سرویس استانهای هنرآنلاین: "به من گوش کن مارلون"، در زندگی بازیگر مطرح جهان "مارلون براندو" سیر میکند که نشست نقد و بررسی نیز پیرامون تعریف و ویژگیهای سینمای "مستند بیوگرافی" در این راستا برگزار میشود. برنامه یاد شده، چهارشنبه ٢٢ دی ماه ساعت ١٨ در تالار حافظ اداره کل فرهنگ و ارشاد فارس، سینما غزل برگزار و ورود برای تمامی علاقمندان آزاد است.
اثر یاد شده، روایت دست اولی است از زبان یکی از بزرگترین بازیگران عصر در این باره که بازیگری چیست و به طور خاص مکتب "متد اکتینگ" که براندو یکی از چهرههای شاخص آن بود و روابطه صمیمانهای با بنیانگذار آن استلا آدلر داشت، چه معنایی دارد. از خود براندو بشنویم.
[استلا آدلر] به من میگفت: "نترس! حق توئه که همان کسی باشی که هستی. درجایی که هستی و همان طور که هستی." آن بالا کاملاً صادق باش. به خودت اجازه بده چیزها را حس کنی، عشق را احساس کنی، خشم را احساس کنی. آدم با کلمات ایفای نقش نمیکند، با روحش ایفای نقش میکند. صحنهای هست که باید بازیاش کنم و باید خشمگین شوم. توی آدم باید مکانیزمهای تحریککنندهای باشند که کاملاً آماده عملاند، که پر از تحقیر و کینه هستند. یاد میآید پدرم مادرم را میزد، چهارده سالم بود، …
ساخت فیلم مستند از مواد آرشیوی سابقهای طولانی دارد اما در سالهای اخیر این شیوه فیلمسازی شتاب بیشتری گرفته و ماهیت متفاوتی پیدا کرده است. این روزها مقدار تصویر متحرکی که در خانوادهها و توسط افراد تولید میشود و در اینترنت، روی کامپیوترهای شخصی و درون موبایلها و دوربینهای بسیار سبک ذخیره میشود، بسیار بالا رفته و این به زایش هنر جدیدی منجر شده است: تعریف داستان به کمک صداها و تصویرهایی که ضبط شده و موجودند؛ گزینش و کنار هم نهادن این تصویرهای موجود به نحوی که به موثرترین نحو داستان شما را بازگو و احساس شما را نسبت به آدمها و رویدادها بیان کنند.
این نوع فیلمسازی که به من گوش بده مارلون از نمونههای درخشان آن است هنری است به کلی متفاوت از کارگردانی یک فیلم داستانی یا حتی فیلم مستندی که ماتریال اولیهاش توسط کارگردان طراحی و تولید میشود. در این جا مرحله فیلمبرداری و تولید تصویر میتواند به کلی حذف شود. اما مهارتی که این جا به کار میآید در آوردن فیلمی یک ساعت و نیمه از دل صدها ساعت ماتریال صوتی و تصویری است. نوارهای صدای براندو به صدها ساعت بالغ میشده و انتخاب بهترینها برای بیان داستان زندگی و نظرهای براندو، کار شاقی بوده است که استیو رایلی به خوبی از پس آن برآمده است.
کارهای از این دست، بی شباهت به توصیفی نیست که داوینچی از مجسمهسازی به دست میدهد. همان طور که هنرمند تندیسگر باید مجسمه نهایی را در سنگ ببیند و با تراشیدن درست سنگ و کنار ریختن اضافات آن مجسمه نهفته در دل سنگ را از توی آن بیرون بکشد، مستندساز نیز در این جا در میان انبوهی بیشکل از مواد اولیه، فیلم خود را میبیند و با کنار زدن اضافات، فیلم را از دل آن انبوه بیشکل بیرون میکشد.
الهه بهرامی