سرویس تجسمی هنرآنلاین: نهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر امسال به واقع در نمایش آثار نقاشی، چندان موفق عمل نکرد. شاید این اتفاق به واسطه نوع عملکرد جشنواره که رویکردی بینارشتهای داشت، باشد و یا شاید با ورود مدیاهای جدید هنری به نوعی امروز جایگاه این هنر اصیل و در کنار آثار چیدمانی و مفهومی قرار دادن این آثار موجب آن شده است که بدعتها و تجربهگراییهای که در مدیاهای دیگر صورت میگیرد بر کلیت شکل تثبیت یافته آثار نقاشی و نوع نگاه مخاطب در تفسیر این آثار تاثیرگذار باشد.
امسال علیرغم این که آثار فراوانی از اساتید و مفاخر این عرصه در نمایشگاه به روی دیوار رفته بود و با توجه به این که آثار نقاشی در کلیت سهم بسیاری از آثار نمایشگاه را به خود اختصاص داده بودند اما در کلیت نمیتوان نمره خوبی به کلیت این آثار داد چرا که به نظر میرسد فقدان نوآوری در تکنیک و ارائه مفهوم موجب آن شده بود که به نوعی با تصویرهای تکراری مواجه باشیم که پیش از این هم دیده شدهاند. البته تنوع موضوعی یکی از نکات قابل توجهی بود که در نقاشیهای نهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر وجود داشت.
در ادامه نگاهی داریم به 12 اثر نقاشی حاضر در نهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر .
رستاخیز مرگ در سیاره "بدون آب"
قادر منصوری در "آخرین برکه آب" با قرار دادن نقطهای آبی رنگ در مرکز تابلو چشمها را به این مرکزیت احاطه شده جلب میکند. مرکزیتی که در میان قطرههای پراکنده و سطوح برجسته سیاه و سرخ به کهکشانی فاقد حیات میماند. یا کهکشانی که انگار در سراشیبی یک فاجعه لحظه به لحظه گوهر گران بهایی را که در دل خود جای داده را از دست میدهد.
منصوری با استفاده از رنگهای تاریک و با ایجاد نقاط سفید رنگی که نمادی از بارش هستند زندگی و مرگ را در دو سطح به نمایش در آورده است. زندگی که به واسطه شکل خیالانگیز خود بر روی واقعیت تلخ سایه افکنده اما تاثیری بر شرایط ندارد و چیدمان رنگ در اثر و شکل حرکت در این اثر به گونهای است که میتوان آن را تلقی از مرگ و زندگی و یا دست کم در سراشیبی پایان یک حیات تلقی کرد.
شکستن پنجرههای دیدن
"اتفاق" اثر آیدا محمدی جعفری است که بر اساس محیط موزه هنرهای معاصر شکل گرفته است. او در اثر خود مخاطب را با شیشه شکسته و دو انگشت اشاره مواجه میکند که به آن شیشه شکسته اشاره دارند. اتفاق و شیشه شکسته شده آن هم بر روی شیشهای که منظره بیرون از موزه را انعکاس میدهد با شکل غیر مرسوم خود به نظر امری کاملا متفاوت از آن چه که در ظاهر نشان میدهد را بیان کرده است.
در حقیقت هنرمند با نشان دادن زاویه دید خود ما را به شکستن نوع دیدن اثر هنری دعوت میکند. اتفاقی که به عنوان یک گسست و شکاف میان مفاهیم از پیش تعیین شده و تلقیهای تثبیت شده به دنبال یک نگاه تازه در پس یک شکل تخریبی چه در ساحت تصویر و چه در ساحت معنا میگردد.
در هم تندیگی رنگها
لیلا وارلیک سنتورک در "من و تو ؛ تو و من" از بنیان خط استفاده میکند اما به نوعی که با استفاده از رنگهای متنوع و در هم تنیدن این خطوط از لحاظ تصویری امری نو را خلق میکند که دیگر نه خط است و نه شئی.
او سعی کرده مانند عنوان اثر در تصویر هم نوعی در هم تنیدگی قرینهوار به وجود بیاورد که حاصل در نهایت، علیرغم ناهماهنگیها و تفاوتهای ظاهری که دارند توانستهاند خود را در یک نقطه به هم وصل کنند و آن محل مکث را از بین ببرند و با یکی شدن در ظاهر معنای کلی را هم رقم بزنند.
فانتزی تصویر ازلی دیکتاتورهای دو پا
محمد باباکوهی در "چهارپای خوب؛ دو پای بد" با قرار دادن تصاویری فانتزی از دیکاتورهای جهانی در غالب شخصیتهای حاضر در انیمیشنها و قرار دادن این تصاویر در میان قابهایی چوبی که به نظر قدیمی هستند برخلاف آن چه شکل ظاهری آثار به دست میدهد موضوع نه چندان خوشایندی در حال ارائه شدن است.
او با دادن شکل فانتزی به تصاویر در قاب و آوردن وجهی طنزآمیز در صورت آنها ما را به گونهای به خنده وا میدارد. خنده به نمودهای فانتزی و حیوانی از انسانهایی که میشناسیم. انسانهایی که در یک شکل ازلی به واسطه فانتزی به ریشههای موجودیت خویش بازگشتهاند.
هم نشینی ناهمگون تاریخی در رسانهای دیجیتال
"نیما آذرگان" سعی کرده در نقاشیهای دیجیتال خود مرز میان گذشته و امروز را از ابعاد تاریخی بشکند. او امتداد تاریخ را با بر هم ریختن المانها در زمان روایت مغشوش کرده است اما هم المانها و هم حضور شخصیتهای تاریخی در دل مکانهای متعارف امروزی شاید نتواند ایدهای مناسب برای ممتد خواند یک موضوع و کشاندن آن به دل تاریخ باشد.
شاید تلاش هنرمند بر این بوده است که با چیدن نامتعارف شخصیتهای تاریخی در کنار تصاویری که همه نقاشیها و عکسهای امروزی هستند کلاژی به دست دهد که نمایانگر رابطهای میان گذشته و امروز باشد اما در نهایت آن چه که به نظر میرسد به یقین استفاده هنرمند از اولین ایده هنری خود برای شکل دادن به اثر است که در بستری مشخص عمق پیدا نکرده است.
در نکوهش بلندپروازی
"سپیدی واژگون نمیشود" اثر مرجان قائمی که در سه لته به تصویر در آمده است در بطن خود یک تضاد را حاکم کرده است. مرغی که در لته میانی در حال واژگونی است در کنار پنجههای سر بالا در دو لته مقابل قرار گرفته است. پنجههایی که بنا بر شکل ظاهریشان در نوعی حیرت به سر میبرند و همگی به نوعی انگار سقوط یک آرمان را به نظاره نشستهاند.
هر چند نگاه سمبولیک و نمادین هنرمند به مرغ در حال سقوط و پنجهها نمیتواند حامل رمزگان مشخصی باشد اما او در این نقاشی نقصان را مساوی زندگی و تکامل و بلندپروازی را نشانه سقوط میداند. هر چند در کلیت امر مرغ به عنوان پرندهای که توانایی پرواز ندارد هم میتواند خود دلیلی بر این سقوط باشد به گونهای که در نهایت ما بلندپروازی را هم سطح با مرگ تلقی کنیم و پنجههای حاضر در دو لته کناری را میتوان به عنوان خوشامدگویانی به مرغ در حال مرگ انگار کرد.
سانسور در سرزمینی پوشالی
امیر عباسی به نظر میرسد در اثر خود مسئله سانسور را به چالش میکشد. او با ایجاد فضاهایی انتزاعی و در جهانی که به واقعیتهای قراردادی همخوانی ندارد و شکلی نمادین به خود گرفته از عناصری استفاده میکند که ذهن را به سمت این مفهوم میکشاند.
تریبونهایی که خالی ماندهاند، مجالسی که در آن همه انتظار سخنرانی که نیست را میکشند و نوازندهای بدون چهره که تنها خیالی از نوازنده را به تصویر در آورده است، در یک روند نمایانگر نابودی یک اجتماع پوشالی در خلال حذف افرادی است که در جایگاه خود نیستند و یا در محدودیت به سر میبرند.
چیرگی بر طبیعت با جنگل خیالی
پیمان مهدیزاده در "جنگل کنزو" تصویری را به دست میدهد که کمی بدیع به نظر میرسد. تصویر او بیشتر شبیه تصاویر هوایی است اما او با ردی از خطوط که در آثارش جای داده ما را در حقیقت با نوعی نقاشیخط غیرمتعارف مواجه میکند که به نوعی چندان با ساختارهای نقاشیخط سازگار نیست و به نوعی دارد مسیر خودش را طی میکند.
ورود خط به این نقاشی شکلی باستانی به خود گرفته است بهگونهای که چیدمان این خطوط بر روی سطح سبز رنگ جدای از این که یادآور مرزبندیهای انسانی در زمینهای کشاورزی و تصویر هوایی جنگل است اما در نهایت شباهت زیادی به شکل باستانی هنر و به نوعی تقابل برای چیرگی بر طبیعت دارد.
تصویر یکسان مرگ و زندگی
کژال فخری در "پایان" اعضای بدن انسان را در یک تصویر کنار یکدیگر چیده است. او به واسطه قرار دادن تصویری از یک جنین در مرکزیت تابلو قصد دارد تولد و مرگ را به یک معنا پایان تلقی کند.
تلقی او از پایان در مرگ و زندگی یکی است. چرا که درهر دو به معنای قدم گذاشتن به یک جهان تازه، تولد پایانی بر یک جهان و ورود به جهانی دیگر است که از پی مرگی برخاسته است.
آب رفتن میدان نقش جهان
سحر عطوفی در "میدان نقش جهان" با استفاده از تکنیک چاپ دستی توانسته تصویری تاریخی از میدان نقش جهان را به وجود بیاورد. او صرفا تلاش کرده تا با از بین بردن چهره واقعی این میدان، شکلی خیالی و انتزاعی به تصویر تزریق کند که در پس آن میتوان نکتهها و تصاویر جدیدتری را کشف کرد که به واسطه به هر ریختگی تصویری به چشم میآید.
از سویی میدان نقش جهان به واسطه اضمحلال تصویری که هنرمند در آن به وجود آورده، میتواند این گونه تلقی شود که در دل جهان شهری و آلوده امروز در حال تخریب است.
انسانهای صنعت زده در یک قاب
علی چهارمحالی در "انسانهای پیرامون" بوم خود را به شانزده قسمت تقسیم کرده و در میان هر کدام از این قسمتها تصویری یکسان از افراد که تحت تاثیر فضای اپیدمیک و محصور شدهای، شبیه یکدیگر شدهاند را به تصویر در آورده است.
این افراد به واسطه ماسک سفیدی که بر دهان دارند به پیرامون خود واکنش نشان دادهاند. واکنشی که به دلیل قدرت کنشگری افراد را به شکست واداشته و این شکست در ظاهر آنها بروز پیدا کرده است.
او در این اثر با تجمیع اشکال مختلف در یک شکل واحد توانسته در یک نگاه تصویر روشنی از وضعیت انسان درگیر با جهان صنعت زده امروز را به تصویر بکشد.
خون شهدا در خیابانهای تهران جاری است
حبیب پنبهچی در "سر حد جنون" ایدهای نو را تکامل بخشیده است که در آن نقاشی در شکلی متفاوت بروز کرده است. او با چاپ نقشه تهران بر روی بوم و نوشتن نام همه شهیدان با رنگ قرمز بر روی این کوچهها و خیابانها توانسته شریانهای اصلی این شهر را به واسطه این اسامی سرخ زنده کند.
در حقیقت او با استفاده از رنگ قرمز به نوعی عنصر زندگی را به واسطه نام شهیدان در خیابانهای شهر تهران به تصویر کشیده است، عنصری که به واسطه یک اتفاق تصویری ساده و در خلال یک چیدمان به وجود آمده است.
علیرضا بخشی استوار