گروه تجسمی هنرآنلاین: آنچه در نگاه اول در این نمایشگاه خوش بر چشم مینشیند، انبوهان آثار به نمایش درآمده بود که در آن از ماکیان و منطقالطیر ادبیات ایرانی تا پابلو پیکاسو، سالوادور دالی و بازیگران هنرهای نمایشی قابل رویت بودند. ظاهرا رضاخان کوشیده بود تا در این مجموعه دیدنی، بی هیچ ترتیب و آدابی تنها آگاهیهای بصریاش را از هنرهای پشت شیشه در معرض دید و دریافت بازدیدکنندگان قرار دهد و چه خوش بود این درهمآمیزی و هزارتوی گرم یک روز تیرماه در کوچه خادم که بر دست و دل ما و نرمای نسیم گرم تیرماه خوش نشست. در گفتگوی کوتاهی که با نقاش داشتیم، وی گروه هنرمندان نقاشی پشت شیشه را که خودش سلسلهجنبان و مبدا و مبنای اصلی آن بود، سخت دوست میداشت و میگفت نقاشی پشت شیشه سنتش به زمان زندیه میرسد و در این سالها هر چه داشته تاریخ این نوع نقاشی را بر طبق اخلاص نهاده و بیهیچ ترتیب و آدابی آن را در این نمایشگاه عرضه داشته است.
اتاقهای کوچک نمایشگاه رضاخان را که گشت و واگشت میکردم دیدم چه ساده، چه به سادگی نمایشگاهی دیدنی فراهم آورده است. از تاریخچه نقاشی پشت شیشه تا آثار مدرنتر که اثربخشیاش بر سرتاسر آثار سایه افکنده بود. به اعتقاد من، نقاش باید سختگیری بیشتری در مطمح نظر قرار میداد و آثار را دسته بندی میکرد و از این شلوغی مخل و مملش میکاست تا ذهنیت تماشاگر متمرکز بر تک تک آثار باشد و از سردرگمی نخستین دور شود اما در حال حاضر نیز این رشته مهم هنرهای تجسمی با همت و حمیت رضاخان دست کمی از یک نمایشگاه دیدنی هیچ کم ندارد، سهل است سببساز پیشرفت و آگاهیهای مهم تماشاگران نیز شده است. در هر حال، گروه نقاشان پشت شیشه باید با وسعت نظر و نظم و انضباط فراتر از وضع فعلی بتوانند نمایشگاههایی بهقاعدهتر و سامانیافتهتر عرضه کنند تا در کل در کوچههای اطراف دانشگاه تهران، مکانت و پاتوق هماره و همیشهای برای گردهمایی و بحث و فحص درباره این رشته مهم نقاشی برای خویش دست و پا کرده باشند.
به اعتقاد من آنچه در نگاه اول ذهن تماشاگر را به سوی خویش جلب میکند، تمرکززدایی از یک کلیت به نام شلوغی و درهمبافتگی تابلوهای عرضهشده است. این از یک سو؛ از سوی دیگر تعدد و چندگانگی سوژهها باعث شده تا همه نوع نقاشی من حیث خلقیات نقاش گرد هم آمده باشد و در کل نمایشگاهی دیدنی و بر اساس اسالیب نقاشی مدرن فراهم شود. یک اتاق کامل از این دو اتاق کوچک تو در تو به کلی به پرندگان اختصاص یافته است. جغد، کلاغ، بلبل، کاکایی و جز اینها بسیار، شوق و ذوق نقاش را به طیور به گویایی نشان میدهد. خودش نیز چشمانداز آتی کارهایش را باز هم در طبیعت جستجو میکند، منتها طبیعتی منهای آدمی که هر چه هست از پرنده و جز اینها فراوان باشد. گفتگوهای بینندگان با نقاش ما راهگشاست، چرا که وی اساسا نقاشی پشت شیشه را سخت ارج مینهد و بر این باور است که در طی این سدههای گوناگونی که بر رشد و رقاء این رشته هنری رفته، سببساز پیشروی و اعتلای کاملا محسوس و ملموس نقاشی پشت شیشه شده است.
به یاد دارم که در سفری به اصفهان با هنرمند بزرگبانویی به نام خانم زینت امامی آشنا شدم که به قول خودش خوشا جوانی که وقف هنر کرده بود، هنری به نام «سوخت» که جز استخوانبندیهای متعارف از طلاجات نیز استفاده میکرد. خانم امامی پیشتاز و سلسلهجنبان رشته نقاشی پشت شیشه در اصفهان نیز بود و من در رسانهای که آن زمان دلمشغول آن بودم، متن کامل این گفتگو را آوردم که قارئین محترم میتوانند با تورق و تصفح فصلنامه هنر در سال ۱۳۶۴ متن کامل آن را مشاهده نمایند. حالیا پس از سالها بار دیگر نقاشی پشت شیشه و بزرگمردی به نام سعید رضاخان که با دلمشغولی و حسن نیت فراوان توانسته است مکمن و جایگاهی برای این هنر فراهم بیاورد. این از یک سو است اما قضیه ما سوی دیگری هم دارد و آن بازار خرید و فروش این هنر است که با توجه به آن چه رضاخان میگفت هنوز چندان که باید و شاید رونق و رمق نگرفته است و کسی چه میداند؟ شاید پرتافتادگی نمایشگاه از یک سو و عدم آگاهی به جنبههای روابط عمومی از دیگرسو سببساز این رخوت و کندی شده است.
نکته دیگری که ذهن را به سوی خویش فرامیخواند، جنبههایی است که به نام تاریخ هنر توجه ما را جلب میکند. تاریخ گردهمایی هنرهای پشت شیشه و حتی نقاشی ویترای که در کل میتواند بیننده خواهنده را سخت مفید افتد. فعلا اما مراسم معارفه در کوچه خادم در تیرماه گرم سال ۱۴۰۰ یش روی ماست تا در آینده چه پیش آید. هر چه هست برای ما خوشایند و باب طبع است، چرا که هنرهای تجسمی اساسا روزگار خوبی ندارد و هر کسی در هر پسله و پستویی گالری و نگارخانهای برای خویش دست و پا کرده، شاگردانی، تابلوهایی و دیگر هیچ؛ و درست به دلیل همین دلآگاهی رضاخان از این پرتگاه مهیب انگیزهای شده تا نمایشگاه بتواند عرقریزان و ریاضتکشان روح را در گرمای تابستان ۱۴۰۰ به خنکای نسیمی بدل سازد.
امیدوارم من بنده در این وجیزه مختصر توانسته باشم چیزی از هزاران را در معرض چشم دید دوستداران هنرهای تجسمی قرار دهم. فعلا شرح این هجران و این خون جگر / این زمان بگذار تا وقت دگر...