سرویس سینمایی هنرآنلاین: ریحان (گلاب آدینه) و اصلان (شمس لنگرودی) زوج پیری هستند که هر کدام بهنوعی با عوارض سالخوردگی و مصائب کهولت سن درگیرند و به همان دورانی قدم گذاشتند که ناتالیا گینزبورگ از آن بهعنوان "پایان شگفتی" یاد میکند که آدمی در پیریاش نهتنها توان شگفتزده شدن، بلکه قدرت شگفتزده کردن را نیز از دست میدهد. پس ملال از راه میرسد و انسان به انتظار مرگ مینشیند که انگار تنها چیزی به نظر میرسد که هنوز در پیری خصلت غافلگیرکننده خود را حفظ کرده است، اما درست وقتی که ریحان و اصلان تصمیم میگیرند با اراده خود به خانه سالمندان بروند و برای مرگی قریبالوقوع آماده شوند، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد و ورود ناگهانی نوزاد، مرگ را به عقب میراند و با خود زندگی تازه میآورد و رخوت و سکون و کندی حاکم بر زندگیشان را بر هم میزند و آنها در پیریشان گویی به جوانیشان بازمیگردند که باید بچهای را دوباره بزرگ کنند.
آنجا که ریحان پارچه سفید کفن را تکهتکه میکند تا از آن برای پوشاندن نوزاد استفاده کند و اصلان پولهای پساندازش برای مراسم دفن خود را خرج خرید لوازم مورد نیاز بچه میکند، شاهد نشانههای قدرتمند و باشکوه زندگی هستیم که از دل مرگ سر برمیآورد و زوج پیر و ازکارافتاده را وامیدارد تا انفعال و دلمردگی خود را رها کنند و دوباره سر شوق بیایند و انگیزهای برای ادامه زندگی بیابند. درواقع پیرمرد و پیرزنی که خود نیاز به مراقبت دارند و نمیتوانند بهتنهایی از پس کارهای خود برآیند، در موقعیت خاصی قرار میگیرند که باید از یک بچه نگهداری کنند. فیلم "دوباره زندگی" بهدرستی از تشابه میان یک نوزاد و یک سالخورده بهره میبرد که چطور هر دو در اوج نیاز و وابستگی و درماندگی به سر میبرند. وقتی اصلان برای خرید پوشک به داروخانه میرود و مرد از او میپرسد که آیا برای خودش میخواهد، صحنه تلخ و تکاندهندهای است که انسان در پایان عمرش را همچون بچه آسیبپذیر و بیدفاعی نشانی میدهد که برای گذران زندگیاش نیاز به همراهی و حمایت دیگران دارد و با چنین رویکردی فیلم بر مسئله تنهایی بهعنوان بزرگترین چالش پیش روی پیران و سالخوردگان دست میگذارد.
مهمترین امتیاز فیلم این است که رضا فهیمی موفق میشود تصویر محترمانهای از انسانهای پیر نشان دهد و به بهانه نمایش وضعیت غمانگیز آنها، شأن و منزلتشان را زیر سؤال نبرد و بهخوبی حس تلخ و دردناک شخصیتها از خودآگاهیشان نسبت به پیامدهای پیری را منتقل میکند. شمس لنگرودی و گلاب آدینه در قالب زوجی که سالها زندگی عاشقانه داشتند و در کنار هم پیر شدند، رابطهای ملموس و دلنشین را ارائه میدهند و لنگرودی با طبع لطیف و شوخطبعی شیرین و گلاب آدینه با گرما و صمیمیت اجازه نمیدهند که فیلم به اثری عبوس و سرد و تلخ بدل شود. بلکه با فیلمی سرحال و با طراوت در توصیف عوارض سالخوردگی و کهنسالی مواجه هستیم که نشان میدهد حتی در ملالت ناشی از پیری نیز هنوز میتوان چیزی را یافت که شگفتزدهمان کند و تا زندگی ادامه دارد، همچنان غافلگیر میشویم.