سرویس سینمایی هنرآنلاین: صدای تورج نصر برای بچههایی که در دهه 1360 بزرگ شدند یادآور کاراکتر "شیپورچی" در انیمیشن "پسرشجاع "، "آقای شهروندی" و برنامههایی چون "جنگ هفته" است. او از جمله بازیگران و گویندگانی است که صدایش را بسیار میشنویم، اما هر بار تازگی و نشاط خاصی در صدایش حس میشود که مخاطب را با خود همراه میکند.
نصر میگوید علاقهمند به حضور در آثار کمدی و سینمای کودک است و شاید به همین خاطر است که دوبله انیمیشن را به دوبله سینمایی ترجیح میدهد. او معتقد است یکی از دلایل ضعف دوبله امروز، نبود فیلمهای خوب و دوبله آثار چینی و کرهای است که سنخیتی با فرهنگ ما ندارند. با این دوبلور پیشکسوت در یکی از روزهای بهاری به گفتوگو نشستیم که نتیجه این گپوگفت را در زیر میخوانید:
آقای نصر، شما ظاهرا ابتدا وارد عرصه موسیقی شدید و درام مینواختید و بعد به سمت هنرهای نمایشی و گویندگی گرایش پیدا کردید. خانواده چقدر بستر را برای شما فراهم کرد که وارد عرصه هنر شوید؟
8 سالم بود که پدرم فوت کرد. دو برادر و یک خواهر دارم که هیچکدام از آنها تمایلی به کار هنری نداشتند. حتی در بین فامیل و اقواممان نیز کسی نبود که به هنر علاقه داشته باشد. ما در دوره دبستان یک معلم موسیقی داشتیم که من از آنجا به موسیقی علاقه پیدا کردم. آن موقع اصلاً به کار دوبله فکر نمیکردم و اتفاقی وارد این عرصه شدم. بسیار پسربچه شلوغ و شیطانی بودم. یکبار یکی از معلمهای ما با نام آقای فتحی به من گفت تو خیلی به درد کار سینما میخوری. کلاس سوم یا چهارم ابتدایی بودم که چند بار هم از مدرسه به خاطر شلوغکاریهایم بیرونم کردند.
آشنایی شما با موسیقی باعث نشد که شیطنتتان کمتر شود؟
اتفاقاً تشویق شدم و شروع به گوش دادن موسیقی کردم و مخصوصاً موسیقیهای خارجی را زیاد گوش میدادم. در ادامه تئاتر مدرسه را به من سپردند و من با همان سن کم تعدادی از بچهها را انتخاب میکردم و در مناسبتهای مختلف در مدرسه تئاترهای کمدی و طنز برگزار میکردم. ما در خیابان استخر دروازه قزوین ساکن بودیم و کوچه ما بنبست بود. روزهای جمعه در کوچه چادر میزدم و از بچههای محل ده شاهی یا یک قرون پول میگرفتم برای نمایشها. گاهی از خود آن بچهها هم استفاده میکردم. کلاً بازیگری از همان ابتدا در رگ و ریشه من وجود داشت. فعالیتم در زمینه موسیقی هم تداوم پیدا کرد. در دوران دبیرستان نیز تئاتر مدرسه را به من سپردند و من یک گروه تئاتری ثابت تشکیل دادم. در حال حاضر برخی از اعضای آن گروه فوت کردهاند و برخی از آنها دکتر و مهندس شدهاند. زمانی که دیپلمم را گرفتم، با فریبرز لاچینی دوست شدم که او آن موقع سرباز بود. اینطور شد که به سراغ موسیقی رفتم.
چطور شد که وارد حرفه دوبله شدید؟
دایی من یک مغازه سلمانی داشت و من اکثر اوقات آنجا بودم. یک روز یکی از اقوام دورمان به نام محمود نوربخش که از قدیمیهای این عرصه بود به سلمانی داییام آمد. او در فیلم "پدرخوانده" جای مارلون براندو حرف زده بود. من آنجا به داییام پیله کردم که به او بگوید من را به دوبله ببرد. من نزدیک دو سال دنبالش میرفتم و او هم از دست من در میرفت و میگفت دوست ندارم به دوبله بیایی چون از زندگیات باز میمانی، بهتر است که تحصیلاتت را ادامه بدهی. با این حال من وارد حرفه دوبله شدم و کارم را ادامه دادم.
آیا آشنایی با آقای لاچینی باعث شد که به سمت موسیقی بروید؟
بله، من و هادی اسلامی یک نمایشنامه اجرا کردیم و با هم به شیراز، اصفهان و جزیره خارک رفتیم. زمانی که به شیراز رفتیم، آقای فریبرز لاچینی آنجا کنسرت داشت که این دیدار باعث آشنایی ما شد و من پس از آشنایی با او وارد عرصه حرفهای موسیقی شدم. تا پیش از آن به صورت دلی موسیقی کار میکردم ولی از آن به بعد حرفهای شدم. البته پس از چند سال موسیقی را رها کردم و وارد عرصه دوبله شدم. هنوز هم زمانی که فریبرز من را میبیند، میگوید تو چرا موسیقی را رها کردی؟ استعدادم در موزیک بسیار خوب بود.
اولین بار چه کسی به شما گفت صدایتان برای دوبله مناسب است؟
در طبقه بالای سینمای "مولن روژ" که الان نامش "سروش" شده است، یک استودیو بود که گویندگان مطرح آن زمان نظیر عطاءالله کاملی و منوچهر نوذری به آنجا میآمدند. یک صدابردار به نام آقای کلهر هم بود که استودیو پاپ را داشت. من یک نوار هشت میلیمتری داشتم که در آن تیپهای مختلف را گفته بودم. آقای نوربخش به من گفت برو آن نوار را بیاور تا بگذاریم همه گوش کنند. من رفتم نوار را آوردم و گذاشتم. بعد به من گفتند حالا برو پشت میکروفون ولی من میترسیدم. گفتند تو که به این خوبی حرف زدی. گفتم آنجا در اتاق خودم تنها بودم که حرف زدم. خلاصه از من تست گرفتند و من جزو نفرات اول قبول شدم. زندهیاد کلهر به من گفت صدای تو بسیار مناسب کار دوبله است چون تیپهای مختلف را هم بلد هستی که بگویی. از همان ابتدا برای فیلمهای انیمیشن و رُلهای کمدی پذیرفته شدم و تاکنون هم این روند ادامه دارد. علاقه زیادی به کار کودک داشتم. حتی الآن هم همینطور است. مثلاً زمانی که یک کار انیمیشن را دوبله میکنم اصلاً خسته نمیشوم ولی در دوبله فیلمهای سینمایی خسته میشوم چون برایم جذابیت ندارد.
شما تا سن 20 سالگی تئاتر کار کردید. آیا وارد فضاهای جدیتر در تئاتر هم شدید که مثلاً بخواهید بروید در تئاترهای لالهزار اجرا کنید؟
من اصلاً آنجا نمیرفتم چون خوشم نمیآمد. بیشتر کارهای سنگین میکردم و در شهرستانها اجرا میرفتم. زندهیاد خسرو شکیبایی وقتی در حرفه دوبله موفق نشد به تئاتر رفت و در اداره تئاتر استخدام شد. من با خسرو شکیبایی و هادی اسلامی تئاتر کار میکردم. ما در تهران کمتر اجرا میرفتیم و بیشتر اجراهای خصوصی داشتیم. مثلاً در هتلهای کنتیننتال (لاله فعلی) و استقلال برنامه میگذاشتیم. زمانی که وارد کار دوبله شدم، موسیقی و تئاتر را کامل کنار گذاشتم و جذب صد درصد دوبله شدم.
بیشتر تئاترهای جدی کار میکردید یا کمدی؟
تئاترهای کمدی کار میکردیم. البته خود نمایشها جدی بودند ولی رُلهایی که من بازی میکردم کمدی بودند.
فقط بازیگر بودید یا کارگردانی هم میکردید؟
من فقط بازی میکردم. دو سال پیش هم در سنگلج یک نمایش اجرا رفتم.
دلتان برای فضای تئاتر تنگ نشده است که بخواهید دوباره روی صحنه برگردید؟
واقعاً دلم تنگ شده است و معمولاً برای تفریح هر دو سال یکبار هم در یک نمایشی بازی میکنم. به جای تئاتر، سینما را انتخاب کردم چون تئاتر در حال حاضر شرایط بسیار بدی دارد. ما چند سال پیش با آقای فخیمزاده و خانم فهیمه راستکار نمایش "شاپرک خانوم " نوشته آقای بیژن مفید را دو ماه در تئاتر شهر تمرین کردیم ولی به ما اجازه اجرا ندادند. دو سال پیش هم با گویندگانی نظیر میرطاهر مظلومی و افشین زی نوری یک نمایشی را در سنگلج اجرا کردیم.
اولین کاری که دوبله کردید کدام فیلم بود؟
اولین فیلمی که دوبله کردم، "قیصر " به کارگردانی مسعود کیمیایی بود. من در آن فیلم فقط یک خط حرف زدم چون دوران کارآموزی من بود. دومین فیلمی که دوبله کردم، "دیوید کاپرفیلد " به سرپرستی آقای خسروشاهی بود. بعد با خانم تاجی احمدی آشنا شدم و ایشان گفت هر کجا که همسر من کار کرد شما هم بیاید. من کم کم از چارچوب تلویزیون بیرون آمدم و وارد کار دوبله فیلمهای سینمایی شدم. آن موقع حتی در چند فیلم سینمایی هم بازی کردم.
از چه زمانی وارد فضای سینما و بازیگری شدید؟ آیا به واسطه صدایتان بود که وارد سینما شدید؟
من از سال 51-52 وارد سینما شدم. ما آن موقع فیلمهای فارسی را دوبله میکردیم و وقتی داشتیم کار دوبله میکردیم، کارگردانها هم به ما سر میزدند. اینطور شد که من را هم برای بازیگری انتخاب کردند.
اولین فیلمی که بازی کردید کدام فیلم بود؟
فیلم "زیر بازارچه " بود.
اشاره کردید که بیشتر نقشهای کمدی را دوبله میکردید. آیا نقشهایی که برای بازی به شما پیشنهاد میشد هم کمدی بودند؟
بله من کلاً کارهای کمدی انجام میدادم.
هیچوقت دوست نداشتید یک نقش جدی را هم تجربه کنید؟
من عاشق کار کودک هستم و هیچوقت بچگیام را فراموش نمیکنم. هنوز هم همان شیطنتهای بچگیام را در کارم دارم و همیشه دلم میخواهد در آن حال و هوا باشم. اساساً شادی را خیلی دوست دارم و معمولاً موزیک غمگین گوش نمیدهم.
شما پیش از انقلاب در چند فیلم سینمایی بازی کردید؟
3-4 فیلم بازی کردم ولی آنقدر کار دوبله زیاد بود که دیگر نرفتم. گاهی شب تا صبح هم کار میکردیم. آن موقع چون فیلمهای کمدی زیاد به دستمان میرسید، معمولاً سرم همیشه شلوغ بود و وقت چندانی نداشتم که به سمت سینما بروم. واقعیت این است که زیاد جذب بازیگری و سینما نشدم. آن موقع فضای سینمایی برایم جالب نبود. ما زمانی که فیلم فارسیها را دوبله میکردیم، برخی از بازیگران مثل زندهیاد فردین هم میآمدند که من آنها را میدیدم و دیگر حضور در سینما برایم جذابیت نداشت.
آیا در آن زمان جای بازیگر خاصی صحبت میکردید؟
بیشتر جای بازیگران کمدی مثل محمود بصیری یا شخصیت "قوچعلی" در سری فیلمهای صمد صحبت میکردم. در بین هنرپیشههای خارجی هم جای توتو هنرپیشه ایتالیایی صحبت میکردم که این هنرمند در ایران به واسطه صدای من شناخته شده بود. تمام نقشهای کمدی فیلمهای هندی را هم من میگفتم.
زمانی که انقلاب شد چه اتفاقی برای کار شما افتاد؟
پس از انقلاب جنگ شد و ما تقریباً هشت سال بیکار بودیم. پس از هشت سال مجموعه "آقای شهروندی " را کار کردم.
بسیاری از سینماگران به واسطه اینکه پیش از انقلاب چهره شده بودند، پس از انقلاب با مشکلاتی مواجه شدند و نتوانستند کار کنند. این مشکلات برای دوبلورها هم وجود داشت؟
من ممنوعالفعالیت نبودم ولی یکی دو نفر بودند که ممنوعالکار شدند. به هیچ عنوان با ما کاری نداشتند چون ما سابقه بدی نداشتیم.
چطور شد که در برنامه "جنگ هفته " شرکت کردید؟
آقای عیوضی به من زنگ زدند و گفتند ما میخواهیم چنین سریالی را بسازیم. "جنگ هفته" نزدیک به پنج سال ادامه پیدا کرد و در این مدت امکان نداشت که من به خیابان بیایم چون این مجموعه واقعاً مورد توجه مردم قرار گرفته بود و مردم ما را کاملاً میشناختند. پس از آن 7-8 فیلم بازی کردم و در تلویزیون هم حضور داشتم.
از چه سالی وارد رادیو شدید؟
از سال 67 وارد رادیو شدم. آقای حمید منوچهری برنامهای ساخته بودند که من با ایشان کار میکردم. چند سالی هم با زندهیاد مهرپرور کار کردم و بعد از آن بود که وارد برنامه "صبح جمعه با شما " شدم. آقای نوذری پس از انقلاب ممنوعالکار بود ولی آقای شیشهگران رفت ایشان را آورد و مشغول کار شد. یک روز آقای نوذری گفت من میخواهم از دوبلورها استفاده کنم و من گفتم در این صورت بومیهای رادیو بیکار میشوند، بهتر است که از آنها هم استفاده کنیم. اینطور بود که برنامه "صبح جمعه با شما " ابتدا با دوبلورها آغاز شد و مورد استقبال هم قرار گرفت و ادامه یافت.
با وجود اینکه برنامه "صبح جمعه با شما" در زمان جنگ پخش میشد ولی مورد توجه مردم قرار گرفت و آن دوره به خوبی در ذهن مردم باقی ماند. ضمن اینکه این برنامه در طول سالها تداوم داشت و کار شد، اما چرا آن دوره تا این اندازه طلایی شد؟
به خاطر اینکه آن موقع اکثراً گویندههای درجه یک دوبله در آن برنامه حضور داشتند و صداها برای مردم آشنا بود. متنهایی که آقای شیشهگران مینوشتند هم بسیار خوب بود. ما نمونه چنین برنامهای را در رادیو نداشتیم. اکثر برنامهها از گویندههای بومی رادیو استفاده میکردند. نکته دیگر اینکه دست ما باز بود و آنچنان با سانسور مواجه نمیشدیم. من حدود 37 سال است که در برنامههای مختلف رادیو کار میکنم. در حال حاضر در رادیو ایران یک برنامه با نام "کوی نشاط" دارم که پنجشنبهها صبح پخش میشود. در این برنامه هم آقای ساعی سعی کرده است که از دوبلورها و گویندههای قدیمی مثل آقای پارسیان و آقای انصافی استفاده کند. آقای جاویدنیا هم برنامه "صبح جمعه با شما " را کار میکنند و از من هم خواستند که در این برنامه حضور پیدا کنم ولی نتواستم که بروم.
برنامههای حال حاضر رادیو بیشتر حول یک سری مجری جوان میگردد که فقط هیاهو دارند و میخواهند این هیاهو و انرژی کاذب را به مخاطب القا کنند ولی این اتفاق نمیافتد و حتی ممکن است مخاطب آنها را پس بزند، در صورتی که مخاطب در گذشته راحتتر میتوانست با برنامههای رادیویی ارتباط برقرار کند. فکر میکنید دلیل عدم ارتباط مخاطب امروز با برنامههای رادیویی چیست؟
فکر میکنم دلیل نخست بی تجربگی آنهاست. در واقع درِ رادیو باز شده است و برخی از افراد به صورت سفارشی وارد حرفه گویندگی شدهاند. مشکل بعدی این است که رادیو نویسنده ندارد. ما در سینما نویسنده داریم ولی به آنها اجازه کار نمیدهند. در رادیو محدودیتها زیاد شده و متنها شبیه همدیگر است و هیچ جذابیتی برای مخاطب ندارند. زمانی که مردم در خیابان با من راجع به رادیو صحبت میکنند، مدام از متنهای ضعیف رادیو میگویند. من برای برنامه "کوی نشاط " گفتم که ما مجبور هستیم خودمان یک چیزی را اضافه کنیم، وگرنه خود متن جذابیتی ندارد. از آنجا که حقوق در رادیو بسیار پایین است، کمتر کسی میآید در رادیو کار کند. ضمن اینکه کارگردان در رادیو دست و بالش بسته است و هنرپیشه هم نمیداند که چه چیزی را بگوید. همه این محدودیتها باعث میشوند که شنونده از رادیو دور شود. جوانهایی که وارد رادیو میشوند ابتدا باید کنار دست چند نفر آدم حرفهای کار کنند، در حالی که امروز اینطور نیست. برخی از جوانها هنوز نیامده به اجرا میروند. در نتیجه برنامههای رادیویی همه شبیه هم هستند و مخاطب خسته میشود.
زمانی اینقدر کلاس وجود نداشت و شما ماهها و سالها پشت در منتظر ماندید و شاگردی کردید تا اینکه توانستید دو خط صحبت کنید ولی الآن در عرصه اجرا و دوبله کلاسهای متعددی وجود دارد. فکر میکنید برگزاری این کلاسها تا چه اندازه میتواند باعث تشنج در این حرفه شود؟
در حال حاضر کلاسهایی برگزار میشوند که خود مدرسش اصلاً نمیداند هنر چیست. هر کسی که از خانهاش بیرون آمده جایی را گرفته است و با هزینههای بسیار زیاد کلاس برگزار میکند. دقیقاً الآن کلاسهای این چنینی تبدیل به کلاهبرداری شدهاند. به راحتی جوانان را گول میزنند. دو سه ماه جوانان را به سمت این حرفه میکشانند و بعد میگویند ما برای شما کار پیدا نمیکنیم. بارها به من پیشنهاد تدریس در این کلاسها را دادهاند ولی من گفتهام این پولها را نمیگیرم. من نمیخواهم به جوانی که مثل پسر خودم است و برای آموزش نزد من میآید دروغ بگویم. مگر ما کلاس میرفتیم؟ من دوبلوری را کنار دست آقای جلیلوند، آقای اسماعیلی و خانم کاظمی یاد گرفتم. از نظر من دوبله کلاس ندارد و دوبلورها چیزی برای گفتن ندارند که بیایند سر کلاس به شما یاد بدهند، شما باید بیاید بغل دست دوبلورهای پیشکسوت در استودیو بنشینید و کار را یاد بگیرید. در واقع با دیدن و شنیدن و تجربه کردن خود به خود دوبله را یاد میگیرید. الآن بعضیها کلاس دوبله برگزار میکنند، در حالیکه خودشان نمیدانند دوبله چیست. از صد تا کلاسی که وجود دارد، حتی دو تا کلاس را هم قبول ندارم.
در زمان شما شاید به دلیل اینکه تعداد گویندهها محدودتر بود این اتفاقات میافتاد ولی الآن اینطور نیست. برخی از همکارانتان میگویند درها برای ورود به عرصه دوبله باز است ولی فضای کاری خوبی وجود ندارد، مثلاً ما صد نفر هستیم که به خود ما هم کار نمیرسد چه برسد به اینکه تعدادمان هم زیادتر شود.
بله همین طور است. یکی از دلایل دیگرش این است که تعداد فیلمهای خوب کم شده است. ما گویندگی و دوبلوری را با فیلمهای خوب آمریکایی یاد گرفتهایم. فرهنگ ما به فیلمهای چینی و کرهای نمیخورد. در فیلمهای آنها بازیگر خوب وجود ندارد که دوبلورهای خوب امروز جای آنها حرف بزنند. از من میپرسند چرا صدای شما ماندگار شد ولی صدای دوبلورهای جوان ماندگار نمیشود؟ میگویم یکی از دلایل اصلی آن به نبود فیلمهای خوب برمیگردد. مردم در گذشته صدای ما را ابتدا در سینما و بعد در تلویزیون میشنیدند ولی این اتفاق الآن در سینما نمیافتد. تلویزیون هم فیلمهای جالبی ندارد و فیلمها اغلب سانسورشده پخش میشوند.
در فضای انیمیشن چطور؟
در حال حاضر انیمیشن هم فضای بسیار بدی دارد و ما فقط کارهای چینی و ژاپنی را دوبله میکنیم. البته کارهای بسیار خوب هم وجود دارد ولی وارد کشور ما نمیشود چون مخارج بسیار سنگینی دارد. کسانی که میروند فیلم میخرند این کاره نیستند. ما بارها گفتهایم که گویندگان باید فیلمها را انتخاب کنند ولی پول آن دارد به جیب یک عده دیگر میرود.
چرا گوینده باید فیلمها را انتخاب کند؟
چون گوینده تجربه بیشتری دارد. گویندهای مثل من که دو هزار فیلم را دوبله کرده است، بهتر میتواند فیلم خوب را تشخیص دهد؛ یعنی اگر 10 تا فیلم جلوی من بگذارند، من خیلی راحت میتوانم پنج تا از آنها را جدا کنم و بگویم اینها فیلمهای خوبی هستند چون تجربه دارم. کسانی که میروند فیلمها را انتخاب میکنند تجربه چندانی ندارند. ما آنقدر فیلم دوبله کردهایم که در انبارها خوابیده و پخش نشده است.
علت عدم پخش فیلمهای دوبله شده چیست؟
برخی از آن فیلمها مناسب نمایش در ایران نیستند. یک عده که فیلمها را خریده بودند، دیدند اصلاً این فیلمها قابل نمایش در ایران نیستند. برخی دیگر از فیلمها را نیز ما دوبله کردیم و بعد دیدیم که مدیر تغییر کرده است و آن فیلم از دید مدیر جدید دیگر قابل پخش نیست. مدیران کاملاً سلیقهای برخورد میکردند.
شما در انیمیشن و فضای کاریتان با کاراکتر "شیپورچی " معروف شدید. چرا کاراکترهای بعدی که کار کردید مثل آن پررنگ نشدند؟
دهه 60 چند کارتون خوب نظیر "پسر شجاع" و "جیمبو" آمد که ما آنها را دوبله کردیم ولی "پسرشجاع" یک فضای بسیار خوبی برای ایرانیها داشت. گویندههای درجه یک کشور کمدیگوی این سریال بودند که برای مردم جذاب بود. کاراکتر "شیپورچی" شخصیت بسیار جذابی داشت که گاهی خودمان هم ضبط را تعطیل میکردیم و به آن میخندیدیم. من در آن فیلم بداهه زیاد میگفتم که شیرینتر میشد. فکر میکنم تا آن زمان کارتونی به زیبایی "پسر شجاع " نیامده بود. دهه 60 کارتونهای بسیار خوبی آمد که هنوز هم بچههای آن زمان وقتی من را میبینند میگویند یادش بخیر.
هیچوقت نترسیدید درگیر کاراکتری بشوید که بعد از آن دیگر نتوانید هیچ کاری انجام بدهید؟ از این بابت که صدای شما آنقدر آشنا باشد که مخاطب صدای شما را در نقش دیگری نپذیرد و پس بزند.
خیر، این اتفاق برای من رخ نداده است. در آن زمان یک مدت نوار قصه زیاد ضبط میشد و در بازار وجود داشت. همان زمان من با تیپ "شیپورچی " نوارهای زیادی را ضبط کردم. خودم در خیابان ایرانشهر یک شرکت به نام "بهنوش" داشتم که 35 نوار قصه نیز تولید و وارد بازار نشر کردم. اما بعد از چند وقت که سیدیها و ماهوارهها آمدند، نوارها دیگر به فروش نمیرفتند و ما هم شرکت را تعطیل کردیم.
برای اینکه این روند ادامه پیدا کند تصمیم نگرفتید فضای کاریتان را تغییر دهید؟
خیر چون جذابیت نداشت. مثلاً شما الآن اگر یک سرمایه بگذارید و قصه ضبط کنید، چند روز بعد میبینید بلافاصله مردم آن را دانلود میکنند و سرمایه دیگر برنمیگردد. آن موقع که ما این کار را انجام دادیم خبری از دانلود نبود. من یک نوار کاست میزدم و قصه را نقاشی میکردم و آن را 12 تومان همراه کتاب میفروختم. زمانی که به بازار میرفت حتی یک نسخه از آن هم پیدا نمیشد ولی در حال حاضر شرایط تغییر کرده است. ما الآن میتوانیم دوباره همان نوارها را بیرون بدهیم چون بچههای نسل جدید آن قصهها را نشنیدهاند ولی آنقدر فیلم و برنامههای ماهوارهای وجود دارد که بچهها دیگر سراغ چنین کارهایی نمیروند. در حال حاضر کسی جرات نمیکند چنین کاری را انجام بدهد چون سرمایهاش برنمیگردد.
در یکی دو سال اخیر شما در سریال "افسانه هزار پایان" بازی کردید که در این سریال حرف و حدیثهای زیادی به وجود آمد. آیا شما هم مثل سایر همکارانتان همچنان درگیر کش و قوس مسائل مالی این سریال هستید؟
کار من طوری بود که مجبور بودند پول من را بدهند، چون کار من تازه از قسمتهای آخر شروع میشد. من نقش فرمانده ریزگردها را بازی میکردم که قصه با اینها تمام میشد.
بازی شما در مجموعه "محله گل و بلبل " به پایان رسیده است؟
بله کار من در این برنامه به پایان رسید. در این برنامه یک ماه بازی داشتم و در دو نقش مختلف بازی کردم. نقش درویشی را بازی کردم که به نقشهای مختلف در میآید. فکر میکنم دو سه هفته دیگر پخش آن آغاز شود.
چرا این روزها کمتر به سراغ کارهای سینمایی میروید؟
سینما دستهبندی عجیبی دارد. یکی دو نفر از دوستانم میگفتند تو چرا به دفاتر سینمایی سر نمیزنی؟ گفتم در شأن و موقعیت من نیست که به دفاتر بروم و بگویم به من کار بدهید. البته اکثراً این کار را انجام میدهند و نقش هم میگیرند، اما من اهل این کارها نیستم و آنقدر منتظر میمانم که به سراغم بیایند و بگویند این نقش را بازی کن. بعضی از همکارانم در فیلمهای کمدی با کمترین دستمزد شرکت میکنند ولی پول آنها را هم نمیدهند.
در حال حاضر بحث سر این است که کارهای کمدی تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی کمدی نیستند و فقط اسم کمدی را یدک میکشند. فکر میکنید کمدی باید دارای چه ویژگیهایی باشد و چرا این اتفاق افتاده است که سرنوشت سینمای ایران به این سمت کشیده شده که مردم فقط این نوع از کمدیها را دوست دارند؟
مردم دوست ندارند، بلکه مجبور هستند این فیلمها را نگاه کنند چون برنامه دیگری ندارند. تلویزیون که هیچی ندارد. خانوادهها میخواهند بچههایشان را به سینما ببرند و یکی دو ساعت بخندند. اکثر مردم از فیلمهایی که امروزه میبینند راضی نیستند. ترجیح میدهند که بروند فیلمهای کمدی خارجی را حتی با زیرنویس ببینند. البته بگذریم از یک سری فیلمها که مثلا بازیگرانی چون رضا عطاران در آنها بازی میکنند و محتوا هم دارند اما دست آنها باز است. اکثر کارگردانها دستشان باز نیست. مسئله بعدی مسئله پول است. در پاسخ به این سوال که کمدی باید دارای چه ویژگیهایی باشد، باید بگویم کمدی در جایگاه خودش باید کمدی باشد؛ یعنی موقعیت کمدی داشته باشد. من میتوانم با دیالوگهایی که در شأن خانواده باشند هم مردم را بخندانم. متأسفانه الآن کمدیها چیپ و پُر ار فحاشی هستند. واقعاً این مسائل جالب نیست و باید جلوی آنها گرفته شود. در طول سال باید فقط 5 فیلم کمدی بسازند ولی درست بسازند.
در حال حاضر بیشتر فیلمها کمدی هستند و فیلمهای اجتماعی در حال نابود شدن هستند، اما کمدیهایی که پخش میشوند هم کمدیهای درستی نیستند.
من گاهی خودم میروم فیلم اجتماعی میبینم و از مدیر سینما میپرسم که استقبالها چطور است؟ چون مردم میآیند میگویند این چه فیلمی بود! حتی شده سینمایی رفتهام که فقط سه نفر در آن سالن نشسته بودند. یکی از معضلات ما این است که فیلم برای کودک ساخته نمیشود. اوایل انقلاب به فیلمهای کودک بهای بیشتری میدادند ولی امروز ما چنین فیلمهایی را نداریم.
اگر فیلمهایی در حوزه کودک ساخته شود و به شما پیشنهاد بدهند حضور پیدا میکنید؟
صد درصد. زمانی که فهمیدم فیلم سینمایی "مبارک " درباره کودک است، حتی حاضر شدم که در این فیلم یک سکانس بازی کنم که البته آنطور که باید بازخورد دریافت نکرد. من حاضر هستم حتی پول هم نگیرم ولی در کارهای کودک بازی کنم.
آقای نصر این روزها بحث دوبلههای زیرزمینی مطرح است که انجام میشود. شما خودتان چقدر با این فضا موافق هستید؟ آیا فکر میکنید این اتفاق میتواند اتفاق خوبی باشد؟
من مخالف هستم چون این دوبلهها شدیداً درحال ضربه زدن به فرهنگ ما هستند. اساساً به ما اجازه اضافهگویی نمیدهند ولی به آنها میدهند. مثلاً ما یک "خفه شو" هم نمیتوانیم بگوییم، اما وزارت ارشاد دست آنها را باز گذاشته است و هر مطلبی را میتوانند عنوان کنند. من فیلمهایی را دیدهام که بسیار بد بودهاند ولی آنها این فیلمها را دوبله کردهاند، در حالیکه ما جرات نمیکنیم حتی یک جمله از آن را بگوییم. چند وقت پیش خانمی داشت به یکی از دوستانم که کلوپ داشت میگفت خواهش میکنم دیگر این فیلمهای مبتذل زیرزمینی را به بچههای من ندهید، بچههای من از این فیلمها فحشهای زیادی یاد گرفتهاند. انجمن ما بابت این موضوع به وزارت ارشاد گلایه هم کرد و وزارت ارشاد گفت ما نمیتوانیم جلوی کار آنها را بگیریم. در حال حاضر هر کسی در خانهاش یک اتاق دارد و همان یک اتاق را تبدیل به استودیو میکند و از فامیلهای خودش برای دوبله استفاده میکند. تنها جایی که فیلمها خوب دوبله میشوند، مؤسسه قرن ۲۱ است که آنها با یک ضوابط بسیار خوب کار میکنند. البته آنها هم نصف فیلمهایشان را به دوبلورهای زیرزمینی میدهند که دوبله کنند.
بخشی از این اتفاق را میتوانیم بگوییم به خاطر دستمزد بالای دوبلورهای حرفهای نظیر شما است؟
دقیقاً به خاطر دستمزد بالای ماست. آنها دستمزد بسیار پایینی میگیرند. بعضی از جوانها را میبرند و به آنها رُل اول و دوم را میدهند و در طول روز هم یکی دو فیلم به آنها میدهند که دوبله کنند ولی در آخر ماه مبلغ بسیار پایینی به آنها دستمزد میدهند.
در حرفه دوبله تا چه اندازه مثل سینما بحث خرید نقش وجود دارد اینکه یک نفر بیاید پول بدهد و بخواهد در یک فیلمی بهعنوان دوبلور حضور داشته باشد؟
در سینما که سالهاست نقش فروشی وجود دارد، اما در دوبله چنین اتفاقی نمیافتد ولی یک سری اتفاقات دیگر رخ میدهد. مثلاً در حال حاضر کسانی آمدهاند که فیلمها را به صورت قاچاق وارد میکنند. از آنجایی که این فیلمها به صورت زیرزمینی پخش میشوند و در سایتها منتشر میشوند، کمپانیها هم نمیتوانند جلوی آنها را بگیرند. متأسفانه چنین کارهایی انجام میشود و به دوبله ما هم ضرر بسیار زیادی زده است.
چنین کارهایی به واسطه چه کسانی انجام میشود؟
بیشتر کسانی بودند که آقای مهرداد رئیسی آنها را تعلیم داده بود. در واقع پایهگذاری این کارها از آنجا شروع شد و بعد این افراد خودشان آمدند یک سری شاگرد دیگر تربیت کردند و استودیو زدند. در حال حاضر تمام ایران پُر از استودیوهای زیرزمینی است و با پولهای بسیار کم مشغول کار هستند. ما چون عضو انجمن هستیم، اگر چنین کاری انجام بدهیم ممنوعالکار میشویم.
به نظر شما یک دوبلور خوب باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ آیا صرف داشتن یک صدای خوب برای دوبلوری کفایت میکند؟
هر صدایی به درد دوبله میخورد چون در فیلم همه جور آدمی وجود دارد. شما برای دوبله فقط باید لهجه و گرفتگی زبان نداشته باشید. صدا چندان مهم نیست، بلکه بیشتر عشق ورزیدن به دوبله و اینکه بتوانید سختیهای این حرفه را تحمل کنید اهمیت دارد. در هر کاری اگرعاشق باشید، صد درصد جذب آن کار میشوید و شما را قبول میکنند.
شما و همنسلهای شما بدون اینکه چشمداشتی به بخش مالی این کار داشته باشید آمدید عاشقانه کار کردید ولی الآن جوانان امروز بیشتر دنبال این هستند که کسب درآمد داشته باشند. از یک بابتی جوانان هم حق دارند چون به هر حال زندگی خرج دارد، اما واقعیت این است عشقی که شما و همنسلانتان داشتید دیگر وجود ندارد.
بله حق دارند ولی واقعیت این است که گوینده هم نمیشوند. اگر 200 فیلم را هم دوبله کنند باز حرفهای نیستند. اگر کنار حرفهایها بنشینند، کاملاً مشخص میشود که آنها حرفهای نیستند و صدایشان ناکوک است. صدا مثل نت موسیقی است. مثلاً در ارکستر سمفونیک اگر یک نفر ساز ناکوک بزند همه متوجه میشوند. به نظر من این افراد موفق نمیشوند. من بسیاری از بچههای رادیو را میشناسم که دارند رُل اول را هم میگویند ولی موفق نیستند. بعضیها به من میگویند آقا ببینید ما چقدر صدایمان خوب است. میگویم فقط صدا کافی نیست، بلکه باید عاشق این کار باشید. باید بیایید کنار ما بنشینید و کار یاد بگیرید. من دو سال رفتم کنار حرفهایها نشستم و پس از دو سال فقط توانستم یک خط را دوبله کنم. آن موقع کسی جرات میکرد که بگوید به من رُل بدهید؟ اگر کسی چنین حرفی میزد او را از پنجره بیرون میکردند. زمانی که میخواستم آن یک خط دیالوگ را صحبت کنم، خانم ژاله کاظمی، خانم نیکو خردمند و آقای ناظریان کنار من نشسته بودند و من باید از بالای سر آنها آن یک خط دیالوگ را میگفتم. آن موقع اینطور بود که فقط یکبار میتوانستیم دیالوگ را بگوییم. من از ترس اینکه خراب کنم و به من بگویند دیگر اینجا نیا، سعی کردم همان یک خط را هم درست بگویم. دو سال نزد آقای مانی کارآموز بودم و با ایشان کار میکردم. ما آن موقع سندیکا داشتیم. پس از دو سال به ایشان گفتم آقای مانی الآن دو سال از حضور من در اینجا میگذرد، آیا امکان دارد که بروید در سندیکا و برای من کارت کارآموزی بگیرید؟ ایشان گفت اصلاً چه کسی به تو گفته است که وارد این حرفه شوی؟ تو اصلاً این کاره نمیشوی و غلط وارد این کار شدهای. گفتم من به کارآموزی خودم ادامه میدهم و برایم مهم نیست که شما برایم کارت نمیگیرید. حدود 15 سال بعد دستیار آقای مانی با من تماس گرفت و گفت ایشان شما را برای یک فیلم سینمایی دعوت کرده است. من به آنجا رفتم و دیدم فیلم "سه کله پوک " است. یادم است آقای مانی چهار صفحه به من دادند و من آن برگهها را گرفتم. زمانی که میخواستم به اتاق ضبط بروم، گفتم آقای مانی یادتان میآید که سالها قبل چه چیزی به من گفتید؟ گفت خوب یادم هست که الآن دارم چهار صفحه متن به تو میدهم. آن موقع هر کسی جای من بود در اوج جوانی سرشکسته میشد ولی من گفتم به کارم ادامه میدهم. وقتی میگویم باید عاشق دوبله بود، منظورم این است. من آنجا دو سال کار میکردم و پول نمیگرفتم. خانهمان از محل کار دور بود و باید با اتوبوس میرفتم. ما اینطور بزرگ شدهایم.
بخشی از این ماجرا به حضور خود اساتید برمیگردد. اگر آقای مانی با شما آن برخورد را نمیکردند، چه بسا شما هم در آن فضا باقی نمیماندید. حالا ممکن است اگر این همه علاقمند وارد فضای دوبله میشود به خاطر این باشد که کسی نیست برای آنها دل بسوزاند و به آنها بگوید چه کار کنند.
من به جوانها میگویم شما بیاید عضو انجمن شوید تا کار را درست یاد بگیرید ولی بنا بر دلایلی که یکی از آن دلایل بحث مادیات است نمیآیند این کار را انجام بدهند. اگر وارد انجمن شوند به آن صورت پول نمیگیرند و ممکن است مدتها طول بکشد تا پول بیشتری دریافت کنند. در حال حاضر اوضاع خراب است. من گویندهای سراغ دارم که برای هر رُل دوم فیلم سینمایی 50 هزار تومان پول میگیرد که حداقل دو روز طول میکشد تا آن نقش را دوبله کند.
در گذشته دوبله کردن یک فیلم زمان زیادی میبرد. درست است؟
بله چون آپارات بود و باعث میشد که گوینده خوب تعلیم ببیند. در حال حاضر کار دوبله یک روزه تمام میشود و اصلاً به روز دوم هم نمیکشد. هر کسی میآید رُل خودش را میگوید و میرود. در واقع دوبلهها جدا جدا هستند. البته واحد دوبلاژ صداوسیما میگوید گویندهها باید کنار دست هم بنشینند تا نفس همدیگر را حس کنند. جوانهای این حرفه وقتی کارشان تمام میشود از استودیو خارج میشوند اما ما آن موقع کارمان که تمام میشد در استودیو میماندیم تا ببینیم آقای اسماعیلی چگونه دوبله میکند و از او یاد بگیریم.
هنوز بعد از سالها این کار را انجام میدهید؟
بله من هنوز هم این کار را انجام میدهم. بارها شده که وارد استودیو شدهام و استرس گرفتهام که نکند کارم را خراب کنم چون کارم را دوست دارم. دلم میخواهد وقتی یک رُل را دوبله میکنم برای همیشه در ذهنها باقی بماند. من همیشه میگویم سعی کنید در هر کاری که میروید از خودتان جای پا بگذارید تا زمانی که نوه شما بزرگ شد به همه بگوید پدربزرگ من این کارها را انجام داده است. من آن موقع سه روز تمام برای فیلم "قیصر " رفتم و تنها یک خط دیالوگ گفتم که همان یک خط دیالوگ برای من افتخار بود.
فضای دیجیتال برای کار شما خوب شد یا بد؟
برای ما که حرفهای هستیم خوب شده چون سرعت کار بالا رفته است. دیگر زیاد تمرین نمیکنیم و آپارات وقتمان را نمیگیرد؛ اما برای گویندههای جدید اصلاً خوب نیست چون آنها زمان زیادی برای یاد گرفتن ندارند. آنهایی که دارند با ما کار میکنند بسیاری از چیزها را از ما یاد میگیرند ولی کسانی که دارند به صورت زیرزمینی کار میکنند اصلاً به صورت جدا میآیند دوبله میکنند و چیزی یاد نمیگیرند.
نکتهای که در سینمای دنیا انجام میشود و گاهی در سینمای ما هم اتفاق میافتد این است که برای دوبله انیمیشنها از بازیگران حرفهای استفاده میکنند. آیا این اتفاق میتواند خوب باشد؟ چه تفاوتی وجود دارد که هنرپیشهها در خارج از کشور موفق میشوند ولی در ایران موفق نمیشوند؟
در ایران هم چنین کاری را انجام دادند ولی استقبال نشد. در خارج از کشور جواب داده است ولی اینجا جواب نمیدهد. دلیلش هم این است که بازیگران خارجی دوره فن بیان دیدهاند. من بازیگری را سراغ دارم که به من میگوید دو ماه من را به دوبله ببرید تا فن بیان یاد بگیرم. آقای سعید راد در آمریکا فیلمی بازی کرده بود که قرار شد آقای جلیلوند برود جای او حرف بزند. ایشان میگفت من رفتم آنجا فهمیدم که اصلاً کار دوبله را بلد نیستم. آنها تکنیک بسیار زیادی دارند. اینطور نیست که برد پیت را همینطوری برای دوبله انتخاب کنند، بلکه آنها دوره دیدهاند. شما الآن وقتی فیلمهای سر صحنه را میبینید متوجه میشوید که اغلب بازیگران بد و یا حتی غلط حرف میزنند. به همین خاطر اغلب فیلمها دوبله میشوند. چند تا رُل را عوض میکنند و دوبلور جای آنها حرف میزند. برخی از کارگردانها هنوز به دوبله معتقد هستند. مثلاً آقای فرهادی هم به دوبله اهمیت زیادی میدهد یا آقای حسن هدایت میگوید زندگی من دوبله است.
قبول دارید که مخاطب امروز دیگر دوبله فیلم و مخصوصاً فیلمهای ایرانی را نمیپذیرد؟
ما داریم با زمان جلو میرویم. الآن بازیگر وقتی بازی میکند میخواهد صدا و حس خودش روی نقش باشد. اکثر بازیگرها چنین عقیدهای دارند و اتفاقاً درست هم میگویند، منتها بعضی بازیگران هستند که صدایشان بد است یا صدایشان به چهرهشان نمیخورد.
در حال حاضر در زمینه دوبله چه کارهایی را آماده پخش دارید؟
ما در حال حاضر در حال دوبله دو انیمیشن هستیم که نام یکی از آنها "کاروانسرا " است و خانم فولادوند آن را سرپرستی میکند. یک سریال انیمیشن ایرانی هم با نام "موزه " است که آن را نیز در دست داریم و من به جای رُل اصلی آن صحبت میکنم. متاسفانه امروز همه فیلمها چینی و کرهای هستند. تک و توک فیلمهای خوبی میخرند که آنها نیز سانسور میشوند؛ یعنی ما زحمت دوبله فیلمها را میکشیم ولی بعد میبینیم که سانسور میشوند یا اصلاً پخش نمیشوند. ما چند فیلم را دوبله کردیم که گفتند این فیلمها در ایام عید پخش میشوند ولی هیچکدام پخش نشدند.
آیا در طی این سالهایی که کار کردید قدردان شما بودهاند؟
به آن صورت قدردان نبودهاند. کلاً به کارهای هنری و خصوصاً دوبله چندان بها نمیدهند. چندین جشنواره برگزار میکنند ولی به ندرت از ما دعوت میکنند که این بزرگترین دلخوری ما از مسئولین است. دوبله ایران در دنیا تک است. نسلی که از دوبلورهای ما باقی مانده است دیگر تکرار نمیشود. در تمام این سالها فقط یکی دو بار به ندرت اتفاق افتاده در جشنوارهای ما را دعوت کنند و جایزه بدهند. من در یک فیلم با نام "تنها صداست که میماند " بازی کردهام که مورد توجه قرار گرفت. در آن فیلم نقش خودم را بازی کردم. فیلم آخری که بازی کردم هم فیلم "پنج تا پنج " به کارگردانی خانم سارا اوتادی بود.
پس از آن فیلم پیشنهاد دیگری نداشتید؟
خیر، پیشنهاد نداشتم. فیلم "پنج تا پنج " در سینماهای گروه هنر و تجربه اکران شد که فیلم بسیار خوبی بود.
فکر میکنید گروه هنر و تجربه میتواند در سینما گروه موفقی باشد؟
فکر میکنم در آینده کارگردانهای بسیار خوبی از بین آنها در میآید. خودم مخاطب گروه هنر و تجربه هستم. مثلاً همین فیلم "پنج تا پنج " فیلم بسیار سختی بود. منتها آقای رضا کیانیان هم به خانم اوتادی کمک کردند. ما حدود یک ماه و نیم از شب تا صبح کار میکردیم. داستان فیلم از ساعت 5 بعدازظهر شروع میشد تا پنج صبح. من از این فیلم چیزهای زیادی یاد گرفتم.
و سخن آخر؟
به جوانهایی که میخواهند وارد عرصه دوبله شوند پیشنهاد میکنم عاشق این کار باشند و به مادیات توجه نکنند، چون این حرفه به هیچ عنوان پول ندارد. اگر واقعاً عاشق هستند وارد این کار شوند و کاری کنند که در آینده مطرح شوند و اسمشان سر زبانها بیفتد. آن موقع تازه از کاری که کردهاند لذت میبرند.