گروه موسیقی هنرآنلاین: حیدو هدایتی روی عرشه کشتی رفت. فریاد شادی حاضران، فضا را پر کرد. این آغاز چهارمین فستیوال کوچه بود؛ فستیوالی که نه‌فقط یک رویداد که فلسفه‌ای بر پایه هنر، اصالت، و تاریخ است که با موسیقی بومی شکل گرفته. ایده اولیه آن سال‌‍‌ها پیش و با هدف عرضه موسیقی نواحی، به‌خصوص آوای صمیمی موسیقی جنوبی، مطرح شد و از سال 1396 تا امروز، «کوچه‌‍«، میزبان نوازندگان و خوانندگان بومی بوشهر، و عاشقان این موسیقی شده است. برخلاف بسیاری از فستیوال‌های بزرگ که در سالن‌های رسمی برگزار می‌شوند، «کوچه» به‌دنبال بازآفرینی همان حس و حال خودمانی و گرم اجراهای موسیقی در فضاهای عمومی و تاریخی، کوچه‌ها و محله‌های قدیمی بود. در کمتر از 10 سال، این فستیوال مردمی، توانست با مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با تکیه بر ظرفیت‌های بومی، هویتی نو از موسیقی نواحی ایران ارائه دهد؛ هویتی که شاید هرچقدر هم روی کاغذ و در نظریه‌پردازی‌ها به آن پرداخته می‌شد، باز حق مطلب ادا نمی‌شد. 

پس از چند سال برگزاری فستیوال کوچه در کوچه‌های بوشهر، قوانین جدیدی برای اجرای آن در نظر گرفته شد که فقط کمی شکل‌وشمایل برگزاری آن را تغییر می‌داد. بااین‌حال، باز هم با پایبندی به قانون، صدای سازهای جنوبی در شهر طنین‌انداز شد. روز اول این فستیوال پنج‌روزه، با صدای نی‌انبان و عود و در میان هلهله‌ مردمی که از سراسر ایران راهی بوشهر شده بودند، به پایان رسید.

روز دوم هم همین‌طور. روز سوم اما نه‌فقط کوچه‌های بوشهر، که تمام کوچه‌های این خاک عزادار شد. درست ظهر هفتم اردیبهشت بود که بندرعباس، با یک انفجار مهیب و چندین انفجار کوچک در بندر شهید رجایی لرزید. از همان ساعات اولیه، تعداد کشته و زخمی‌ها برآورد می‌شد و پیوسته، خانواده‌های زیادی داغدار می‌شدند. این عزا به بوشهر هم رسید و در پی اعلام همدردی با مردم بندرعباس، برگزارکنندگان فستیوال کوچه در اطلاعیه‌ای گفتند که این فستیوال به پایان راه رسیده است و بقیه برنامه‌ها برگزار نخواهد شد. این لغو اجراها در شرایطی بود که بسیاری از علاقه‌مندان از سراسر ایران، برای حضور در این فستیوال به بوشهر رفته بودند؛ اما نه‌تنها اعتراضی نبود که هرچه شد، فقط همدلی بود. برگزارکنندگان فستیوال کوچه، در بخشی از اطلاعیه خود درباره مهمانانشان نوشتند: «از بوشهریا می‌خوایم سنگ‌‎تموم بذارن برای چند روز پیشِ ‌رو. برای مهمونایی که تو شهر داریمشون و روی بوشهرموندن حساب کردن. بوشهریا! بی‌ساز و شَپ و کِل، دل مهمونا خوش کنین.» 

پیش از برگزاری هم، اما و اگرهای بسیاری برای نحوه اجرای این فستیوال بود اما برگزارکنندگان، آن را به دعوای خانگی تعبیر کردند که با همدلی، حل شد.

در اطلاعیه آخر هم نوشته شده بود: «امشو تو حیاط مدرسه سعادت دور هم جمع می‌شیم و داستان آخر رو می‌خونیم و دست خدا می‌سپاریمتون و رو به روزهایی که خالقش الرحمن‌الراحمین است دلخوش به قشنگی ایران، می‌ریم سمت زندگی‌هامون. با دلتنگی خداحافظی می‌کنیم.» 

با این اطلاعیه، هلهله و کل‌کشیدن‌های کوچه، به ناله زار دمام و سنج بدل شد و بوشهری‌ها، به‌جای آوازهای شاد و خیام‌خوانی، برای عزای بندرعباسی‌ها مرثیه‌ سر دادند. تصمیمی خودجوش که نشان از درک عمیق هنری و مسئولیت اجتماعی داشت؛ هنر، دقیقاً همین همراهی با روح جمعی است که کوچه‌ای‌ها به‌خوبی آن را اجرا کردند و درس‌های بزرگی در تاریخ ثبت کردند؛ درس‌هایی چون اعتماد به بخش خصوصی، همراهی قانون با فعالیت‌های فرهنگی نه‌به‌عنوان مانع که به‌عنوان هادی و تسهیلگر، و مهم‌تر از همه، اتحاد میان هنرمندان و مردم و پیشگامی فرهنگ در فهم و همراهی با شرایط اجتماعی. 

کوچه، امسال پیش از هر سالی نمادی از همدلی، قانون‌مداری و اصالت فرهنگی شد. نمادی از قدرت هنر و فرهنگی که بر پایه روح جمعی شکل گرفته است؛ دقیقاً همان‌ لحظه‌ای که کوچه‌ای‌ها تصمیم گرفتند با تغییرات ایجادشده برای محل اجرای فستیوال، همراهی کنند، یا همان موقع که با دمام‌ و سنج و هم‌صدایی حضار، "ای واویلا، عزای بندره" سر دادند؛ تصویری که روایتگر پیوندی از عشق و انسانیت، و از جنس هنر بود. همان پیوند کوچه‌های بوشهر به دریای همبستگی.