سرویس تجسمی هنرآنلاین: در نگاهی مختصر به عناصر زندگی امروزی، این تصور نزدیک به واقعیتی است که تحولات بزرگی در فناوریهای ساختمانی، ارتباطات، خوراک، پوشاک و... نسبت به گذشتگان اتفاق افتاده است. تحولاتی که برخی از آنها تا همین چند سال پیش هم قابل پیشبینی نبود. اما از زاویهای دیگر؛ بیش از آن چه که در حوزههای مادی و فناوری این عناصر اتفاق افتاده، تحول در چیستی و چرایی آنها و یا بهتر است بگوئیم در تعریف و تطور معانی این عناصر زیستی است. تحول در تعریف ارتباطات و حمل و نقل به مراتب پیچیدهتر و مهمتر از دستاوردهای فنی خودروسازی، اینترنت، تلفنهای همراه و... است. اگرچه خود همین فناوریها در شکلگیری و تعمیق این تحولات معنایی، نقشی اساسی داشته باشند.
همچنین است در تعریف و معانی مسکن، ثروت، شهر، سفر، خوراک، پوشاک، پزشکی و بهداشت، سرگرمی و... که دنیای امروزی را متفاوت کرده است. حتی تعبیرات و برداشتهای معنایی و کاربردی از مفاهیمی مثل دانش، زبان، تاریخ و منظر تاریخی هم در ذهنیات عوام و خواص متحول شده است. (غیر از آگاهی به تطور امور نظری و ذهنی بدون بروز بیرونی ملموس که تجسم دشوارتری دارند) معمولاً این دگرگونیهای معنایی- پنهان و یا پیدا- در میان مردم با قیاس یک ما به ازای بیرونی و با ارجاع به پیچیدگیها و پیشرفهای فنی، کم و بیش قابل درک است. یا حداقل در مواجهه با آن مقاومت چندانی برای پذیرش نشان نمیدهند. با ارسال ایمیل میپذیرند که تعریف مراودات و ارتباطات عوض شده است. با صدور و دریافت چک و حواله قبول میکنند که تجارت مدرن با تجارت پایاپای تاریخی تفاوت ماهوی پیدا کرده است. با دیدن خانههای مجلل و ساختمانهای عظیم پی به عبور بشر از مرحله ساختمانسازی و سرپناه به دوره معماری میشوند. اگرچه گاهی متوجه عمق معنای تحول ماهوی با معنای ظاهری توسعه و تکامل نباشند.
یکی از پر رمز و رازترین تحولات معنایی، شاید متعلق به تعریف هنر باشد. کلمه هنر و مصداق هنر در طول قرنها، بارها و بارها دستخوش تغییرات اساسی شده است. از جنگآوری و اخلاق گرفته تا ریزهکاریهای فنی و رفتاری. از آنچه دیگران توان انجامش را نداشتند تا آنچه از حوصله دیگران خارج بود. از مردمداری تا کسب و کار و تجارت. از سبزی و سفرهآرایی تا تذهیب و زرگری. از سنگتراشی و حجاری تا سخنوری و نکتهدانی.
هر چقدر درک عبور از تعاریف گذشته در عناصر ملموس تکنیکال برای عموم ملموستر است، پذیرش این تحول در تعاریف هنری دشوارتر خواهد بود.
امروزه دایره بزرگی از آنچه گذشتگان هنر مینامیدند از زیر این عنوان خارج شده است. بزرگترین ویژگی هنر معاصرـ بدون این که منکر لزوم مهارتهای خاص برای خلق اثر هنری باشم ـ عبور از اصالت مهارتهای یدی و اجرایی در هنر و جدایی از حکومت بلامنازع صنعت دست و انگشت است. تا حدی که میتوان نتیجه گرفت؛ سرعت ابداع شیوههای هنری و رواج جنبشهای هنری به جای مکاتب هنری، موضع گیریهای سیاسی و اجتماعی هنرمندان و آثار هنری، معادلات تازه اقتصاد هنر، تغییر استانداردهای کاربری هنر و... و البته انواعی از رفتارهای نوظهور در حوزه قانونی و اخلاقی کپی و سرقتهای هنری، نشانهای از این تغییر الگوها و تعاریف ناشی میشود.
ظرافتهای اجرایی غیرقابل تکرار که در گذشته مخاطب را به شگفتی وا میداشت تا اثری را در قالب هنر دستهبندی کند، مفهوم رایج خود را از دست داده است. مهارت ساخت انبوه و مشابه سفال، نوشتن حروف به شیوه استاد خوشنویسی متقدم، طرز کار با ساز برای نواختن قطعات، تهیه عکسی شفاف و واضح با مشخصات فنی درست، طراحی غیرقابل تشخیص از یک شیء، نقش و ساخت تندیسی که از فرط دقت قابل تشخیص از اصل نباشد، تسلط به نرم افزارهای هنری، نگارهای که درست به شیوه مکتبی معین پرداخته شده است و... دیگر به تنهایی در هنر معاصر جایی ندارد. این روزها تکنسینها را هنرمند خطاب نمیکنند حتی اگر تکنسین چیره دستی در طراحی و نقاشی و حجم سازی و... باشند. همانطور که به قافیهپردازانی که ظرف عروض را با حجمی از کلمات پر میکنند، شاعر ـ به معنای واقعی امروزی ـ اطلاق نمیشود. دیگر حتی تعبیر شگفتی و بدایع هنری از آنچه پیشتر مرسوم بود جدا شده است. به بیانی دیگر، در آنچه امروزه هنر نامیده میشود؛ شباهت از نظر مخاطب، جایش را به تداعی میدهد. از طرفی؛ معنای خلاقیت هنری به شکل بارزی از مفهوم خلق مادی فاصله گرفته است.
از طرفی در سوابق تاریخی هنر؛ تفاوت چندانی میان توصیف قشنگ و زیبا برای آثار هنری نمیتوان سراغ گرفت. در حالی که هنر امروز، زیبائی را معنایی فراتر از قشنگی و خوش ترکیبی و... دانسته و به مفاهیمی از زیبائی استتیکی پایبندتر است. طراحیهای اندام موزون، بازتولید و یا بازتجسم مناظر بکر و دلپذیر، انعکاس دقیق تناسبات و جاذبههای طبیعی، قشنگ بودن موضوع نقاشی و عکس و... که روزگاری حداقل برای مخاطب عام، مهمترین محور جذاب هنر بود، دیگر آن سلطه گذشته را ندارد. چگونگی بیان هنری در چهارچوبهای زیبائی شناختی با تعاریف جدید، جای اغلب این زیبائیهای سطحی و موضوعی گذشته را گرفته است. هنر امروز مقید به زیبائی سوژه نیست. دختری زیبارو همانقدر میتواند موضوع اثری باشد که پیرمردی تکیده. باغچههای پوشیده از نیلوفر و رز همانقدر میتوانند در آثار هنری حضور پیدا کنند که خطوط معوج و عصبی.
تفاوت دیگر را باید در مناسبات مثلث؛ اثر هنری، هنرمند و مخاطب جستجو کرد. در طول تطورات اخیر هنر، استقلال اثر هنری کم و بیش از بین رفته و به تدریج نقش هنرمند در معنای اثر هنری ماندگارتر میشود. تعبیر و تفسیر و تحلیل اثر هنری بدون شناسایی هنرمند دشوارتر شده و به جای بینامی و ناشناسی هنرمند و امضاء الاحقر و... نام و تاریخ خلق اثر بر آن حک میشود. بیزمانی و بیمکانی هم عنصر دیگری است که در آثار هنری معاصر تغییر نقش پیدا میکند. زمان و مکان ـ چه در خلق اثر و چه در نمایش و ارائه اثر ـ از اهمیتی به مراتب فراتر از گذشته پیدا میکنند. اما از طرفی ماندگاری ـ که اصلی بدیهی برای اثر هنری محسوب میشد ـ دیگر در هنر جدید، اعتبار گذشته را ندارد. هنرمند امروز از محدودیتهای کلاسیک هم آزاد شده و از جمله دیگر پایبند سنتها و قالبها در انتخاب مواد و مدیومهای هنری گذشه نیست.
عمیقترین و تاثیرگذارترین تحول هنر را میتوان در نقش مخاطب مشاهده کرد. هنر چقدر امری شخصی و فردی است؟ چرا هنرمند به سمت خلق اثر هنری جذب میشود؟ ذهنیت هنرمند امروز، علاوه بر دغدغهها و چرائیهای خودش، در مورد مخاطب هم به کلی تغییر کرده است. همینطور ذهنیت مخاطب برای برخورد با اثر هنری. نقش تکمیلی مخاطب در تکامل و تداوم هنر دیگر با ساز و کارهای هنر گذشتگان قابل قیاس نیست. هنری که روزگاری به دست هنرمند و با آخرین اشارت انگشت او کامل شده و به تاریخ سپرده میشد، حالا به مخاطب سپرده میشود و با تداوم حیات مخاطب همچنان به تحولات حیاتی روز به روز خود ادامه میدهد. مخاطب تابع هنر گذشته، در هنر امروز به مخاطب سهیم و محق تبدیل شده است. امری که مسئولیت و لزوم آگاهی مخاطب امروزی هنر را بیشتر و حساستر میکند.
همزیستی با هنر در روزگار حاضر ـ همچنان که در دیگر شئونات زندگی ـ احتیاج به روزآمدی دارد. استفاده از رسانههای مدرن، دستگاهها و ماشینآلات پیشرفته، تجهیزات رفاهی مدرن، تئوریهای جامعهشناسی، توصیههای پزشکی و... مستلزم برخورداری از دانش استفاده از آنهاست. این اصلی است که در مورد هنر هم صدق میکند. نباید انتظار داشت با نگاهی کهنه و با تعریفی منقضی شده از هنر، بتوان از هنر به قدر کفایت برخوردار شد و یا نقش راستین آن را در زندگی بشر امروزی و جوامع زنده درک کرد.