گروه تجسمی هنرآنلاین، در اینجا به نقش هر یک از این عوامل میپردازیم:
۱. نقش دولت آمریکا
پس از جنگ جهانی دوم، دولت آمریکا در راستای جنگ سرد، بهطور غیرمستقیم از هنر مدرن و بهویژه جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی حمایت کرد. سازمانهای دولتی مانند سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) از طریق نهادهایی مانند کنگره آزادی فرهنگی (Congress for Cultural Freedom) نمایشگاههای هنری را در اروپا و آمریکا تأمین مالی میکردند تا برتری فرهنگ آمریکایی را در برابر بلوک شرق نشان دهند. این حمایتها، هنرمندانی مانند جکسون پولاک، مارک روتکو و ویلم دکونینگ را به شهرت جهانی رساند.
۲. نقش گالریها
گالریهای خصوصی نیویورک، بهویژه در منطقه ۵۷مین خیابان و بعدتر در سوهو و چلسی، به رشد بازار هنر کمک کردند. گالری بتی پارسونز (Betty Parsons Gallery) و گالری پگی گوگنهایم (Peggy Guggenheim’s Art of This Century) نقش مهمی در معرفی و فروش آثار هنرمندان مدرنیست داشتند. همچنین، گالریها بهعنوان پل ارتباطی بین هنرمندان و مجموعهداران عمل کردند و اقتصاد هنر را رونق بخشیدند.
۳. نقش موزهها
موزههایی مانند موزه هنر مدرن نیویورک (MoMA)، موزه متروپولیتن (Metropolitan Museum of Art) و موزه گوگنهایم (Guggenheim Museum) با نمایش آثار مدرنیستها و نوآوری در شیوههای کیوریتوری، به شکلگیری نیویورک بهعنوان پایتخت هنر مدرن کمک کردند. موزه MoMA، با نمایشگاههای بزرگ و خرید آثار هنرمندان آمریکایی، تأثیر بسزایی در مشروعیت بخشیدن به آنها در سطح جهانی داشت.
۴. نقش سرمایهداران و مجموعهداران
حمایت مالی کلکسیونرها و سرمایهداران بزرگی مانند نلسون راکفلر، پگی گوگنهایم و لئو کاستللی باعث شد هنرمندان مدرنیست از نظر مالی تأمین شوند. لئو کاستللی، که یکی از مهمترین دلالان هنری قرن بیستم بود، نقشی کلیدی در معرفی جنبشهای پاپ آرت و مینیمالیسم ایفا کرد و هنرمندانی مانند اندی وارهول و جاسپر جانز را به بازار جهانی معرفی کرد.
البته نوآوری در شیوههای کیوریتوری یکی از عوامل کلیدی در تبدیل نیویورک به پایتخت هنر مدرن بود، اما این موضوع را نمیتوان بهتنهایی عامل اصلی دانست.
چندین فاکتور دیگر نیز نقش مهمی در این تغییر داشتند:
۱. مهاجرت هنرمندان اروپایی به نیویورک
پس از جنگ جهانی دوم، بسیاری از هنرمندان آوانگارد اروپایی، از جمله سوررئالیستها و دادائیستها، به نیویورک مهاجرت کردند. این امر باعث شد که نیویورک به مرکزی برای نوآوریهای هنری تبدیل شود.
۲. حمایت مالی و تبلیغاتی آمریکا از هنر مدرن
در دوران جنگ سرد، آمریکا از جنبشهایی مانند اکسپرسیونیسم انتزاعی بهعنوان ابزار تبلیغاتی علیه رئالیسم سوسیالیستی استفاده کرد. حمایت موسساتی مانند CIA (از طریق بنیادهای فرهنگی مخفیانه)، موزه هنر مدرن نیویورک (MoMA) و گالریهای مهم، باعث شد که این سبک در جهان شناخته شود.
۳. نوآوری در شیوههای کیوریتوری و نمایش آثار
کیوریتورهایی مانند آلفرد بار (اولین مدیر MoMA) و کلیمنت گرینبرگ (منتقد تأثیرگذار) به تعریف و ارائه هنر مدرن به شیوههای جدید پرداختند. آنها نمایشگاههایی ترتیب دادند که نهتنها زیباییشناسی جدید را معرفی میکرد، بلکه روایتهایی را شکل میداد که هنر مدرن را بهعنوان یک پدیده مترقی و پیشرو نمایش میداد.
۴. نقش گالریهای نیویورک و بازار هنر
گالریهایی مانند گالری پگی گوگنهایم، گالری بتی پارسونز و گالری لئو کاستللی، فضایی برای نمایش و فروش آثار هنرمندانی مانند جکسون پولاک، مارک روتکو و بارنت نیومن فراهم کردند. این گالریها با بهرهگیری از استراتژیهای بازاریابی مدرن، نیویورک را به مرکز اصلی بازار هنر تبدیل کردند.
۵. پشتیبانی از هنر تجربی و چیدمانهای جدید
نوآوری در شیوههای نمایش آثار، مانند چیدمانهای خاص، استفاده از فضاهای باز و ارائه هنری که تماشاگر را درگیر میکند، تأثیر زیادی در جذب مخاطب داشت. نمایشگاههای مهم مانند «نقاشی و مجسمهسازی آمریکایی» (۱۹۵۰) در MoMA به تثبیت جایگاه نیویورک کمک کردند.
جمعبندی
آنچه مسلم است .حمایتهای اقتصادی و نهادی از سوی دولت، گالریها، موزهها و سرمایهداران موجب شد که نیویورک جایگزین پاریس بهعنوان مرکز اصلی هنر مدرن شود. این روند، بستری برای شکوفایی جنبشهای جدیدی مانند اکسپرسیونیسم انتزاعی، پاپ آرت و مینیمالیسم فراهم کرد و تا امروز نیویورک را به یکی از مهمترین قطبهای بازار هنر تبدیل کرده است.
اما در این میان نوآوری در کیوریتوری نیز بدون شک عاملی کلیدی بود، که در کنار آن، حمایت مالی، تبلیغات، حضور هنرمندان مهاجر، و رشد بازار هنر نیز به این تغییر کمک کردند. نیویورک نهتنها از لحاظ نوآوریهای کیوریتوری، بلکه بهعنوان مرکز اقتصادی و فرهنگی هنر مدرن، جایگاه پاریس را بهعنوان پایتخت هنر مدرن گرفت.
حورا خاکدامن/کیوریتور و منتقد هنری