جلسه نقد فیلم «برای آزادی» ساخته حسین ترابی با حضور محمدتقی فهیم منتقد فیلم و کارشناس سینما در مدرسه آزاد روزنامهنگاری برگزار شد. در ابتدای جلسه نقد، فهیم تاکید کرد: هنوز فیلمی ساخته نشده که به لحاظ تکنیک و فرم از فیلم «برای آزادی» عبور کند. فیلم ارزش کارش را منهای بحث تاریخی و سیاسی از فرم کار هم میگیرد.
وی گفت: نوشته آقای ترابی با رنگ قرمز روی زمینه سیاه در ابتدای فیلم، نشان میدهد او میدانسته میخواهد چه کند. اگر چه این کارها در تدوین اتفاق میافتد، اما نگاه فیلمساز در به سرانجام رساندن فیلم مهم بوده و موضع فیلمساز را نشان میدهد. بر خلاف کارهای نمایشی، در فیلم مستند، موضع مستندساز مهم است که خودش و دوربینش کجا ایستادهاند، اینکه هر پلان ما را با خود به پلان دیگری میبرد، اینکه صدا زودتر از تصویر شروع میشود و اینکه موسیقی به جاست، همگی باعث شده که مستند به لحاظ ساختار و فرم به اثری تبدیل شود که دنیا را تکان داده و این صرفاً به خاطر موضوع نیست، گرچه موضوع هم مهم است.
در ادامه فهیم به پرسش یکی از حاضران که پرسیده بود چرا فیلم از یک قبرستان شروع میشود و در یک قبرستان تمام میشود؟ گفت: فیلم برای آزادی است. آزادی هزینه دارد و هزینهاش کشتهدادن است. عرض کردم که ساختار فیلم درست است، منظورم همین است. میگوید ملتی قیام کرده برای آزادی، در همان نوشته اول فیلم میگوید که این ملت دارد به پیشواز مرگ میرود. فیلم با همین شروع میشود، میانهاش هم همین است و با همین هم تمام میشود، اما ناامید کننده نیست. اوایل فیلم خیزش مردم شروع شده، بعد این خیزش به پیروزی میرسد و سیستم سیاسیاش را معرفی میکند. این تاوان دارد و همین تاوان فیلم را میسازد. اساساً آزادشدن بدون خوندادن امکان ندارد. این در مورد انقلاب اسلامی که در دورانی اتفاق افتاد که سکولاریزم حاکم شده بود سختتر هم بود. زیرا مثلاً انقلابی مثل انقلاب کوبا پشتوانهای مانند بلشویکهای لنین را داشت، اما انقلاب ایران آن را هم نداشت، پس هزینه بیشتری را میطلبید و ترابی به درستی این را نمایش داد.
وی اضافه کرد: به فیلم حسین ترابی کم التفاتی شده و آن طور که باید و شاید وارد پروسه نشد. فیلم اگر به نقد نرسد دیده نمیشود. فیلمهایی ماندگار میشوند که به میز نقد برسند. مثلاً از نظر من در بخشهایی از فیلم با توجه به اینکه راشهای زیادی داشتند میتوانستند ریتم فیلم را بالا ببرند مثل در پلانی که روی مهمترین نماد انقلاب اسلامی، همان ساختمان نیمه ساز مشهور، میشد ریتم تندتری به فیلم داد تا مخاطب خسته نشود. به هر حال اینکه این فیلم خیلی به فضای نقد نرفت، ظلمی بود که به این فیلم شد.
سوال یکی دیگر از حاضرین راجع به دلیل اثرگذاری این فیلم بود و اینکه آیا این فیلم ساز محدودیتی برای ساخت فیلم داشته یا نه؟
این منتقد فیلم گفت: بخشی از این پرسش را خود آقای ترابی باید پاسخ بدهد ولی بخشی را که من میفهمم این است که اینها کارمند وزارت فرهنگ و هنر بودند و کارشان مأموریتی بوده است. انگیزههای شخصی هم کم کم بعد از اینکه حدس میزنند دارد اتفاقات مهمی میافتد، وارد شده است. مستندها معمولاً موقع تدوین شکل واقعی شأن را پیدا میکنند. در ساخت است که اثرگذاری اتفاق میافتد، نه در موضوع. در نقد مبحثی داریم با عنوان «چه و چگونه». «چه» به دستمایههای محتوایی و «چگونه» به نوعی گفته میشود که محتوا را میسازد و اثر هنری هم، همین جا تفاوتش را نشان میدهد. اگر کسی راجع به انقلاب اسلامی فیلم بسازد ولی بلد نباشد میشود همین مزخرفهایی که کم نیستند. فیلم در طرح خودش غرق در مردم است. اما از بالا غافل هم نمیشود. بالا دو کاست حاکمند، کاست ابتدایی که دربار و رژیم پهلوی است. کاست بعدی که امام و گروهش هستند. فیلم ساز به اندازه از کاست اول استفاده میکند، در حد چند پلان که مخاطب متوجه شود که این مردم چرا دارند قیام میکنند. خیلی وارد فساد درباره نمیشود. بیشتر دوربین در مردم می چرخد به عنوان ابزار انقلاب. در سینما اساساً از جز به کل میروند و ترابی این را فهمیده برای همین دوربینش را در جزئیات متمرکز میکند؛ در خیابانها، صفها، بین بلوچها، ترکمنها، ترکها و … حالا اینکه آگاهانه بوده و مطالعه کرده یا ناخودآگاه بوده و با زیستش عجین بوده، نمی دانم. مردم وقتی جزئیات را ببینند خود به خود کلیات در ذهنشان شکل میگیرد.
فهیم درباره پرسشی دیگر در این جلسه مبنی بر اینکه آیا اگر انقلاب نم شد یا اگر آقای ترابی قبل از انقلاب این فیلم را تدوین میکرد باز هم، همین فیلم از آب در میآمد؟ اظهار کرد: احتمالاً چیز دیگری از آب در میآمد. حسین ترابی به نظر من نه حزب اللهی است، نه مارکسیست، نه تودهای اما در زمان تدوین، چون فیلمساز گزینشگر است، بخشهایی را گزینش میکند که به موضعاش نزدیکتر است و به خاطر موضع نیمه لیبرالی آقای ترابی است که نظر یک فرد غیرمذهبی را هم در فیلم میآورد. فیلمسازها باید به دنبال حقیقت باشند و گزینشها باید طوری باشد که آن حقیقت را به نمایش در آورد که به نظرم فیلم این خصوصیت را دارد و به حقیقت نزدیک میشود. دوربین ترابی فقط شاهد است و رویداد را طوری روایت میکند که غیرقابل کتمان است و وقتی قرار است که موضعی از فیلم تراوش کند جهان فیلم حامی این رویداد است که این انقلاب پیروز میشود، چون پشتوانهاش مردم هستند.