سرویس سینمایی هنرآنلاین: فیلم "زغال" ساخته اسماعیل منصف که در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر نمایش دارد، با آن شمایل پدر تکیده و تهیدست در برابر پسر جوان و عاصیاش در دل تصاویری سرد و غمبار و شاعرانه در یک روستای مرزی ترکنشین، ما را به یاد آثار نوری بیلگه جیلان میاندازد که در اینجا شاهد رابطه پدر- پسری هستیم که پدر میکوشد بار گران رنجی را که خود تحمل کرده است، از شانه پسرش بردارد و او را از جبر محیط زادگاهشان برهاند و تقدیر او را تغییر دهد اما درنهایت پسر به همان سرنوشت محتوم پدر دچار میشود و جای او را میگیرد و دور باطلی که خانواده را گرفتار کرده است، تکرار میشود و بیپایان به نظر میرسد.
غیرت، مرد میانسال محترم و درستکاری است که از طریق درست کردن زغال امرار معاش میکند اما وقتی طی تلاش برای آزادی پسرش از زندان به خواری و خفت میافتد، تغییر رویه میدهد و به آدم دیگری تبدیل میشود. به راستی یک مرد مگر چه دارد بهجز آبرویش؟ و آن مسیر رو به سقوط و قهقرایی که غیرت در پیش میگیرد، دست و پا زدن غمانگیز و مذبوحانه او برای پس گرفتن آبرویش است. درنهایت غیرت همه بدهیهایش را میپردازد، گاوهای فروختهاش را پس میگیرد، دوباره برای دخترش طلا میخرد و همه چیزهای باخته و از دست دادهاش را به دست میآورد بهجز آبرو و شرف بربادرفتهاش را و به همین دلیل دست به آن کنش عصیانگرانه میزند و فرجامی تراژیک مییابد.
آنچه فیلم را دیدنی میکند، این است که پدری میکوشد پسرش را به راه درست بازگرداند و زندگی آبرومندی برایش فراهم کند اما برای رسیدن به خواستهاش خودش مجبور میشود قدم در مسیر نادرستی بگذارد و از آبرویش چشم بپوشد. در آن صحنه مواجهه پدر و پسر در دو سوی رودخانه که جعبههای قاچاق را از یکدیگر میگیرند، انگار در حال تعویض و جابهجایی تقدیر میان آن دو هستیم که از آن گریزی ندارند. پس وقتی در پایان جای پدر و پسر عوض میشود و پسر را میبینیم که در غیاب پدر در حال چنگ زدن به زغالهاست، نگاه بدبینانه و تقدیرگرایانه فیلمساز به موروثی بودن سرنوشتی تلخ که از پدران به پسران میرسد، عیان میشود و تلخی ناشی از ناکامی و شکست پدر برای تغییر تقدیر از نسلی به نسل دیگر در جانمان میریزد و اسماعیل منصف جامعه نابرابر و تبعیضآمیزی را مورد انتقاد قرار میدهد که افراد شریف و درستکار را وامیدارد تا برای جلوگیری از سرنوشت شوم خود برای فرزندانشان به فساد و آلودگی فراگیر پیرامونشان تن دهند و خودخواسته قدم در مسیر تباهی خویش بگذارند تا شاید بتوانند فرزندانشان را از نابودی نجات دهند.