول و تولید تلویزیون را پخش میکنیم.
اینجا یک پرانتز باز کنیم. صحبتهای شما در زمینه برنامههای تأمینی است که شما از تلویزیون میگیرید و استفاده میکنید. اگر قرار باشد خودتان برنامه تولید کنید وضعیت خط قرمزها چطور خواهد بود؟
ما به هر حال داریم با یک سری قوانین این کشور زندگی میکنیم و باید به قانون احترام بگذاریم. وقتی قرار است برای تلویزیون یک خط قرمز وجود داشته باشد باید ببینیم قوانین برای مخاطب خاص به چه صورت است. من به این جمله که میگویند تلویزیونهای اینترنتی باید یک فضای بازتری داشته باشند اعتقادی ندارم. منظور از فضای بازتر چیست؟ یک عده میخواهند شبکه اینترنتی موسیقیایی راهاندازی کنند. آنها وقتی میروند مجوز این کار را از تلویزیون میگیرند یعنی تلویزیون آنها را پذیرفته است.
ولی با این حال همان تلویزیون هنوز تصویر آلات موسیقی را نشان نمیدهد و یا به طور مثال ما در شبکه نمایش خانگی میبینیم سریالهایی ساخته میشوند که تلویزیون هرگز آنها را نشان نمیدهد.
شما یک سریال نوع ب منفی را از تلویزیون و یک سریال الف مثبت و ویژه از شبکه خانگی را با هم پخش کنید. میزان مخاطب کدام سریال بیشتر است و کدام یک از این رسانهها در تمام خانهها پخش میشوند؟ هر چقدر عام بودن بیشتر باشد باید نظارت بیشتری هم روی آن صورت بگیرد. چند نفر میروند دیویدی یک فیلم را میخرند و میبینند؟ به جرئت میتوان گفت پُر مخاطبترین سریال شبکه خانگی فصل اول سریال "شهرزاد" بود. اگر نگاه کنیم مخاطب آن سریال باز به نصف یک سریال متوسط تلویزیون هم نمیرسد. تلویزیون بهعنوان یک رکن از حاکمیت و دولت قوانین خودش را دارد، در صورتی که شما در ویدئو رسانه با مخاطب خاصتری طرف هستید. آقای کیارستمی جزو بزرگترین کارگردانان ایران هستند ولی مگر چند نفر فیلمهای آقای کیارستمی را در سینما دیدهاند؟ یا همین الآن اگر شما ویدئوهای فیلمهای ایشان را در بازار بگذارید چند نفر آن ویدئوها را میخرند؟ آقای کیارستمی برای مخاطب خاص خودش کار میکرد و نه برای مخاطب عام. ما در تلویزیون داریم در مورد مخاطب عام صحبت میکنیم. ممکن است از بچه 9 ساله تا پیرمرد 99 ساله تلویزیون نگاه کنند و شما نمیدانید مخاطبتان چه کسی است، در صورتی که شما در آیپیتیویها اکانت فروختهاید و میدانید که مخاطبان شما چه کسانی هستند. ما الآن میدانیم چند نفر و چه کسانی دارند برنامههای ما را میبینند. خاصیت تلویزیون عام بودنش است. برای سینما محدودیت قائل میشوند و خانوادهها بچههایشان را به دیدن فیلمهای ترسناک نمیبرند، اما در تلویزیون حتی اگر اعلام کنند که این فیلم برای افراد زیر 18 سال مناسب نیست ولی باز همه آن را میبینند. مسئولیت این ماجرا برعهده چه کسی است؟ شما وقتی ویدئو میخرید خودتان مسئول آن هستید ولی تلویزیون خاصیت عام بودن دارد. شما وقتی دارید موسیقی گوش میکنید بهعنوان مخاطب خاص از آن لذت میبرید ولی تلویزیون موسیقی را به صورت عام نگاه میکند. شما فکر میکنید اگر تلویزیون الآن شاهکار سمفونی 57 بتهوون را پخش کند چند نفر آن را تماشا میکنند؟
ممکن است مخاطب به خاطر همین عدم پخش باشد که هنوز با این ماجرا ارتباط برقرار نکرده است و اگر پخش تلویزیونی چنین آثاری زیاد شود، مخاطب هم با آنها ارتباط برقرار کند و به آنها عادت پیدا کند.
عادت کردن و ایجاد علاقهمندی دو مقوله جدا از هم هستند. شما در هر دو قضیه به یک برنامهریزی نیاز دارید که بچه را از دوران بچگی با یک سری موسیقیهایی آشنا کنید که در زمان بزرگ شدن هم گوش دادن به آنها را ادامه بدهد. کسی که اصلاً با موسیقی فاخر خودش بیگانه است، ما در درازمدت چگونه میتوانیم او را با موسیقی سنتی ایرانی پیوند بدهیم؟ ما باید در دراز مدت بتوانیم این نوع از موسیقی را برای مخاطب خودمان جای بیندازیم. نمیتوانیم یک راست سراغ موسیقی بتهوون برویم. زمانی که مخاطب خاص در شبکههای آیپیتیوی به سراغ چنین موسیقیهایی میرود یعنی آن را پسندیده است و آن را میخواهد. شما اگر نگاه کنید در بین مخاطبان عام تغییر ذائقه به وجود آمده است و دلیل آن هم به رقبای تلویزیون برمیگردد. شما میتوانید به اینترنت مراجعه کنید و آخرین فیلمهای روز دنیا را برای خودتان ببینید. سریالهای تلویزیون از ساعتی شروع میشوند که خانواده کنار هم جمع باشند. حالا ممکن است یک نفر مثل من پیدا شود که بخواهد به صورت 24 ساعته سریال نگاه کند. آیا تلویزیون بهعنوان یک رسانه عام این رسالت را دارد که به صورت 24 ساعته فیلم پخش کند؟ در هیچ کجای دنیا چنین کاری انجام نمیدهند. اصلاً عاقلانه نیست.
من با حرف شما موافق هستم ولی ما گاهی میبینیم تلویزیون در بازپخش سریالهای خودش هم ممیزی ایجاد میکند و در بسیاری از مواقع همان چیزی که خودش تولید کرده است را هم قبول ندارد.
من مسئول تلویزیون نیستم که بخواهم راجع به این موضوع پاسخگو باشم ولی بهعنوان یک مخاطب میگویم در این قضایا یک سری افراد سلیقهای تصمیم میگیرند. اینکه در بازپخش یک سریال برخی از صحنهها با ممیزی روبهرو میشوند ممکن است در بازخورد پخش یک سریال مخاطبان با تلویزیون تماس گرفته باشند و بگویند به نظر ما این صحنه مناسب نبوده است. بعضی از سریالها در زمان پخش خودشان به خاطر یک سری از مسائل آنچنان سر و صدا میکنند که تلویزیون در بازپخش آن سریال نمیخواهد آن فضاها دوباره تکرار شود و به همین خاطر برخی از صحنههای آن سریال ممکن است حذف شود. به هر حال در این قضیه تلویزیون باید توضیح بدهد که چرا این اتفاقها میافتد.
شما مدتی هم مدیر گروه ورزش شبکه سه و مدیر گروه کودک شبکه پنج بودید. اتفاقاً در طی سالهایی که شما در این دو شبکه حضور داشتید برنامههایی ساخته شد که جزو پُر بینندهترین برنامههای تلویزیون بودند. فکر میکنید در آن زمان چقدر توانستید موفق باشید و عملکردتان به چه شکل بود؟
واقعیت این است که در رابطه با ورزش باید از آقای متقی بهعنوان اولین مدیر گروه ورزش تلویزیون یاد کنم چون ایشان در دوره مدیریتیشان بسیار موفق بودند. زمانی که شبکه سه راه افتاد ابتدا مدیران شبکه یک کارهای شبکه سه را انجام میدادند. من بهعنوان مدیر گروه ورزش شبکه یک و شبکه سه فعالیتم را شروع کردم. شبکه سه یک شبکه جوان بود. آن موقع تازه ماهوارهها شکل گرفته بودند و مخاطبان برای برنامههای ورزشی دنبال ماهواره میرفتند. آقای پورنجاتی معاونت وقت سیما و آقای صافی مدیر وقت شبکه سه دنبال این موضوع بودند که در تلویزیون یک فضای باز برای ورزش شکل بگیرد. ما برای اینکه سراغ چنین برنامههایی برویم محدودیت داشتیم. مثلاً پوشش مسابقات ورزشی بسیار سخت بود. هر چیزی که بار اول شروع میشود سخت است. من یادم است که ابتدا مسابقات جام جهانی را کمی با تأخیر پخش میکردیم و بعد برخی از مسابقات خاص را به صورت مستقیم نشان دادیم. بعدتر توانستیم المپیکها و بازیهای آسیایی را بیشتر نشان بدهیم و بعد بستر را برای پخش لیگهای اروپایی فراهم کردیم. موفقیتی هم اگر به وجود آمد ماحصل یک همفکری و کار گروهی و تیمی بود. وقتی یک چیزی برای اولین بار میخواهد راه بیفتد با خودش ترس هم دارد. واقعاً این اتفاق به همت همه دوستان شکل گرفت. حتی بچههای فنی که کار سختی دارند اما هیچ موقع اسمشان نمیآید و دیده نمیشوند.
خود شما اهل فوتبال هستید؟
بله تقریباً.
در دوره حضور شما در شبکه سه برنامه پرمخاطب "نود" شکل گرفت که 20 سال هم ادامه پیدا کرد و حالا دیگر صلاح دیدهاند این برنامه روی آنتن نرود. چطور شد که برنامه "نود" شکل گرفت و فکر میکنید این برنامه در طی این 20 سال چه دستاوردی داشته است؟
من در یک یا دو قسمت از قسمتهای اول برنامه "نود" حضور داشتم ولی جرقه اولیهاش را واقعاً آقای محمد فنایی زدند که داور پرسابقه فوتبال هستند و در جام جهانی 1994 هم بهعنوان کمک داور حضور داشتند. برنامههای شبیه به برنامه "نود" با یک سری تفاوت در ایتالیا وجود داشت و همتی که صورت گرفت این بود که ما بتوانیم چنین برنامهای را در تلویزیون خودمان داشته باشیم. اول هم بحث سر داوری و نگاه به بازی بود. جرقه اولیه برنامه را آقای فنایی زدند و وقتی طرح مطرح شد آقای صافی آن را پرورش دادند. برنامه شکل گرفت و در طول زمان به یک برنامه محبوب تبدیل شد. شاید اگر الآن مخاطب قسمتهای ابتدایی "نود" را ببیند مورد پسندش واقع نشود اما طول زمان توانست کمک کند تا این برنامه پرمخاطب شود. ورزش یک چیز جذاب و پرمخاطب است و فوتبال هم ورزش پرطرفداری است که طبیعتاً حاشیههایش میتواند برای مخاطب جذاب باشد. فوتبال در جامعه ما بعضی جاها سیاسی و اجتماعی و بعضی جاها حتی قومی شد و این باعث شد که برنامه "نود" بیشتر جای خودش را باز کند و حتی مخالفهایی که برایش بهوجود آمد هم کمک کرد این برنامه رشد کند؛ اما متأسفانه برنامه "نود" در طول این سالها باید یک تغییراتی هم در خودش بهوجود میآورد. مهمترین مسئلهای که برنامه "نود" داشت این بود که ما موقعی که فوتبال نداشتیم برنامه "نود" هم نداشتیم و باید فوتبال و مشکلات و مسائلش یک مقدار با برنامهتر مطرح میشد. آقای فردوسیپور واقعاً زحمت کشید. او در حوزه ورزش فرد باسواد و علاقهمندی است. اینکه برنامه "نود" قطع شد به صلاحدید و تصمیم مدیر شبکه برمیگردد و شاید اگر شما هم مدیر شبکه سه بودید به یک دلایلی که نیازی نیست به کسی توضیح بدهید این برنامه را قطع میکردید؛ اما به هر حال برنامه "نود" برنامهای بود که بسترهای خوبی هم میتوانست در آن بهوجود بیاید. این بسترها میتوانست به فوتبال ما کمک کند. ما ایرانیها بعضی جاها واقعاً روحیه نقدپذیری و خرده گرفتن نداریم. در حالیکه اگر مخاطب و نقدها را از فوتبال و تلویزیون بگیریم چیزی از آن نمیماند. باید بپذیریم از نقد مدیریت هم میشود استفاده کرد. باید بپذیریم اگر یک زمانی یک نقدی صورت میگیرد به خاطر تضعیف مدیریت ما نیست بلکه کمکی است که دارد اتفاق میافتد. همه اینها دست به هم داد که بعضی جاها یک جبهههایی علیه برنامه "نود" و خود آقای فردوسیپور گرفته شود. مثلاً میگفتند آقای فردوسیپور مگر شما خودت فوتبالیست حرفهای هستی که شدهای مجری برنامه؟ یا آقای جیرانی هم که مجری برنامه هفت شد، مخاطبینش شروع کردن به نقد کردن. به اعتقاد من اگر آقای فردوسیپور بزرگترین فوتبالیست تاریخ هم بود دوباره از او انتقاد میشد و میگفتند شما فوتبالیست هستی و شما را چه به اجرای برنامه؟ ما همیشه برای اینکه یک نفر را نفی کنیم، حرفهای متفاوتی میزنیم. برنامه "نود" یک برنامه 20 ساله بود که مردم را دوشنبه شب دور هم جمع میکرد و به تماشای این برنامه با موضوع جذابش مینشستند. مجری برنامه هم یک مجری بود که طی 20 سال پخته شده بود و هر روز با فوتبال زندگی میکرد. من با آقای فردوسیپور در ارتباط هستم و میدانم او هنوز هم با فوتبال زندگی میکند و اگر نخواهد هم جامعه نمیگذارد. او با تکنولوژی هم خوب جلو آمد و از تکنولوژی هم خوب استفاده کرد. من اگر بخواهم از 20 به برنامه "نود" نمره بدهم، واقعاً به آن 17-18 را میدهم. برنامه موفقی بود و به آنچه که لازم بود میپرداخت. نمیدانم اگر خود من مدیر بودم این برنامه را ادامه میدادم یا نه چون من نمیتوانم جای دیگران تصمیم بگیرم. هر مدیر و هر تشکیلاتی شرایط خاص خودش را دارد. متأسفانه این اتفاق برای برنامه "نود" افتاد، همانطور که برنامه "ورزش و مردم" که قدیمیترین برنامه ورزشی تلویزیون است هم دچار یک سری مسائل شد و کم کم از شکل اولیهاش درآمد و تضعیف شد. متأسفانه علیه برنامه "نود" جوهایی راه افتاد که خیلیهایش مغرضانه و از روی ناآگاهی بود و به این برنامه ضربه زد اما به هر حال مردم این برنامه را دوست دارند و وقتی مردم آن را میخواهند باید شرایط را سنجید تا این برنامه را به یک نحوی ادامه داد. در حال حاضر مدیران تصمیم گرفتهاند این برنامه متوقف شود که شاید از نظر آنها چیزهایی وجود دارد که ما بهعنوان مخاطب از آن با خبر نیستیم و نمیتوانیم راجع به آن صحبت کنیم. ما یاد گرفتهایم که به همه چیز یک رنگ و لعاب سیاسی بدهیم و خرابش کنیم، در حالیکه آقای فردوسیپور الآن در خود شبکه سه و شبکه ورزش بهعنوان تهیهکننده برنامه دارد و زحمتش را میکشد و بهعنوان مدرس هم تدریس میکند. من برای او آرزوی موفقیت دارم. او انسان بسیار فهیم، خوب و توانمندی است و واقعاً در شغل خودش حرفهای و عاقلانه کار کرد و پیش رفت.
چطور شد که به شبکه پنج سیما رفتید و در شبکه پنج چه برنامههایی را تهیه کردید؟
قبل از اینکه وارد فضای کودک شوم وارد تولیدات ویژه شدم. کلیپهایی که در تلویزیون پخش میشد زیر نظر اداره کل آموزش و تحقیقات سیما بود که آقای دکتر رضایی مسئولیت این بخش را داشتند. ما آنجا تولیدات ویژه و فرمهای جدید برنامهسازی را تجربه میکردیم و من تقریباً یک سال آنجا مدیر بودم. بعد از اینکه از آنجا بیرون آمدم، آقای حرمی مدیر وقت شبکه پنج پیشنهاد دادند که چون شبکه مستند راه افتاده است ما میخواهیم به جای گروه مستند، گروه کودک و نوجوان را راه بیندازیم و به من گفتند کسی را برای انجام این پروژه میشناسی که در آخر قرعه به اسم خود من افتاد و گروه کودک و نوجوان شبکه پنج در اسفندماه سال 81 راهاندازی شد و ما فعالیتمان را از سال 82 شروع کردیم. به خاطر دارم تابستان سال 82 روزی 7 ساعت برنامه داشتیم که البته یک ساعت و نیمش تکرار بود. مهمترینهایش هم برنامه "رنگین کمان" و "سینمای کودک و نوجوان" بود که برنامه سینمای کودک و نوجوان را آقای ندایی و آقای مرادی اجرا میکردند. برنامه سینمای کودک و نوجوان برنامه مناسبی برای بالا بردن فهم بصری کودکان بود. یادم است وقتی آخرین قسمت برنامه را پخش کردیم و تمام شد، هفت هزار نامه از سمت کودکان برای مدیر صداوسیما ارسال شده بود که اگر فیلم سینمایی هم ندارید مشکلی نیست ولی این برنامه را ادامه بدهید. حتی من حدود 15 انیمیشن از بچهها به دستم رسید که بچهها گفتند این برنامه برای ما علاقه بهوجود آورد که بتوانیم وارد فضای انیمیشن شویم. ما کار سخت و در عین حال شیرینی داشتیم و واقعاً آقای حرمی هم در دادن کنداکتور و تأمین برنامههای لازم ما را حمایت کردند. بعد از آن هم وارد گروه اقتصاد و دانش شبکه سه شدم و بعد بحث تهیهکنندگی را ادامه دادم تا اینکه بازنشسته شدم.
قبل از شبکه سه کجا بودید؟
سازمان صداوسیما مرکزی به اسم مرکز تحقیقات مطالعات و سنجش برنامهای دارد که کار من از آنجا شروع شد. اواخر زمان آقای هاشمی در مرکز تحقیقات مطالعات و سنجش برنامهای کار میکردم. یکی از تشکیلات مهم این مرکز در زمینه تحقیقات جنگ روانی بود که من در این زمینه فعالیت داشتم و بعد از این ماجرا آقای پورنجاتی مدیر معاونت سیما شدند و این هدف را تعریف کردند که کم کم شبکههای تخصصی هم راهاندازی شود که اینطور هم شد. البته شبکه تلویزیونی ورزش پس از رفتن آقای پورنجاتی با تأخیر طولانیتری راهاندازی شد.
آقای بیکوردی، تحصیلات شما در چه زمینهای است؟
روابط بینالملل. من در زمینه روابط بینالملل بیشتر در بحث رسانه بینالملل و جنگ روانی کار کردم و با ماهیت پیامی جنگ روانی و رسانه بیگانه نبودم. در بحث رسانه خیلی مهم است که شما بدانید پیام چیست، چه لایه پنهانی پیام و چه لایههای ظاهری و مشخص پیام. معمولاً راجع به جنگ روانی یا جنگ تبلیغات خیلی کم صحبت میشود و من سعی کردم در این زمینهها تمرکز بیشتری داشته باشم. حتی در دوران تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد هم بیشتر در این زمینه فعالیت کردم.
وقتی با برنامهسازها، فیلمسازها و مخاطبها صحبت میکنیم عمدتاً معتقدند که ماندگاری آثار تلویزیون در دهه هفتاد یا هشتاد بیشتر از امروز بود. فکر میکنید رمز مانایی برنامههایی که آن زمان تولید میشدند چه بود و چرا امروز چنین برنامههایی ساخته نمیشود؟
ببینید، آخرین سالی که آقای هاشمی رئیس صداوسیما بودند، بودجه صداوسیما 8 میلیارد تومان بود و این باعث شد هنرمندانی که از تلویزیون به سمت سینما رفته بودند به تلویزیون برگردند. در مورد برخی از هنرمندان هم خود تلویزیون به سراغ آنها رفت و آنها را برگرداند. من این را از آقای لاریجانی و از آقای زندهیاد رضوی سروستانی شنیدم که آقای لاریجانی به شیراز رفتند و با آقای رضوی سروستانی صحبت کردند که شما به تلویزیون بیایید و نتیجهاش این شد که آقای رضوی سروستانی که با تلویزیون کار نمیکردند به تهران آمدند و فضای تلویزیون یک مقدار بازتر شد. تعداد شبکهها هم بالاتر رفت و رقابت آنها در تولیدات هم به بهتر شدن وضعیت تلویزیون منجر شد. رونق گرفتن تبلیغات در تلویزیون هم به این قضیه کمک کرد. به هر حال در آن سالها کارگردانها و هنرپیشههای بزرگی در تلویزیون شروع به کار کردند و هنرپیشهها کم کم یاد گرفتند که از تلویزیون وارد سینما شوند. آقای شهاب حسینی که تنها بازیگر ایرانی برنده نخل طلای جشنواره فیلم کن هستند در تلویزیون مجری بودند و یا آقای امین حیایی هم کارشان را از تلویزیون شروع کردند و بعد سینما از محبوبیت آنها استفاده کرد. این بده بستانها کمک کرد که ما تا سال 80 شاهد آثاری باشیم که فاخر بودند، اما طبیعتاً شما نمیتوانید به آدمهای جدید فضا ندهید. به مرور آدمهای جدید وارد تلویزیون شدند و شرایط فرق کرد و خیلی از کارها هم به خاطر اینکه ما دچار مشکل مالی شدیم نیمهکاره باقی ماند و این خواه یا ناخواه تأثیراتش را روی برنامهها گذاشت. از آن طرف دستمزدها هم بالا رفت. شما فرض کنید یک بازیگر که میآمد یک تلهفیلم برای شما بازی میکرد و 7 یا 8 میلیون تومان میگرفت و یا یک نویسنده برای نگارش یک فیلمنامه 2 میلیون تومان میگرفت، یکدفعه دستمزدهای بالاتری را درخواست کردند و صداوسیما هم مجبور شد پرداختیهای بیشتری داشته باشد و به این شکل صداوسیما بدهکار شد. یک بخشی از ماجرا هم این بود که یک سری از هنرمندان تلویزیون از لحاظ نیازهای مالی وضعیت بهتری پیدا کردند و سطح شان هم بالاتر رفت. شما اگر به سینما هم نگاه کنید میبینید که بعضی از بازیگرها هر فیلمی را بازی نمیکنند و به سراغ فیلمهای هنریتر میروند که خلاقیتشان را بیشتر نشان بدهند. این باعث میشود که شما شاهد خیلی از آدمها در تلویزیون نباشید. بعضی جاها هم یک قهرهایی با تلویزیون صورت گرفته است و این را نمیشود کتمان کرد. اینها در مجموع باعث شده که شما شاهد این باشید که آدمهای حرفهایتر از تلویزیون بیرون آمدهاند چون عرصه سینما را به لحاظ حرفهای بالاتر میدانند. ضمن اینکه الآن آنقدر عرصههای بروز آثار زیاد شده است که این رقابت بعضی مواقع منجر به خودزنی شد و این خودزنی یک مقدار در سریالها هم تأثیر گذاشت. شما سریال "هیولا" را در فضای مجازی میبینید و سریالهای دیگر را هم میبینید. مثلاً سریال "رقص روی شیشه" که با آن همه بازیگر و با آن فیلمنامه جلو میآید چرا زمین میخورد؟ عرصه ویدئو رسانه که دیگر عرصه دولتی نیست که بگوییم بحث سیاسی و غیر سیاسی دارد. چرا در شبکه نمایش خانگی هم این اتفاق میافتد؟ یکی از علتها هزینههای بالایی است که برای دستمزدها در نظر گرفته میشود. اگر شما الآن بخواهید فصل اول سریال "شهرزاد" را بسازید شاید هزینههایتان چهار یا پنج برابر آن موقع باشد. خب اینها باعث میشود که در فیلمنامه و کارگردانی افت بهوجود بیاید و شما یک سری چیزها را حذف کنید چون هزینهبر است و نمیتوانید از پس هزینهاش بر بیایید. این مسائل وجود دارد و مختص تلویزیون نیست و مختص سینما هم نیست. دهه شصت دوران طلایی سینمای ما بود چون سینما رقیب نداشت اما الآن سینما رقیب دارد و همانطور که اشاره کردم این رقابت باعث شد که گاه خودزنی بهوجود بیاید. الآن شما با کمتر از دو میلیارد تومان یک فیلم سینمایی عادی هم نمیتوانید بسازید.
فیلمسازهای ما تا دو سال پیش با پانصد میلیون تومان یک فیلم میساختند اما الآن دیگر لوباجت هم نمیتوانند کار کنند.
بله شرایط بسیار سخت شده است. یک مقدارش به خاطر خودزنیهایی است که در عرصه هنر بهوجود آمده است. سوال این است که آیا اصلاً سینما و تلویزیون ما بضاعت این همه فارغالتحصیل و این همه فیلمساز، سریالساز و بازیگر را دارد؟ ما در طول 24 ساعت شبانهروز به یک سریال و یک فیلم سینمایی برای آنتن نیاز داریم و این یعنی باید در طول 365 روز سال 365 تلهفیلم داشته باشیم که واقعاً نداریم. ما فارغالتحصیلان زیادی داریم که در عرصه بازیگری، کارگردانی و... وارد شدهاند و بچههای تئاتر هم میخواهند وارد حوزه تصویر شوند اما متأسفانه بضاعت پخش محدود است. از طرفی ما ژانرهای مختلف را هم تجربه نمیکنیم.
ما اصلاً ژانربندی نداریم. یک ژانر کمدی داریم و یک ژانر اجتماعی که ژانر اجتماعی هم درحال نابودی است.
نوع پرداختن به ژانر اجتماعی مهم است. ما چند نمایشنامهنویس خلاق داریم که در بحثهای اجتماعی و بحثهای روانشناسی فرد و جمعی فیلمنامه بنویسند؟
ضعف اصلی ما فیلمنامه است...
نمیگویم فیلمنامهنویس نداریم اما بضاعتمان با آنچه که باید کار کنیم نمیخواند. خروجیهای ما آنطوری که باید باشد نیست.
و در پایان اگر صحبتی باقی مانده است بفرمایید.
ما همیشه به فرهنگ و قدمت کشور خودمان افتخار میکنیم ولی متأسفانه هیچ چیزی از آن نمیدانیم. نمیدانیم فرهنگ و هنر ما از قدیمالایام چه تأثیری در جامعه جهانی داشته است. وقتی چرچیل میگوید "اگر ایران بمیرد، فرهنگ و هنر میمیرد"، این حرف خیلی مهم و بزرگی است؛ اما ما چقدر توانستهایم این فرهنگ را در اقشار مختلف جامعهمان نهادینه کنیم؟ این نیاز به یک همکاری به دور از طمع نسبت به کار فرهنگی و هنری دارد. پول کار فرهنگی و هنری را خیلی آغشته کرده است و این باعث شده منفعتهای زودگذر اصل قضیه را تحت شعاع قرار بدهد. ما شاهد سینمای مؤلف و سریالهای تأثیرگذار و بزرگ نیستم. ما سریالهایی را با هزینههای زیاد میسازیم، اما تأثیرگذاریاش را نمیبینیم. یک مقدار زیادش به خاطر این است که نتوانستهایم به شکل اساسی به مقوله فرهنگ بپردازیم که همه از آن استفاده کنیم. هنر هم دچار این مشکل شده است و جامعه هنری هم خودش این استراتژی را به وجود نیاورده است. اصناف مختلف جامعه هنری هم اتحاد ندارند و خودشان را جدا کردهاند. ما یک فرهنگ بزرگ داریم که باید به سراغش برویم. کشور هندوستان مقدار زیادی متأثر از فرهنگ ایران است، اما سینما و تئاتر ما چقدر در سینمای هند تأثیرگذار هستند؟ در کشور تاجیکستان که فارسی زبان است بیشتر فیلمهای هندی و روسی پخش میشود، در صورتیکه ما میتوانستیم کاری کنیم که آنها فیلمهای فارسی ببینند. کشور آذربایجان در سال سه یا چهار فیلم سینمایی میسازد و بقیه فیلمهایی که اکران میکنند یا ترکیهای است یا روسی، در صورتیکه قرابت فرهنگیشان با ما خیلی بیشتر است. ما به سراغ آنها نرفتهایم و اگر رفتهایم هم خواستهایم یک چیزی از آنها بگیریم. فکر نکردهایم که اگر آنجا سرمایهگذاری کنیم بعد میتوانیم راحتتر سود کنیم. منافع زودگذر باعث شده است که هنر ما هم دچار مشکل شود. فکر میکنم اگر جامعه هنری با هم آمیختگی و همفکری بیشتری داشته باشند، همه از آن سود میبرند. این سود برای جامعه کلان ایرانی و برای فلات ایران که بخشی از ترکیه، پاکستان و عراق را هم شامل میشود زیاد است. ما وقتی بودجه دولتی را خرج میکنیم باید ببینیم خروجیاش برای جامعه ما چیست. ما باید برای این قضیه یک مهندسی و هدفگذاری کلان کنیم و اهداف خرد در نظر بگیریم که این اهداف خرد در کنار هم بتوانند تأمینکننده هدف کلان ما باشند. ما خطاط، نقاش، آهنگساز، کارگردان و بازیگر بینالمللی داریم ولی تأثیر این آدمها روی سینما، نقاشی و موسیقی جهان چیست؟ این برد ما است اگر بتوانیم چنین تأثیری را بگذاریم. این برد ما است اگر بتوانیم در کشورهای دیگر مؤسسات فرهنگی درست کنیم و به اسم فرهنگ ایران فیلم بسازیم. ما با هم همفکری نمیکنیم و کار گروهی انجام نمیدهیم چون آدمهای بزرگ زیادی داریم. اگر مجموعههای دولتی، مجموعههای خصوصی و افراد بتوانند تیمورکهای خوب و اهداف کلانی را در ذهن خود بهوجود بیاورند و به دنبال آن اهداف بروند، همه از آن برد خواهیم کرد. فکر میکنم کار گروهی یک جای خالی است که وجود دارد. امیدوارم این همدلی و همیاری که بین همه بهوجود میآید کمک کند که هنر و فرهنگ از آن بهرهمند شوند و گامهای بزرگی در زمینه فرهنگی و هنری برداشته شود.