سرویس سینمایی هنرآنلاین: قرار است با ورود یک نوازنده تنبور شهرستانی به یک بند موزیک راک قدم در دنیای زیرزمینی و پنهان جوانهایی بگذاریم که میخواهند از طریق موسیقیشان صدای خود را به جهان برسانند اما احمدرضا معتمدی اساساً هیچ درک و شناختی از این نسل جوان عاصی و سرخورده و سبک زندگیاش ندارد و نمیداند چه روابط و مناسباتی میانشان میگذرد و قادر نیست به دغدغهها، رؤیاها، نقشهها، برنامهها و تلاشهایشان نزدیک شود و به نمایشی ملموس، باورپذیر و همدلانه از وضعیت آنها دست بیابد.
او در فیلم "راه رفتن روی سیم" در رویکردی محافظهکارانه از واکاوی علتها و ریشههای ناکامی و اعتراض نسل جوان موزیسین پرهیز میکند و محدودیتها، فشارها، ممنوعیتها و سرکوبهای اجتماعی و سیاسی که آنها را به فرار از کشور وامیدارد، نادیده میگیرد و با یک ماجرای تصادفی که هیچ ربطی به چالشها و مشکلات و مخاطرات پیش روی گروههای موسیقی ندارد، موضوع خروج غیرقانونی آنها و تبعات و پیامدهای ناگوار و تلخش را مطرح میکند تا تباهی و انحطاط آنها را در بیرون از مرزهای ایران به نمایش بگذارد.
در حالی که آنچه جوانهای باستعداد و باانگیزه در عرصه موسیقی را به شکل اندوهباری به نابودی میکشاند و تلاشهایشان را بیثمر و عبث میگذارد و جلوی جاهطلبیها و موفقیتهایشان را میگیرد، درک نشدن آنها و علاقه و گرایش و سبک موسیقیشان از سوی خانواده و جامعه و حکومت است که منجر به ایزوله شدن و تک افتادگی و ازخودبیگانگیشان میشود که هیچ نشانی از آن در فیلم نمیبینیم و فیلمساز به سراغ آن نمیرود.
به همین دلیل هیچ یک از شخصیتها در طول داستان شکل نمیگیرند و هویت نمییابند و تمایزی نسبت به دیگری ندارند. چه آن جوان پاک و ساده شهرستانی که از دل موسیقی سنتی و اصیل ایرانی میآید و چه آن جوانهای تهرانی که میخواهند با موسیقی ظاهراً بیگانه جای خود را در جهان باز کنند و از این رو نه تنبور داوود میتواند حسی از غربت و تنهایی و فراموشی و گمگشتگی سرزمین مادری را تداعی کند و نه موسیقی راک بچههای دیگر قادر است به نشانهای از اعتراض و عصیان آنها علیه وضعیت نسل جوان تبدیل شود.
پس انتظار میرود که تلاش معتمدی برای تبدیل آن کشتی در میان آبها به تمثیلی از ایران بدون آینده برای جوانها ناکام بماند و همه اتفاقاتی که باید جنبه تراژیک و فاجعهآمیز و تکاندهنده داشته باشد، به شکل تصنعی و پیشپاافتاده و خنثی و شعاری بنماید. در نهایت سرگردانی چند جوان بر سکوی رهاشدهای در میان دریا که معلوم نیست سرنوشتشان به چه ناکجاآبادی ختم میشود، تباهی و اضمحلال نسل جوان و بر باد رفتن آرزوهایشان را بازتاب نمیدهد و صدای تنبور داوود که با سازهای بچههای دیگر درهم میآمیزد، دلتنگی آنها برای وطن را زنده نمیکند و میلشان برای بازگشت به ریشههای خود را نشان نمیدهد.