سرویس سینمایی هنرآنلاین: فیلم "پاسیو" درباره زنهای تنهایی است که هر کدام بهنوعی در ارتباط با مرد زندگیشان دچار چالش شدهاند و حالا میکوشند روی پای خود بایستند و زندگی تازهای را آغاز کنند، اما قبل از هر چیزی باید تکلیفشان را با گذشته خود معلوم کنند و تاوان انتخابهای پیشینشان را بپردازند. فیلم میخواهد بهواسطه سرک کشیدن به دغدغهها، نیازها، امیال و خواستههای هر یک از این زنان، به آسیبشناسی وضعیت دختران وزنان تنها در جامعه کنونی دست بیابد و مشکلات اجتماعی پیرامونشان در زمینه بیکاری، عدم امنیت، بیثباتی مالی و ازدواج را طرح کند اما داستان چنان از خلأها و حفرهای اساسی و بنیادین رنج میبرد و از خلق موقعیتهای چالشبرانگیز ناتوان است که اساساً امکان نزدیک شدن به شرایط زن امروزی و مشکلات پیش رویش فراهم نمیشود.
فیلم آنقدر در ارائه اطلاعات لازم درباره شخصیتها، روابط و وقایع امساک به خرج میدهد که دچار نوعی ابهام و گنگی بیمعنا میشود. هر بار که شاهد صحنه رویارویی دو شخصیت با یکدیگر هستیم که قرار است مسائل میانشان را حلوفصل کنند، فیلمساز عامدانه از نمایش آن خودداری میکند و دست به حذف تمام لحظات مهم و سرنوشتساز داستان میزند اما این پرهیز و گریزهای روایتی منجر به گسستهای متوالی در سیر علت و معلولی قصه میشود و شخصیتها بهصورت افرادی غیرقابل درک و ناملموس درمیآیند که دلیل و انگیزه اعمال و گفتارشان روشن و واضح نیست و انتخابها و تصمیمهایشان به دور از هرگونه منطق و معنا و عمقی به نظر میرسد. در واقع زمانی حذف کنش اصلی در داستان میتواند مؤثر و کارآمد باشد که ما از طریق واکنشهای شخصیتها پی به آن ببریم و آنچه را که در خارج از قاب به دور از چشم ما رخ داده است، بر اساس تبعات و پیامدهایش در ذهن خود بازسازی کنیم اما حالا مخاطب اصلاً نمیفهمد چه اتفاقی افتاده و بین شخصیتها چه گذشته که دچار تغییر و تحول شدهاند.
فیلم میتوانست اثری زنانه در زمینه تلاش زنهای عادی برای احراز هویت مستقل خویش و اثبات جایگاه خود در جامعه باشد و ما از طریق کلنجارها و کشمکشهای آنها با مسائل معمولی زندگیشان با مشکلات و چالشهای زنهایی آشنا شویم که همواره در حاشیه اجتماع به سر میبرند و دیده نمیشوند و ناچارند برای رسیدن به خواستههای کوچک و سادهشان درگیر جنگی طاقتفرسا شوند اما مریم بحرالعلومی قادر نیست رخدادهای روزمره پیش روی آنها را به اندازهای مسئلهدار و بحرانی کند که حسی از مبارزه به تلاشها و تقلاهای آنها ببخشد تا از دل دستوپنجه نرم کردن با مشکلاتشان به تواناییها و داشتههای پنهان خود پی ببرند و دریابند که میتوانند زندگیشان را بدون نیاز و وابستگی به مردهای پیرامونشان بسازند. درنهایت نیز تمام گرههای کور داستانی به دست شخصیت مرد باز میشود و زنها با کمکهای جوانمردانه او سر و سامان میگیرند نه با اتکا به جسارت و اعتمادبهنفس و خودکفاییشان و از این رو فیلم حتی نمیتواند گام کوچکی در زمینه طرح مسائل زنان بردارد و در این عرصه جدی گرفته شود.