سرویس استانهای هنرآنلاین: مجید حاتمی متولد ۱۳۶۳ و اهل آمل است. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته نوازندگی ساز جهانی از دانشگاه تهران است. حاتمی یادگیری ویولن کلاسیک غربی را در محضر استادانی چون: منوچهر وجدی، مازیار ظهیرالدینی، ابراهیم لطفی، پیام گرایلی، ایمان فخر، دکتر ستاره بهشتی و دکتر گلریز زربخش و آشنایی با آواز کلاسیک غربی را در محضر شهلا میلانی و هادی قضات فرا گرفت. پایاننامه تخصصی کارشناسی ارشد او در زمینه "اجرای موسیقی دوره باروک به شیوه اجرایی آن دوره" بوده و در این زمینه از راهنمایی و آموزشهای استادان مطرح و صاحب نام دانشگاهی چون آیدین منعم و دکتر سیاوش ثابت روحانی برخوردار شده است. نوازندگی در ارکسترهای مختلف تهران و مازندران و تدریس در آموزشگاههای موسیقی این دو استان، تدریس در دانشگاههای مازندران، تنظیم قطعات برای ارکستر و همچنین تنظیم برای گروه کر، رهبری ارکستر و نیز رهبری گروه کر در مازندران از جمله فعالیتهای هنری حاتمی در این سالها بوده است. این هنرمند آملی از سال ۱۳۸۷ تاکنون به صورت مداوم، به تدریس ویولن مشغول است و نتیجه تلاش وی در این زمینه، تشکیل چند ارکستر زهی و گروه کُر متشکل از هنرجویانش بوده است. حاتمی در ۱۱ آذر سال جاری، ارکستر کلاسیک خود را در سالن اریکه آریایی آمل به روی صحنه میبرد. این رویداد بهانهای جهت گفتگوی ما با این هنرمند شد که در ادامه میخوانید.
جناب حاتمی، لطفاً راجع به کنسرت پیشرو صحبت کنید.
کنسرت ما ارکسترال است. ارکستر زهی به علاوه بادی و در کنار آن وکال و پرکاشن را هم داریم. منتها ماهیت کارها در دو بخش کلاسیک غربی که خود به دو بخش آوازی و سازی تقسیم میشود و بخش فولکلور مازندران است که آن هم آوازی است و برای ارکستر تنظیم کردهام.
آیا در بخش اول از کارهای معروف موسیقی جهان استفاده میکنید؟
بله کارهایی از چهرههای مطرحی چون سیبلیوس و ویوالدی اجرا خواهد شد. قطعاتی نیز از فیلم موزیکال "اشکها و لبخندها" انتخاب شده و به صورت آوازی اجرا میشود. قطعاتی داریم که سازی؛ نظیر ویولن و ارکستر، پیانو و ارکستر، گیتار و ارکستر است.
از چه خوانندهای در این سبک استفاده کردهاید؟
من از جناب هادی قضات که خود در آواز تحصیلکرده اتریش هستند و چند سالی هم در ایتالیا کار کردهاند، دعوت کردهام. میتوان گفت که ایشان یکی از بهترینها هستند و با همراهی همخوان خانم کارها را اجرا خواهند کرد.
آیا در ارکستر از نوازندگان شهر آمل هم استفاده کردهاید؟
بله تعدادی از استادان و نیز هنرجوهای پیشرفته در این ارکستر ما را همراهی میکنند. البته نوازندگانی از شهرهای بابل و ساری و قائمشهر هم در جمع ما حضور دارند و چند نفری هم برای ویولنسل و کنترباس از تهران به ما اضافه خواهند شد.
شما سعی کردید از پتانسیل موجود در مازندران برای کار ارکسترال خود استفاده کنید. آیا خواننده در آمل و یا استان با قابلیتهایی که مد نظرتان بود نداشتیم؟ البته این عرض بنده جنبه ناسیونالیستی ندارد، بلکه هدف این است که استعدادهای خود را که غالباً به دلایل مختلف فرصت دیده شدن ندارند، بیشتر و بهتر بشناسانیم.
برای بخش آواز کلاسیک به دلیل اینکه با آقای قضات در ارتباط بودم، ترجیح دادم از بهترین فردی که با او مرتبط هستم، استفاده کنم. قطعاً در مازندران خوانندگان خوبی داریم، اما برای گام اول سعی بر این است که در یک سطح عالی کار ارائه شود تا بتوانیم در آینده فعالیت را در این زمینه گستردهتر کنیم.
فکر میکنم این اولین کنسرت رسمی شما است...
در واقع بله. گرچه در سه یا چهار سال اخیر چند کنسرت در بابل اجرا کردیم که البته چون در آن شهر اجازه برگزاری کنسرت داده نمیشود، مجبور شدیم به اسم اجرای آموزشی کار ارائه دهیم!
خوب این هم جای تأسف دارد که در برخی شهرها بنا به سلیقه عدهای، قوانین کشور به راحتی زیر پا گذاشته میشود! آیا شما در اجرای خود، موسیقی کلاسیک غربی و فولکلور مازندران را تلفیق کردهاید یا به صورت جداگانه اجرا میکنید؟
تلفیقی که شما مد نظرتان هست، خیر! هسته مرکزی این کارها همان ارکستر زهی بادی و پرکاشن است که در همه قطعات حضور دارند و سعی کردم در تنظیم قطعات تا جایی که ممکن است از همه آنها استفاده شود. مجموعه قطعاتی که در این کنسرت اجرا میشود در واقع همان ذهنیت خودم است. بخشی از آن به خاطر تحصیلات خودم و علاقه من به موسیقی کلاسیک، در این ژانر قرار دارد و اجرای آن به خودم حس خوبی میدهد؛ اما در بخش دوم به دلیل اینکه پدرم آواز محلی میخواند و من در حین بزرگ شدن با این موسیقی عجین بودم، به طور ناخودآگاه ارتباط خوبی نسبت به آن دارم. البته این موضوع با آموزههای من نسبت به ویولن و ارکستر موسیقی کلاسیک، خود به خود تلفیق شده است و بیشتر میتوان آن را ذوق دانست. هارمونی یا بخش پلی فنی و همو فنی که در تنظیمات استفاده میشود، یک کار ذوقی است که فکر میکنم زیبا باشد.
در مورد بخش موسیقی فولک ارکستر خود، از چه کسانی استفاده کردهاید؟
از آقای محمدرضا اسحاقی در این بخش استفاده کردم. به ایشان بسیار علاقهمندم و حتی در جلساتی برای فراگیری ساز دوتار خدمت ایشان شاگردی هم کردهام، به همین خاطر با ایشان ارتباط عاطفی خوبی دارم و اجرای موسیقی ایشان را بسیار دوست میدارم.
از نوازندگی دوتار آقای اسحاقی در ارکستر استفاده نمیکنید؟
خیر، جناب اسحاقی در این کار فقط آواز میخوانند. البته نکته جالب این است که هیچ خط صدایی ارکستر، آواز ایشان را همراهی نمیکند؛ یعنی ایشان در واقع تصنیف و آواز را میخواند و بقیه خطهای صدای ما، کاملاً چیزهای متفاوتی مینوازند.
پس در واقع از موسیقی چند خطی استفاده میکنید، کاری که در موسیقی فولکلور خیلی رایج نیست.
بله یک موسیقی هموفونی است که البته در جاهایی پلی فونی است.
در بخش موسیقی فولکلور از چه قطعاتی استفاده میکنید؟
قطعات شناخته شدهای هستند. البته تعدادی هم شاید چندان معروف نباشند، اما به هر حال کارهایی هستند که به گوش مخاطب آشناست. کارهایی که آقای اسحاقی خودشان دوست دارند و اجرا میکنند و من هم به خودشان سپردم و فقط نظراتم را به ایشان گفتم. سعی کردیم اجرا را به صورت آواز، تصنیف و ترانه چیدمان کنیم.
انتقادی که خودم به بافت موسیقی فولکلور دارم این است که مونوفونیک است و غالباً تمام نوازندهها، ملودی را در یک خط میزنند. با توجه به صدابرداری نادرستی که در غالب کنسرتها شاهد آن هستیم، اگر نیمی از سازهای روی استیج را حذف کنید، باز هم اتفاقی نخواهد افتاد و همان صدا را میشنویم! به نظر من این ایراد است و رنگ قشنگی ندارد. در حالی که در موسیقی کلاسیک و حتی در موسیقی پاپ شاهد زیباییهای بیشتری هستیم. احتمالاً در بخش دوم کار شما شاهد اتفاق زیبایی در موسیقی فولکلور خواهیم بود!
بله کاملاً همینطور است. در بخش موسیقی مازندرانی این اجرا ملودی اصلی خواننده با هیچ سازی همراهی نخواهد شد؛ اما برای این که خواننده، خط آواز خود را گم نکند، مجبور شدم طوری کار را تنظیم کنم که برای ایشان مشکلی ایجاد نشود. البته آکومپانیمانها سرجای خود هستند، منتها در بسط و گسترش دادن موسیقی سعی کردم مواظب این بخش باشم. ما در این اجرا صداها و لاینهای مختلفی داریم. بخش باس، بخش سازهای سوپرانوی زهی و سازهای بادی؛ به نظر و سلیقه خودم، خیلی متنوع کارشده تا هر کدام از تصنیفها برای شنونده و برای خودم، چیز جالبی جهت ارائه و شنیده شدن داشته باشد. به شخصه نمیتوانم تک صدایی کار کنم، در حقیقت اجرا به این حالت برای من به گونهای عذابآور است! و قطعاً چنین اتفاقی در کارهای من نخواهد افتاد و ذهن من آن را برنمیتابد. حتی در تکرار ملودیهای هر تصنیف سعی کردم تغییراتی ایجاد کنم.
میدانید که آثار فولکلور غالباً متشکل از یک ملودی چهار میزانه است که با تغییرات اندکی در قالب دوبیتی تکرار میشود. در این اجرا تلاش کردم که حتی در تکرارهای ملودیها نیز تنظیمات تغییر کنند و با نگاه جدیدی به آنها بپردازم؛ البته بدون تغییر در ملودی اصلی خواننده. اینجا فقط در ارکستراسیون و البته بافت هموفونی و پلیفونی کار فکر شده و البته گاهی بسط و گسترشهایی نیز اتفاق افتاده است.
آیا به غیر از کار آقای درویشی چنین فضای ارکسترالی را در اجرای موسیقی مازنی داشتهایم؟
شاهکار آقای محمدرضا درویشی در دهه شصت واقعاً جای هیچ حرفی ندارد، منتها بیشتر تصنیف بوده است و ما در کارمان از آواز هم استفاده میکنیم. البته به هیچ وجه قصد مقایسه ندارم، چرا که آن واقعاً یک شاهکار بود و به صراحت عرض کنم که آقای درویشی یکی از معشوقههای موسیقی من است. بسیاری ایشان را دوست دارم و دورادور از ایشان میآموزم و از کارهای ایشان الهام میگیرم. قطعاً پیشینیان و پیشکسوتان همیشه در کار متأخرین تأثیرگذار هستند و ذهن من هم از این قاعده مستثنا نیست و کاملاً خودجوش نیست. طبعاً از کار بزرگانی چون استاد درویشی، استاد علیزاده، استاد کیهان کلهر، استاد شجریان و یا از دنیای موسیقی غرب وام میگیرم.
چه انگیزهای برای اجرای این کنسرت با این سبک و سیاق داشتهاید؟
بیشتر علاقه شخصی بود. سالهاست آرزو داشتم که این اتفاق بیفتد. نمیدانم چقدر میتواند جالب و تأثیرگذار باشد، ولی دوست داشتم که موسیقی مازندرانی را در قالب ارکسترال ببینم. به قول شما این کار انجام شده است، ولی دلم میخواهد تکرار شود. در واقع میتوان اینگونه به کار نگاه کرد که ما یک آوازی داریم از دشت، کوهسار، جلگه و جنگل در یک دنیایی که وارد مدرنیته شده است و در واقع ما این دو بخش را با هم ترکیب کردهایم.
آیا برای اجرای این کنسرت اسپانسر هم دارید و یا از نهادهای مربوط به هنر حمایت میشوید؟
خیر! متأسفانه تنها هستیم و این مشکل بزرگی است. البته سعی کردیم راهکارهایی را در نظر بگیریم که دچار شکست مالی نشویم. از طرف شورای شهر آمل قرار است در قالب خرید بلیت اندکی حمایت شویم، ضمن اینکه شورا هتل یکی از شبهای اقامت نوازندگان غیرآملی گروه را تقبل کرده است که امیدوارم با در اختیار قرار دادن هتل به مهمانان در شب دوم، لطف خود را کامل کند؛ اما شما که خود مجری موسیقی هستید و سالهاست کار میکنید، حتماً اطلاع دارید که در مجموع کار ارکسترال اصلاً صرفه اقتصادی ندارد!
به عنوان کسی که تحصیلکرده موسیقی هستید و دانش این کار را دارید، بفرمایید که چه ارتباطی بین موسیقی کلاسیک و موسیقی فولکلور میبینید و آیا میتوانیم موسیقی فولک را ریشه موسیقی کلاسیک بدانیم؟
قطعاً همینطور است. ما اگر به تاریخ موسیقی غرب نگاه کنیم، از قرون وسطی که نت موسیقی در دست و قابل بررسی است، میبینیم که موسیقی هزار سال پیش شبیه موسیقی ایرانی، ملودیک حرکت میکند و تک صدا است؛ اما در طی چند صد سال به دو صدایی تبدیل میشود. به هر حال هنرمندانی همواره هستند که جسورند و علیرغم ممنوعیتهایی که وجود دارد، این کارها را انجام میدهند. در کنار موسیقی رسمی قرون وسطی که همان موسیقی کلیسایی است، موسیقی غیر مذهبی هم وجود دارد. موسیقی سازی که فعالیت میکند، البته آن هم موسیقی تک صدایی است. اندک اندک علم هارمونی وارد میشود و یا در واقع از آن نوشتهها و اجراها تولید میشود. موسیقیهایی که در آن دوران جمع آوری شده و در کلیساها اجرا میشد، موسیقیای بود که مردم آن را میخواندند، پس احتمالاً حالت فولکلوریک داشته است. به علاوه اینکه بعدها هم هنرمندانی مانند برامس یا چایکوفسکی و کسانی که بزرگترین کارهای ارکسترال تاریخ را دارند، خیلی رسمی از موسیقی فولکلور الهام میگیرند و آن را به موسیقیهای خیلی بزرگ تبدیل میکنند. من فکر میکنم این قابلیت در موسیقی ایران هم بسیار زیاد است، خصوصاً در موسیقی مازندران و وقتی ارتباط برقرار میشود، میتوان آن را بسط و گسترش داد.
در کار خودتان چقدر این ارتباط برقرار شد؟
اگر من این توان مالی را داشتم که از سازهای بادی برنجی هم استفاده کنم، قطعاً شرایط تنظیم کارهایم برای ارکستر متفاوتتر میشد. در واقع با بضاعت مالی خودم ارکستر را انتخاب کردم. در ابتدای امر قرار بود همه سازهای مورد نیاز من در کار باشند، اما وقتی به دوستانم که یا رهبر ارکستر هستند و یا به عنوان نوازنده در ارکسترهای مختلف فعالیت دارند، برای تکمیل ارکستر در بخش سازهای بادی تماس گرفتم، متوجه شدم که اصلاً نمیتوان سمت نوازندههای سازهای بادی برنجی رفت! چراکه دستمزدهای بالایی میگیرند و در توان من نبود، پس مجبور شدم با شرایط مالی بخشی از نیازم را حذف کنم که اگر آنها را داشتم، قطعاً تنظیمات من متفاوت میشد.
متأسفانه ما حمایتی درخور شأن و شخصیت و جایگاه هنر در کشور و شهرمان نمیبینیم، چه از سمت مسئولان و چه از طرف بنگاههای اقتصادی! در حالی که شاهد هستیم کشورهای پیشرفته دنیا در این حیطه سرمایهگذاری کردهاند و نتیجه آن را هم دیدهاند.
همه شهرهای بزرگ و هنری دنیا یک یا چند ارکستر دارند. حیف است آمل که داعیه پایتخت موسیقی مازندران را دارد، از داشتن این ارکستر محروم باشد. البته منظورم ارکستر خودم نیست بهطور کلی عرض میکنم که خوب است حداقل یک ارکستر مخصوص شهر آمل وجود داشته باشد و این نیاز به سرمایهگذاری دارد تا کار درست انجام پذیرد. من همواره یکی از انتقاداتم به موسیقی آمل این است که در این شهر تبلیغات کاذب در موسیقی بسیار زیاد است! یعنی گهگاه کسانی مطرح میشوند که متأسفانه از دانش لازم و بار علمی مناسب بهره نمیبرند؛ اما به گونهای رفتار میشود که همانها معیار میشوند و این خیلی بد است. حتی در زمینه ارکستر هم اگر این اتفاق بیفتد، قطعاً مثبت نیست؛ یعنی اگر ارکستری هم قرار است وجود داشته باشد، باید درست انتخاب شود تا الگو و معیار صحیحی برای علاقهمندان باشد.
بنده همواره برای شما به عنوان یکی از موزیسینهای تحصیلکرده، با دانش و بیحاشیه احترام قائل هستم. امیدوارم چه از جانب همشهریان و چه متولیان حمایتهایی شکل بگیرد که امثال شما مرتب کار ارائه دهید تا سلیقه مخاطب را به زیبایی شکل داده و ارتقا دهید. اگر صحبتی در پایان دارید بفرمایید.
من هم از شما و خبرگزاری هنرآنلاین تشکر میکنم که خیلی پیگیر کارهای هنری هستید و با جان و دل در این حیطه زحمت میکشید؛ اما باید عرض کنم هر نوع موسیقی، چه تک خطی با سازهای مازندرانی و چه موسیقی پاپ و یا موسیقی ایرانی، طرفداران خود را دارد و قطعاً همه آنها باید حمایت شوند تا کار انجام شود.
مسلماً موسیقی اجرایی من ممکن است گروهی خاص را جذب کند، ولی همانطور که فرمودید باید فعالیت وجود داشته باشد و چیزی که سبب انگیزه برای این فعالیت میشود، همان ایجاد کردن فرصت برای اجراست. به هر حال یک هنرمند باید بداند که دیده میشود تا بتواند خلاقیت به خرج دهد و کار کند. مثلاً من قطعاتی دارم که مدتهاست آنها را نوشتم، اما به دلیل اینکه فرصتی برای اجرا نیست، دستودلم به تنظیم آن نمیرود و سالهاست در گوشهای مانده است. اگر به من فرصت برای اجرا داده شود، به سرعت تنظیم آنها را به انجام میرسانم. ولی وقتی چنین فرصتی نیست، انگیزه هم وجود نخواهد داشت! الان هم در واقع با یک ریسک وارد کار شدم و امیدوارم که لااقل ضرر مالی نداشته باشم و بتوانم سالنم را پرکنم. ما حتی سالن خوبی هم نداریم که ارکستر من روی سن جا شود و یا تعداد صندلیهای آن به اندازهای باشد که بتوان آن را پر کرد و هزینه ارکستر را هم تأمین نمود. پس تنها انتخاب ما گرفتن سالن بزرگ اریکه بود که آن هم هزینههای خود را دارد.
ضمن اینکه ارکستر ما هنوز شناخته شده نیست، به همین دلیل استرس و فشار خیلی زیاد است و اگر بتوان راهکارهایی را ایجاد کرد که از موسیقی ارکسترال حمایت کرد، در واقع میتوان جمع زیادی از اهالی موسیقی را تحت پوشش حمایتی قرار داد. چقدر زیبا میشد که همانند نوازندههای پیانو و گیتار گروه که از استادان موسیقی آمل هستند، از استادان تار، تنبور، دوتار و غیره در کنار ارکستر استفاده میکردیم و این شرایط مهیا میشد. و این پتانسیل هم در هنرمندان شهر و استان وجود دارد و هم در ارکستر و رنگهای جدید و جذابی را در موسیقی ایجاد خواهد کرد.