به گزارش هنرآنلاین رابطه سینمای مستند و داستانی معمولا دو سویه بوده، بعضی از مستندسازها مانند سینماگران فعال در حوزه فیلم کوتاه، سینمای مستند را سکویی برای ورود به سینمای داستانی میدانند. هدف غایی آنها از فیلمسازی در حوزه سینمای مستند و تبدیل شدن به چهره، ورود به سینمای داستانی است. این گروه بعد از ورود به سینمای داستانی، دیگر به خانه اصلیشان که فیلم مستند بوده بازنمیگردند.
اما بعضی با تعصب و پایمردی در این حوزه گام برداشته و اصرار دارند تا همیشه «مستندساز» بمانند. فعالیت در سینمای داستانی همواره مخاطبان بیشتری داشته و فعالان در این حوزه برای عموم مردم بیشتر شناخته شده اند اما سینمای مستند، با وجود جذابیتهایش، همیشه چهره های خودش را داشته. فیلمسازانی صاحب اندیشه که اغلب درگیر بازیهای اکران و ماجرای درآمدزایی نشده و وجه اندیشمند هنر سینما را نمایندگی میکنند. ستارههایی که محبوبیتشان کم نیست و آثارشان از سوی دوستداران سینمای مستند دنبال میشود.
در یک دهه اخیر، نسل تازه مستندسازان، به ویژه آنهایی که نام و اعتباری در سینمای مستند دارند جذب سینمای داستانی شدهاند. محمدحسین مهدویان، محمد کارت و به تازگی مهدی شامحمدی پشت دوربین فیلم سینمایی رفتند، اما از همین نسل، سینماگرانی مثل مرتضی پایهشناس با وجود کسب جوایز متعدد از جشنواره «سینماحقیقت» هنوز به سینمای داستانی پا نگذاشته است. حسام اسلامی دیگر فیلمسازی است که همچنان در حوزه کارگردانی، تهیه کنندگی و پخش فیلم مستند فعالیت میکند و بعید به نظر میرسد به زودی وارد حیطه سینمای مستند شود. مهدی باقری هم، چنین وضعیتی دارد و ترجیح میدهد علایقش را در سینمای مستند دنبال کند. بهروز نورانیپور که همواره در مستندسازی فعال بوده، فیلم سینمایی هم ساخت، اما آن فیلم هم در ادامه نگاه و سلیقهاش در سینمای مستند بود.
از نسل قبل، مهرداد اسکویی، فرهاد ورهرام، ارد عطارپور و نمونه هایی از این دست، با وجود شهرت و مقبولیت در سینمای مستند، هرگز تمایلی برای ورود به سینمای داستانی نشان ندادند. نسل پیش از آنها، همچون منوچهر طیاب یا محمدرضا اصلانی هم شیفته سینمای مستند بودند و اگر اصلانی فیلم بلند ساخت، ارتباطش را با سینمای مستند قطع نکرد.
در این سالها، توجه سینماگران داستانی و ستارهها به سینمای مستند بیشتر بوده. دلیل اصلی این توجه، فضایی است که سینمای مستند برای تجربه گرایی و نوآوری ایجاد می کند. سینمای داستانی، درگیر معادلات مالی است و کمتر میتوان در آن به سراغ تجربههای نو رفت. از سویی دیگر، وجه فرهیختگی در سینمای مستند بیشتر است و فعالیت در آن به کسب «اعتبار» کمک می کند. این روزها مستند «کاپیتان من» در سینماهای «هنر و تجربه» اکران شده. سیاوش صفاریان پور برنامه ساز مطرح تلویزیون در یک دهه اخیر، این فیلم را کارگردانی کرده و بهرام رادان تهیه کننده آن است. این نخستین بار نیست که نام یک ستاره به عنوان تهیه کننده یا کارگردان در فیلمی مستند ثبت می شود. استقبال از «کاپیتان من» که یک مستند علمی متفاوت و جذاب است نشان میدهد فیلم، ارزشهای فراوانی دارد اما نباید از نقش و حضور بهرام رادان به عنوان تهیه کننده و وجه تبلیغاتی این نام گذشت.
شهاب حسینی سالها پیش به عنوان گوینده در مستند بلند «کربلا جغرافیای یک تاریخ» (داریوش یاری) حضور یافت. امین تارخ بازیگر فقید سینمای ایران هم مستند «حمید» را تهیه کرده بود که هنوز نمایش داده نشده است. «من ناصر حجازی هستم» به کارگردانی امیر رفیعی و نیما طباطبایی یکی دیگر از فیلمهای مستندی است که ستارههای سینما در آن حضوری پررنگ دارند. به واسطه نام ناصر حجازی، رویا تیموریان، شهاب حسینی، مسعود رایگان، پرویز پرستویی، پژمان جمشیدی در این مستند مقابل دوربین بودهاند.
جذابیتهای سینمای مستند، در نوآوری و فرصتی است که به سازنده و مخاطبش می دهد تا دنیا را از منظری نو ببیند، حضور ستارههای سینمای داستانی در فضای سینمای مستند، توجه عموم مردم را که از تماشای مستند (به دلایل مختلف) محرومند به این حوزه بیشتر میکند. این حرکتها، اگر چه اغلب به شکل جریان تداوم نمییابند، اما به شکل مقطعی به جذب مخاطب برای این سینما کمک میکنند.
الناز دیلمان