هنرآنلاین: حسین هاشم پور : چند سال پیش از این وقتی ایرانیان با پدیده ولنتاین آشنا شدند، رز قرمز و شکلات 14 فوریه فراگیر شد؛
مسئولین همیشه واکنشی، به تک و تاب افتادند برایش معادل ایرانی بسازند؛
خاطرم هست حتی برخی جشن اسپندارمذگان را به عنوان روز عشق پیشنهاد دادند تا در تقویم رسمی بگنجد و طعم ولنتاین غربی از دهان بیفتد؛
اما مثل همیشه همه آن دلواپسیها در حد حرف باقی ماند و ولنتاین هم مانده است.
یک-
باید قبول کنیم ما آنقدر که در خلق آیینهای عزاداری تبحر داریم، به هیچ وجه در برپایی جشن و سرور حرفهای نیستیم؛
به کل اجتماع شادمانه به این معنا که جمعیتی کثیر را برای شادی کردن دور هم جمع کنیم و پایکوبی کنیم دستکم در سه چهار دهه اخیر مسبوق به سابقه نیست، نه کنسرت خیابانی، نه کارناوالی؛
مثلاً سال تحویل هر کس نخود نخود خانه خود پای تلویزیون خود، شب یلدا پای تلویزیون خود... میلاد ائمه هم در نهایت سینیهای چای و شربت در خیابان است که به جای شیرینی، طعم تلخ ترافیکهای کور را به یاد همه میاندازد؛
مثال دیگر چهارشنبه سوری ست که به جای سور و سات و شادمانی، شهر به میدان جنگی تمام عیار بدل میشود... حق دارند مردم تقی به توقی میخورد راهی جادههای شمال میشوند و جوجه کباب میخورند با نوشابه.
دو-
آخرین نمونه در عدم توانایی ما برای خلق فضای شادمانه، اختتامیه سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر بود؛ نشان داد ما حتی در یک سالن در بسته هم این کاره نیستیم؛
ده روز جامعه رسانهای و هنری آلاخون والاخون مهمترین رویداد هنری کشور بودند تا در یک مراسم بدو بدو سیمرغها را اهدا کنند و نخود نخود هر که رود خانه خود؛ ما که عادت داریم خودمان را با هالیوود و کشورهای توسعه یافته مقایسه کنیم ساماندهی مراسمی مشابه اسکار این قدر سخت است؟
مجری اول تا آخر برندهها را خودش خواند و به قول خودش با ریتم تند، مهمترین آیین هنری که دو شبکه تلویزیونی با تأخیر پخشش کردند را به پایان رساند! این رویداد حتی در گذشته با شکوه بیشتری برگزار میشد و این فرصت پدید میآمد هنرمندان متعددی روی صحنه حاضر شوند، مردمی که سینما نمیروند آنها را در قاب تلویزیون ببینند؛ نوعی قدرت نمایی برای جامعه فرهنگ و هنر بود اما در شکل اخیرش همه عجله داشتند تمام شود برود پی کارش. چرا؟!
سه -
به گمانم به جای تلاش برای حذف یا معادل تراشی ولنتاین و ولنتاینها؛ سخت گیری کردن به رستورانها، کافهها و شیرینی فروشیها که مبادا در ستایش این روز تدارکی ببینند باید تلاش کنیم به آن روح ایرانی بدمیم، ایرانیزه اش کنیم؛ تهدید را به یک فرصت بدل کنیم؛
وقتی جامعه با آغوش باز از این گونه آیینها استقبال میکند با نیاز سنجی هوشمندانه پاسخی درشان به آن دهیم؛
یادمان نرود اتفاقاً ورود دولتها و حاکمیت به چنین مسئلهای آن را فراگیرتر هم میکند؛ نمونهاش چهارشنبه سوری که حالا به کابوس چهارشنبه سوزی بدل شده است؛
جامعه شناسان، من و شما که اینجا را برای زندگی انتخاب کردهایم یا جای دیگری برای زندگی سراغ نداریم برای آسایش خودمان هم شده باید این تضادها را سامان دهیم. در این راه حتماً جامعه فرهنگ و هنر نقش اول را ایفا میکنند.
- این یادداشت هم زمان در روزنامه شرق ص 14 و ایران آرت منتشر شده است.