به گزارش هنرآنلاین، قسمت پایانی سریال بازنده از فیلیمو پخش شد. سریالی که بعد از یازده قسمت کش و قوس‌های فراوان در یک درام پلیسی و معمایی و روانکاوانه و سراسر هیجان توانست در آخرین سکانس‌هایش تکلیف گره اصلی داستان را باز کند تا همانطور که کارگردان آن یعنی امین حسین‌پور وعده داده بود تا آخرین لحظه سرنوشت مجرمان آن معلوم نشده بود. اگرچه چیدمان داستانی سریال بازنده به شکلی بود که در هر قسمت مخاطب یک قدم از درام داستان عقب‌تر ایستاده بود اما از لحاظ شکل‌گیری روند داستان نیز مجرم اصلی یعنی منصور رفیعی با بازی پیمان قاسمخانی طوری پازل‌ها و دومینوی جنایت‌ها را چید که در نهایت بازنده اصلی داستان نه کاوه بدرلو یا ارغوان امینی باشند و نه حتی ونوس همسرش و یا حتی آوا. بازنده اصلی این داستان به نظر سرگرد کیانی است که در نهایت نتوانست آنچه را که دید و حدس زد به درستی اجرا کند. در واقع کیانی که در زندگی شخصی خودش هم دچار فقدان موفقیت است و نتوانست زندگی فرزندش را نجات دهد در پرونده گم شدن جانا نیز نتوانست از فروپاشی زندگی کاوه بدرلو نیز جلوگیری کند و در واقع کاوه قربانی طمع‌های پدرزنش شد.

یکی از نقاط قوت سریال بازنده، فضاسازی خاص و متفاوت آن است که بیش از هر چیز نشات گرفته از فضای سینمای نوآر است. از باران بی‌وقفه‌ای که در حال بارش است تا فضای سرد و یخ‌زده محل زندگی کاوه و ارغوان و زندگی خلوت و بی‌روح پلیس کارکشته‌ای که خود از زخمی بزرگ بابت از دست دادن فرزند نوجوان خود رنج می‌برد. حتی فضای اداره پلیس هم شباهتی به آنچه که تا امروز در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف داخلی دیده‌ایم ندارد. در پرداخت شخصیت‌ها نیز ظرافت‌های زیادی به چشم می‌خورد که  نقشی کلیدی در موفقیت بازنده دارند. از قهرمان تا ضد قهرمان و مکمل‌های خاکستری که به خوبی با فضای تیره و تاریک کار جفت و جور شده‌اند. در عین حال نمی‌توان به بازی‌های خوب و یکدست گروه بازیگران آن اشاره نکرد که نمونه آن را در بازی علیرضا کمالی، سارا بهرامی، صدف اسپهبدی، محمدعلی محمدی و رویا جاویدنیا می‌بینیم.

یکی از نقاط قوت سریال بازنده، پرداختن به عمق روان شخصیت‌ها است. هر کدام از شخصیت‌ها با گذشته‌ای پیچیده و انگیزه‌های پنهانی وارد داستان می‌شوند. سرگرد کیانی، با گذشته‌ای تلخ و شکست خورده، به دنبال اثبات خود است. کاوه، مردی که به ظاهر موفق است اما در درون احساس پوچی می‌کند. ارغوان، زنی که به دنبال انتقام از جامعه‌ای است که او را به حاشیه رانده است. و منصور رفیعی، مردی که برای رسیدن به ثروت و قدرت حاضر است به هر کاری دست بزند. این پرداخت روانشناختی دقیق، به مخاطب کمک می‌کند تا با شخصیت‌ها همذات‌پنداری کرده و انگیزه‌های آن‌ها را بهتر درک کند.

فضای تاریک و وهم‌آلود سریال، با استفاده از نورپردازی خاص، موسیقی متن تاثیرگذار و لوکیشن‌های سرد و بی‌روح، به خوبی بر فضای دراماتیک داستان افزوده است. باران مداوم، نمادی از اندوه و ناامیدی است که بر شخصیت‌ها سایه افکنده است.

سریال بازنده، به طور ضمنی به نقد برخی از مشکلات جامعه معاصر ایران می‌پردازد. مسائلی مانند نابرابری اجتماعی، فساد، بی‌عدالتی و فقدان امید به آینده، در لایه‌های زیرین داستان نهفته است. شخصیت منصور رفیعی، نمادی از افرادی است که برای رسیدن به اهداف خود از هیچ کاری دریغ نمی‌کنند و به دیگران آسیب می‌رسانند.

پایان سریال بازنده، با تمام پیچیدگی‌های خود، یک پایان تلخ و واقع‌گرا است. هیچ‌کس در این بازی برنده نیست. حتی سرگرد کیانی که به دنبال عدالت بود، در نهایت نتوانست به هدف خود برسد. این پایان، نشان می‌دهد که زندگی گاهی اوقات بی‌رحم است و عدالت همیشه پیروز نمی‌شود.

سریال بازنده را باید سریال عقده‌های فروخورده طبقه‌ای دانست که برای رسیدن به ثروت و قدرت نسبت به طبقه ثروتمند جامعه خروش می‌کند. در واقع دعوای منصور و کاوه و آوا و فرهاد بر سر پول و سرقت کودک بیشتر بهانه‌ای بود برای رسیدن به جایگاهی که رسیدن به آن را آرزوی خود و تلاش برای رسیدن به آن را تنها از طریق نابودی دیگری ممکن می‌دانستند.

قهرمان در سریال بازنده پلیسی است که دیگر نمی‌تواند مانند گذشته موفق باشد و حتی دیگر نمی‌تواند مچ مجرم را باز کند. انگار دیگر کسی در این بازی برنده نیست و هر کس به نحوی بازنده بازی هستند. بازی‌ای که از ابتدا قرار نبود برنده‌ای داشته باشد.

انتهای پیام