به گزارش هنرآنلاین،پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور سحر عصرآزاد (منتقد سینما)، محمد درویش (پژوهشگر محیط‌زیست و مشاور علمی و اجتماعی فیلم) و محمد احسانی (کارگردان) برگزار شد. سامان بیات اجرای این برنامه را برعهده داشت.

 سحر عصرآزاد در ابتدای این برنامه با اشاره به درگذشت مازیار شیخ‌محبوبی، یاد او را گرامی داشت و از تلخی درگذشت او و همکاران دیگر سینمای ایران گفت که به تازگی دار فانی را وداع گفتند.

محمد درویش در ادامه این برنامه درباره مستند «وقتی که دارکوب‌ها می‌روند» گفت: ماجرایی که در این مستند می‌بینید، از یک نظر بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا به بحث فروچاله‌هایی که در دشت فامنین و کبودر آهنگ اتفاق افتاده است می‌پردازد. شخصا برای اولین بار در سال ۸۴ این اتفاق را گزارش کردم و بعد از آن توجه بسیار جدی در مجامع علمی و دانشگاهی به ماجرا و اهمیت تراز منفی آبخوان‌ها معطوف شد. اما متاسفانه هنوز هم این موضوعات، مسئله‌ای جدی برای صحن بهارستان و ساختمان پاستور نیست. به همین دلیل موضوع این مستند از اهمیت خاصی برخوردار است. امیدوارم در این جلسه بحث خوبی شکل بگیرد تا توجه بیشتری را به سمت این مسائل معطوف کند.

سحر عصرآزاد در ادامه این نشست صحبت‌های خود درباره این مستند را اینطور آغاز کرد: ارزش بالقوه و اولیه مستندهایی که به سوژه‌های زیست محیطی می‌پردازند، در ثبت رویدادهایی این چنین است که مخاطبانی مانند من از آن باخبر نیستند. اینکه چنین رویدادی در قالب یک مستند ثبت می‌شود و البته پشتوانه علمی کارشناسانی چون آقای درویش را هم پشت خود دارد، بسیار ارزشمند است. اما به هر ترتیب در این جلسه شخصا سعی می‌کنم از زاویه هنری به این مستند نگاه کنم.

او ادامه داد: اگر بخواهیم برای این مستند دسته‌بندی در نظر بگیریم، باید آن را جز دسته مستندهای مشاهده‌گر قرار دهیم. مستندی که ما به وسیله آن از فاجعه‌ای که در یک جغرافیا رخ داده، مطلع می‌شویم و مسائل آن را از زاویه دید کارگردان و فیلمبردار اثر مشاهده می‌کنیم. در این آثار، کاراکتر و سوژه پیش‌برنده داستان می‌تواند اتفاق جذاب مستند باشد. در این اثر نیز آقای حمیدی در این نقش ظاهر شده و از نقاط قوت کار است. زیرا با وجود موضوع تراژیک و واقعی اثر، سمپاتیک بودن شخصیت آقای حمیدی در همراه کردن مخاطب با مستند تاثیر به‌سزایی دارد.

این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: علاوه بر این، رفت‌وآمدهایی که ما بین افراد مختلف داستان داریم تا عمق فاجعه‌ی رخ داده ثبت شود، هوشمندی‌های قابل توجهی دارد. به عنوان مثال ثبت رفتارهای روزمره آن منطقه و روستای نشان داده شده در فیلم به جذابیت مستند اضافه کرده است.

عصرآزاد در ادامه صحبت‌هایش خطاب به کارگردان این مستند گفت: باتوجه به مشارکتی که با آقای درویش داشتید و بر اساس آن به سراغ این روستا و منطقه رفتید، می‌خواهم از چگونگی ایجاد ساختار این مستند و تعاملی که برای تولید آن ایجاد شد بپرسم.

احسانی در پاسخ گفت: این مستند دو سال پیش ساخته شده است. در واقع من پیش از اینکه به منطقه سفر کنم، در ذهنم فکر می‌کردم قرار است با فرمی مشابه کارهایی که پیش از این ساخته‌ام جلو بروم. در واقع قصدم این نبود که کاراکتر محور به موضوع بپردازم و از خط داستانی بهره ببرم. بیشتر دنبال این بودم که با فروچاله‌هایی که در آن منطقه ایجاد شده آشنایی پیدا کنم و درباره آن موضوع فیلم بسازم. اما وقتی به آن منطقه رفتم و با مردم روستا و به خصوص آقای حمیدی آشنا شدم، کم‌کم این فکر و ایده در من شکل گرفت که چنین الگوی داستانی را پیش بگیرم.

وقتی دارکوب ها

این کارگردان در ادامه عنوان کرد: آن روزها در حال مرور نمایشنامه باغ آلبالو چخوف هم بودم و به نوعی آن فضا و زندگی که در آنجا رخ داده بود، برایم خیلی شبیه به داستان باغ آلبالو بود. به این ترتیب الگوی خودم را از آنجا گرفتم و به این صورت به این شیوه مستند را جلو بردم. به صورتی که شما یک سرزمینی را می‌بینید که به واسطه حضور نیروگاهی که نماد قدرت بوده، در حال نابودی و از بین رفتن است و یک خانواده در آنجا در تلاش است تا سرزمین خود را حفظ کند اما این تلاش به جای اینکه با واکنشی بیرونی همراه باشد، بیشتر بین خود افراد در جریان است.

 او افزود: در واقع آنها منتظر هستند تا نیروی خداوندی بیاید و آنها را از این وضعیت نجات دهد. به این ترتیب باتوجه به شباهت‌هایی که بین این داستان با باغ آلبالو می‌دیدم، در آن مقطع حس کردم که می‌توان به آن خط داستانی هم داد و به این شکل آن را جلو برد.

محمد درویش در ادامه این برنامه گفت: ماجرای فروچاله‌ها به دولت دوم آقای هاشمی رفسنجانی مربوط می‌شود. در واقع زمانی که آقای خرم استاندار همدان بود، به دلیل روابط نزدیک و صمیمانه‌ای که با آقای هاشمی رفسنجانی داشت، توانست جانمایی نیروگاه حرارتی شهید مفتح را که قرار بود در سواحل خلیج فارس در استان هرمزگان مستقر شود، به سرشاخه‌های رودخانه‌ای فصلی در استان همدان منتقل کند. استدلال او این بود که می‌خواهم از خود میراث ماندگاری به یادگار بگذارم که در آینده مردم به خاطر ایجاد انرژی و کارآفرینی مرتبط با آن، با نامی نیک از من یاد کنند.

او ادامه داد: زمانی که قرار بود آن نیروگاه در استان همدان ایجاد شود، همدان با بحران آب مواجه بود و به همین دلیل بسیاری از کارشناسان به آقای خرم هشدار می‌دهند که این کار غلط است، زیرا این نیروگاه برای خنک کردن خود به آب زیادی نیاز دارد که در آن منطقه نیست. اما او به حرف کارشناسان گوش نداده و با حضور هاشمی رفسنجانی کلنگ این پروژه را می‌زند. پس از چندی از این اتفاق، دشت و رودخانه خشک شده و آنها مجبور می‌شوند صدها چاه عمیق حفر کنند تا نیروگاه از مدار خارج نشود. به این ترتیب روستای کناری دشت فامنین به طور کل از سکنه خالی و پهنه بزرگی نشست می‌کند. همچنین حدود ۱۷ فروچاله ایجاد می‌شود که جدا از بخش بزرگی از دشت بوده که نشست کرده است.

این پژوهشگر محیط‌زیست در ادامه صحبت‌هایش گفت: این اتفاق سبب می‌شود تا در مجموع ۵۰ هزار نفر بیکار شوند و خانه‌های خود را خالی کنند. به همین دلیل هنوز آقای خرم را در آنجا می‌شناسند و از او به خاطر میراثی که از خود به یادگار گذاشته یاد می‌کنند اما با ادبیاتی بسیار غیر بهداشتی. زمانی که قرار بود آن نیروگاه در استان همدان ایجاد شود، مجموع تراز منفی کل ایران ۴۰ میلیارد متر مکعب بود. یعنی ایرانیان تا سال ۱۳۷۵ ، ۴۰ میلیارد متر مکعب آب بیشتر از آن چیزی که وارد سفرهای زیرزمینی‌شان شده بود، از سفره‌های خود برداشت کرده بودند. این عدد نزدیک ۲۰۰ برابر بزرگتر از مخزن سد امیرکبیر یا کرج است. حال در نظر بگیرید که بعد از ایجاد فروچاله‌ها، تراز منفی از ۴۰ میلیارد به ۶۰ میلیارد افزایش پیدا کرد.

درویش در ادامه عنوان کرد: وقتی سال ۸۴ به آن منطقه رفتم و درباره این اتفاق با افراد مختلف صحبت کردم، ابتدا می‌گفتند این نتیجه نزول‌خواری است که خشم خداوند را به همراه داشته است اما واقعیت این است که این اتفاق، نتیجه عدم توجه به قوانین حاکم بر سرزمین ماست. وقتی آقای رییسی به عنوان سیزدهمین رییس جمهور ما وارد شورای عالی آب شد و آقای محرابیان وزیر نیرو برایش گزارشی از این وضعیت را خواند، به شدت متاثر شد؛ به صورتی که سرش را مرتب تکان می‌داد و تاسف می‌خورد. زیرا آقای محرابیان گفت که ایرانیان از ابتدای انقلاب ۵۷ تا سال ۱۴۰۰ ، ۱۳۰ میلیارد متر مکعب بیشتر از چیزی که به سفره‌هایشان وارد شده، آب برداشت کردند. یعنی تراز منفی، ۷۰ میلیارد دیگر افزایش پیدا کرده است.

وقتی دارکوب ها1

او افزود: رییس جمهور دستور پیگیری داد ولی همین الان که با هم صحبت می‌کنیم، تراز منفی ما به ۱۴۳ میلیارد متر مکعب افزایش پیدا کرده است. در حقیقت به رغم همه ابراز تاسف‌ها و سر تکان دادن‌ها، عملا و مطلقا هیچ نشانه‌ای از اینکه چیدمان توسعه در کشور متوجه این فاجعه شده و در حال تغییر رویه خود باشد دیده نمی‌شود. گرچه ماجرای فروچاله‌ها توجه جامعه علمی و دانشگاهی را به خود معطوف کرده، اما عملا در صحن بهارستان و سازمان‌های تصمیم‌گیر در کشور هیچ نشانه‌ای از اینکه این تلنگر جدی گرفته شده باشد، دست کم به اندازه مسائلی که همگی دیدیم چطور رگ گردنشان بیرون می‌زند، دیده نمی‌شود.

این پژوهشگر محیط‌زیست در بخش دیگری از صحبت‌هایش درباره مسئله کم‌آبی در استان همدان و دیگر استان‌ها که اکنون به بحرانی جدی تبدیل شده، توضیح داد: ما ۱۰۵ میلیارد متر مکعب آب داریم. به طور کل ایرانیان با برآوردی دست بالا به ۸.۵ میلیارد متر مکعب آب برای رفع نیاز خود در یک سال نیاز دارند. یعنی ۸ درصد کل آب قابل استفاده در کشور. با این تفاسیر چگونه است که نمی‌توانیم این ۸ درصد را تامین کنیم؟ همین الان در همدان از همان چاه‌های اطراف کوه الوند، دو میلیارد متر مکعب آب برای کشاورزی برداشت می‌شود. در حالی که کل نیاز آب مردم همدان، ۱۸۰ میلیون متر مکعب است. چگونه است که آن دو میلیارد سر جای خود است اما ۱۸۰ میلیون تامین نمی‌شود؟

درویش در ادامه صحبت‌هایش گفت: این رویکرد نشانه بلاهت و مدیرت کلنگی است. وگرنه در واقعیت ما دست کم برای تامین آب شرب مردم به اندازه کافی آب داریم اما درست مانند خانواده‌ای عمل می‌کنیم که برای گرم کردن خودشان از تراول‌های ۱۰۰ هزار تومانی استفاده می‌کنند. آن خانواده حق ندارد بگوید که من چرا در حال فقیر شدن هستم؟ شما می‌توانستید تن‌پوش‌های بیشتری بپوشید و پنجره‌ها را دو جداره کنید. همچنین می‌توانستید از نفت و گاز استفاده کنید اما از گران‌ترین و احمقانه‌ترین راه برای گرم کردن خودتان بهره بردید. در مسئله آب، ما نیز از گران‌ترین و احمقانه‌ترین راه برای تولید پول و اشتغال (کشاورزی) استفاده می‌کنیم.

سحر عصر آزاد در ادامه این نشست گفت: باتوجه به اینکه درباره ساختار مستند صحبت کردم، در حال فکر کردن به این موضوع بودم که اگر قرار بود، سوژه این مستند و اطلاعاتی که در آن مطرح می‌شود، در قالبی غیر از فرم فعلی به ما ارائه شود، به چه صورت بود. البته آقای احسانی هم هوشمندی داشتند و هم از محیط واقعه دستمایه‌های خوبی به دستشان رسیده است اما با فرض استفاده از فرم دیگر، قطعا باید شاهد مستندی با تصویرهای زیبا می‌شدیم که البته اکنون هم در اثر وجود دارد اما احتمالا روایت داستان از طریق نریشن اتفاق می‌افتاد. در این صورت فکر می‌کنم به جهت حجم تک‌گویی‌ها، خیلی فیلم پرگویی را شاهد می‌شدیم.

او ادامه داد: این فیلم با وجود بهره بردن از این فرم مستند، مستعد بود که خط داستانی دراماتیکی داشته باشد و به یک فیلم داستانی تبدیل شود. کارگردان اثر خیلی خوب توانسته کاشت‌ها و نقاط مستعد داستان را برداشت کند. همین نکته‌ی تقدیری بودن که کارگردان از دل ذات شخصیت‌های فیلم نمایان کرده است، نه تنها در ذات آن منطقه، بلکه در همه ما وجود دارد. به طوری که اکثرا منتظر اتفاق و نجات‌دهنده‌ای از بیرون هستیم. این واقعیت به خوبی از دل قصه بیرون آمده است. فکر می‌کنم حضور نیروگاه به عنوان تهدیدگر و عامل منفی که در فیلم‌های داستانی مانع ایجاد می‌کند، به خوبی در مستند تصویر شده است. به صورتی که از قاب‌های ابتدایی ما شاهد حضور تهدیدگر نیروگاه در تصویرها هستیم.

این منتقد سینما در بخش پایانی صحبت‌هایش، با مثبت خواندن پایان‌بندی فیلم، گفت: نکته منفی که در مستند دیده می‌شود، حرف‌های تکراری است که بعضا آقای حمیدی که شخصیت اصلی داستان است، مرتب بیان می‌کند. این نکته اگر می‌توانست حل شود، اتفاق بهتری را شاهد بودیم. به هر ترتیب در نهایت مستند به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند و از این جهت اتفاق مثبتی را رقم زده است.

احسانی در ادامه بیان کرد: سوژه و موضوع پرداخت شده در مستند دراماتیک بود و واقعا به شما اجازه می‌داد که داستانی را تعریف کنید. شخصا دنبال ایجاد این فضا بودم اما از طریق آدم‌های واقعی، شما در این اثر با چهار نسل از آدم‌ها طرف هستید. در واقع این شانس ما بود که آدم‌های داستانمان از پیرمرد ۹۰ ساله تا نسل جدید را شامل می‌شد. در مورد تکرار برخی حرف‌ها باید بگویم امکان اینکه جلوی حرف زدن کاراکترها را بگیریم وجود نداشت، چون افراد دلِ پری داشتند و اگر کات می‌دادیم حس آنها از بین می‌رفت.

در ادامه جلسه به حاضرین واگذار شد تا پرسش‌، نقد و نظر خود را مطرح کنند.

به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، بیستمین برنامه «مستندات یکشنبه» که زیرمجموعه سینماتِک خانه هنرمندان ایران به پخش فیلم‌های مستند می‌پردازد، در روز یکشنبه ۲۵ تیرماه ۱۴۰۲ به نمایش فیلم مستند «وقتی که دارکوب‌ها می‌روند» ساخته محمد احسانی محصول سال ۱۴۰۰ اختصاص داشت.

پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور سحر عصرآزاد (منتقد سینما)، محمد درویش (پژوهشگر محیط‌زیست و مشاور علمی و اجتماعی فیلم) و محمد احسانی (کارگردان) برگزار شد. سامان بیات اجرای این برنامه را برعهده داشت.

سحر عصرآزاد در ابتدای این برنامه با اشاره به درگذشت مازیار شیخ‌محبوبی، یاد او را گرامی داشت و از تلخی درگذشت او و همکاران دیگر سینمای ایران گفت که به تازگی دار فانی را وداع گفتند.

محمد درویش در ادامه این برنامه درباره مستند «وقتی که دارکوب‌ها می‌روند» گفت: ماجرایی که در این مستند می‌بینید، از یک نظر بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا به بحث فروچاله‌هایی که در دشت فامنین و کبودر آهنگ اتفاق افتاده است می‌پردازد. شخصا برای اولین بار در سال ۸۴ این اتفاق را گزارش کردم و بعد از آن توجه بسیار جدی در مجامع علمی و دانشگاهی به ماجرا و اهمیت تراز منفی آبخوان‌ها معطوف شد. اما متاسفانه هنوز هم این موضوعات، مسئله‌ای جدی برای صحن بهارستان و ساختمان پاستور نیست. به همین دلیل موضوع این مستند از اهمیت خاصی برخوردار است. امیدوارم در این جلسه بحث خوبی شکل بگیرد تا توجه بیشتری را به سمت این مسائل معطوف کند.

سحر عصرآزاد در ادامه این نشست صحبت‌های خود درباره این مستند را اینطور آغاز کرد: ارزش بالقوه و اولیه مستندهایی که به سوژه‌های زیست محیطی می‌پردازند، در ثبت رویدادهایی این چنین است که مخاطبانی مانند من از آن باخبر نیستند. اینکه چنین رویدادی در قالب یک مستند ثبت می‌شود و البته پشتوانه علمی کارشناسانی چون آقای درویش را هم پشت خود دارد، بسیار ارزشمند است. اما به هر ترتیب در این جلسه شخصا سعی می‌کنم از زاویه هنری به این مستند نگاه کنم.

 

او ادامه داد: اگر بخواهیم برای این مستند دسته‌بندی در نظر بگیریم، باید آن را جز دسته مستندهای مشاهده‌گر قرار دهیم. مستندی که ما به وسیله آن از فاجعه‌ای که در یک جغرافیا رخ داده، مطلع می‌شویم و مسائل آن را از زاویه دید کارگردان و فیلمبردار اثر مشاهده می‌کنیم. در این آثار، کاراکتر و سوژه پیش‌برنده داستان می‌تواند اتفاق جذاب مستند باشد. در این اثر نیز آقای حمیدی در این نقش ظاهر شده و از نقاط قوت کار است. زیرا با وجود موضوع تراژیک و واقعی اثر، سمپاتیک بودن شخصیت آقای حمیدی در همراه کردن مخاطب با مستند تاثیر به‌سزایی دارد.

این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: علاوه بر این، رفت‌وآمدهایی که ما بین افراد مختلف داستان داریم تا عمق فاجعه‌ی رخ داده ثبت شود، هوشمندی‌های قابل توجهی دارد. به عنوان مثال ثبت رفتارهای روزمره آن منطقه و روستای نشان داده شده در فیلم به جذابیت مستند اضافه کرده است.

عصرآزاد در ادامه صحبت‌هایش خطاب به کارگردان این مستند گفت: باتوجه به مشارکتی که با آقای درویش داشتید و بر اساس آن به سراغ این روستا و منطقه رفتید، می‌خواهم از چگونگی ایجاد ساختار این مستند و تعاملی که برای تولید آن ایجاد شد بپرسم.

احسانی در پاسخ گفت: این مستند دو سال پیش ساخته شده است. در واقع من پیش از اینکه به منطقه سفر کنم، در ذهنم فکر می‌کردم قرار است با فرمی مشابه کارهایی که پیش از این ساخته‌ام جلو بروم. در واقع قصدم این نبود که کاراکتر محور به موضوع بپردازم و از خط داستانی بهره ببرم. بیشتر دنبال این بودم که با فروچاله‌هایی که در آن منطقه ایجاد شده آشنایی پیدا کنم و درباره آن موضوع فیلم بسازم. اما وقتی به آن منطقه رفتم و با مردم روستا و به خصوص آقای حمیدی آشنا شدم، کم‌کم این فکر و ایده در من شکل گرفت که چنین الگوی داستانی را پیش بگیرم.

این کارگردان در ادامه عنوان کرد: آن روزها در حال مرور نمایشنامه باغ آلبالو چخوف هم بودم و به نوعی آن فضا و زندگی که در آنجا رخ داده بود، برایم خیلی شبیه به داستان باغ آلبالو بود. به این ترتیب الگوی خودم را از آنجا گرفتم و به این صورت به این شیوه مستند را جلو بردم. به صورتی که شما یک سرزمینی را می‌بینید که به واسطه حضور نیروگاهی که نماد قدرت بوده، در حال نابودی و از بین رفتن است و یک خانواده در آنجا در تلاش است تا سرزمین خود را حفظ کند اما این تلاش به جای اینکه با واکنشی بیرونی همراه باشد، بیشتر بین خود افراد در جریان است.

او افزود: در واقع آنها منتظر هستند تا نیروی خداوندی بیاید و آنها را از این وضعیت نجات دهد. به این ترتیب باتوجه به شباهت‌هایی که بین این داستان با باغ آلبالو می‌دیدم، در آن مقطع حس کردم که می‌توان به آن خط داستانی هم داد و به این شکل آن را جلو برد.

محمد درویش در ادامه این برنامه گفت: ماجرای فروچاله‌ها به دولت دوم آقای هاشمی رفسنجانی مربوط می‌شود. در واقع زمانی که آقای خرم استاندار همدان بود، به دلیل روابط نزدیک و صمیمانه‌ای که با آقای هاشمی رفسنجانی داشت، توانست جانمایی نیروگاه حرارتی شهید مفتح را که قرار بود در سواحل خلیج فارس در استان هرمزگان مستقر شود، به سرشاخه‌های رودخانه‌ای فصلی در استان همدان منتقل کند. استدلال او این بود که می‌خواهم از خود میراث ماندگاری به یادگار بگذارم که در آینده مردم به خاطر ایجاد انرژی و کارآفرینی مرتبط با آن، با نامی نیک از من یاد کنند.

او ادامه داد: زمانی که قرار بود آن نیروگاه در استان همدان ایجاد شود، همدان با بحران آب مواجه بود و به همین دلیل بسیاری از کارشناسان به آقای خرم هشدار می‌دهند که این کار غلط است، زیرا این نیروگاه برای خنک کردن خود به آب زیادی نیاز دارد که در آن منطقه نیست. اما او به حرف کارشناسان گوش نداده و با حضور هاشمی رفسنجانی کلنگ این پروژه را می‌زند. پس از چندی از این اتفاق، دشت و رودخانه خشک شده و آنها مجبور می‌شوند صدها چاه عمیق حفر کنند تا نیروگاه از مدار خارج نشود. به این ترتیب روستای کناری دشت فامنین به طور کل از سکنه خالی و پهنه بزرگی نشست می‌کند. همچنین حدود ۱۷ فروچاله ایجاد می‌شود که جدا از بخش بزرگی از دشت بوده که نشست کرده است.

این پژوهشگر محیط‌زیست در ادامه صحبت‌هایش گفت: این اتفاق سبب می‌شود تا در مجموع ۵۰ هزار نفر بیکار شوند و خانه‌های خود را خالی کنند. به همین دلیل هنوز آقای خرم را در آنجا می‌شناسند و از او به خاطر میراثی که از خود به یادگار گذاشته یاد می‌کنند اما با ادبیاتی بسیار غیر بهداشتی. زمانی که قرار بود آن نیروگاه در استان همدان ایجاد شود، مجموع تراز منفی کل ایران ۴۰ میلیارد متر مکعب بود. یعنی ایرانیان تا سال ۱۳۷۵ ، ۴۰ میلیارد متر مکعب آب بیشتر از آن چیزی که وارد سفرهای زیرزمینی‌شان شده بود، از سفره‌های خود برداشت کرده بودند. این عدد نزدیک ۲۰۰ برابر بزرگتر از مخزن سد امیرکبیر یا کرج است. حال در نظر بگیرید که بعد از ایجاد فروچاله‌ها، تراز منفی از ۴۰ میلیارد به ۶۰ میلیارد افزایش پیدا کرد.

درویش در ادامه عنوان کرد: وقتی سال ۸۴ به آن منطقه رفتم و درباره این اتفاق با افراد مختلف صحبت کردم، ابتدا می‌گفتند این نتیجه نزول‌خواری است که خشم خداوند را به همراه داشته است اما واقعیت این است که این اتفاق، نتیجه عدم توجه به قوانین حاکم بر سرزمین ماست. وقتی آقای رییسی به عنوان سیزدهمین رییس جمهور ما وارد شورای عالی آب شد و آقای محرابیان وزیر نیرو برایش گزارشی از این وضعیت را خواند، به شدت متاثر شد؛ به صورتی که سرش را مرتب تکان می‌داد و تاسف می‌خورد. زیرا آقای محرابیان گفت که ایرانیان از ابتدای انقلاب ۵۷ تا سال ۱۴۰۰ ، ۱۳۰ میلیارد متر مکعب بیشتر از چیزی که به سفره‌هایشان وارد شده، آب برداشت کردند. یعنی تراز منفی، ۷۰ میلیارد دیگر افزایش پیدا کرده است.

وقتی دارکوب ها2

او افزود: رییس جمهور دستور پیگیری داد ولی همین الان که با هم صحبت می‌کنیم، تراز منفی ما به ۱۴۳ میلیارد متر مکعب افزایش پیدا کرده است. در حقیقت به رغم همه ابراز تاسف‌ها و سر تکان دادن‌ها، عملا و مطلقا هیچ نشانه‌ای از اینکه چیدمان توسعه در کشور متوجه این فاجعه شده و در حال تغییر رویه خود باشد دیده نمی‌شود. گرچه ماجرای فروچاله‌ها توجه جامعه علمی و دانشگاهی را به خود معطوف کرده، اما عملا در صحن بهارستان و سازمان‌های تصمیم‌گیر در کشور هیچ نشانه‌ای از اینکه این تلنگر جدی گرفته شده باشد، دست کم به اندازه مسائلی که همگی دیدیم چطور رگ گردنشان بیرون می‌زند، دیده نمی‌شود.

این پژوهشگر محیط‌زیست در بخش دیگری از صحبت‌هایش درباره مسئله کم‌آبی در استان همدان و دیگر استان‌ها که اکنون به بحرانی جدی تبدیل شده، توضیح داد: ما ۱۰۵ میلیارد متر مکعب آب داریم. به طور کل ایرانیان با برآوردی دست بالا به ۸.۵ میلیارد متر مکعب آب برای رفع نیاز خود در یک سال نیاز دارند. یعنی ۸ درصد کل آب قابل استفاده در کشور. با این تفاسیر چگونه است که نمی‌توانیم این ۸ درصد را تامین کنیم؟ همین الان در همدان از همان چاه‌های اطراف کوه الوند، دو میلیارد متر مکعب آب برای کشاورزی برداشت می‌شود. در حالی که کل نیاز آب مردم همدان، ۱۸۰ میلیون متر مکعب است. چگونه است که آن دو میلیارد سر جای خود است اما ۱۸۰ میلیون تامین نمی‌شود؟

درویش در ادامه صحبت‌هایش گفت: این رویکرد نشانه بلاهت و مدیرت کلنگی است. وگرنه در واقعیت ما دست کم برای تامین آب شرب مردم به اندازه کافی آب داریم اما درست مانند خانواده‌ای عمل می‌کنیم که برای گرم کردن خودشان از تراول‌های ۱۰۰ هزار تومانی استفاده می‌کنند. آن خانواده حق ندارد بگوید که من چرا در حال فقیر شدن هستم؟ شما می‌توانستید تن‌پوش‌های بیشتری بپوشید و پنجره‌ها را دو جداره کنید. همچنین می‌توانستید از نفت و گاز استفاده کنید اما از گران‌ترین و احمقانه‌ترین راه برای گرم کردن خودتان بهره بردید. در مسئله آب، ما نیز از گران‌ترین و احمقانه‌ترین راه برای تولید پول و اشتغال (کشاورزی) استفاده می‌کنیم.

سحر عصر آزاد در ادامه این نشست گفت: باتوجه به اینکه درباره ساختار مستند صحبت کردم، در حال فکر کردن به این موضوع بودم که اگر قرار بود، سوژه این مستند و اطلاعاتی که در آن مطرح می‌شود، در قالبی غیر از فرم فعلی به ما ارائه شود، به چه صورت بود. البته آقای احسانی هم هوشمندی داشتند و هم از محیط واقعه دستمایه‌های خوبی به دستشان رسیده است اما با فرض استفاده از فرم دیگر، قطعا باید شاهد مستندی با تصویرهای زیبا می‌شدیم که البته اکنون هم در اثر وجود دارد اما احتمالا روایت داستان از طریق نریشن اتفاق می‌افتاد. در این صورت فکر می‌کنم به جهت حجم تک‌گویی‌ها، خیلی فیلم پرگویی را شاهد می‌شدیم.

او ادامه داد: این فیلم با وجود بهره بردن از این فرم مستند، مستعد بود که خط داستانی دراماتیکی داشته باشد و به یک فیلم داستانی تبدیل شود. کارگردان اثر خیلی خوب توانسته کاشت‌ها و نقاط مستعد داستان را برداشت کند. همین نکته‌ی تقدیری بودن که کارگردان از دل ذات شخصیت‌های فیلم نمایان کرده است، نه تنها در ذات آن منطقه، بلکه در همه ما وجود دارد. به طوری که اکثرا منتظر اتفاق و نجات‌دهنده‌ای از بیرون هستیم. این واقعیت به خوبی از دل قصه بیرون آمده است. فکر می‌کنم حضور نیروگاه به عنوان تهدیدگر و عامل منفی که در فیلم‌های داستانی مانع ایجاد می‌کند، به خوبی در مستند تصویر شده است. به صورتی که از قاب‌های ابتدایی ما شاهد حضور تهدیدگر نیروگاه در تصویرها هستیم.

این منتقد سینما در بخش پایانی صحبت‌هایش، با مثبت خواندن پایان‌بندی فیلم، گفت: نکته منفی که در مستند دیده می‌شود، حرف‌های تکراری است که بعضا آقای حمیدی که شخصیت اصلی داستان است، مرتب بیان می‌کند. این نکته اگر می‌توانست حل شود، اتفاق بهتری را شاهد بودیم. به هر ترتیب در نهایت مستند به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند و از این جهت اتفاق مثبتی را رقم زده است.

احسانی در ادامه بیان کرد: سوژه و موضوع پرداخت شده در مستند دراماتیک بود و واقعا به شما اجازه می‌داد که داستانی را تعریف کنید. شخصا دنبال ایجاد این فضا بودم اما از طریق آدم‌های واقعی، شما در این اثر با چهار نسل از آدم‌ها طرف هستید. در واقع این شانس ما بود که آدم‌های داستانمان از پیرمرد ۹۰ ساله تا نسل جدید را شامل می‌شد. در مورد تکرار برخی حرف‌ها باید بگویم امکان اینکه جلوی حرف زدن کاراکترها را بگیریم وجود نداشت، چون افراد دلِ پری داشتند و اگر کات می‌دادیم حس آنها از بین می‌رفت.

در ادامه جلسه به حاضرین واگذار شد تا پرسش‌، نقد و نظر خود را مطرح کنند.