گروه تئاتر - سارا منصوری: سایمون استیونز نمایش‌نامه‌نویس انگلیسی- ایرلندی پیش از این نیز نمایش‌نامه‌های «پانک راک»، «هارپر ریگان»، «سرزمین پرندگان»، «دیوار دریایی»، «روزی در مرگ جو اگ» و «شیر سرخ» را به صحنه برده بود. او همچنین کسب جایزه تونی برای نمایش‌نامه‌ی «حادثه عجیب سگ در شب» در سال 2015 را در کارنامه‌ی خود ثبت کرده است.

سابقه‌ی همکاری مشترک اسکات و استیونز به سال‌های گذشته بازمی‌گردد. اسکات پیش از این در دو نمایش‌نامه‌ی استیونز «دیوار دریایی» در سال ۲۰۱۸ و «سرزمین پرندگان» در سال ۲۰۱۴، که هر دو در لندن به صحنه رفتند ایفای نقش کرده است.

چخوف «دایی وانیا» را در سال 1897 درباره‌ی افسوس‌ها و پشیمانی‌های انسان و جستجوی بی‌سرانجام او در گشتن به دنبال معنای زندگی نوشته است. از آن زمان تاکنون این اثر بارها در قالب‌های مختلف و برداشت‌های شخصی کارگردان‎ها، برای تماشاگران تئاتر به صحنه رفته است.

در تازه‎ترین اقتباس‌ از این شاهکار نمایشی، ‌قلم سایمون استیونز آن را در قالب اجرایی تک نفره و با تمرکز بر قدرت بازیگری اندرو اسکات در نقش هر هشت شخصیت پیچیده‌ی نمایش‌نامه‌ی اصلی، بازنویسی کرده است و اسکات نیز به خوبی از انجام این مهم برآمده اما سوال اینجاست: چرا؟ ضرورت حضور اسکات در تمام نقش‌های نمایش‌نامه چیست؟

وانیا2

دلایل بسیاری برای حضور یک بازیگر در تمام نقش‌های یک نمایش‌نامه می‌توان برشمرد.

1. ایجاد همدلی و تعامل: مشاهده یک بازیگر در نقش‌های مختلف می‌تواند تماشاگران را به فکر وادارد و احساسات و تجربیات مختلفی را در ایشان ایجاد کند. این نوع اجرا می‌تواند تماشاگران را به طور عمیق‌تری با داستان و شخصیت‌ها درگیر کند. در طراحی صحنه و لباس نمایش که توسط روزانا وایس[1] صورت گرفته، اشیا و رنگ‌ها به دقت انتخاب شده‌اند تا تداعی‌گر حس و برجسته‌کننده موضوعی نباشند. یک میز از جنس لمینت، قاب درب از جنس تخته فیبر و چند وسیله‌ی دیگر تمام متعلقات صحنه را تشکیل می‌دهند. حتی رنگ لباس اسکات نیز خنثی انتخاب شده است.

2. تحسین توانایی‌های بازیگری: تماشای یک بازیگر که توانایی بازی در نقش‌های مختلف را دارد، می‌تواند تحسین و تقدیر تماشاگران و نیز منتقدان را برانگیزد. این نوع اجرا نشان‌دهنده‌ی توانایی‌ها و مهارت‌های بازیگر است. اجرای اسکات در نمایش‌نامه‌ی «وانیا» در تئاتر لندن با تحسین منتقدان روبرو شد و درباره‌ی بازی او نوشتند: «در هیچ گوشه‌ای از تئاتر لندن بازیگری به چنین توانمندی پیدا نخواهید کرد که توانسته باشد یک شاهکار ادبی نمایشی را به تنهایی به شاهکاری دوباره تبدیل کند.»

3. افزایش توجه و تمرکز: این نوع اجرا می‌تواند تماشاگران را برای مدت طولانی‌تری، متمرکز نمایش نگه دارد، زیرا آن‌ها مشتاق‌اند ببینند بازیگر چگونه از یک نقش به نقش دیگر تغییر می‌کند. در نمایش «وانیا» گاهی وقتی اسکات از یک شخصیت به شخصیت دیگر می‌رود، نگاهی آگاهانه به مخاطب می‌اندازد، مکثی شبیه به آنچه در بازی دلقک‌ها یا هنر پانتومیم دیده می‌شود و مخاطب را متوجه می‌کند که در حال ورود به دنیای شخصیت دیگری است. در«وانیا» شوخی‌های کوچک نیز در جای‌جای اجرا دیده می‌شود؛ هم برای گرفتن خنده از مخاطب و هم متمرکز کردن او بر حضور تمام کاراکترهای نمایش‌نامه. مثلا زمانی که یک شخصیت نسبتاً فرعی برای اولین بار حدود 15 دقیقه پس از شروع نمایش دیده می‌شود، و باعث می‌شود شخصیت دیگری بپرسد که چه مدت آنجا نشسته است.

4. تجربه هنری منحصر به فرد: تماشای یک نمایش که در آن یک بازیگر تمام نقش‌ها را بازی می‌کند، می‌تواند تجربه‌ای منحصر به فرد و متفاوت برای تماشاگران باشد. این نوع اجرا می‌تواند به آن‌ها امکان بدهد که دیدگاه‌های جدیدی نسبت به داستان و شخصیت‌ها پیدا کنند. در این اجرا حتی عنوان نمایش‌نامه نیز خلاصه شده است. چراکه نویسنده و کارگردان می‌خواهند همه چیز به سمت تجربه‌ای از تئاتر ناب و بدون حاشیه متمایل شود و مخاطب را قادر می‌سازند تا مستقیماً با بازیگر و متن ارتباط برقرار کند.

تمام این دلایل در راستای نیل به هدفی والاست و آن شریک کردن مخاطب در تجربه‌ای تکرارنشدنی است. اما همچنان یک سوال باقی است: اینکه یک بازیگر در همه‌ی نقش‌ها بازی کند، چه فایده هنری دارد؟ این اتفاق تا حدودی یادآور تجربه‌ی حلقه نویسندگان آوانگارد فرانسوی، اولیپو[2] است که اعضای آن از روبرو شدن با چالش‌های فنی در نگارش لذت می‌بردند. در برجسته‌ترین حرکت این نویسندگان، ژرژ پرک[3]، از اعضای این حلقه، یک رمان کامل بدون حرف «e» نوشت؛ کار جالبی بود، اما فایده‌اش چیست؟

وانیا1

در نهایت این محصول نهایی است که اهمیت دارد و در این مورد، ‌نمایش‌نامه‌ی «وانیا» حق مطلب را در مقابل شاهکار چخوف ادا نکرده است. به نظر می‌رسد تکیه بیش از اندازه بر توانمندی بازیگر باعث شده تا متن در جاهایی دچار تغییر و خلاصه‌گویی شود و همچنین بازی بازیگر در لحظاتی بر متن پیشی بگیرد و در مرز باریکی از توانمندی بازیگر و غرور بر صحنه حاضر شود.

اندرو اسکات بی‌شک بازیگر بی‌‌نظیری است که می‌تواند در هر لحظه مخاطبش را با احساسات متمایز کاراکترهای متفاوت غافلگیر کند. مسئولیت او در صحنه بسیار خطیر است و در اجرا با محدودیت‌هایی روبروست که فقط خودش از پس گذار از آن‌ها بر می‌آید. لبخندهای کنایه‌آمیز و مکث‌های کوتاه و تغییر لحن، برخی از تمهیدات اسکات برای حضور موفق در نقش هر هشت کاراکتر چخوف است. او کار سختی در پیش دارد چراکه در هر آن ممکن است مخاطبش با منظره‌‌ای روبرو شود که در آن یک مرد روان‌پریش در حال مکالمه‌ای دلنشین و گاه زننده با خودش است.

به نظر می‌رسد اسکات در حد قابل قبول و قابل احترامی از عهده مسئولیتش برآمده چراکه پس از اجرای تحسین‌برانگیز این اقتباس در سال 2023 در تئاتر دوک یورک لندن،‌ امسال نیز این نمایش قرار است از تاریخ 21 اسفند تا 14 اردیبهشت در آف برادوی و در تماشاخانه‌ی لوسیل لورتل نیویورک به کارگردانی سم یاتس[4] مجدد به صحنه برود.

منابع:

www.newyorktheatreguide.co

www.nytimes.com

[1] Rosanna Vize

[2] French avant-garde writers’ circle, Oulipo

[3] Georges Perec

[4] Sam Yates

انتهای پیام