گروه سینما و تئاتر هنرآنلاین: فیلم سینمایی «نگهبان شب» که برای نخستین بار در جشنواره فجر چهلم به نمایش درآمد، آخرین ساخته رضامیرکریمی است. این فیلم داستان رسول پسر ساده روستایی را روایت میکند که به تهران آمده تا با کارکردن، زندگی خود را بسازد. او برای شغل نگهبانی در شیفت شب یک ساختمان استخدام میشود، بیخبر از این که چه موقعیتهایی در انتظار او هستند که هر کدام میتوانند زندگی مادی او را دگرگون کنند.
جَنَم میدونی یعنی چی؟ یعنی این که هرکی هرچی بهت گفت نگی چشم!" کل فیلم«نگهبان شب» قرار است این یک جمله را که اتفاقا دیالوگ فیلم است برایمان شرح دهد اما با شخصیتی که کاملا متضاد با این جمله عمل میکند.رسول شخصیتی به شدت منفعل و ساده است. آنقدر که ما با نگاه اولیه به لبخندهایش و میمیک چهره بازیگر ناشناختهاش به سادگی و خجالتی بودنش پی میبریم. اما با این نگهبانِ خجالتی که جلو میرویم، میبینیم رسول در حجم عظیمی از انفعال غرق شده است. رضا میرکریمی خواسته است تا یک شخصیت ساده شهرستانی را به تصویر بکشد اما آنقدر در آن افراط به خرج داده است که این حجم از سادگی و انفعال قابل باور نیست. این انفعال گاهی به رسول ضربه میزند و گاهی از او یک قهرمان میسازد. که البته این قهرمان سازی میرکریمی از او پوشالی است. او قهرمانِ مردی است که با سوگ از دست دادن پسرش کنار نیامده است و با دیدن پیوندهای کوچکی که میان رسول و پسرش ، سعی دارد سوگِ پایان نیافتهاش را التیام بخشد.
میرکریمی همواره در همه فیلمهایش از موتیفهایی استفاده میکند، مانند درخت تنها. اینجا درخت پیوند رسول با پسرِ دایی است.
پیوندی که میان دو شخصیت کاملا متفاوت رخ میدهد و انفعال "رسول" او را تا جایی میبرد که ترسش را هم نادیده بگیرد و به خواستههای "دایی" تن بدهد. کارگردان سعی کرده از رسول یک قهرمان بسازد؛ اما مشکل دقیقا همین است. چرا باید یک شخصیت منفعل به عنوان یک قهرمان به اذهان عمومی معرفی شود در حالی که انفعال یک ضعف شخصیتی است.
فیلم جدای از محتوا ضعف ساختاری دارد. هیچ کشمکشی برای مخاطب ایجاد نمیکند. هیچ گرهای تا یک سوم پایانی ندارد.فیلمنامه به شدت پراکنده و پر از هجو است.
سکانسهایی که به طور آشفته و بیربطی کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و برای مخاطب گیج کننده است که داستان دقیقا حول چه محتوایی قرار است باشد.
فیلم پر است از داستانهای موازی بی ربطی که در انتهای آن به "بی جَنَم " بودن رسول را نشان دهد ولی آنقدر زیادهروی شده که مخاطب را دلسرد میکند. اضافاتی که اگر نبود فیلم حداقل یک داستان خطی خوبی میداشت.
فیلم«نگهبان شب» همانقدر ساده است که رسول و به اندازه دایی فراموشکار و مانند نسیبه ناتوان در شنیدن و بیان. داستانی که رسول با لهجه شیرینش هم نتوانست فیلم را به شیرینی "یه حبه قند" برساند.
"هانیه علینژاد "