به گزارش هنرآنلاین محدثه واعظیپور منتقد و روزنامهنگار عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون طی یادداشتی کوتاه به تأثیرگذاری زندهیاد فردوس کاویانی بر ذهن و قلب خانوادهها و اقشار مختلف اجتماعی ایران با نقشآفرینیهای خود، پرداخت.
در این یادداشت چنین آمده است:
«دهه ۷۰، نه تنها برای جامعه پس از جنگ، که برای سینما و تلویزیون هم، دورانی تازه است. تولید و پخش «همسران»، نماد آشکار ورود به این جهان تازه است، جهانی که زیبایی، جذابیت و تحول را به رسمیت میشناسد. محور اصلی این مجموعه، ۲ زوج هستند که اختلاف نظر، درگیری و قهر و آشتی دارند اما نخ تسبیحشان مهر و محبت و عشقی است که آنها را کنار هم قرار میدهد.
غلامحسین لطفی کارگردان سریال «آیینه» که در دهه ۶۰ بسیار پربیننده بود، گزینه نخست کارگردانی این سریال و بازی در نقش کمال بود، اما بخت با فردوس کاویانی بود و این نقش به او رسید. سریال «همسران» دیده شد و کمال و مهین (مهرانه مهینترابی) به محبوبیتی غریب دست یافتند. در فضای فانتزی سریال، کمال، با حرکات غلو شده دستها و چشمها و سادگی و خلوصش، سیمایی متفاوت از مرد ایرانی میساخت. مرد ایرانی که در سریالهای دهه ۶۰ یا پدر و پدربزرگ (مثبت) بود یا مرد مدرن و تحصیلکرده یا مستبد و قلدر (منفی). کمال، تصویر جدیدی بود. نه شبیه ستارهها زیبا و جذاب بود، (ظاهری کاملا معمولی داشت). متعلق به طبقه متوسط و تحصیلکرده بود، در عین حال فرزندی نداشت و گاهی با همسرش لجبازی میکرد. این تصویر توام با سادگی دوست داشتنی بود. به ویژه برای ما که اجراهای تئاتر او را ندیده بودیم و تصویرمان محدود به درخشش در نقشی کوتاه در «اجارهنشینها» بود.
پس از «همسران» مهرانه مهین ترابی و کاویانی، مورد توجه قرار گرفتند، اما کارنامه سینمایی هیچ کدام (به جز حضور در «سگ کشی» بهرام بیضایی) پس از «همسران» قابل توجه نیست. کاویانی در «آژانس دوستی»، بیشتر دیده شد. صمیمی و ساده و بیتکلف، نقش را زندگی میکرد.
او که پیشتر نشان داده بود، برای بازی در نقش جدی و کمدی مناسب است. طنز را میشناسد و اندازه بازی را نگه میدارد. در «بانو»، نقش منفی بازی کرده بود و در «سگ کشی»، نقشی پیچیده، در سالهای پس از «همسران»، زیر سایه محبوبیت آن نقش باقی ماند. نسل بازیگران تغییر کرده بود و کاویانی، معمولا در حاشیه اما همواره محترم و محبوب ماند.
پیری و مرگ، همسایهاند. فرقی نمیکند از کدام در و در کدامین روز از سال از راه برسند. برای فردوس کاویانی، یک دهه سکوت و دوری در راه بود. گاهی تصویر یا خبری منتشر میشد، اما آنچه او را در ذهن حفظ میکرد پخشهای مکرر «همسران» و «آژانس دوستی» بود.
امروز فردوس کاویانی به خانه ابدی رفت، ولی کمال لطفی هنوز میخندد و چشمهای گرد شده از تعجبش را به مهین میدوزد، مش مهدی در خانه عباس آقا (عزتالله انتظامی) به رقص قندی (اکبر عبدی) نگاه میکند و حواسش پی دستمزد کارگرهاست، تابانپور، هنوز نقش بازی میکند تا گلرخ، مستاصل و درمانده به ناصر فکر کند ... زندگی فردوس کاویانی در نقشهایش تداوم دارد. روحش شاد.»