به گزارش هنرآنلاین، احسان آجورلو در این نشست بیان کرد: جدا از موضوع سیاسی و اجتماعی این اثر، نکته مهمی که در آن مطرح میشود، یک وجهه انسانی بسیار عمیق است که خیلی با احساسات کاری ندارد. آن وجهه انسانی همان کلمه فراموشی است که دائم در مستند تکرار میشود. کلید واژه فراموشی خیلی انسانی است. زیرا همه ما با آن درگیریم. ما چه چیزی را فراموش میکنیم؟ اتفاقاتی که برای ما، همان خاطرات است. زمانی که بحث از خاطره و فراموشی میشود، به یاد پل ریکور فیلسوف فرانسوی میافتم که کتاب مهمی با عنوان «تاریخ، خاطره و فراموشی» دارد. او در دهه ۷۰ به ایران آمد و درباره کتاب خود سخنرانی هم انجام داد.
او ادامه داد: خاطره فردی شامل هر اتفاقی بوده که برای ما رخ داده است. مثلا افرادی که در فیلم دیدیم، هر کدام خاطراتی از دوران فرانکو داشتند؛ یکی از آنها زندانی بود؛ اما فرد دیگری اصلا زندان نرفته بود. این خاطرات فردی جدا جدا هستند. مشکلی که در این مدل به وجود میآید این است که وقتی یک خاطره تک باشد، شما میتوانید بگویید که او در حال دروغگویی و جعل خاطره است.
این منتقد سینما در ادامه صحبتهایش عنوان کرد: بنابراین خاطرههای فردی نیاز به این دارند که یک خاطره جمعی را بسازند تا تبدیل به تاریخ شوند. یعنی یک خاطره را باید چند نفر تعریف و آن را کامل کنند. این دوستان در این فیلم نیز در حال انجام همین کار هستند. در واقع خاطرات فردی (آنها)، خاطرات جمعی را میسازد. البته این یک رابطه دو سویه است؛ یعنی هر خاطره جمعی را خاطرات فردی باید تایید کند و هر خاطره فردی را خاطرهای جمعی. زمانی که این اتفاق رخ دهد و خاطرات فردی تبدیل به خاطرهای جمعی شوند، میتوان آنها را تبدیل به تاریخ کرد.
او ادامه داد: وقتی دورهای به عفو عمومی میرسد، حاکمیت با این اتفاق نمیتواند به این هدف برسد که مردم موضوعی این چنین را فراموش کنند؛ در واقع در عوض آن فراموشی و خلا باید یک چیزی را در درون مردم جایگزین کند و به آنها بدهد. این نقطه ضعف مستند است که آن طرف ماجرا را به ما نمیگوید و ما متوجه نمیشویم دولت جدید اسپانیا چه چیزی را برای آن اتفاق جایگزین میکند و این پرسش وجود دارد که آنها این خلا تاریخی را چگونه میخواهند پر کنند؟
این منتقد سینما در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به تجربه مشابه چنین رخدادهایی در ایران گفت: این اتفاق دو مرتبه در ایران رخ داده و همه از آن مطلع هستیم. یک مرتبه در انقلاب مشروطه که دقیقا مشابه همین اتفاق اسپانیا رخ میدهد. به این صورت که بعد از مشروطیت، انگار همهچیز در حال عفو قرار میگیرد. یعنی مردم برای اعتراض بیرون میآیند و به هر نحو حکم مجلس را از پادشاهی میگیرند اما افرادی که به مجلس راه پیدا میکنند، همان کسانی هستند که در دولت مظفرالدین شاه به فعالیت میپرداختند. در نتیجه به فاصله خیلی کمی مجلس به توپ بسته شده و استبداد میخواهد به جای خود برگردد.
آجورلو ادامه داد: مرتبه دوم که مشروطیت دوم نام دارد، وقتی سر کار میآیند اول شروع به اعدام افراد دیگر میکنند. البته با فشار کمتر که شامل شیخ فضل الله نوری و اطرافیانش میشود.
او در ادامه صحبتهایش بیان کرد: اکثرا فکر میکنند جنبشهای آزادی زنان که آنها را از خانه بیرون آورد، از دوره پهلوی اول شروع شده است اما فکر میکنم همین الان حدود ۱۰۰۰ عکس از دوره قاجار و نهضتهایی وجود دارد که زنان آن دوره پرچمدارش بودند. برخی این فراموشی را ایجاد میکنند اما تاریخ هخامنشی را بیرون آورده و به ما میدهند تا جای فراموشی و خسرانی که در دوران قاجار بوده است را پر کند. در این فیلم نیز اگر قرار است دوره ژنرال فرانکو را با یک عفو عمومی فراموش کنیم، باید بدانیم که دولت اسپانیا چه چیزی را به ما میدهد؟ شاید آن چیزی که میدهد مزایای بیشتری دارد. اما به هر حال در فیلم نشان داده نمیشود.
این منتقد سینما در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: به قول پل ریکور فیلسوف فرانسوی، دستکاری خاطرهها میتواند باعث شود تا مخاطبان و کسانی که فکر میکنند خاطراتشان دستکاری شده واکنشهای صریحتری نشان دهند. به صورتی که در فیلم نیز میبینیم مرد عینکی میگوید من نمیخواهم دنبال انتقام باشم، فقط میخواهم عدالت انجام شود. اما در ادامه در سکانسی میبینیم که آقای کارگردان را مقابل مکانی برده و میگوید میدانم که اینجا خانه شکنجهگر من بوده است. یعنی اینقدر تحت فشار قرار گرفته از اینکه خاطرهاش دستکاری میشود و دست و پا میزند که در تاریخ بماند که ناخودآگاه آن انتقام را با عدالتخواهی یکسان در نظر گرفته است.
در ادامه جلسه به حاضرین واگذار شد تا پرسش، نقد و نظر خود را مطرح کنند.