گروه تئاتر «هنرآنلاین» : از 7 آذرماه سالن اصلی تئاترشهر میزبان نمایش «فردریک» به کارگردانی حمیدرضا نعیمی بوده است. این نمایش سرگذشت ستارهی بازیگریِ تئاترِ بولوار در پاریس و فرانسهی قرنِ نوزدهم فردریک لومتر است.
در آخرین روزهای اجرای این نمایش با حمیدرضا نعیمی کارگردان و بازیگر نقش«فردریک»، جوانه دلشاد بازیگر نقش«برنیس»، مژگان عیوضی طراح لباس نمایش، بهزار عبدی آهنگساز و شیدا منوچهری مجری طرح نمای «فردریک»به گفتوگو پرداختیم. در بخش اول این گفتوگو که پیشتر در هنرآنلاین منتشر شد به چگونگی روند اجرای این نمایش و بررسی وضعیت تماشاگران تئاتر پرداختیم. در ادامه بخش دوم این گفتوگو را میخوانید؛
شما در بخش قبل بیان کردید که با نسل جوان تئاتر و تازهکارها هم کار میکنید. به نظر شما نسل جدید تئاتر جسورتر نیستند؟
حمیدرضا نعیمی_ خیر؛ من چنین اعتقاد شعاری ندارم. به نظر من آقای علی رفیعی از جسورترین کارگردانان تئاتر ایران است که در سن ۸۰ سالگی نمایش «خانه برناردا آلبا» را با آن نگاه، تحلیل و زیباییشناسی روی صحنه میآورد. اساسا کارگردانی به سن و سال نیست. اما کار کردن با جوانها، آدم را جوان و پرخون نگه میدارد. حضور جوانان در یک کار باعث میشود که تحرک پیدا کنید. وقتی بچههای جوان را به گروهم دعوت میکنم به این دلیل است که مجبور شوم به چیزهای پرانرژی و پرتحرک فکر کنم.
ضمن آن که جوانترها هم میتوانند از افراد با تجربه یاد بگیرند؛ همان چیزهایی که در دانشگاه به آنها نمیآموزند. با آن که ما در تئاتر و در زمان تمرین فرصت آموزش نداریم، اما مجبوریم جور دانشگاهها را بکشیم. بسیاری از دانشجویان دوست دارند پشت صحنه نمایشها بیایند و تمرینهای ما را ببینند اما نمیتوان به بیشترشان اجازه داد. سخت است در هنگام کار، یک عده چشم به عنوان ناظر حضور داشته باشند. اما کاش میشد تا ببینند که بازیگری چون فرهاد آئیش، بهناز نازی، کتانه افشارینژاد ، جوانه دلشاد و… که روحیه و فرهنگ «ایرانی» دارند چگونه تبدیل به یک مرد و زن «غیر ایرانی» میشوند و از ایرانی بودن فاصله میگیرند.
این اتفاق مهم است که جوانان اینها را ببینند؛ اخلاق در تئاتر را ببینند. من یک سری منشور در کارم دارم و آن را مدام تکرار میکنم؛ مثلا هیچ بازیگری حق ندارد در کار دیگری دخالت کند؛ بازیگران حق ندارند در طول کار، رژیمهای خوراکی عجیبی بگیرند. باید با تمرینهای بدن و بیان کار را شروع کنیم. در تمرینات بدن و بیان غیر از بازیگران، همهی عوامل پشت صحنه هم باید حضور داشته باشند. وقتی اخلاق حرفهای و بهداشت بازیگری را رعایت نکنیم، محیط سالمی از لحاظ روحی و جسمی نخواهیم داشت. «بهداشت بازیگری» فقط این نیست که مرتب باشید، دهان و بدنتان بوی بد ندهد، بلکه این است که مثلا سروقت بیایید، با دیگران جدل نکنید و به پارتنرتان احترام بگذارید، خلاق باشید، از تغییر نترسید، اگر پذیرفتهاید با یک گروه و کارگردان کار کنید، با اصول و قرادادهای آنان باید خود را وفق دهید، چیزی را بدون هماهنگی با کارگردان تغییر ندهید، به موقع متن را کنار بگذارید تا دستها، پاها، ذهن و خلاقیتتان آزاد شوند و…همه اینها بهداشت بازیگر است که موجب تمیز بودن کار میشود. شاید به نظر برسد که کار در گروه من شبیه پادگان است و سختگیر هستم اما در عین حال سعی میکنم فضای مفرحی را هم در گروه داشته باشم. باید رنج بکشیم تا یک اثر هنری خوبی داشته باشیم.
بهزاد عبدی_ در مورد جسارت جوانان من نکتهای بگویم. ما یک جسارت و یک گستاخی داریم که محصول آنها یک چیز است. اگر من بدانم چیزی غلط است و انجام دهم میگوییم جسارت است؛ اما اگر ندانم و انجام دهم، این گستاخی است. بخشی از جامعه جوان ما که کار تئاتر انجام میدهند، بنمایههای ضعیفی دارد. چون نمیدانند که یک کار غلط را نباید انجام داد. جامعه جوان باید بسیار مطالعه و پژوهش انجام دهند.
موسیقی نمایش«فردریک» بسیار همراه نمایش بود و به لحظات مختلف اثر میگذاشت. آقای عبدی کمی از موسیقی«فردریک» برایمان بگویید.
بهزاد عبدی_ اگر این همراه شدن موسیقی با نمایش نبود، قطعا کار من اشتباه بود. من سعی کردم ملودیهایی را بسازم که همراه با تحلیل کارگردان باشد. برای من مهم است که در صحنههای مختلف کارگردان چه تحلیلی دارد و مطابق آن جلو میروم. من با این که موسیقی تئاتر از باندها پخش شود مشکل دارم اما خب امکانات مادی اجازه نمیدهد که ارکستر داشته باشیم. در تئاتر وقتی بازیگران به صورت زنده درحال صحبت هستند، جالب نیست که موسیقی از باند پخش شود. همین باعث میشود که کمتر کار تئاتر انجام دادم.
حمیدرضا نعیمی_برخی به من میگویند چرا اینقدر موسیقی در آثار تو وجود دارد؟ اساسا در پوئتیک ارسطو یکی از عناصر تراژدی در کنار سایر موارد، موسیقی است. موسیقی جدا از تئاتر نیست. همانطور که صحنهآرایی که در اصل همان معماری است. موسیقی برای من تنها فرصتی برای تفریح تماشاگر نیست. اتفاقا موسیقی بخشی از اندیشه کار من است. به همین جهت با هر آهنگسازی نمیتوانم به راحتی کنار بیایم. مسئله مهم دراماتیک بودن موسیقی برای تئاتر است. برخی یک قطعه را در تئاتر به نحوی اجرا میکنند که انگار کنسرت است؛ درصورتی که در تئاتر بهترین شکل موسیقی برای یک صحنه این است که پایان و نقطه نداشته باشد. از اولین روزهایی که آقای بهزاد عبدی پذیرفتند که آهنگساز کار باشند، خود ایشان مدام تاکید داشتند که با من و سایر عناصر هماهنگ باشند.
خوبی کار کردن با آقای عبدی این است که ایشان تجربه کار تئاتر و بازیگری دارند.
من در کارهایم همیشه شکست زمانی وجود دارد و در «فردریک» هم میخواستم این کار را انجام دهم و به همین جهت به آقای عبدی گفتم که میخواهم یک قطعه از مایکل جکسون در نمایش قرار دهم و پیرمردها با آن برقصند. ایشان استقبال کردند و این نکته که مخالف نبودند برایم جالب بود.
بهزاد عبدی_ موسیقی«فردریک» یک ارکستر سمفونیک دارد و بنای اصلی آن هم بر یک والس است. خانم نیلوفر شکری شعری را سرودند و بعد من آن شعر را به این والس خوراندم. کار موسیقی«فردریک» چند عنصر مهم دارد؛ سازهای زهی کامل دارد و این باعث شد که حیثیت موسیقی قرن نوزدهم در این کار خودش را نشان دهد. به جز یک صحنه که آقای نعیمی اشاره کردند، در باقی موسیقی سعی کردم که وفادار بمانم. البته با عنایت به این که من یک موسیقی دراماتیک مینویسم و همه چیز باید در خدمت درام باشد. تنها یک صحنه است که ملودی مشهور ایتالیایی را به عمد استفاده کردم. به غیر از آن تمام ملودیها را خودم نوشتم.
در مورد طراحی لباس قرن نوزدهم میلادی و متناسب با فضای نمایشنامه چگونه رقم خورد؟
مژگان عیوضی_ در این سالها تجربه به من ثابت کرده که کار کردن با کارگردانان سختگیر بسیار جذاب است. چرا که یک خط فکری و تحلیلی دارند که راه من را مشخص میکند. وقتی این تحلیلها از جانب کارگردان نباشد نتیجه گرفتن سخت است و مدام همه چیز درحال تغییر است. آقای نعیمی راه مشخص خود را دارند و من در خط ایشان قرار گرفتم.
من معتقدم لباس در تئاتر آپشنهای زیادی باید داشته باشد؛ باید بازیگر با آن راحت باشد، باید در راستای درام باشد، باید تایم تعویض لباس کوتاه باشد و غیره. من یاد گرفتهام که درمورد یک کار ابتدا تحقیق و مطالعه داشته باشم. اطلاعاتی که به دست میآورم باید در راستای درام قرار بگیرد و نه این که صرفا به اصل آن وفادار باشیم. مثلا در نمایش «فردریک» بازیگران حرکت دارند و باید لباس متناسب با آن طراحی میشد. از این جهت ممکن بود گاهی چندان به تاریخ توجه نکنم. ما قرار نیست مستندسازی کنیم؛ ما یک اثر دراماتیک خلق میکنیم.
حمیدرضا نعیمی_ بسیاری از طراحان لباس سینما و تئاتر به من میگویند که چرا ما را به عنوان طراح لباس به نمایشتان نمیبرید؟ من وحشت میکنم اگر این اتفاق بیافتد. طراحی لباس شوخی بردار نیست. به جز چند مورد، بیشتر طراحان لباس ما اصلا یک برش بلد نیستند. طراح لباس باید یک خیاط درجه یک هم باشد و بداند چگونه میخواهد از ترکیبها و رنگها استفاده کند. خانم عیوضی در کنار خیاط بودن، جسارت زیادی در استفاده کردن از رنگهای تند و جیغ دارد. بسیاری از طراحان به راحتی به سمت این رنگها نمیروند. چون بیدردسرترین کار این است که از رنگهای خنثی استفاده کنند.
نمایش «فردریک» در رابطه با خود تئاتر و بازیگران صحبت میکند و به نوعی شما تجربه خود و بخشی ازشخصیت هنری خود را روی صحنه بردهاید. این برای شما چه حسی داشت که در این نمایش هم بازیگران مورد نقد قرار میدهند و هم از خود دفاع میکنند؟
جوانه دلشاد_ آن لحظاتی که فردریک درمورد بازیگران اعتراف میکند، دیالوگهای ترسناکی دارد و من هرشب به آنها فکر میکنم. این اعتراف جسورانه هم میتواند حقیقت داشته باشد و هم نداشته باشد. نمایشنامه «فردریک» بسیار مرا تحت تاثیر قرار داد. این اتفاق تئاتر در تئاتر، برای تماشاگران جذاب است که پشت صحنه یک نمایش را در یک نمایش ببینند؛ به ویژه که همه این مشقتها حقیقت دارد.
درمورد نقش«برنیس»، آقای نعیمی گفتند که این دختر شبیه شعر است و این جمله برایم زیبا بود و نقش را درک کردم. این نقش برای من عزیز بود.
حمیدرضا نعیمی_ خانم دلشاد برای این نقش به سختی جنگیدند. من اصولا کار کردن با آدمهای جنگجو را دوست دارم و برایشان احترام قائلم. سختکوشی برای کسب دانش و تجربه کردن با ارزش است. دلشاد به من نشان داد که در نسل جوان هم هنرمندان سختکوش وجود دارد که حاضرند برای آن خودشان را در مسلخ تئاتر قربانی کنند. امروز در جایگاه کارگردان باید بگویم که خوشحالم که در میان کاندیدهای دیگر برای این نقش، «برنیس» به جوانه دلشاد رسید؛ چرا که هر چیزی برازنده قامت آدم خودش است.
درمورد آن صحنهای که فردریک درباره بازیگران حرف میزند، چندین نفر از بزرگان به من گفتند این صحنه خطرناک است و مثل شمشیر دولبه است و ممکن است بعدا علیه خودمان از آن استفاده کنند. من اعتقاد دارم که این اعتراف شریف و شجاعانه وجود داشته باشد که از خودمان این گونه بگوییم. یک نفر در ادبیات ایران بیپرده در رابطه با روابط زناشویی و خانوادگی خود کتاب نوشت و آن جلال آلاحمد است که کتاب «سنگی بر گوری» را نوشت. این یکی از شجاعانهترین حرکتهایی است که یک نویسنده انجام داده و همه چیز را دربارهی خصوصیترین بخش از زندگی خود عیان کرده است. علیرغم این که شخصیت و تفکرات جلال آلاحمد را دوست ندارم اما این کتاب، کتاب بزرگی در تاریخ ادبیات ما است. اریک امانوئل اشمیت هم در «فردریک» این کار را کرده است.
قبلتر درمورد سانسور صحبت کردید. آیا کار شما هم دچار این سانسورها و ممیزیها شده است؟
حمیدرضا نعیمی_ خیر. تنها یک جمله بود که گفتند به صلاح است گفته نشود و آن جملهای بود که دارای مواجهه نگاه یک هنرمند با یک نگاه ایدئولوژیک و دینی بود. آن جمله هم این بود که فردریک عقیده داشت که خدا انسان را رها کرده است؛ پس بیشتر از این که خدا به انسان کمک کند، خود انسانها بیشتر به خودشان کمک کرده و میکنند. و در پایان صادقانه باید بگویم که مدیریت و تمام دوستان تئاترشهر به من و عوامل نمایش فردریک کمک کردند تا با آرامش آن را به اجرا برسانم.
خانم منوچهری، به عنوان مجری طرح کمی درمورد روند تولید نمایش «فردریک» بگویید.
شیدا منوچهری_من ده سال است که این شانس بزرگ را داشتهام تا با یکی از بزرگترین کارگردانان تئاتر ایران یعنی آقای نعیمی کار کنم و احساس میکنم سطح کارم با بقیه فرق دارد. همه کارهای آقای نعیمی باشکوه و بزرگ بودهاند اما «فردریک» سختترین کار زندگی من بود.
تقریبا میتوانم بگویم همه چیز علیه ما بود و آن طور پیش میرفت که کار انجام نشود. آقای نعیمی هنرمندی هستند که تمام زندگیشان را برای تئاتر گذاشته و میگذارند.
تمرینات نمایش از شهریورماه شروع شد اما ما تقریبا از بعد از عید به دنبال اسپانسر بودیم و مراحل پیش تولید را میگذراندیم. قرار بود اسپانسر داشته باشیم اما خب هم اسپانسر و هم تهیهکننده اعلام کردند که کار نمیکنند. افراد مختلفی را داشتیم که قول میدادند حمایت مالی کنند اما بعد با یک تماس همه چیز را کنسل میکردند.
هرکسی نمایش را میبیند، میپرسد که چقدر هزینه شده است؟ در سال 98 تقریبا 150 میلیون تومان هزینه کردیم اما به کرونا برخورد کردیم و همه آن هزینهها از بین رفت و ما دوباره از صفر و با هزینه شخصی و بدون هیچ حمایتی کار را شروع کردیم. برآوردی که برای این کار داشتیم بالا بود. اما در گروه دوستان همراهی همانند خانم عیوضی و آقای عبدی را داشتیم که اگر شرایط دشواری که داشتیم را نمیپذیرفتند نمیشد کار کرد.
کار کردن با آقای نعیمی به من یاد داده که سختکوش باشم. بعد از این که اولین اجرا روی صحنه رفت و من این نمایش باشکوه و رضایت مخاطب را دیدم به خودم خسته نباشید گفتم.
گفتوگو: هانیه علینژاد