گروه تجسمی هنرآنلاین،او نقاشی بود که در سکوت سخن می‌گفت. آثارش فریاد نبودند، بلکه زمزمه‌ای آرام از چیزهایی که در گذر زمان فراموش می‌شوند. او اشیای ساده‌ای را که در زندگی روزمره کمترین توجه را به خود جلب می‌کنند، به سوژه‌هایی باشکوه بدل کرد: مدادهای تراشیده، پاک‌کن‌های مستعمل، کتاب‌های کهنه‌ای که بوی خاطره می‌دهند. در نگاه نخست، کارهایش زبانی کمینه‌گرا دارند، اما هر جزئیات در آنها معنایی پنهان است. آثارش نه تنها سندی از فرسایش و گذر عمرند، بلکه نوعی ستایش از چیزهایی که بی‌صدا با ما زیسته‌اند.

مینیمالیسم در آثار اعتمادی نه یک انتخاب صرفاً زیبایی‌شناسانه، بلکه یک بیانیه است؛ بیانیه‌ای در برابر شلوغی‌های بی‌هدف. او با حذف عناصر اضافی، نگاه مخاطب را به اصل و جوهره‌ی اشیا معطوف می‌کند. او حتی با رنگ‌های محدود و ملایم، به گونه‌ای از سکوت تصویری دست می‌یابد که انگار اشیایش در یک لحظه‌ی متوقف‌شده از زمان معلق مانده‌اند. شاید به همین دلیل، نقاشی‌هایش حس نوستالژی عمیقی را برمی‌انگیزند؛ گویی هر کدام دریچه‌ای به گذشته‌اند، گذشته‌ای که هرگز کاملاً از آن جدا نمی‌شویم.

اعتمادی1

آغاز راه؛ از کودکی تا ورود به دنیای هنر

پروانه اعتمادی در دهه ۱۳۲۰ در تهران به دنیا آمد. از همان کودکی، نشانه‌هایی از دقت و حساسیت ویژه‌ای نسبت به محیط پیرامونش در رفتار و نگاهش دیده می‌شد. او با علاقه به طراحی و نقاشی بزرگ شد و مسیر تحصیلاتش را نیز در همین راستا ادامه داد. تحصیل در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، نقطه آغاز جدی فعالیت‌هایش بود؛ جایی که نه‌تنها تکنیک را آموخت، بلکه تفکر و هویت شخصی‌اش را نیز شکل داد.

نقاشی‌های ساده، اما عمیق

پروانه اعتمادی را بیشتر با نقاشی‌هایی می‌شناسیم که در آن‌ها اشیای روزمره، مانند پاکت‌های سیگار، چمدان‌ها، کتاب‌ها و حتی سنگ‌ها، به موضوع اصلی تبدیل می‌شدند. او در دوران خود، از معدود هنرمندانی بود که با پرهیز از هیاهوی تصویری، سادگی را انتخاب کرد. اما این ساده گی، در بطن خود، یک پیچیده گی عمیق داشت؛ گویی هر شیء در آثارش، داستانی ناگفته را در دل خود پنهان کرده بود.

اعتمادی2

دهه‌های پختگی؛ هنر اعتمادی در بلوغ

در دهه‌های بعد، آثار اعتمادی به پختگی بیشتری رسیدند. او از مینی‌مالیسم تأثیر گرفت، اما هرگز در دام تکرار نیفتاد. با استفاده از بافت‌های خاص، سایه‌روشن‌های ظریف و ترکیب‌بندی‌های سنجیده، به اشیا جان می‌بخشید و آن‌ها را از کارکرد معمول‌شان جدا می‌کرد. یکی از ویژگی‌های بارز آثار او، سکوتی بود که در بطن آن‌ها موج می‌زد؛ سکوتی که گاه سنگین و تأمل‌برانگیز، و گاه مملو از نجواهای پنهان بود.

آخرین سال‌ها؛ زندگی در انزوا، اما پرکار

در سال‌های پایانی عمر، پروانه اعتمادی کمتر در مجامع هنری ظاهر شد. او که همیشه از هیاهو فاصله می‌گرفت، این بار بیش از پیش در دنیای خود فرو رفت. اما این به معنای کم‌کاری‌اش نبود؛ همچنان خلق می‌کرد، همچنان جست‌وجوگر بود. آثارش در نمایشگاه‌های مختلف، چه در ایران و چه در خارج از کشور، به نمایش درآمدند و همچنان تحسین‌برانگیز بودند.

اعتمادی3

پایان یک راه، آغاز یک ماندگاری

پروانه اعتمادی امروز از میان ما رفت، اما هنر او باقی خواهد ماند. او هنرمندی بود که فریاد نزد، اما اثر گذاشت؛ که ساده کشید، اما پیچیده بیان کرد؛ که در انزوا زیست، اما بر ذهن‌های بسیاری حک شد. نام او نه‌تنها در تاریخ هنر معاصر ایران، بلکه در قلب تمام کسانی که زیبایی را در سکوت می‌جویند، جاودان خواهد ماند.

انتهای پیام