سرویس تجسمی هنرآنلاین: بنیاد لاجوردی از ابتدای سال 98 میزبان نمایشگاه گروه "سوت شرقی- روز نو" بود که با کیوریتوری فریدون آو شکل گرفت. مهدی نعمتی (م. اسمارت)، صدرا بنیاسدی، سپهر حاجیآبادی، پوریا درویش، مریم صباغپور، امیرحسین علویجه، امیر غفوری، پارسا مستقیم و صدرا میرشریفی هنرمندان جوانی هستند که از روز اول فروردین به چیدمان آثار خود در نمایشگاهی پرداختند که تفاوتهایی با نمایشگاههای رایج در گالریها دارد. نخستین تفاوت آن است که همزمان با چیدمان آثار، امکان بازدید نمایشگاه برای مخاطبان نیز فراهم بود و آنها میتوانستند شاهد مراحل نصب آثار باشند. در عین حال تا روزهای پایانی نمایشگاه نیز هنرمندان مشغول کار بودند و آثار جدیدی را به مجموعه اضافه میکردند.
از سوی دیگر چینش آزاد و خارج از اسلوب آثار بر روی دیوار یا زمین گالری، بیننده را با تجربهای متفاوت روبهرو میکند. قابهای کوچک و بزرگ بدون نظم یا قاعده خاصی در کنار هم قرار گرفتند و حتی ترتیبی برای چینش جداگانه آثار هر هنرمند نیز در نظر گرفته نشده بود. مخاطب با تماشای دیوارهای پوشیده از نقاشی، متوجه نمیشد هر اثر متعلق به کدام هنرمند است، زیرا نامی در کنار آنها وجود نداشت و بسیاری از آثار نیز فاقد امضا بودند. با توجه به رویکرد مشترک هنرمندان جوان در خلق آثار و شباهتهای ظاهری که در بسیاری از تصاویر وجود دارد، این چیدمان باعث شد مخاطب فارغ از هویت هنرمند، به بررسی آثاری بپردازد که زبان دنیای امروز هستند.
تعدادی از این جوانان پیش از این در نمایشگاههای انفرادی آثار خود را به نمایش گذاشتهاند، اما گروه سوت شرقی فعالیت نمایشگاهی خود را از گالریهایی در سمنان و اصفهان آغاز کرد و سپس به تهران رسید. آنچه در فعالیت گروه "سوت شرقی" و آثار این هنرمندان میبینیم نتیجه رویدادهای سیاسی و اجتماعی است که آنها را در طول رشد و شکلگیری اندیشههایشان در بر گرفته بوده است. از سوی دیگر اهمیت روزافزون تکنولوژی و نقش پر رنگی که در دو دهه گذشته در زندگی انسان پیدا کرده است، تاثیرات فراوانی بر نسل جوان جامعه داشته و نگرشی را در آنها ایجاد کرده است که نمود آن در نحوه رفتار، زندگی و در نهایت آثار هنری آنها مشهود است.
اگر در سالهای گذشته تنها ارتباط دانشجویان هنر با دنیای خارج، فقط از طریق کتابهایی بود که چند سال پس از انتشار به ایران میرسیدند، هنرمند امروزی از طریق رسانههای گوناگون، نه تنها هر روز در جریان آنچه در صحنه هنر میگذرد قرار میگیرد، بلکه میتواند مستقیما با هنرمندان دیگر ارتباط برقرار کرده و با آنها تبادل نظر کند. بنابراین دور از انتظار نیست که بیشتر آنچه از "سوت شرقی" میبینیم، آثاری باشد که نتوان برای آنها مرز جغرافیایی یا فرهنگ و هویت خاصی را در نظر گرفت. این آثار نه تنها از دیدهها و شنیدهها و تجربه زیسته هنرمند برآمدهاند که خیال و ذهنیت خالق آنها نیز نقش مهمی در تصاویر داشته و فضایی شخصی و مستقل را به وجود میآورد.
یکی دیگر از نکات قابل توجه در این نمایشگاه، فعالیت گروهی است. برخلاف شیوه رایج در هنرهای تجسمی که هر شخص در خلوت خود به خلق اثر پرداخته و محصول نهایی را به نمایش میگذارد، آنچه در این نمایشگاه مشهود است ارتباط، تعامل جمعی و همکاری هنرمندانی است که اشتراکات خود را به کار گرفتهاند تا جریانی متفاوت را شکل دهند.
با وجود نحوه چیدمان آثار و اینکه بعضی از هنرمندان آثاری متفاوت از مجموعههای مختلف خود را ارائه کردهاند، ویژگیهایی در آنها وجود دارد که میتواند معرف خالق اثر باشد. مهدی نعمتی یا م. اسمارت، در تابلوهای رنگارنگ و پر نشاط خود، جهانی هیجانزده و پر اغتشاش را به نمایش گذاشته است که انواع موجودات واقعی و خیالی در آن زیست میکنند. درهم فشردگی تصاویر و گرهخوردگی جزییات آنها در یکدیگر، هرج و مرجی تصویری به وجود آورده است که با زندگی اجتماعی این روزگار قرابت دارد. خط و فرم و رنگ آن چیزی است که مخاطب را به دنبال خود میکشد تا خشونت پنهان در لایههای این تصاویر را کشف کند.
صدرا میرشریفی در تعدادی از آثار خود انسان را سوژه قرار داده است اما آدمها برای او تفاوتی با یک شیئ ندارند. او قصد ندارد روحیات یا شخصیت آنها را هویدا کند بلکه تنها به فرمها علاقه نشان داده و قصد دارد با استفاده از مداد رنگی ترکیببندیهای مختلفی را به وجود آورد.
پارسا مستقیم نیز به انسان و پرتره او پرداخته اما از دو تکنیک متفاوت بهره برده است. نقاشیهای کوچک پرترههایی هستند که با مداد رنگی شکل گرفتهاند، اما آثاری در ابعاد بزرگ و شیوه دیجیتال، بخش دیگری از کارهای او هستند که شاید همه اجزای آن طبیعی باشند اما استفاده از رنگهای نامتعارف برای پوست انسان باعث جلب توجه مخاطب و کشف دلیل استفاده از این رنگها میشود.
صدرا بنی اسدی در چند تابلو بخشی از تجربیات خود به عنوان یک کودک را نمایش داده است. قابهای تلویزیون که زنان مجری با مانتو و مقنعههای تیره یا رنگی در آن دیده میشوند، تصویری آشنا برای کودکان دهه 60 و 70 است که در این تابلوها به اشکال مختلف منعکس شده است.
در تعدادی از کارهای سپهر حاجیآبادی شاهد پرترههایی هستیم که نور شدیدی بر آنها تابیده شده و عملا چهره آنها دیده نمیشود. بخش دیگری از آثار او نیز طرحهای سیاه و سفیدی هستند که صحنههای نزاع و درگیری را نمایش میدهند.
امیرحسین علویجه در طرحهای راپیدی خود از نوشته فارسی استفاده کرده، اما پوریا درویش از فونت انگلیسی در آثارش بهره برده است. امیر غفوری که بیشتر کارهای او کوچک و سیاه و سفید هستند، در آثار بزرگ خود دلقک یا پلیسی را در میان فضایی غریب قرار داده است. سوژه آثار مریم صباغپور نیز اسبهایی هستند که به شکلی کارتونی روی کاغذ آمدهاند.
تجربهگرایی، چه در تولید اثر و چه در ارائه آن، عنصر قابل توجه در این نمایشگاه است و ویژگی اصلی که باعث ایجاد شباهت در آثار این هنرمندان شده، سرعت در تولید اثر و در نتیجه تعداد بالای آثار آنها است که باعث میشود هنرمند بدون تردید و ملاحظه، هر چه در ذهن دارد را بر روی کاغذ بیاورد و همان آثار را به راحتی به نمایش بگذارد.