سرویس سینمایی هنرآنلاین: در اکثر برنامه‌های خانواده بخشی برای آشپزی وجود دارد که اغلب مدرسان آن‌ها اقدام به تدریس غذاهای ایرانی یا فرنگی می‌کنند. در طی این سال‌ها نیز تولید این برنامه‌ها بسیار زیاد شده است؛ اما نکته قابل توجه این است که اکثر این مدرسان آنطور که باید نتوانسته‌اند با مخاطب ارتباط برقرار کنند.

حالا چند سالی است جوانی پای این کار آمده است که هم آشنا و مسلط به این حرفه است و هم به خوبی می‌داند که چطور باید رگ خواب مخاطب را در دست بگیرد. او را "آقای صبحانه ایران" نیز نامیده‌اند. حامد توسلی از مدرسان آشپزی است و این روزها برنامه "یک روز تازه" را از شبکه پنج سیما روی آنتن دارد. او سبکی جدید از اجرا را به تلویزیون آورد که مورد توجه مخاطبان واقع شد، از کودک تا پیر و میانسال همه مخاطب اثر او هستند. به همین بهانه با این مجری/کارشناس و مدرس هتلداری به گفت‌وگو نشستیم که ماحصل آن را در زیر می‌خوانید:

 

آقای توسلی چه شد که سر از دنیای آشپزی درآوردید و به تلویزیون رسیدید؟

من تقریبا از 17 سالگی و قبل از گرفتن گواهی‌نامه با ماشینی که داشتم به همه جای ایران سفر کردم و شاگرد مرحوم اینانلو بودم. استاد به من گفت، برو کل ایران را بگرد و غذاهای از یاد رفته و اصیل ایرانی را یاد بگیر و من نیز این کار را کردم. اینکه چرا به سمت آشپزی آمدم اینگونه بود که کلا بازرگانی و هتل‌داری و آشپزی را دوست داشتم. بنابراین ابتدا هنرجوی هتل‌داری و گردشگری شدم پس از اتمام تحصیلاتم در هنرستان در مقطع کاردانی نیز  همین رشته را ادامه دادم. تا مقطع کارشناسی که ابتدا کارشناسی گردشگری بازاریابی و سپس کارشناسی گردشگری و توسعه را در دانشگاه خواندم. پس از آن نیز در  کارشناسی ارشد رشته هتل‌داری و بازاریابی گرفتم و برای دکتری نیز کنکور دادم که منتظر اعلام نتایج هستم. 9 سال به صورت تخصصی دوره آشپزی دیدم و امروز می‌توانم از طریق آشپزی فرهنگ، سنت، اقلیم و رفتار هر شخص را نسبت به شهر خودش بشناسم و بسنجم. چرا که غذا اصلی‌ترین رکن فرهنگ جامعه را به واسطه طبع و ساختارش شکل می‌دهد. تصمیم گرفتم همه اینها را یاد بگیرم و وقتی یاد گرفتم، دیدم چقدر فرهنگ‌ها متفاوت هستند. کل کشور را چرخیدم، غذاها، سنت‌ها، لباس و بازی‌هایشان را که یاد گرفتم، احساس کردم حالا وقت آن رسیده که  کاری کنم. اولین بار در سال 93 در برنامه "صبح بخیر ایران" مقابل دوربین رفتم. آن زمان تهیه کننده برنامه، گفت سه بار در طول هفته و کلا ده قسمت برنامه می‌خواهیم. از من پرسیدند که آیا صبحانه هم می‌توانم آموزش دهم و من گفتم  240 صبحانه ایرانی و بین‌المللی می‌توانم آموزش دهم. روی آنتن رفتیم و بعد از چند برنامه به دستور مدیر شبکه برنامه از سه روز در هفته تبدیل شد به یک سال پی در پی که به من برنامه دادند. قشری از بچه‌ها که مدرسه می‌رفتند، همراه خانواده‌هایشان از بیننده‌های برنامه شده بودند و عدد پیامک‌هایی که به ما ارسال می‌شد، بسیار بالارفت. با همین تهیه کننده، برنامه‌ای دیگر در شبکه دو اجرا کردم که در آن آیتم صبحانه و گردشگری داشتم و بعد از آن درسال 94 به شبکه جام جم رفتم. در همان سال‌ها برنامه "عصرخانواده" را اجرا کردم. بعد به غذای کودک پرداختم و فکر کردم کسی آنچنان به این مسئله اشاره نکرده است. سعی کردم با تخصصم که می‌دانستم بچه‌ها چه چیزهایی نیاز دارند، به آشپزی برای کودک بپردازم.

حامد توسلی

چرا آشپزی کودک را انتخاب کردید؟

 اصولا ارتباطم با بچه‌ها بسیار خوب است و فکر می‌کنم خودم زمانی که باید بچگی می‌کردم، نکردم. به این دلیل که مدام در کافه‌ها و رستوران‌ها کار می‌کردم و عاشق حضور در این فضاها بودم. از هفت و نیم صبح تا آخر شب کار می‌کردم و ارتباط‌های خوبی برقرار می‌کردم. دوران نوجوانی خودم اینگونه گذشت و شاید یکی از دلایلی که عاشق بچه‌ها هستم، همین باشد. در مورد غذای کودک نکاتی وجود دارد که باید به آن توجه داشت. اگر به بچه‌ای بگویی بیاید بادمجان بخورد می‌گوید دوست ندارم، اما با اشکال بامزه می‌توان با توجه به ذائقه‌ای که دارد، در خوراکش به او کمک کرد. من تصمیم گرفتم در برنامه "عصرخانواده" یک روز را به غذای کودک اختصاص دهم و بچه‌ها نیز در کنارم باشند، سه سال پیش این کار را کردیم و با استقبال بسیار خوبی مواجه شد؛ مثلا اگر قرار بود نان بپزیم بچه‌ها در روند پخت آن کمک می‌کردند. شاید اصلا کار درست پیش نمی‌رفت، اما آن‌ها حس خوبی داشتند و همین که مخاطب می‌دید بچه‌ها حس خوبی دارند، تشویق می‌شد. آشپزخانه برای من حکم دانشگاه را دارد. بچه باید علم فیزیک و شیمی را بداند. اگر مدام به بچه بگوییم دست نزن! و اصول کاری را به او نگوییم، وقتی تنها باشد کارهای خطرناک‌تری می‌کند. روانشناسی کودک به ما می‌گوید به کودک یاد بدهیم و بعد از او بخواهیم جلوی ما این کار را انجام دهد، نه زمانی که نیستیم. در هنگام پخش این برنامه مخاطبان بسیاری برای ما ویدئو ارسال می‌کردند و می‌گفتند بچه‌ها ذوق دارند که آشپزی کنند. درحال حاضر که در برنامه "پخت و پند" هستم، می‌بینم که از سن 9 تا 18 سال گروه بزرگی از مخاطبان ما را شکل داده‌اند که من را در اینستاگرام دنبال می‌کنند و این بسیار خوشحال کننده است. در "صبح بخیر ایران" بچه‌هایی با من بزرگ شده‌اند و حالا یا دبیرستانی هستند یا دانشگاهی و هنوز هم با هم در ارتباط هستیم. شبکه هم می‌گوید که بیشتر مخاطبان بچه‌ها هستند و خانواده‌ها بواسطه آن‌ها جذب برنامه می‌شوند. در تلویزیون من به صورت خیلی جدی آشپزی آموزش نمی‌دهم به این دلیل که آشپزی اصیل ایرانی نکاتی دارد و ما از غذای اصلی خودمان دور شده‌ایم. در حوزه  کودک شبکه پویا برنامه‌ای با این موضوع دارد، اما مجری برنامه تخصص آشپزی ندارد و به نظرم کار آنطور که باید خوب از آب درنیامده است. بنابراین جای خالی این برنامه را حس کردم و  درحال تدارک تولید برنامه‌ای هستم که موضوعش صرفا آشپزی با کودک است.

شما تدریس هم می‌کنید؟

بله سه سال است در آموزش و پرورش کار می‌کنم و رابطه خوبی با دانش آموزانم دارم و علاوه بر این در دانشگاه مجمع و دانشگاه کاراد نیز تدریس می‌کنم. ابتدا به صورت افتخاری و بعد به صورت رسمی استاد دانشگاه شدم و رشته هتل‌داری و گردشگری آموزش می‌دهم.

شما گفتید که شاگرد مرحوم استاد محمدعلی اینانلو بودید. آشنایی شما با او چگونه شکل گرفت؟ آیا آشنایی شما با آقای اینانلو موجب ورودتان به تلویزیون شد؟

من توسط مهدی نبیان یکی از دوستانم که "صبح بخیر ایران" را باهم داشتیم، افتخار آشنایی با آقای اینانلو را به دست آوردم. اما ورودم به تلویزیون کاملا اتفاقی بود. سال 93 دوستم سرباز بود و از من خواست که به جای او سر برنامه بروم و من هم پذیرفتم. ابتدا تهیه کننده گفت نمی‌دانم که شما اصلا تخصص دارید یا نه! اما زمانی که برنامه را شروع کردم خوشش آمد و کار را ادامه دادیم. آشنایی و هم صحبتی من با استاد اینانلو خیلی طولانی مدت نبود و یک سال پس از آشنایی ما او به رحمت خدا رفت.

از تجربیات کار با مرحوم اینانلو بگویید؟ این تجربیات چقدر در کار شما و نوع اجراهایتان تاثیر داشت؟

اولین چیزی که استاد به من یاد دادند، این بود که رها و آزاد باشم. او می‌گفت اکثریت مردم از کسی که اتو کشیده جلوی دوربین می‌نشیند خوششان نمی‌آید و شاید تفاوت من با بقیه دوستانم در اجرای آشپزی همین باشد. من حرف‌های کلیشه‌ای نمی‌زنم و دوست دارم خودم باشم. وقتی دانشجوها یا شاگردان هنرستان یا آموزشگاه من را می‌بینند، دوست دارم حس کنند خودم هستم و نمی‌خواستم دوشخصیتی باشم.

دوست داشتید به عنوان مجری کارشناس شناخته شوید؟

به طور کلی این اتفاق را دوست داشتم. تنها چیزی که نگرانش بودم، این بود که وقتی وارد تصویر می‌شوم، از اهدافم دور نشوم. تصمیم دارم کل جهان را بگردم و مقدماتش را هم فراهم کرده‌ام. آن زمان می‌ترسیدم در رسانه اتفاقی بیفتد و من به دلیل شخصیتی که در تلویزیون پیدا کرده‌ام، ممنوعیت‌هایی برایم ایجاد شود. متاسفانه ما خودسانسوری می‌کنیم و مشکل  بزرگ ما همین است. دنیای سینما وتلویزیون متفاوت است و آن‌هایی که تلویزیونی هستند نمی‌توانند هر کاری را انجام دهند، اما سینمایی‌ها وضعیت بهتری دارند. با وجود همه اینها عاشق اجرا هستم. زمانی در سفارت کار می‌کردم و دنیای بزرگی پیش رویم باز بود، اما به خاطر اجرا آن را کنار گذاشتم. همه می‌گویند چرا رستوران افتتاح نمی‌کنی؟! و من پاسخ می‌دهم نیازی ندارم به این دلیل که همه همکارانم این کار را می‌کنند. من به شغلم عشق می‌ورزم و رویش قیمت نمی‌گذارم. اگر بگویم از هنرم استفاده می‌کنم که پول درآورم، اشتباه کرده‌ام. هنر من انتقال اطلاعاتی است که دارم. یک روز تصمیم گرفتم کارم را کنار بگذارم و فقط وارد بحث اجرا شوم. کارگردانان و تهیه کنندگان مختلف کارم را دیده بودند و پیشنهادهای مختلفی می‌شد. درهمین برنامه "پخت و پند" وقتی کار دیده شد، همه می‌گفتند لابه‌لای برنامه شما یک فیلمی هم می‌بینیم! این نشان می‌دهد که تا چه اندازه کار مورد توجه قرار گرفته است. با این وجود من می‌گویم تا یکی دوماه دیگر کلا پرونده "پخت و پند" را می‌بندم و به برنامه خودم می‌رسم.

حامد توسلی

گفتید که فارغ التحصیل رشته بازاریابی هستید، در مدرسه و دانشگاه هم این رشته را تدریس می‌کنید؟ این رشته تحصیلی تا چه اندازه در زندگی خودتان تاثیرگذار بوده است؟ اصولا رابطه شما با دانشجویانتان چگونه است؟

بله واحدی که به بچه‌ها درس می‌دهم کنترل هزینه زندگی است و وقتی مدرس این درس هستم اگر خودم نتوانم هزینه‌هایم را کنترل کنم تبدیل می‌شوم به کسی که فقط از روی کتاب‌ها روخوانی می‌کند. همانطوری که من بچه‌ها را دوست دارم، آن‌ها نیز دوستم دارند. در دانشگاه اتفاق خیلی خوبی که برایم رخ داد و حس غرور کردم، این بود که دانشجویان سایر رشته‌ها زمانی که استاد ندارند سرکلاسم می‌آیند و این برای من لذتبخش است. سرکلاس جدی هستم، اما واقعا فضا باز است و همه می‌توانند ایده‌هایشان را در کلاس بروز دهند. ما استارت‌آپ‌های زیادی داشتیم و با این که جزو واحدهای دانشگاهی نیست، اما من به بچه‌ها آموزش می‌دهم. اتفاقا ایده‌های خیلی خوبی دارند و از این ایده‌ها به جا استفاده می‌کنم.

در صحبت‌هایتان اشاره کردید به این که از روی نوع غذا خوردن شخص پی به نوع رفتار او می‌برید. آشپزی تا این حد در زندگی ما اهمیت دارد؟

برای من عشق به آشپزی باعث شد که همه افراد را با غذاها بشناسم. وقتی پیش روان‌شناس می‌روید از شما می‌پرسد چه غذاهایی دوست دارید؟ گروه خونی شما چیست و... غذای ما داروی ماست و داروی ما غذای ماست! این شعار همه است. افراد را با غذا می‌توان شناخت و از حرکات فرد می‌توان فهمید که چه اخلاقی دارد. یک فرد عصبی می‌تواند مشکل خوراک داشته باشد که در روانش اثر گذاشته است. این مسائل باعث شد پیش بروم و مردم را بشناسم و مردم هم که واقعا دمشان گرم. بسیار عاشقشان هستم.

اگر به تلویزیون نمی‌آمدید و به چهره‌ای تلویزیونی تبدیل نمی‌شدید، آیا کلاس‌هایتان در دانشگاه تا این اندازه پرمخاطب می‌شد؟

نمی‌توانم بگویم تلویزیون آن را تشدید نکرد، اما رنج سنی بچه‌ها نزدیک به خودم است و خیلی‌ها هم نمی‌دانند من چندسال دارم. زمانی که کاردانی گرفتم در آموزش و پرورش تست دادم و در گزینش تایید شدم و دانشگاه هم همینطور. بعد یک دوره روانشناسی گذراندم که بدانم چطور باید یک گروه را کنترل کرد. این اتفاق برای ما زمانی که دانش آموز یا دانشجو بودیم نیفتاد، در حالی که باید معلمان و استادان این دوره‌ها را بگذرانند و با علم به دانش روانشناسی سر کلاس‌ها حضور یابند. من کلاس‌ها و دوره‌های سختی را پشت سرگذاشتم، مثلا دریکی از دوره‌ها باید 17 شخصیت مختلف را تحلیل می‌کردم، کاری که بسیار دشوار بود و امروز این کار برایم آسان‌تر شده است. دخترها و پسرهایی هستند که شیطنت می‌کنند و باید استاد بداند که چگونه باید با او برخورد کند. من عاشق کارم هستم و آموزش را دوست دارم وهمیشه هم وقت کم می‌آورم. شیوه تدریس من به این شکل است که کلا 20 دقیقه سرکلاس آموزش می‌دهم و بقیه کلاس آزاد است و همه در مورد مسائل مختلف نظر می‌دهند و با هم راجع به آن بحث می‌کنیم. همه جای دنیا به همین شکل آموزش داده می‌شود. من با سخت گیری به دانشجویانم نمره نمی‌دهم، به این دلیل که تصمیم زندگی‌شان را در دانشگاه می‌گیرند. وقتی می‌بینم کسی که روبه روی من است، مطلب را فهمیده و روبه روی من ممکن است نتواند بیانش کند، اما در تنهایی آن را پیاده می‌کند، چرا نباید به او نمره بدهم؟ پسرها مشغله دارند و بیشتر درگیر کار هستند. من هفت درس با دانشجوها دارم  و جالب است بدانید که  24 اسفندماه سال قبل کلاس من پر بود و همه دانشجوها آمده بودند. در دوره ما کسی این کارها را نمی‌کرد و استادان می‌گفتند دانشجو وظیفه‌اش درس خواندن است، ولی یادشان رفته بود خودشان هم یک وظیفه مهم دارند اینکه خوب درس بدهند.

یکی از مشکلاتی که در رشته‌های مختلف وجود دارد این است که اساتید مجبور هستند براساس سیلابس‌های قدیمی درس بدهند، در حالی که شما سعی می‌کنید در کارهایتان ایده‌های متفاوتی ارائه دهید. آیا در آموزش آشپزی هم اینگونه عمل می‌کنید؟

برای من قوانین تعیین کردند، اما من قوانین را شکستم. به این دلیل که در دنیای گردشگری و هتل‌داری باید به روز بود. قوانینی به دستم رسیده بود که خودم هزینه کردم و آن‌ها را ترجمه کردم تا بچه‌ها آن را در اختیار داشته باشند. آموزش و پرورش دنبال راه‌های عامیانه است، اما نمی‌شود. دانشجویی که از من آموزش می‌گیرد اگر به روز نباشم، می‌گوید استاد چقدر قدیمی است! کسانی که با من دوره گذرانده‌اند، وقتی وارد مراحل بالاتر می‌شوند تعجب می‌کنند و با من تماس می‌گیرند و از اطلاعات کهنه در دانشگاه ناراحت هستند. من تنها چیزی که به آن‌ها می‌گویم این است که شما راه خودتان را بروید. من در هنرستان در حد مقطع کارشناسی به هنرجویانم آموزش می‌دهم به این دلیل که جزوه‌های دانشگاهی می‌دهم و مدیر هنرستان نیز همواره من را حمایت می‌کند و می‌گوید واقعا دانش آموزانی تربیت کردی که در المپیادهای گردشگری رتبه می‌آوردند. به نظرم نباید دانشجو و دانش آموز را محدود کرد. از نظر اخلاقی یا حتی شرعی معلم باید به روز باشد و اگر نباشد مدیون است. معلم هم دانش آموز است و باید چیزهای تازه یاد بگیرد. با حقوقی که می‌گیرم اگر دانش کهنه‌ای را منتقل کنم واقعا حقوقم بر من حرام است. همیشه دوست دارم حرف تازه‌ای برای گفتن داشته باشم. من مدام در آی پدم در حال جستجوی اطلاعات جدید هستم. برنامه‌ای به من پیشنهاد شد که اجرا کنم و وقتی دیدم از هتل‌داری دور می‌شوم، قبول نکردم. به من گفتند با این برنامه وارد دنیای دیگری می‌شوی اما من گفتم دنیای خودم بهترین دنیاست و با طعم و مزه‌ها در ارتباطم. گفتم به شرطی می‌آیم که مبحث گردشگری یا هتل‌داری داشته باشد و قبول کردند و این روزها مشغول کار روی ایده‌های جدید در ارائه آن هستم.

عده‌ای می‌گویند اجرای شما برداشتی از اجرای  برنامه‌های آشپزی خارجی است. به هر حال شما ایده‌های اجرایی خود را از یک جایی الهام گرفته‌اید. اجرای شما بسیار ساده و حاشیه است. در مورد نوع اجرای خودتان توضیح بدهید؟

از سری اول برنامه‌های تلویزیونی‌ام یعنی "صبح بخیر ایران"، تلاش کردم ببینم اجراهایم واقعا چه تفاوتی با دیگران دارد و دیدم من هم مثل بقیه هستم و مدام خودم را کنترل می‌کنم که مبادا فلان حرف را بزنم، یا فلان کار را انجام دهم. یک روز تصمیم گرفتم این طور نباشم.  یکی از دوستانم که  تئاتر کار می‌کند،یک روز به من گفت اگر یک چیزی بگویم در اجرایت انجام می‌دهی؟ گفتم چه کار کنم. گفت همین کاری که حالا پیش من انجام می‌دهی، خود واقعی‌ات باش و این کار را روی آنتن تلویزیون نیز انجام بده. من هم وقتی "پخت و پند" را اجرا کردم این تغییر در اجرایم اعمال شد. قطعا برای برنامه بعدی هم تغییراتی در اجرا دارم. همه می‌گویند کپی است و خودم نیز شنیده‌ام. نمی‌گویم کپی کرده‌ام و نمی‌گویم کپی نکرده‌ام، اما هرچه هست واقعا خودم هستم. دوستم پیشنهاد داد که راحت اجرا کن و گفت آزاد باش. در اولین برنامه تصمیم گرفتم اجرای آزادی داشته باشم تا به مجری‌های دیگر شبیه نباشم و کار خودم را انجام دهم. من می‌خواستم دریچه‌ای باشم و از بین کسانی که این سبک اجرا را می‌خواهند، من اولین نفری شدم که این کار را کردم. گاهی اوقات تیکه‌های خودم را می‌اندازم و تهیه کننده به من می‌گوید سیاسی حرف می‌زنی و من می‌گویم سیاسی نیست، من حرف خودم را می‌زنم و مثلا فقط با قیمت‌ها شوخی می‌کنم. به نظرم فقط یک مجری می‌تواند حرف‌های خودش را کنترل کند و من این تسلط را دارم. حتی اگر در اجرا اشتباهی می‌کنم، خودم آن را تصحیح می‌کنم و کات نمی‌دهم تا اشتباه انجام شده را اصلاح کنم. شاید کل کات‌های "پخت و پند" سه چهارتا کات در برنامه باشد. یک بار امیر غفارمنش کارگردان برنامه گفت فکر می‌کنم باید به دنیای بازیگری بروی و من گفتم دوست ندارم. پرسید چرا؟ گفتم می‌دانم که من را از عشقم دور می‌کند. او گفت احسان کرمی هم هتل‌داری خوانده بود، گفتم بله او در هنرستان هتل‌داری خوانده و اگر من هم قبول کنم وارد این فضا شوم من نیز هم پایه او می‌شوم، اما من باید در نقطه‌ای که هستم ریشه‌دار شوم. بزگ شدن بیهوده خوب نیست. درخت باید تنومند باشد و فقط قدش بلند نشود. می‌خواهم به کارم قوت بدهم و دانش آموزانم رشد کنند. کسانی که فکر می‌کنند کار من کپی است، دمشان گرم، ولی به نظرمن اینطور نیست به این دلیل که طنزی که در کارم دارم شبیه به دیگران نیست و خود واقعی من است. سرکلاس نیز من همینطور هستم و دوست دارم همین مسیر را ادامه دهم.

حامد توسلی

فکر می‌کنم شیطنتی که در اجرا دارید حتی باعث علاقه‌مند شدن افراد به آشپزی نیز شده است؟ ضمن اینکه اجرای شما حتی اگر کپی باشد حداقل برای تلویزیون ما جدید است و مخاطب دوستش دارد.

هرکسی هر کاری می‌کند دینی برگردن دارد و این مسئله در آموزش بیشتر وجود دارد. آموزش روش‌های مختلفی دارد و من برای آموزش این راه را انتخاب کرده‌ام. از نظر آموزشی به شدت آرامم، اما از نظر رسانه‌ای نه. به این دلیل که می‌خواهم چند گروه سنی را درگیر کنم؛ کودک، نوجوان و بزرگسال. ابتدای کار می‌خواهم بچه‌ها را جذب کنم و به خانواده‌ها می‌گویند بگذار عمو را ببینیم! مگر من عمو پورنگ هستم؟ نه! ولی این قدرت را داشته‌ام تا این سن از مخاطبین را جذب برنامه کنم. در مورد جوانان نیز شیطنت‌های خاص خودشان را دارند و مطابق با خواسته آن‌ها رفتار می‌کنم. سنین بالاتر نیز زمانی است که آرام‌تر رفتار می‌کنم و آخرین مطلب را قرار است به آن‌ها بیان کنم. همانطور که پیش‌تر نیز اشاره کردم به دلیل گذراندن دوره‌های روانشناسی درک روحیات دوره‌های مختلف سنی برایم راحت‌تر است و این شناخت کمک زیادی به من و اجرایم کرد.

واقعا دوست ندارید وارد دنیای بازیگری شوید؟ پیشنهادها وسوسه‌تان نکرده است؟

دوست دارم، اما به این شرط که به شغل اصلی‌ام آسیب نزند، یعنی در همین حیطه باشد. بازیگری من را از راه خودم دور می‌کند و همه بعداً می‌گویند از راه آشپزی وارد بازیگری شده است. من به شغل بازیگران دخالت نمی‌کنم و اگر قرار باشد ورود کنم، دوست دارم پیرامون کار خودم این اتفاق رخ دهد. استادان بزرگی در بازیگری هستند و بسیار خوب  کارشان را انجام می‌دهند. در رادیو نیز پیشنهاد کاری داشتم و خیلی هم دوست دارم. فکر می‌کنم اولین دوره آموزش آشپزی در رادیو را داشتم که با شوخی‌ها و خنده‌هایم جواب نیز گرفتم. دوبلاژ و رادیو را نیز بسیار دوست دارم و قبلا در شرکتی کار می‌کردم که کارشان ساخت انیمیشن بود و دوره‌های صدا نیز گذراندم و روی انیمیشن‌ها چندبار صدا گذاشتم. همه دوره‌ها را فقط به خاطر دانشجویانم رفتم. چرا که معتقدم یک استاد باید روانشناسی بداند، از نظر ظاهری آراسته باشد، صدایش را کنترل کند و همه جانبه بتواند برای کلاس جذابیت داشته باشد. اگر استاد بهانه‌ای دست دانشجو بدهد که او از کلاس برود، حتما نقصی در کار استاد وجود دارد. من مدت‌هاست به صورت جدی ورزش رزمی می‌کنم و به دلیل جنب و جوشی که دارم باید این کار را انجام بدهم و اگر ورزش نکنم شیطنتم بیشتر می‌شود. همه غذاها را امتحان می‌کنم، حتی غذاهای چینی و به سلامتی خوراکم توجه زیادی دارم. بسیاری از افراد می‌گویند وای این غذاها چیست؟ اما من همه چیز را تست می‌کنم به این دلیل که اگر دانشجویی از من سوال کرد بتوانم پاسخ او را به درستی بدهم.

اصولا ما ایرانی‌ها در مقابل آموزش مقاومت عجیبی داریم. بازخوردها نسبت به شیوه آموزشی شما و مطالبی که ارائه می‌دهید، چگونه بوده است؟

خاطرم هست در یکی از برنامه‌ها یک مدل قرمه سبزی آموزش دادم و گفتم که تبریزی‌ها آن را با رب درست می‌کنند و گیلانی‌ها سبزی خاص خودشان را دارند، مشهدی‌ها حبوبات بیشتری به آن اضافه می‌کنند و... من قرمه سبزی استان گلستان را آموزش دادم. اهالی گلستان علاوه براینکه ادویه خاصی می‌زنند، طبخ گوشتشان نیز متفاوت است و در اصطلاح گوشت را زنده می‌گذارند. بسیاری از مخاطبان همان زمان تماس گرفتند و گفتند این قرمه سبزی نیست در حالی که در برنامه هم اعلام کرده بودم. بعد از انتقادات خواستم هرکسی از هرشهری که هست، دستور پخت این غذا را برایم بفرستد. یا در برنامه‌ای دیگر بعد از برنامه برخی مخاطبان گفتند ما را به دوران مادربزرگ‌هایمان بردی و برخی دیگر هم گفتند اصلا بلد نیستی کلم پلو بپزی! حد وسطی هم وجود ندارد و کسی نمی‌گوید که با این روش هم خوب می‌شود؛ یعنی یا من بلد نیستم یا خیلی خوب شده! این قانون در مورد هر غذایی حاکم است. خب من چطور می‌توانم پاسخ این افراد را بدهم؟ به آن‌ها می‌گویم از غذایتان عکس بفرستید. روزانه 1000 تا عکس می‌آید که قصد دارم در نهایت پویشی راه اندازی کنم که خودم به بهترین عکس جایزه بدهم و فکر می‌کنم به زودی اخبارش اطلاع رسانی شود.

تخصصی کارکردن در تلویزیون چه سختی‌هایی دارد؟ منظورم زمانی است که برای مخاطبان میلیونی آموزش می‌دهید؟

برای من اصلا سخت نیست به این دلیل که شغل و تخصصم این است. اوایل که خودم را فیلتر می‌کردم کار سخت بود، اما دیدم اگر چارچوب کوچکی که برای خودم درست کردم، من را محدود کند، هیچگاه موفق نمی‌شوم. خط قرمزهای کشورم، ارشاد و تلویزیون را می‌شناسم و اگر به آن‌ها ورود نکنم مشکلی پیش نمی‌آید و می‌توانم اجرای خوبی داشته باشم. مخاطبی که احساس کند به او توهین می‌کنند، ناراحت می‌شود. من هیچگاه چنین جسارتی نکرده‌ام. به نظرم همیشه حق با کسی است که برنامه را تماشا می‌کند به این دلیل که بهترین لحظه‌اش را در اختیار ما گذاشته است در حالی که می‌تواند کار دیگری انجام دهد. برای من سخت نیست و نمی‌توانم این را بگویم. قبل از برنامه "پخت و پند" این سختی وجود داشت به خاطراینکه خودم را محدود کرده بودم، اما حالا راحتم و حرفی نمی‌زنم که مشکلی داشته باشد. یک مقدار کار کردن با حرفه‌ای‌ها سخت است به این دلیل که بهترین تصویربرداران آنجا هستند.

پس چرا تصویرهای خوبی نمی‌بینیم؟

در سری جدید برنامه "آشپزخانه ما" که قرار است از شبکه آی فیلم پخش شود، تیم عوض شده است.

مشکل آنجاست که در بیشتر برنامه‌های آشپزی مخاطب می‌خواهد همه مراحل ترکیب مواد را ببیند و متاسفانه در برنامه‌های ما دوربین در این مواقع در و دیوار را می‌گیرد. با این مسئله مشکل ندارید؟

چرا این مشکل من هم هست و از دوستانم خواستم که از این به بعد حداقل 30 ثانیه تصویر ثابت داشته باشند تا نشان داده شود چه اتفاقاتی افتاده است.

حامد توسلی

فکر نمی‌کنید همانطور که نیاز داریم آشپزها خودشان را به روز کنند و وقتی به تلویزیون می‌آیند، دستورالعمل‌های تازه‌ای برای آموزش داشته باشند، این نیاز راهم داریم که کارگردان‌های تلویزیونی داشته باشیم که خودشان به روز باشند و تخصصی در این حوزه داشته باشند؟

 من در آموزشگاه فنی و حرفه‌ای دوره کارگردانی می‌خوانم و دلیلش همین مسائل است. فقط هم مخصوص کارم در این حوزه این دوره را می‌گذرانم به این دلیل که به افرادی که استاد فن هستند نمی‌توانم بگویم چطور کارکنند! در کنارش ویدئوهای آشپزی و تصویر غذا می‌بینم تا یک سال یا دوسال بعد علاوه براینکه مجری هستم، نحوه کارگردانی مباحث غذایی را آموزش دهم. نمی‌توانم نظراتم را در حال حاضر به دیگران منتقل کنم به این دلیل که خیلی راحت به من می‌گویند تو از کارگردانی چیزی نمی‌دانی؛ اما درحال آموزش و یادگیری این فن هستم تا علاوه بر یادگیری اصول کادربندی، تصویر و کارگردانی را نیز یاد بگیرم. مرحوم رسول احدی مدیرفیلمبرداری سریال‌هایی چون "یوسف پیامبر" و "امام رضا" دایی من هستند و امروز از پسر او در این زمینه کمک می‌گیرم و او قاب‌ها و تصاویر را به من یادم می‌دهد، اما نمی‌توانم فعلا در این عرصه ورود کنم. در برنامه‌ای که می‌خواهم تهیه کنندگی آن را خودم برعهده بگیرم، باید همه چیز آنطور که می‌خواهم باشد. به همین دلیل نیز رفتم تا علمش را یاد بگیرم. من برای خودم گام‌های مختلفی را در نظر گرفتم تا اگر کسی عین اجرای من را داشت و طبیعی هم هست که داشته باشد، من در گام بعدی او باشم. گام بعدی من تصویربرداری خوب و تخصصی در برنامه‌های آشپزی است. من چهارسال پیش طرح آشپزی درطبیعت را داده‌ام، تاکنون نیز بسیاری از دوستان در این زمینه کار کرده‌اند. اشکالی هم ندارد، اما آشپزی در طبیعت که من انجام می‌دهم قطعا با سایر دوستان متفاوت خواهد بود. من آشپزی بقا در شرایط سخت را انجام می‌دهم. برنامه‌ای که قرار است در شبکه پنج تولید شود و آقای خرمشاهی از تهیه کنندگان خوب سازمان صدا وسیما من را درساخت این برنامه همراهی می‌کند.

هنوز به حرفه کارگردانی و تهیه کنندگی ورود نکرده‌اید؟

نه اما می‌خواهم تهیه کننده متخصص خوبی باشم.

فکر می‌کنید چقدر جای خالی برنامه‌هایی در حوزه گردشگری و آشپزی در تلویزیون ما خالی است؟ مجری‌های ما معمولا از دل لوکیشن بیرون نمی‌روند و همه چیز داخل استودیو رخ می‌دهد و خیلی به ندرت می‌توانیم در مستندها اتفاقات جدید را ببینیم.

ما کشوری داریم که می‌توانیم از طریق توریسم و غذا درآمد خوبی به دست آوریم. اگر این کار را نمی‌کنیم، ضعف ما و ضعف سازمان‌هایی را نشان می‌دهد که دستور لازم را صادر نمی‌کنند. ما مستندهای خوب، زیاد ساختیم، اما مستندی که درآمدزا باشد نداریم. می‌پرسند از چه مستندی می‌توان درآمد ایجاد کرد؟ ما یاد می‌دهیم فلان غذا چطور درست می‌شود؟ چرا نباید به آن پیرزنی که غذا را یاد داده امتیاز دهیم؟ چرا میراث فرهنگی کاری نمی‌کند؟ مثلا بگوید در ایام عید به شما جایگاهی می‌دهیم تا غذای محلی خود را طبخ کنید و در معرض عموم قرار دهید. وقتی غرفه‌ای می‌زنید و کنارش یک نفر دیگر هم می‌آید و صنایع دستی ایران را تبلیغ می‌کند یا بازی‌های محلی ایرانی را زنده می‌کنیم و مردم تجمع می‌کنند و ایستگاه نوروزی تشکیل می‌شود، قطعا می‌تواند جذب توریسم هم داشته باشد. ایستگاه‌های نوروزی ما فقط پولی است و اول می‌پرسند چقدر پول می‌دهی غرفه بگیری؟ بعد طرف می‌رود آنجا فلافل می‌فروشد! این اصلا خوب نیست. صنعت زمانی رشد می‌کند که همه چیز را در کنارهم ارتقا دهیم. قصد دارم به زودی مسابقه "لیگ آشپزی" را تولید کنم. در این برنامه به شهرهای مختلف سفر می‌کنیم و مسابقه آشپزی می‌گذاریم و در نهایت فینال این مسابقات در تهران و در استودیو برگزار خواهد شد.

برای این مسابقه از هرشهری دست به انتخاب می‌زنید یا به روستا هم می‌روید؟ روستاهای ایران عموما غذاهای متنوع‌تری دارند؟

من با ماشینی که سازمان تعیین کرده همه جا می‌روم و از طریق بنری که به صورت فراخوان می‌زنیم افراد را آگاه می‌کنیم. پویش دیگری در اینستاگرام داریم که افراد مستعد با دست پخت خوب به ما خبر بدهند و ما خودمان سراغ آن‌ها می‌رویم به این دلیل که وظیفه آن‌ها نیست که هزینه کنند. یکی از شعارهای زندگی‌ام که به همه می‌گویم این است که یک بار به دنیا آمده‌ایم و محکوم به موفقیت هستیم. حکم برای ما صادر شده؛ به دنیا آمده‌ایم و اگر قرار است الکی زندگی کنیم، بهتر است همین حالا برویم که جای نفس یک نفر دیگر را کم کرده‌ایم. من هم باید بگردم و بچرخم و افراد نخبه در هر حرفه‌ای را پیدا کنم. این کار وظیفه من است. من در این کار نه آشنا می‌شناسم و نه برای کسی پارتی بازی می‌کنم هرکسی باید براساس استعداد و تلاش خود به جایگاهی که حقش است برسد.

چرا تبلیغات تااین اندازه در برنامه‌های آشپزی تلویزیون زیاد شده است؟ می‌دانم بحث اسپانسرینگ امروز بسیار زیاد مطرح شده و حتی برنامه‌های کودک نیز درگیر آن هستند، اما این حجم تبلیغ در 12 دقیقه برنامه شما، مخاطب را کلافه نمی‌کند؟

بله همینطور است. سه تا 60 ثانیه تبلیغ داریم یعنی سه دقیقه از 12 دقیقه. من آشپزی می‌کنم و از همان ابتدا تبلیغ شروع می‌شود و تقسیم بندی می‌کنند که در کدام بخش‌ها این سه دقیقه تبلیغ تقسیم بندی شود. متاسفانه یکی از اشکالات کار این است که برنامه تبلیغاتی است نه آشپزی. در برنامه خودم انشاالله شکل کارمان اینطور نیست.

حامد توسلی

در مورد برنامه‌ای که می‌خواهید در مورد آشپزی با کودک داشته باشید، توضیح بدهید؟

به چند تهیه‌کننده آشپزی با کودک را پیشنهاد دادم و رزومه‌هایشان را ‌خواندم و می‌خواهم از این بین انتخاب کنم که کدام یک از آن‌ها تهیه کنندگی کارم را برعهده بگیرند. می‌خواهم تیمم را از بیرون بیاورم و هر تهیه کننده‌ای این موضوع را قبول نمی‌کند. فعلا طرحم را پذیرفته‌اند. اگر قرار باشد کارت تهیه کنندگی بگیرم، می‌توانم اسپانسری بیاورم که پول بگذارد و این کار را انجام دهم، اما فعلا چنین جسارتی نمی‌کنم. آشپزی با کودک بسیار هیجان‌انگیز است و برنامه ما برای شبکه نسیم است. یک ساعت برنامه می‌سازیم شبیه به "کودک شو"، اما این بار بچه‌ها خودشان وارد مسابقه می‌شوند و در حد خودشان کار خانه را انجام می‌دهند، آشپزی می‌کنند و این می‌تواند بسیار اتفاق بامزه‌ای باشد.

چه هدفی از ساخت این برنامه در نظر دارید؟ آیا از آشپزی خارج نمی‌شوید؟

بحث آموزش به خانواده‌ها در نظر است. امروز ما مادرهای دهه هفتادی داریم. قالب پدر و مادرها را از بزرگ بودن به کوچکی بردم. بچه مدام می‌خواهد بزرگ شود و شبیه به پدر و مادرش باشد. می‌خواهیم همین حالا او تجربه به دست بیاورد. مثل ماجرای بازنشستگی که افراد مدام منتظرش هستند که کارهایی را انجام دهند و من همین حالا سعی کردم تجربه‌اش کنم. می‌خواهم به بچه بگویم ته همان بازنشستگی افسردگی بود پس وقتی بزرگ شدی درست تصمیم بگیر و فراتر فکر کن. تو قرار نیست وقتی بزرگ شدی بنشینی در خانه و فقط غذا درست کنی، آن را انجام دادی و وقتی بزرگ شدی فکرهای بزرگ‌تر کن. رشد واقعی بچه را نشان می‌دهیم. بچه با این نوع پرورش بهتر رشد می‌کند. خلافکاری از کودکی شکل می‌گیرد که طرف تصمیم می‌گیرد نخبه‌ای جهانی شود یا دزد و هیتلر!

تصمیم ساخت برنامه برای چند قسمت است؟

یا 52 قسمت است یا 90 که من احتمالا روی همان 90 قسمت جلو می‌روم. اسپانسرهای مختلفی هم تاکنون جلو آمده‌اند اما می‌خواهم خیلی قوی کار کنم. شاید پروژه دوسه سالی طول بکشد. طرح‌هایی که داده‌ام هرسه قبول شده است و من کمی تعلل دارم به این دلیل که اتفاق مورد نظرخودم باید پیش برود و تصویرسازی‌ام باید با تهیه کننده‌ام همسو باشد.

چه گروه سنی را در نظر دارید؟

از 5 سال شروع می‌شود. سنی که می‌خواهد همه چیزرا به هم بریزد، جیغ و داد کند تا بچه‌های ده سال. به این دلیل که سن بالاتر سختی خودش را دارد و سازمان محدودیت‌هایی در پوشش و... مطرح می‌کند. این که چرا سراغ بچه‌ها رفتم؟ به این دلیل که ناخواسته همه، بچه‌ها را دوست دارند و جمعی از مخاطبان را دنبال خودشان می‌آورند. به ده سال می‌رسیم و می‌فهمیم رفتار بچه چقدر متفاوت است. بچه‌ها کار خودشان را انجام می‌دهند و من هم جایزه‌اش را می‌دهم. ما به بچه دوربینی وصل می‌کنیم و هرچه او می‌بیند از زاویه دیدش ما نیز می‌بینیم. من می‌گویم واقعا دنبال کنید که بچه چه چیزهایی را دنبال و نگاه می‌کند و از زاویه دید او لذت ببرید. مخاطب با این کار به کودکی خودش برمی‌گردد.

گفتید می‌خواهید به دوردنیا هم سفر کنید و تجربه‌های تازه‌ای به دست آورید. این کار چه زمانی انجام می‌شود؟

بعد از اینکه ساخت برنامه‌هایم تمام شود، یعنی دوسال بعد سفرهایم را شروع می‌کنم و برای آن برنامه‌ریزی نیز کرده‌ام. در شبکه پنج برنامه آشپزی و گردشگری دارم. لیگ آشپزی را هم برای شبکه نسیم تولید خواهم کرد و فینالی داریم که کل اقوام با لباس محلی خودشان برنامه را اجرا می‌کنند. زمانی که برنامه آشپزی کودک و این برنامه‌ها تمام شد و به سرانجام رسید، سفرم را آغاز می‌کنم.

آیا در این سفرآشپزی ملل را یاد می‌گیرید و در تلویزیون آموزش می‌دهید؟

نه. فقط می‌خواهم بروم غذاها را تست کنم. برنامه‌های مختلفی در ماهواره دیده‌ام که این کار را می‌کنند. من می‌روم که یاد بگیرم، تست کنم و کتابم را بنویسم. یک کتاب به اسم "غذاهای از یاد رفته ایران" را نوشته‌ام که هنوز منتشر نشده است. انتشارات مهکامه که متعلق به دانشگاه جامع علمی- کاربردی است قرار بود چاپ کند، اما می‌خواهم بخش غذاهای ملل را هم پس از تجربه همراه با عکس‌هایم در این کتاب چاپ کنم و آن را تبدیل به یک اثر ماندگار کنم.

حامد توسلی

در طی سالهای گذشته برنامه‌های زیادی درمورد آشپزی ساخته شده است. چرا هیچکدام از آن‌ها ماندگار نشده‌اند و تاثیر زیادی در زندگی‌ها نگذاشته‌اند؟

به این دلیل که مردم را درگیر نکرده‌ایم. من مردم را درگیر کردم و گفتم عکس غذاهایتان را بفرستید، گفتم بگذارید سرمیز با خانواده از غذایتان عکس بگیرید و برای من ارسال کنید. ما غذا را در تلویزیون درست می‌کنیم و برخی از افراد دستورپخت آن را می‌نویسند، اما وقتی می‌گوییم آن را بپزید، می‌فهمند ما همان چیزی که در خانه‌های خودشان است را می‌پزیم و خیلی چیز عجیب و غریبی نیست.

و سخن آخر؟

درهیچ کاری برای خودمان محدودیت درست نکنیم، حتی غذا درست کردن و به ایده‌هایمان شک نکنیم و نگوییم ایده ما نمی‌گیرد. ایده موج است وشاید کس دیگری در کشتی روی این موج سوار شود، اما شما موفق هستید. ایده‌هایتان را بنویسید قطعا جواب می‌گیرید. من نوشتم و نتیجه گرفتم. در مورد حرفه‌ام هم باید بگویم واقعاً دم آشپزی، گردشگری و هتلداری، گرم!