سرویس سینمایی هنرآنلاین: فیلم "جن زیبا" به واسطه ظاهر شدن زن (نورگل یشیلچای) در قالب شبحی ترسناک در خانه مرد (فرهاد اصلانی)، نوید اثری اسرارآمیز و وهمناک را میدهد که این گمان با شناخت ما از سابقه بایرام فضلی بهعنوان فیلمبردار و فیلمسازی که قادر به ابداعات بصری در خلق فضاهای غریب و سوررئالیستی است، تقویت میشود و انتظار داریم همانطور که باورهای عامیانه درباره اجنه را به بازی میگیرد، تلقی و تفکر عمومی پیرامون بیماران روانی را نیز زیر سؤال ببرد اما هرچند در "جن زیبا" نیز همچون فیلم قبلیاش "باز هم سیب داری"، با ارجاع به قصههای قدیمی و فولکلوریک و عامیانه میآغازد اما این بار قادر نیست با آشناییزدایی از قصههای جن و پری به اثری پررمزوراز و چندلایه در نقد طرد شدن افراد مسئلهداری تبدیل شود که با برچسب دیوانه از جامعه جدا میشوند.
به همین دلیل بازی فیلم با تغییر زاویه دید که یکبار با یدالله همراه میشویم و بار دیگر با دلارام، کارکرد درستی نمییابد و تکرار وقایع تغییری در درک و برداشت ما به وجود نمیآورد. زیرا زمانی این چرخش نگاه میتوانست مؤثر باشد که در روایت اول ما باور میکردیم که مرد درگیر تجربه موهومی شده و با جن زیبایی ملاقات کرده است که در ابتدا از او میترسد اما بعد شیفتهاش میشود و در روایت دوم متوجه میشدیم که آن جن زیبا و مرموز، زن روانپریشی است که هرچند خطرناک و تهدیدآمیز به نظر میرسد اما بهشدت شکننده و تنها و وحشتزده است.
شمایل زن زیبا اما غمگینی که در یک دست عروسکی برای دخترکش دارد و در دست دیگرش داسی برای کشتن دیگران، این قابلیت را دارد که ما را با برداشتهای مختلفی پیرامون چگونگی تبدیل یک قربانی به مهاجم مواجه کند و نشان دهد چطور افراد آسیبدیده از ماجرای هولناک تجاوز میتوانند به واسطه برخورد جامعه با خود به خطری علیه اجتماع تبدیل شوند. اما مشکل فیلم این است که ما واقعاً با یک فرد روانی مواجه هستیم که باید تحت مراقبت و درمان شدید باشد تا به خودش و دیگران آسیب نرساند و در داستان بایرام فضلی جای اجتماع ویرانگری که با پیشداوریها و قضاوتهای نا بهجا، فرد قربانی را تحت فشار قرار دهد و او را در بروز فاجعه مقصر بداند، خالی است.
از این رو تلاش عاشقانه یدالله برای بازگرداندن دلارام به زندگی عادی به جای اینکه کنشی عصیانگرانه و مک مورفیوار علیه تفکرات غلط جامعه درباره افراد غیرعادی باشد، عملی غیرمنطقی و نامعقول و بیهوده به حساب میآید و مخاطب را همراه خود نمیکند و فیلمی که میتوانست به واسطه بازی با هویت دوگانه زنی بهعنوان جن زیبا باب بحث و انتقاد پیرامون مواجهه جامعه با قربانیان تعدی را باز کند، به فیلمی آشفته و سردرگم و بیمعنا تبدیل میشود و من ترجیح میدهم بایرام فضلی را با همان فیلم تجربی خلاقانه و شاعرانه "باز هم سیب داری؟" یا فیلمبرداریهای درخشانش در "خواب تلخ"، "نامههای باد" و "خانه مادریام مرداب" به یاد بیاورم.