سرویس تجسمی هنر آنلاین: گالریهای تهران در جمعهای که گذشت میزبان بیش از بیست نمایشگاه جدید بودند. نمایشگاه طراحی و چیدمان سارا عباسیان با عنوان "گرانش تباهیناپذیر" در گالری محسن، نمایشگاه نقاشیهای فرشید ملکی در نگارخانه هور ، طراحیهای مجید بهرامی با عنوان " همه چیز درباره مرغ مقلد" در گالری هما، نمایشگاه نقاشیهای فریدون امیدی با عنوان "روز آبی" در گالری ایوان و نمایشگاه نقاشیهای رضوان صادقزاده در گالری ساربان، رویدادهایی هستند که در گالریگردی این هفته به سراغ آنها رفتیم.
دگردیسی دهشتناک موجودات سر سخت
سارا عباسیان در طراحیهای جدیدش به کشف و شهود در همان فضای کارهای قبلی خود ادامه داده است. او با وارد کردن لاکپشت به طراحیهایش در فرمت و شکلی انسانی و افزودن برخی المانهای وابسته به جهان مدرن و صنعتی به این موجودات، آنها را وارد دنیای ذهنی خود کرده و به عنوان نماد یا نشانهای تعریف شده و معنادار برای مخاطب، به درک مفهوم دگردیسی و تغییری که بر این موجود سخت جان اعمال شده، سوق میدهد.
ورود و حضور المانهایی مثل ماسکهای ضد شیمیایی که معمولا در زمان جنگ و یا در مکانهای آلوده استفاده میشود در این تصاویر میتواند بیانگر مواجهه و سرسختی این موجودات در برابر تغییر باشد، اما صورت و شکل این موجودات علیرغم مبارزهای که با شرایط دارند در نهایت محکوم به شکست است و این شکست ترس و وحشت مضاعفی را بر پیکره این موجودات و به دنبال آن در کل اثر جاری میکند. این وحشت که در سطح آثار وسعت پیدا کرده حاصل و نتیجه یک نوع ناآگاهی نسبت به حوادث و رخدادهایی است که به نوعی بر این موجودات اعمال شده است.
عباسیان در این طراحیها تنها بر بزرگنمایی یک پدیده تاکید میکند. این مساله باعث میشود فضای کارهایش بدون پیچیدگی و حشو و زواید در برابر دیدگان مخاطب معنا بگیرد. از همین دریچه این جنس برخورد جدای از فضاهای آبستره که به وجود میآورد، دچار یک سادهگویی و وضوح معنادار است.
عباسیان در چیدمانهایش به دنبال ترکیبی است که بتواند اتمسفر جاری در طراحیهایش را قوام ببخشد. چیدمانهای او که بیشتر از وسایل و مواد منفجره و گاها بعضی سیستمهای ناشناخته که محصول در همتنیدگی مقداری سیم و فلز هستند شکل گرفته که ترس و اضطرابی را بر بیننده تحمیل میکند و او را به مرور طراحیها در ذهنش دعوت میکند. به نوعی که میتوان گفت چیدمانها و طراحیها هم مجزای از هم معنا دارند و هم اینکه وجودشان بدون دیگری قابل درک و تصور نیست.
برخورد با وجه مدرن کرامات عارفان
فرشید ملکی در انعکاس تصاویر انسانهای ساخته و پرداخته ذهنش تحت تاثیر اسطورهها و افسانههای ایرانی، ردی از دیوان و ددان را آنگونه که خود درک کرده، ترسیم و روایت میکند. پرترهها، فیگورها و حتی داستانهایی که او در یک نما و بر روی بوم نقاشی به تصویر میکشد بسیار یادآور شگفتیهای اعجابآور کرامات عارفین در متون کلاسیک فارسی است. اما نه در همان مفهوم و قالب گذشته بلکه همراه با هیجان و شگفتی که محصول زیسته امروز هنرمند است.
در حقیقت برخورد او با جهان پیرامونش از دریچه متون کلاسیک است و داستانهای آن، چنان که غیرقابل باور مانده و یا بر جریده ذهن ما نقش بستهاند، نمیمانند و از طریق این نقاشیها شکل و تجسد جدیدی میگیرند که ملموستر و تعریفپذیرتر میشوند.
تناسبی که او در وارد کردن رنگها و المانها در هر اثر و وابسته به موضوع ذهنی مورد نظرش ایجاد کرده، کمک بسیاری به وجه روایتگری آثارش میکند. او بنا بر آن چه که محتوا ایجاب میکند رنگها و جزئیات هر اثر را کنار یکدیگر میچیند و در استفاده از رنگ و نشانه تا آنجا که فرم اجازه میدهد خساست به خرج داده و المانهایش را بیهوده خرج نمیکند. همین وسواس در انتخاب رنگ و نشانهها در عین بینظمی، نظمی به اثر داده که میتوان تلقی کرد به عمد هنرمند و برای عمق دادن به محتوای اثر از آن استفاده کرده است. در حقیقت ملکی نسبت به ظرفیتهای بسیاری که در اسطورهها و نمودهای تصویریشان وجود دارد شگفتزده نشده و همین عدم شگفتی موجب تحلیل صحیح آن مفاهیم و تبدیل آن به آیکونهایی مناسب با اثر شده است.
خندیدن به المانهای تثبیت شده با واسازی چهره قهرمانها
"همه چیز درباره مرغ مقلد" همانگونه که از اسمش بر میآید به نوعی تغییر رفتارها و جلوههای ظاهری که خودانگیخته نیستند و از یک کانال بیرونی به دنیای فردسانهای جامعه تزریق شدهاند را در وجهی طنازانه به بوته نقد میکشد.
مجید بهرامی بیشتر از المانهایی استفاده میکند که در فرهنگ جهانی تاثیر بسزایی گذاشتهاند و معنای مشترکی را میان آنها دارند. او با ایجاد تغییر در شکل این المانها و در پی آن کاراکترهایی که به این المانها وابستهاند پیرامونش را به سخره میگیرد. در طراحیهای او فردی که لباس کابوی به تن دارد در برابر زنی که لباس محلی به تن کرده خلع سلاح شده و بازی را باخته است. "سوپر من" که مشغول تلفن همراه خود است در برابر فردی که اسلحه به دست گرفته حیران ایستاده و کاری از دستش بر نمیآید.
از طرفی او دارد به وجه دوگانهای از مفهوم دنیای امروز میپردازد که در آن خشونت در لباس و ظاهری لطیف و زیبا جلوه میکند. بیشتر کاراکترهای بهرامی علیرغم ظاهر زیبا و ظریفی که دارند با اسلحهای که در دست گرفتهاند به نوعی جهان پیش فرضهای مخاطب را مورد هجوم قرار میدهند تا جایی که این معناباختگی مفهومی در تحلیل اثر امکانهای فراوانی را به وجود میآورد.
این طراحیها از منظری میتواند بیانگر یک نوع طغیان انسانهای عادی و معمولی در برابر قهرمانها نیز تلقی شود. قهرمانهایی که حتی در ظاهر هم دیگر توان این که قهرمان باشند را از دست دادهاند. این فروپاشی مفهومی در حقیقت به این دلیل است که بهرامی با به سخره گرفتن قهرمانها و تغییر وضعیت انسان در جهان مدرن، ذهن مخاطب را برای جستجویی عمیق آماده میکند که از پس طراحیهایی ساده و نه چندان پیچیدهاش قابل مشاهده است.
جستجوی آرامش میان رنگهای تند و هیجانانگیز
لایههای بسیار ضخیم رنگ، یکی از اولین نکاتی است که در آثار فریدون امیدی به چشم میآید. تصاویر گنگی که با رنگ و کاردک به وجود آمدهاند و پس از کمی دقت در تصویر قابل شناسایی هستند. او در بیشتر تابلوها از رنگهای تند و غیرطبیعی استفاده کرده است. لایههای ضخیم رنگ روی هم قرار گرفتهاند و فضایی مبهم و نامطمئن به وجود آوردهاند. در این نقاشیها با در هم تنیدگی و لغزندگی رنگها بر روی هم، واقعیت و تخیل به هم آمیخته شده و مخاطب درک تازهای از آثار به دست میآورد.
هواپیما، در و پل سوژه مشترک این آثار است که با رنگهایی تند و شفاف به تصویر درآمدهاند. او هواپیماهایی را به صورت تکی در محدودهای نشان میدهد که دچار تنش و تغییر آنی شده است. از طرفی او با ترسیم در ها، پل، اسکله و راهها در یک فضای به شدن هیجانی و تند تیز از منظر مخلوط شدن رنگها مخاطب را به عمق تصویر میکشاند و در پس این حضور او را در جهان لطیفی رها میکند که در یک تضاد با کلیت اثر قرار دارد.
همزیستی انسان و طبیعت در گستره جهانی بیهیاهو
رضوان صادقزاده در آثار نمایشگاه جدیدش به سراغ ترکیببندیهای ایستا و فضاهای خلوتی رفته که به عنوان یک امضا در آثار او نمایان است. زنهایی که او در این تصاویر به ما نشان میدهد هویت معینی ندارند، بهگونهای که نمیتوان آنها را جزو دستهای خاص طبقهبندی کرد. از طرفی پیکرهها و فیگورهایی که او به تصویر میکشد خالی از هرگونه حس، تنها در سکوت نظاره آن چیزی هستند که بر سرشان میآید.
او با آوردن تک نمادهایی در میان سطح گستردهای از نور به ذهن مخاطب برای درک مفاهیم از طریق چیدن پازلهای ذهنیش راه میانبری نشان میدهد. این اتفاق آنگونه که از خود آثار بر میآید در عدم هیاهو و در سکون و آرامش کامل اتفاق میافتد. او در حقیقت به وجه تاثیرپذیری انسان از طبیعت و به نوعی واکنش طبیعت نسبت به عمل انسانی نیز توجه دارد. اما این توجه را خالی و عاری از خشم و خشونت روایت میکند تا در میان گستره پر رنگ و لعاب هر اثر مخاطب را به کشف اتفاق تازهای در خود دعوت کند.
علیرضا بخشی استوار