سرویس استانهای هنرآنلاین: "ونوشه" یک اثر شسته رفته، مختصر و مفید است و قواعد یک فیلم کوتاه را رعایت کرده است. رد پای سبک و سیاق آثار کیارستمی در فیلم بسیار محسوس بود و من این را از نقاط قوت کارگردان میبینم که به زیبایی توانست دانستههای خود را در اختیار فیلم قرار دهد.
تیتراژ فیلم به همراه صدای آواز پرنده با زیرصدای باد است که در عین زیبایی و لطافت، وَهم و اضطرابی را به مخاطبش یادآور میشود. داستان فیلم در یکی از روستاهای ییلاقی اطراف آمل اتفاق میافتد. قصهای که احتمالاً مربوط به سالهای آخر دهه شصت است.
پدر پیری که از داغ فرزند مفقود الاثرش توان تکلم خود را از دست داده است و با دخترش ونوشه و نوهاش وارش زندگی میکند. معلم شهرنشینِ مدرسه روستایی، رقیب افراسیاب، پسرخاله ونوشه، در عشق به این زن بیوه است.
فیلم از ریتم خوب و معقولی برخوردار است. نماهای زیبا از مه و جنگل و جادههای پیچ در پیچ روستایی، گاه مخاطب را درگیر ماجرای مثلث عشقی داستان میکند و گاه درگیر حزن و اندوه چشم انتظاری پدر برای فرزندش!
نوای موسیقی محلی مازندران در متن فیلم نیز همانند نام بانوان فیلم، حال و هوایی کاملاً شمالی به فضای اثر میدهد. بازیهای روان و یک دست بازیگران آماتور فیلم در کنار دو بازیگر حرفهای، نشان از تسلط کارگردان بر روند کار دارد.
هر چند در قسمتهایی از فیلم مانند اولین نگاه معلم پشت پنجره مدرسه و انتظار او برای دیدن مادرِ وارش، یا نشان دادن دستبند بر دستان افراسیاب که به جرم قاچاق چوب دستگیر شده، میتوانست بهگونهای بهتر نمایش داده شود! یا توضیح معلم جهت معرفی جنگلهای هیرکانی در سر کلاس درس، مقداری شعارگونه و خبری به نظر رسید!
شاید زمان کوتاه فیلم و ذهنیتهای متعدد کارگردان جهت ارائه برخی مسائل، سبب شد تا چنین احساسی در من به وجود آید. دغدغه زیست محیطی حیدری در "ونوشه" کاملاً مشهود بود.
من "ونوشه" را فیلمی دیدم که در وهله اول حافظ طبیعت است و در بطن خود حرفهای محیط زیستی دارد. ترکیب نماهای فیلم با صدای اره موتوری روی تصاویر افراسیاب که خود قاچاقچی چوب است.حتی نامی که برای افراسیاب انتخاب شده و خوی تند و شخصیت منفی وی، چه در ارتباط با محیط زیست و جنگلهای باارزش شمال و چه با زنی که مثلاً دوستش دارد؛ چنین احساسی را در من ایجاد کرد.
و بعد کارگردان گریزی به نوع برخورد دو قشر از افراد جامعه با مقولهای به نام عشق دارد. قشر تحصیلکرده و فرهنگی که البته همواره سکوت نمیکند و اگر لازم باشد، درگیر میشود. در مقابل کسانی که حتی عشقشان توأم با خشونت است و بیراهههای نا خوب را جهت حرکت در مسیر زندگی ترجیح میدهند!
همچنین نگاه حیدری به جنگ، نگاهی هنرمندانه بود. او بدون اینکه از تفنگ و موشک و تانک و ادوات جنگی استفاده کند، مخاطبش را به روزهای سخت و طاقت فرسای دهه شصت برد و بار دیگر رشادتهای دلاوران وطن را در دفاع از این آب و خاک یادآور شد. حماسه سازانی که بعضاً هنوز هم چشمان نگران و مضطرب پدرانی پیر به دنبالشان است!
سکانس پایانی فیلم را نیز همچنان با انتظاری مداوم میبینیم. نمای زیبای مه و کوه و جنگل و پدر پیر و خمیدهای که چشم به افق دوخته و منتظر شنیدن نام فرزندش در بین آزادهها از رادیو است!
در مجموع "ونوشه" را یک اثر خوش ساخت دیدم و امیدوارم موفقیتهایی را در جشنوارههای داخلی و خارجی کسب کند.