گروه تجسمی خبرگزاری هنر ایران: مهرزاد ارشدی متولد سال 1342 و زاده آبادان است. او دوران کودکیاش را در منازل سازمانی شرکت نفت گذراند و در سال دوم دبیرستان مشغول تحصیل بود که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. همزمان با آغاز جنگ، دوربین را بهترین وسیله دفاعی دید و وارد کار عکاسی شد. ارشدی بیش از 14 عملیات جنگی بزرگ را عکاسی کرده است. عکسهای او در کتاب عکسهای متعددی از جمله: هشتمین جلد مجموعه کتابهای جنگ تحمیلی با عنوان «خرمشهر»، سری کتابهای «جنگ تحمیلی» شماره های اول، دوم و پنجم، هشتم و نهم و کتاب «فرهنگ جبهه»، به چاپ رسیده است. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد مدیریت فرهنگی است و سال 1389 از سوی بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس و فرهنگسرای پایداری به عنوان عکاس برتر 45 روز مقاومت خرمشهر معرفی شده است.
جناب آقای ارشدی برای شروع گفتگو، اندکی درباره حال و هوای خرمشهر در روزهای پیش از جنگ صحبت کنیم، به منظر می رسد با گذشت 41 سال از آزادسازی، این شهر هنوز هم حال و هوای خود را حفظ کرده است؟
ابتدا ایام سالگرد پرافتخارترین عملیات دفاع مقدس یعنی عملیات بیت المقدس را که منجر به آزادی شهر قهرمان خرمشهر شد را به همه عزیزان و سروران گرامی تبریک عرض می کنم. امیدوارم بتوانیم این افتخار بزرگ که حاصل مجاهدتهای مردم خرمشهر و مردم ایران و رزمندگان اسلام بود را حفظ کنیم و پرچم پر افتخار رزمندگان شهید عملیات بیت المقدس را همیشه بتوانیم در اهتزاز نگهداریم. فضای معنوی که خرمشهر دارد حاصل اتفاقات و وقایع خاصی است که در دوران انقلاب و جنگ در این شهر شکل گرفت. خرمشهر در سال های خیلی قبل از پیروزی انقلاب به عنوان یک شهر مذهبی و حتی با عنوان «نجف ثانی» مطرح بود. خرمشهر همیشه یک فضای معنوی را در ذات خودش داشت اما در دوران دفاع مقدس این شکفته شد و آثار معنوی آن همه شهر و استان را فرا گرفت و کشور را هم تحت الشعاع خودش قرار داشت. معنویت خرمشهر حاصل تلاشهای همه مدافعان شهر و رزمندگانی بود که مقاومت کردند و در عملیات بیت المقدس با همان معنویتی که در روزهای مقاومت داشتند توانستند آزادی خرمشهر را به ارمغان بیاورند.
نحوه فعالیت شما در روزهای مقاومت از 31 شهریور تا 3 آبان به چه شکل بود؟ چقدر توانستید عکاسی کنید؟
روزهای مقاومت روزهای بزرگی بود بچههای خرمشهر واقعاً هر کدامشان نماد مقاومت بودند اما در عرصهی هنر «بهروز» به عنوان یک چهره شاخص مطرح است و لایههای فکری و شخصیتی ایشان امروز هویدا میشود. ایشان یک انسان چند بٌعدی در بخشهای مختلف بود. بهروز یک رزمنده توانمند و یک شکارچی تانک بود، یک خطشکن دلاور بود و در عین حال یک هنرمند با روحی لطیف بود. معمولاً کسانی که با اسلحه و جنگ و انفجار سر و کار دارند روحیه شان یک مقدار خشن میشود اما بهروز اینطوری نبودند در اوج به سرودن شعر و به خطاطی می پرداخت. حتی در آن شرایط سخت می دیدیم کنار رودخانه یک گوشه ای قلاب انداخته که ماهی بگیرد. اینها نشان از باطن بسیار قوی ای بود که بهروز داشت و برای همه بچههای هنرمندی که در خرمشهر و آبادان و خوزستان کار میکردند الگو بود. روحیهی مردمداری او که تبلوریافته همان هنرهای درونش بود باعث شد که از چهره متمایز از او ساخته شود که علاقمندان زیادی دارد.
خاطراتی هم از شهید بهروز مرادی دارید؟
خاطراتم در این همین حد است، چون روزهایی که جنگ درگرفت ما در جبهه آبادان درگیر بودیم و شهید بهروز در جبهه خرمشهر، یعنی هر دو شهر مورد هجوم قرار گرفته بود. خود من در روزهای اول جنگ نتوانستم دست به دوربین ببرم چون به دو شهر حمله شده بود و ما باید دفاع میکردیم. تا چهلمین روز جنگ که دشمن آمد که آبادان را تصرف کند و در ذوالفقاریه شکست خورد همه ما شبانهروز درگیر بودیم که نگذاریم شهر سقوط کند. به این دلیل در آن شرایط ارتباط نزدیک زیاد با هم نداشتیم ولی همدیگر را در بعضی از درگیری ها میدیدیم مثلاً کنار مسجد جامع خرمشهر وقتی میرفتیم سر به بچه رزمندهها بزنیم یا تدارک ببنیم یا مهمات را برایشان برسانیم یا ماشینآلات و غنائمی که از دشمن گرفته بودند را بتوانیم به آبادان انتقال بدهیم و بازسازی کنیم و دوباره در اختیار بچههای مقاومت قرار دهیم.
عکس های شهید بهروز را هم همان زمان دیده بودید؟
آن روزها به این شکل نبود که اصلاً بتوانیم عکس نشان هم دیگر بدهیم ما در طول شبانه روز خواب نداشتیم و عکاسها وقتی عکس میگرفتند عکسشان را نمیتوانستند همان موقع چاپ کنند؛ شهر در محاصره بود و خیلی از این نگاتیوها میماند تا شرایط عادی شود و مثلاً نگاتیو گرفته شده دو ماه در کیفمان میماند چون شهر در محاصره بود و دسترسی نداشتیم و امکانات کم بود. آن روزها ما فقط به فکر دفاع بودیم و یا احیاناً ثبت لحظهها که عکس را بگیریم. اینکه عکس ظاهر بشود یا نشود یا بتوانیم آنرا به نمایش بگذاریم واقعاً این شرایط در آن لحظهها پیش نمیآمد شاید حدود هفت هشت ماه یا یک سال از جنگ گذشت تا ما بتوانیم به یک شرایط آرامی دست پیدا بکنیم که عکسها را چاپ بکنیم و در معرض دید مخاطب قرار بدهیم.
در زمان عملیات آزادسازی خرمشهر که عکاسی میکردید چه حسی داشتید و در مورد آثارتان توضیح هم دهید؟
من خاطرات زیادی از دوران نوجوانیام در خرمشهر داشتم، ما در آبادان زندگی میکردیم اما مرتب با خانواده برای تفریح به خرمشهر میرفتیم و به اقوام سر میزدیم، خاطرات بسیار شیرینی در آن شهر داشتیم و عملیات بیت المقدس من را برگرداند به خاطراتی که برای ما و بچههای خرمشهر ارزشمند بود، یعنی سرزمین مان. خرمشهر بخشی از وطن ما بود که در آن زندگی کرده بودیم و دوستان زیادی در آنجا داشتیم و خیلی از این دوستان در روزهای مقاومت شهید شدند برای ما آزادی خرمشهر یک آرزوی بسیار بزرگ بود و شبانه روز دعا میکردیم که خرمشهر از دست دشمن آزاد بشود و به وطن بازگردد این بود که در عملیات با انگیزه بسیار بالا شرکت کردم و با اینکه چندین بار مجروح شدم و ترکش خوردم اما حاضر به ترک منطقه نشدم.
عکسها با همان حس و حال گرفته میشد؟
بله، من یک ساعت قبل از آزادی خرمشهر در کنار نهر خین مجروح شدم و ترکشی به پایم خورد و دچار خونریزی شدیدی شدم. پای من را پانسمان کردند و میخواستند انتقالم بدهند به اهواز، با صدای گوینده رادیو که خیلی زیبا گفت: «شنوندگان عزیز توجه فرمائید! خونین شهر، شهر خون آزاد شد» انگار یک انرژی به من دادند که از درمانگاه زدم بیرون و با پای مجروح کشان کشان خودم را خرمشهر رساندم و حداقل یک شبانه روز با پای مجروح در مناطق مختلف خرمشهر عکاسی میکردم و احساس درد نمیکردم. چون آن لحظهها آزادی خرمشهر برای من شیرین بود من دردی را احساس نمیکردم.
یک هنرمند از نظر روحی و فکری باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا در شرایط بحرانی موفق شود؟
هنرمند انقلاب اسلامی باید یک مسائلی را برای خودش حل کند. جمله زیبای «هنر یعنی دمیدن روح تعهد و تعبد در انسانها» یعنی، یک انسان هنرمند انقلاباسلامی باید تعهد داشته باشد نسبت به ارزشهایی که در کشورش و در مکتبش هست و ما اگر انگیزه معنوی نداشتیم شاید نمیتوانستیم در آن شرایط جنگ خیلی از این عکسها و فیلمها را به تصویر بکشیم. به قدری شرایط سخت میشد که انسان هر لحظه به مرگ نزدیک میشد و اگر انسان مسئله مرگ را برای خودش حل نمیکرد و وحشت از مرگ داشت نمیتوانست کار کند. هنرمند متعهد و هنرمندی که در جنگ میخواهد کار کند و در جهاد در راه خدا شرکت کند باید مشکل مرگ را برای خودش حل کند، نترسیدن از مرگ باعث میشود یک هنرمند بتواند بهترین آثار را ثبت و ضبط کند و در سختترین شرایط و در جایی که خیلیها حضور پیدا نمیکنند حضور پیدا کند و با هنر خودش زمان را متوقف میکند و آثاری را به جای بگذارد که توسط نسلهای بعد مورد ستایش قرار میگیرد.
خبرنگار: غزاله صوفیانی