گروه سینمای «هنرآنلاین»: در چندماه اخیر یکی از تیترهای مهم رسانه در عرصه سینما این بود که «فسیل» جزو پرمخاطبترین و پرفروشترین فیلمهای ایرانی قرار گرفته است. این که چرا مخاطب ایرانی از فیلم «عقابها» که در دهه 60 پرمخاطبترین فیلم سینمای ایران شده است به فیلم«فسیل» میرسد که حتی از لحاظ محتوایی در جایگاه همطراز قرار ندارند، بحثی است که در گزارشهای قبل به آن پرداختهایم.
به بهانه روز ملی سینما میخواهیم به بررسی فیلمهای سیزدهگانه پرمخاطب سینمای ایران بپردازیم که میتوان از این بررسی به نکات جالبی رسید که میتواند مورد بحث مدیران و سیاستگذاران سینمایی قرار گیرد.
اولین نکته این است که از سیزده فیلمی که عنوان پرمخاطبترین فیلم سینمای ایران را دارند، 8 فیلم در دهه 60، 3 فیلم در دهه 70، 1 فیلم در دهه 80 و 1 فیلم در دهه 1400 ساخته و اکران شدند. این تجمع آماری در دهه 60 نشاندهنده این است که قطعا در این فیلمها ویژگی خاصی وجود داشت. این در صورتی است که اولا جمعیت ایران در دهه 60 شاید کمتر از نصف جمعیت حال حاضر کشور بوده و هم این که در دهه 60 مردم در شرایط سخت جنگی و فضای دفاع مقدس بودند. مثلا فیلم «عقابها» حدود 10 میلیون مخاطب داشته است که این در برابر فیلم«فسیل» با نزدیک به 6 میلیون مخاطب با جمعیت دو برابری حال حاضر کشور رقم بزرگی به شمار میرود. این جای تامل دارد که چطور شده است با توجه به افزایش نرخ جمعیت، مخاطبین سینما کمتر شدهاند. نمیتوان نقش تنوع پلتفرمها و فیلم و سریالهای شبکه نمایش خانگی و فضای مجازی را نادیده گرفت اما قطعا این ریزش مخاطب دلیلهای دیگری هم دارد.
برخلاف چیزی که تصور میشود که فقط فیلمهای کمدی پرفروش میشوند، جالب است بدانید از این 13 فیلم، تنها 3 کار کمدی وجود دارد و مابقی بیشتر در فضای حماسی و یا درام هستند. این نشان از چرخش جدی سلیقه مخاطب دارد. در این روزها فیلمهای اجتماعی و درام و حتی جنگی فروش چندانی ندارد و فیلمهای کمدی ولو با کیفیت پایینتر صدرنشین جدول فروش فیلمها هستند.
نکته قابل توجه دیگر این است حضور سینمای کودک و نوجوان در میان این 13 فیلم است. فیلم «کلاه قرمزی و پسرخاله» در دهه 70 به عنوان پرمخاطبترین فیلم تاریخ سینما شد و در این جدول سیزدهگانه رتبه چهارم را دارد. این درحالی است که امروز جایگاه خاصی برای سینمای کودک و نوجوان وجود ندارد. شاید فیلمهای دیگر این حوزه نظیر «شهرموشها» پرفروش شدند اما نتوانستند همچنان بعد از 30 سال موفق ظاهر شوند و این آمار را جا به جا کنند.
با همه این موارد، این که 61.5 درصد از این فیلمها در دهه 60 قرار دارد و از آن زمان تاکنون، تغییر چندانی نداشته است، قابل تامل است. ما عملا در دهه 90 فیلم پرمخاطبی نداشتیم که در این دستهبندی قرار بگیرد. میتوان گفت با یک رکود تقریبا بیش از 20 بیست ساله مواجه هستیم. با این تفاسیر سیاستگذاران و مدیران سینمایی باید این سوال را از خودشان بپرسند که چرا در سینما با ریزش مخاطب مواجهه بودهایم؟ مخاطبین از چه چیزی دلسرد شدهاند؟ آیا تنها به دلیل شرایط اجتماعی کشور است که مردم رغبتی به فضای فرهنگی ندارند یا فیلمها به اندازه دهه 60 با کیفیت نیستند؟ جواب این سوالات قطعا میتواند در طراحی یک فضای مناسب برای بازگشت مخاطب به سالن سینما، یاریدهنده باشد.