سرویس تجسمی هنرآنلاین: عرصه تجسمی ایران امسال بزرگانی را از دست داد که به واقع بخش اعظمی از تاریخ هنر ایران را با آثارشان رقم زده بودند از پرویز کلانتری و طلیعه کامران تا محمد رفیع ضیایی که کاریکاتورهایش سالها در مطبوعات ایران زبانزد بود. از سویی جوانان خوش آتیهای در رشتههای مختلف عرصه تجسمی فعالیت میکردند که مرگ ناگهانیشان هم شوکآور بود و هم تلخ چرا که راه تجربهگراییشان نیم تمام ماند.
وحید جعفرنژاد
یازدهم شهریورماه سال 95 متنی در کانالهای تلگرام منتشر شد که در آن از فوت ناگهانی نقاش جوان و بااستعدادی و دانشآموخته موسسه ماه مهر خبر میداد، خبری که همه چیز آن در هالهای از ابهام بود. وحید جعفرنژاد شاگرد برجسته نصرتالله مسلمیان جهان فانی را وداع گفت. این خبر ساعاتی بعد توسط مدیر گالری هما که جعفر نژاد بیشترین نمایشگاههای انفرادی خود را در آن به نمایش گذاشته بود تأیید شد و البته فردای آن روز هم برادرش بدون این که از دلیل مرگ او باخبر باشد گفتههای مدیر گالری هما را تصدیق کرد.
جعفر نژاد پس از فراگرفتن فنون نقاشی به گروه هنری پتک پیوست. نقاشیهای او بسیار ذهنی بودند و او فضای به شدت سورئالی داشت. او در سال 88 در نمایشگاه منتخب نسل نو برگزیده شد و نمایشگاههای انفرادی خود را در گالری هما و پروژه متحدان دبی برگزار کرد. او در نمایشگاه گروهی در خانه هنرمندان ایران، گالری هما و موزه باک در ژنو شرکت کرد و همچنین در سال 89 آثارش در دوسالانه دامون فر به نمایش درآمد. علیرغم این که به نظر میرسید این هنرمند آینده درخشانی را داشته باشد اما او به دلایل نامعلومی در 11 شهریور دار فانی را وداع گفت.
حمید خادمی
از کودکی به زبانهای خارجه علاقهمند بود. انگلیسی یا فرانسه فرقی نداشت. او در دانشگاه تهران به خواندن زبان و ادبیات فرانسه گرایش پیدا کرد و بعدتر به زبانشناسی روی آورد. سپس به ترجمه و ویرایش روی آورد و کتابهای زیادی را ترجمه و ویرایش کرد که مهمترین آثار او ترجمه کتابهای شل سیلوراستاین است. اما او به تدریج و از سال 63 به خوشنویسی روی آورد و توانست در این حیطه از هنر مدرک ممتازی را دریافت کند و بعدتر به درجه استادی رسید و خط نستعلیق آموزش میداد.
او قرار بود که امسال آثارش را در چند نمایشگاه انفرادی و گروهی در ایران و الجزایر به نمایش دربیاورد اما متأسفانه در 29 فروردینماه پس از یک دوره کما بر اثر ایست قلبی درگذشت و عمرش کفاف برگزاری نمایشگاههایش را نداد.
محمدعلی صمیمی اول
صمیمی اول در روستای سر چاه تازیان درخش از توابع بیرجند متولد شده بود. روستایی که یکی از مراکز مهم فرشبافی ایران به حساب میآید. او از شش سالگی پای دار قالی نشست و فنون قالیبافی را آموخت. او به طراحی فرش علاقهمند شد و طراحی نقوش فرش را به روش روکش کردن فراگرفت.
او به شاگردی استاد حسن سرچاهی درآمد تا فنون طراحی فرش را بیاموزد. او با آموختههایش در سال 46 بعد از تأسیس شرکت سهامی فرش ایران در بیرجند به این کمپانی اضافه شد و در کنار یکی از اساتید مطرح طراحی فرش جمشید بیک مؤدی به طراحی فرش پرداخت.
او بر طراحی تمام نقوش فرش بیرجند تسلط کامل داشت. و مهارتش در طراحی طرحهای باغی، گل فرنگ و درختی همه را شگفتزده کرد. او توانست در نمایشگاههای بینالمللی متعددی فرش ایران را به جهانیان معرفی کند. او سرانجام در یکم تیرماه دار فانی را وداع گفت.
محمد رفیع ضیایی
ضیایی قلم روانی داشت و به راحتی و پر قدرت قلم میزد.او در کارش چه در انتخاب موضوع و چه در اجرای آن صاحب سبک بود. بیتکلفی یکی از ویژگیهای منحصربهفرد آثار این هنرمند کاریکاتوریست بود. کاریکاتورهای او در مجلات بسیاری از جمله فکاهیون، کارتون برای کودکان، هزار قصه، گل آقا، کیهان کاریکاتور و کتاب کاریکاتور منتشر شد.
بیشتر آثار ضیایی در زمینه صلح و بشردوستی بودند. آنچه ضیایی را از دیگر کاریکاتوریستها متفاوت میکند مقالات متعدد این هنرمند در مورد کاریکاتور است. لاله ضیایی فرزند محمد رفیع ضیایی نیز به واسطه پدر نسبت به جهان کاریکاتور شوق و رغبت نشان داد اما سرانجام او پس از پیدا کردن طبان طنز خود برای بیان مشکلات جامعه فرزند خود را در سوم تیرماه بر اثر حمله قلبی تنها گذاشت.
غلامعلی فرهت
فرهت علیرغم این که شغل و تحصیلاتش سیاسی بود اما دلش با نقاشی همگون شده بود. او به کار و تحصیلاتش پشت پا زد و در یک دوره آموزشی نقاشی یک ماهه شرکت کرد. او بوم رنگ را رها نکرد و از آن زمان به صورت خودآموخته کار خود را پی گرفت.
او همه سبکهای نقاشی را امتحان کرد و در همه آنها نیز آثار برجستهای داشت. اما سبک اصلی او سورئال بود. او در کشیدن پرتره هم چیرهدست بود. او در ادامه به یکی از پژوهشگران برجسته در زمینه نقاشی بدل شد تا جایی که از او برای برگزاری برنامههای مختلف هنری در صداوسیما دعوت به عمل میآمد. او بعد از مدتی دچار بیماری سرطان شد و در نهایت در 28 مهر درگذشت.
پرویز کلانتری
31 اردیبهشت 95 روز غمانگیزی بود. روزی که در آن دوست داران هنر باید با تصویرگر خاطرات و نوستالژیهای جامانده از هنرمندی مهربان در کتابهای درسی تا ابد خداحافظی میکردند. عارضه قلبی و مغزی که از سال 93 گریبان نقاش چیرهدست کویر را گرفته بود او را به کام مرگ فرو برد و پرویز کلانتری خالق روباه و زاغ، حسنک کجایی؟، کوکب خانم، و مرغابیها و لاکپشت چشم از جهان فرو بست.
در آثار او عشق به ایران جریان داشت چه در تصویرگریها و نقاشیهایش و چه در داستانها و نقدهایش. درگذشت کلانتری در سالی که گذشت نه تنها برای جامعه تجسمی بلکه برای مردم ایرانزمین دردناک و حزنآگین بود. مردی چون آب زلال و مهربان که مهربانیاش را به هنر ایران ارزانی کرد.
هدایت الله گلزاد
گلزاد روایت گر بسیاری از میراث گرانبهای تاریخی و فرهنگی ما بود. او با دوربینی که در دست داشت همواره از طریق عکس مردم کشورش و مردم جهان را با آثار تاریخی ایران و به خصوص زادگاهش اصفهان آشنا کرد. او در عکاسی میراث فرهنگی فردی چیرهدست بود و در سالهای متمادی با بنیانگذاری و پیوستن به انجمنهای مختلف این حوزه در سطح داخلی و بینالمللی برای معرفی و نگهداری آثار تاریخی تلاش بسزایی کرد.
او در کنار عکاسی چند کتاب مرجع نیز در حوزه میراث فرهنگی تألیف و تدوین کرد. او سرانجام پس از گذراندن یک دوره بیماری سخت در 19 تیرماه بر اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت.
امید آشتیان
امید آشتیان برخلاف علاقهاش به مجسمهسازی از دوران نوجوانی در هجده سالگی به طراحی پارچه و چاپ دستی روی آورد. او بعد از چندی به مجسمهسازی روی آورد و سرانجام به آرزوی خود رسید. او در مجسمهسازی با انواع متریالها کار کرد. از چوب و آهن تا صابون و بعد به کارگاه مجسمهسازی در قم رفت تا قالبگیری را بیاموزد. او پس از چندی برای ادامه فعالیتش به مشهد و سپس به شیراز سفر کرد و در نهایت رهسپار تهران شد تا فعالیتش را در پایتخت به صورت جدی پیگیری کند. او در سالهای 87 و 88 به واسطه جشنوارههای محیطی در گناوه و اصفهان برای نخستین با ساخت مجسمه با نانو را به هنرمندان معرفی کرد. او س از این به ساخت مجسمههای رئالیستی پرداخت و مجسمه میرزا کوچک خان در پارک میرزا کوچک خان و مجسمه شهید اسکندرلو از آثار این هنرمند فقید هستند.
او قصد شرکت و اجرای پروژهای در یکی از برگترین گردهماییهای مجسمهسازان جهان در تایلند را داشت که در 3 شهریورماه در اثر بیماری قلبی درگذشت.
نشان تانیک
ایست قلبی در نهم شهریور پایانی بود بر ثبت خاطرات هنرمندی که بسیار به گذشتهاش وابسته بود. نشان تانیک هنرمند مجسمهساز ایرانی و از اهالی ارومیه بود که از تمام آثار خود عکسبرداری کرده بود و این تصاویر را در آلبومی گرد آورده و هرگاه که دلش برای آثارش تنگ میشد به آنها سر میزد.
تانیک از شاگردان استاد ارژنگ نژاد خالق مجسمه تمامقد فردوسی در طوس بود که از دوازده سالگی و به واسطه ذوق سرشارش مجسمهسازی را آغاز کرده بود. او پس از فراگیری این فنون مجسمهسازی به موزههای مردمشناسی شهرهای مختلف سفر کرد و مجسمههای فراوانی را برای این موزهها ساخت که امروز بخش اعظمی از آنها را میتوان در موزه حمام گنجعلی خان کرمان مشاهده کرد.
مجسمههایی از کمالالملک و شهریار و همچنین مجسمه شهید رجایی و باهنر در موزه عبرتها از جمله آثار او هستند. او علاوه بر پیکرتراشی درترمیم پیکره مرد نمکی و طراحی موزه آب نیز دخیل بود و البته طراحی و ساخت صحنه و وسایل مجموعههای تلویزیونی سلطان صاحب قران، امیر کبیر و میرزا کوچک خان را به عهده داشت. او در سال 87 نشان عالی وزارت فرهنگ را دریافت کرد.
سیروس معروفی
سیروس معروفی علاقه ناوصف شدنی به زادگاهش داشت. او که بعد از دوران دبیرستان به تهران آمده بود و علوم سیاسی میخواند پس از حضور در انجمن خوشنویسان و فراگیری نستعلیق زیر نظر استاد کیخسرو خروش، و حضور در هنرستان تجسمی و موسیقی و آغاز به کار تدریس بار دیگر به زادگاه برگشت و مسئول خانه فرهنگ کردستان شد و با همراهی برخی خوشنویسان انجمن خوشنویسان کردستان را راه اندازی کرد.
او بعدتر به پژوهش در حوزه میراث فرهنگی هم روی آورد و کشف آثار باستانی زیویه و نقش برجسته میدان کوزه بشاندر پارک جنگلی آبیدر از جمله اقدامات این هنرمند است. او که عمرش را در راه معرفی کردستان گذاشت سرانجام در 21 مهرماه به دلیل مرگ مغزی درگذشت.
سید محمود موسوی
دانشجوی رشته کامپیوتر بود اما علاقهاش به عکاسی موجب شده بود که هیچگاه دوربین را از خودش دور نکند. او بعدتر در رشته عکاسی خبری درس خواند. او عکسهایش را در پنج نمایشگاه انفرادی در اصفهان و سه نمایشگاه گروهی در تهران به نمایش گذاشت. او عضو هیئت مدیره کانون عکس اصفهان بود. تلاشهای این هنرمند تا 26 فروردین ادامه داشت تا در نهایت بر اثر ایست قلبی دارفانی را وداع گفت.
علی والیان
او با دستهایش به گل جان میداد. اما سفالهایش بیرنگ و لعاب بودند او نزد استاد رستم شیرازی رفت و پس از فراگرفتن نگارگری به میناکاری علاقه پیدا کرد او کاشی مینا را از فراموشی تاریخی بیرون آورد و سبک صفوی و قاجار را با یکدیگر درآمیخت و به سبک خود رسید.
میناکاری ضریح حضرت عباس (ع)، حضرت رقیه (س)، حضرت معصومه (س) و درهای بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) و مرقد حضرت علی (ع) هنر دست این هنرمند است. او سرانجام در 5 شهریور بر اثر سرطان خون درگذشت.
طلیعه کامران
عصر 24 اسفندماه خبر درگذشت یکی از استادی بلامنازع سنتور ایرانی و نقاش و شاعر برجسته در بحبوحه تکاپوهای نوروز منتشر شد. "طلیعه کامران نوازنده پیشکسوت سنتور، شاعر و نقاش که ماه گذشته به علت نارسایی کلیه در بیمارستان بستری شده بود، درگذشت."
طلیعه کامران متولد 1309 پدرش در عرصه موسیقی فعالیت داشت و مادرش نیز علاوه بر آشنایی با موسیقی، به هنر نقاشی میپرداخت. پدرش از دوستان حبیب سماعی بود و از حبیب خواست که به طلیعه کامران سنتور بیاموزد. سماعی از حدود سالهای 1321 هر دو هفته به تعلیم طلیعه میپرداخت. او از سالهای 1326 به تکمیل آموزههای سماعی نزد، مرتضی عبدالرسولی پرداخت. همچنین طلیعه کامران به فراگیری ضربیهای قدیمی و همنوازی آنها با حسین تهرانی پرداخت.
حسین تهرانی او را با زندهیاد روحالله خالقی آشنا ساخت و بخشی از برنامههای کنسرتهای انجمن موسیقی ملی را به همنوازی سنتور طلیعه کامران و ضرب حسین تهرانی اختصاص یافت. خالقی بعدها محتوای برنامه همایون اجرای طلیعه کامران را ضبط کرد و بهعنوان نمونه هنر بانوان موسیقیدان ایران، طی بازدید خود از روسیه، به آن کشور برد.
بنا به توصیه روحالله خالقی به طلیعه کامران، وی در اواخر دهه بیست به آموختن خط نت نزد روحالله خالقی و تکمیل آن نزد ابوالحسن صبا پرداخت. پس از آموختن نت بود که طلیعه کامران، بخشی از آموختههای خود از حبیب سماعی، شامل دستگاهها و آوازهای شور، ابوعطا، اصفهان و چهارگاه را در حدود سالهای 35-1334 به خط نت نگاشت که کتاب "بخشهایی از ردیف حبیب سماعی به روایت طلیعه کامران" ماحصل آنهاست.
طلیعه کامران همچنین نقاشی پرسابقه است. اولین نمایشگاه انفرادی خود را در سال 1347 در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزار کرده و تاکنون یازده نمایشگاه انفرادی داشته و در 42 نمایشگاه گروهی در ایران و خارج از ایران شرکت داشته است.
او که از سنت نقاشی شاگردان کمالالملک پیروی میکردم در اواخر دهه 30 با سفر به پاریس و رم (دو پایتخت هنری جهان و آشنایی با شکوه ریاضی مهمترین استاد دانشکده هنرهای زیبا در جوانی سمتوسویی دیگری به ذهنیت هنری داد. او، نیز چون دیگر نقاشان برآمده از دانشگاه هنرهای زیبا، به سفارش و تأکید و تشویق شکوه ریاضی، شیوه کلاسیک در نقاشی را رها کرد و در نیمه دوم دهه 40، به طور کلی، از ذهنیت سنتی برید و از پی دریافت معرفت آثار نقاشانی چون بهمن محصص، حسین زندهرودی، فرامرز پیلآرام و سهراب سپهری به دریافتهای تازهای دست یافت.
او یکی از بهترین طراحان برآمده از دانشکده هنرهای زیبا است. بیشتر از آن که نقاش باشد، طراحی چیرهدست است. علاقه وی به سیاهقلم و طراحی از همان ابتدا تاکنون باعث شد، همیشه و در هر نمایشگاهی از نقاشیهای خود، چند طرح نیز به نمایش بگذارد.
او، در نخستین حضور خود در سومین بیینال تهران در 1341، چند طراحی گواش به نمایش گذاشت و بعد با مرکب رنگی و رنگهای ماشینی نیز کار کرد؛ اما اهم آثار وی، به علت کار در شرایط آبستره، با آکریلیک است. هرچند از همین سال خود را به عنوان نقاش نشان داد؛ اما شروع کار حرفهای او، به زعم تاریخ هنر نوگرای ایران، از 1347 و از اولین نمایشگاه وی در تالار دانشکده هنرهای زیبا پیگیری میشود.
کامران، هرچند از کپی کردن منظره و کشیدن اندام شروع کرد و بعد خود را نقاشی آبستره شناساند، اما حقیقت آن که او را بیشتر به علت حضور تأثیرگذار در دهه 50، که شروع، اوج و افول پاپآرت در ایران است به عنوان یکی از نقاشان پاپآرت میشناسند.
نمایشگاه موفق او در گالری سیحون، در آن دهه، یکی از بهترین نمایشگاههای پاپآرت در ایران بود. کامران بعدتر و پس از انقلاب اسلامی با ایجاد سکون و خلوت کردن آثارش، انشعاب خود را از پاپآرت نشان داد و کمی بعدتر اصلاً پاپآرت بودن خود را نیز انکار کرد.
طلیعه کامران، مهرنوش شریعتپناهی و لیلی متیندفتری، در دهههای 40 و 50 از مهمترین نقاشان زن ایران محسوب میشدند.
کتاب "بخشهایی از ردیف حبیب سماعی به روایت طلیعه کامران" و سیدی "یادگار حبیب سنتور طلیعه کامران، تنبک و آواز استاد حسین تهرانی" ماحصل بخشی از فعالیتهای این هنرمند است.