گروه سینما خبرگزاری هنر ایران: محمود گبرلو کارشناس و منتقد سینما پس از فریدون جیرانی به مدت 4 سال در برنامه سینمایی «هفت» تهیهکنندگی و اجرای این برنامه را بر عهده داشت . گبرلو با حضور در خبرگزاری هنرآنلاین، ضمن مرور حواشی اجرا در برنامه «هفت» از وضعیت امروز سینما گفت که بخش اول از نظرتان می گذرد:
آقای گبرلو مهمترین چالشی که در روزهای ابتدایی عهده دار شدن اجرای برنامه «هفت» پیش روی شما قرار گرفت، چه بود؟
یادم است در همان اوایل برنامه که من را برای برنامه «هفت» انتخاب کرده بودند، جلساتی بود و افراد خیلی متخصص و متبحری بودند. کارگردانها و مدیران تلویزیون در آن جلسات بودند. یک بار سوال کردم که در این جمع چه کسانی هستند. گفتند این جمع اتاق فکر برنامه «هفت» آقای جیرانی بودند.
اینها تعیینکننده استراتژیهای برنامه «هفت» بودند؟
اینطور گفتند. بله! آقای جیرانی با این جمع یا نمایندهی این جمع گفتوگو و تعامل میکردند.
چه کسانی بودند؟ از افراد مطرح بودند؟
بله ابوالقاسم طالبی، شیخ طادی، آقای پورمحمدی، آقای دارابی، آقای فاطمی و برخی کارگردانان سینما.
تا جاییکه یادم است هفتگی جلسه داشتند و دربارهی برنامه «هفت» تصمیم میگرفتند. حتی یک بار آقای طالبی که به نوعی نماینده آقای ضرغامی بودند یا از طرف ایشان در جمع نماینده بودند که با آقای جیرانی گفتوگو کنند و خودشان به من نقل کردند که آقای جیرانی هفتگی مهمانها را با من چک میکردند، موضوعات را با من چک میکردند و شما هم باید این کار را انجام دهید. خب من خیلی قائل به این نبودم و نمیتوانستم بپذیرم.
میخواستید بیشتر نظر خودتان باشد؟
تصور ذهنی من این بود. من اصلا اینجوری فکر نمیکردم که مثلا اگر بخواهم یک برنامه «هفت» را روی آنتن زنده ببرم باید از صد نفر اجازه بگیرم، هماهنگ کنم. طبیعتا من تابع سیاستهای مدیریت در راس هستم و همه اینگونهاند. اصلا شکی در این نیست. هرکسی هر کاری را انجام میدهد، پروژهای را انجام میدهد، حتما باید با سیاستگذاری که قرارداد را امضا میکند، خودش را تنظیم کند. من هم همین کار را کردم. خب در جلسهای که همه بودند صحبت میکردیم. آقای ضرغامی ریاست محترم سازمان نظراتی داشتند. یادم است در جمع اتاق فکر یکی دو بار هم آقای ضرغامی حضور داشتند. خب استراتژیهایی را برای برنامه «هفت» تعیین کردند. همان استراتژی بود که دوست داشتم و مایل بودم؛ اما اینکه قائل به تبعیت محض از یک فرد باشم، نبود. خب مثلا همین اتاق فکر به شکل دیگری هم در دوره من هم بود. مدیر شبکه و مدیر گروه بودند. کارشناسهای دیگر هم بودند. باهم حرف میزدیم. نظر میدادیم. جمعبندی نظرات را در برنامه اعمال میکردیم.
اما اینکه فردی بیاید بگوید «تو باید با من هماهنگ بشوی و بدون اطلاع من حرف نزنی و این نظر را ندهی و مهمان نیاوری...» من اصلا قائل به این نبودم. وقتی هم آقای ابوالقاسم طالبی این رفتار را با من کردند، من نپذیرفتم و قبول هم نکردم. گفتم من این کار را نمیکنم، میخواهید من دیگر برنامه «هفت» نیایم؟
- استراتژی یک برنامه تلویزیونی با روزنامهای خاص خیلی متفاوت است
این باعث شد یک جلسه جمعی تشکیل شود که آقای ضرغامی، آقای دارابی به عنوان معاون سیما، کارگردانها و تهیهکنندهها و مدیران تلویزیونی که به نوعی اتاق فکر سینمایی آن جمع بودند، حضور داشتند. نظرشان را دادند و مقداری هم معترض بودند. گفتند مدلی که شما در برنامه «هفت» اجرا میکنید (چون تقریبا فکر میکنم دو ماه بعد از اجرای من بود. یعنی 4 هفته بعد از اجرای من) مورد پسند ما نیست. من گفتم خب شما چه چیزی میپسندید؟ یا تلویحا به من گفتند شما گبرلوی روزنامه رسالتی. ما آن گبرلوی روزنامه رسالت را میخواهیم. من آنجا عرض کردم «من طبیعتا در روزنامه رسالت دیدگاههای فکری خودم را داشتم؛ اما اینجا با روزنامه فرق می کند. روزنامه رسالت یک جریان سیاسی خاص بود که نشریه داشت و براساس آن حرفش را میزد و ما هم در آن مسیر گاهی با آهنگ آنها تنظیم میشدیم. اما اینجا رسانه ملی است اینجا برای عموم مردم است و خیلی محیطش با روزنامه رسالت فرق میکند. اینجا یک رسانه بزرگ ملی است که منافع ملی و سینمای ایران برایش مهمتر است. بنابراین من احساس میکنم که این سیاستگذاری و استراتژی که برای برنامه «هفت» تنظیم میشود باید با آن نگاه جناحی یک روزنامه محدود، خاص و یا جریانات سیاسی خیلی متفاوت باشد. فکر میکنم آن دوستان برخی قانع شدند و برخی نشدند. ولی آقای ضرغامی محبت کردند اینجا نظر من را پذیرفتند. به من هم گفتند که دیگر نیازی نیست اتاق فکر به این بزرگی تشکیل بشود.
با حمایت آقای ضرغامی؟
بله! به من گفتند که شما کارتان را بکنید. هرجایی که من احساس کردم شما دارید خلاف مسیر میروید یا با سیاستهای ما نمیخوانی، من به شما اطلاع میدهم. در طول مدت 4 سال یک یا دوبار ایشان با من تماس گرفتند و من کار خودم را کردم و نگاه خودم را داشتم. این جریان واقعی بود. اما از لحاظ فکری واقعیت این است که آن جمعی که اتاق فکر بودند چه انتظاری داشتند که من نمی توانستم اجرا کنم؟ خب اگر آنها قائل به سینمای انقلاب اسلامی بودند، من هم قائل بودم. اگر به خود انقلاب اسلامی قائل بودند که من هم بودم. نگاه رهبری و نگاه حضرت امام را که من هم قبول داشتم.
بیشتر بخوانید>>> فیلم ماجرای تعطیلی اتاق فکر برنامه «هفت» توسط ضرغامی
بنابراین خودم را هم یک نیروی انقلابی میدانستم و میدانم. آنها چه چیزی میتوانستند به من اضافه کنند؟ فقط تنها چیزی که میتوانستند به من اضافه بکنند دانش و تخصص و مهارت سینماییشان بود که من باز فکر میکنم من قویتر از آنها بودم. چون من یک منتقد و تحلیلگر بودم و در زمانی که اکثر اینها شروع کرده بودند که تازه فیلمسازی کنند، یادبگیرند، من آن موقع داشتم به عنوان رسانه انقلابی از این جریان انقلابی حمایت میکردم. مثلا از فیلم آقای رئیس جمهورِ ابوالقاسم طالبی گفتم آقا این فیلم ضعیفی بود. من این را قبول دارم؛ اما چون یک جریان انقلابی بودند ما احساس کردیم در مقابل جریان دیگری که عناد دارند باید از آنها حمایت کنیم. یا مثلا فیلم «ایوب پیامبر» مرحوم سلحشور یا مثلا «بشارت منجی» از آقای طالبزاده که فیلم سینمایی ساخته بود. خب ما احساس کردیم که یک جریان انقلابی با همه ضعفهایش وارد سینما میشود و نیاز به حمایت دارند که رشد کنند و بلوغ پیدا کنند. خب من به عنوان خبرنگار در آن دوران این وظیفه را احساس کردم که باید انجام بدم و حمایت هم کردم.
- استراتژیهایم را بهروز کردم
اما وقتی به بلوغ فکری رسیدم و برای برنامه «هفت» انتخاب شدم، برنامهای که بعد از برنامه90 پربینندهترین برنامه بود، باید استراتژیهایم را بهروز میکردم و مطابق با استراتژیهای روز عمل میکردم. همون موقع من سوالی کردم و کسی پاسخم را نداد. گفتم مکتوبات استراتژهایی که برای برنامه هفت تنظیم کردید را بدهید من مطالعه کنم. هیچ کس مکتوباتی به من نداد که بگویم این استراتژی است و براساس آن عمل کنیم.
براساس نگاه و دیدگاههایی که به سینمایِ پس از انقلاب اسلامی وجود داشت و براساس نگاههای رهبری و نگاه حضرت امام و خیلی از مسائلی که نشات گرفته از آموزههای دینی خودم بود، به اتفاق جمعی از کارشناسان و نویسندگان و روزنامهنگاران یک استراتژی مطلوب برای برنامه سینمایی «هفت» تنظیم کردیم.
چه کسانی در تیم اتاق فکر شما بودند؟ آن اعضای اتاق فکر با اتاق فکر جیرانی متفاوت شد؟ افراد قبلی دیگر نبودند؟
نه! خیر. وقتی برنامه به من سپرده شد یک جریانی هم بود که آن موقع جبهه فکری انقلاب و جبهه فرهنگی انقلاب بودند. اینها بشدت مخالف سیاستگذاریهای تلویزیونی آقای ضرغامی بودند و بیانیههای متعدد دادند. نماد این معترضین هم برنامه سینمایی «هفت» بود. اعتراض هم میکردند که ما این برنامه سینمایی «هفت» را نمیخواهیم. یکی دو بار هم تصمیم به تعطیلی این برنامه گرفتند. اما دوباره ادامه پیدا کرد. آخرین حرکتی که آقای جیرانی کرد این بود که یک بیانیهای نسبت به همین قضایا خواند و آنها هم یک بیانیه خیلی تندتری علیه آقای ضرغامی نوشتند و خواستار تعطیلی برنامه سینمایی «هفت» شدند.
همراه با آنها گروههای دیگری هم خواستار تعطیلی برنامه شدند. مثلا کانون کارگردانان خانه سینما هم اعلام کردند ما دیگر با برنامه «هفت» کار نمیکنیم. انجمن منتقدین و نویسندگان سینما و هم کارگردانها به نوع ادبیات منتقد ثابت برنامه «هفت» اعتراض داشتند. چون آن منتقد هم جمله توهینآمیزی گفته بود. کانون کارگردانان خیلی ناراحت شده بود. انجمن منتقدین به این خاطر که از مجموع منتقدین استفاده نمی شد، بیانیه داد و خواستار تعطیلی برنامه شد.
- تیم اجرایی آقای جیرانی حاضر به همکاری با من نشدند
2 یا 3 منتقد بود و یک منتقد ثابت داشتند. خب آنها هم دست به دست همدیگر دادند و بیانیه دادند که برنامه آقای جیرانی باید تعطیل شود. در این مقطع من به برنامه آمدم. بعد که ما شروع کردیم با آقای جیرانی تماس گرفتم و از ایشان اجازه گرفتم و گفتم اجازه میدهید که من کار را ادامه بدهم. از لحاظ حرفهای کار غلطی است که من بدون اطلاع شما کار کنم. ایشان من را خیلی تشویق کرد. گفتند خیلی خوشحالم و این مسیر را ادامه بدهید. با دوستانی که تهیهکننده برنامه آقای جیرانی بودند یا نیروهای اجراییشان، ارتباط گرفتم. آنها اصلا تمایل نداشتند با من همکاری کنند. به نوعی من را بیرونکننده یا مخالف خودشان میدانستند. بنابراین اصلا و به هیچ وجه با من همکاری نکردند و حتی حاضر نشدند تیتراژ برنامه را در اختیار ما قرار بدهند، حالا بماند که لوازم و وسایل... تنها کاری که میتوانستم انجام دهم این بود که از طریق یک دوست تدوینگر تیتراژ برنامه را گیر آوردم. مابقی لوازم و امکانات را از دفتر خودم لوازمش را مستقر کردم و کار را شروع کردم.
یکی دو سه هفته اول کار سنگین بود. تیم را به هر حال جمع کردم و دوستان شروع کردند. البته بدون اینکه آن دوستانی که در زمان آقای جیرانی بودند کوچکترین همکاری با ما بکنند. حتی با ما مخالف هم بودند. حتی گارد هم داشتند. مثلا روزنامه «بانی فیلم» درباره برنامه بعد از آقای جیرانی که مربوط به من میشد هیچ چیزی ننوشت. حتی دو سه بار هم علیه ما مطلب نوشت. خب من هم یکی دو بار به سردبیر و مدیر مسئولش معترض شدم.
بیشتر بخوانید>>> نقدی بر فیلم «مست عشق»/ گرتهبرداری از «ملت عشق»
گفتم شما یک دورانی با برنامه ارتباط داشتید، الان من نمیخواهم شما این ارتباط را داشته باشید. من میخواهم با تیم خودم، باگروه خودم، با فکر جدید کارم را انجام بدهم. نمیپذیرفتند. گارد فراوانی داشتند. آن موقع احساس میکردند من آدم حکومتی هستم. دنبال یک مسائل دیگری هستم. یا به قولی دنبال تعطیلی سینما هستم. همین که شما آقای جیرانی را کنار گذاشتید و جای آن آمدید، از نظر آنها برزگترین خیانت بود. این استنباط را داشتند و من نمیتوانستم کاری بکنم. در صورتی که فکر من این نبود.
من فکرم متفاوتتر بود. بخاطر اینکه آن استراتژی را که برای خودم تعیین کرده بودم. مکتوب هم دارم و تنها استراتژی مکتوب یک برنامه تلویزیونی پر بیننده است و همچنان یادم است که آن را به مدیران تلویزیون ارائه دادم. آقای دکتر دارابی زیر آن نوشتند ای کاش همهی برنامههای تلویزیونی همچین استراتژیهایی داشتند.
آن استراتژیها چه بودند؟
استراتژی ها منطبق بر چند اصل بود یکی اینکه سینما برای مردم است و دوم آنکه سینما هنر برتر است (این همان نگاهی است که رهبری و حضرت امام(ره) داشتند) و در آخر سینما عامل پیشرفت است که موجب رونق اقتصادی خواهد شد.
خب؛ همه به اینها قائل هستند.
بله! اما در عمل پیاده کردن اینها هم مهم است.
شما چگونه این استراتژیها را پیاده کردید؟
نگاهم این بود که هر کسی در حلقه جمهوری اسلامی فیلم میسازد و مجوزهای لازم را میگیرد حق دارد که بیاید حرف بزند، نظریه بدهد. مگر اینکه مخل مبانی و اعتقادی و اندیشههای نظام باشد که آن بحث دیگری است. خیلیها دارند فیلم میسازند حالا ممکن است در این مسیر فیلمسازی با نگاه من و شما نزدیک نباشند؛ اما ضد نیستند. ضد بودن با نزدیک نبودن خیلی فرق دارد.
مثلا من شخصا خیلی شیفتهی سینمای حاتمیکیا هستم. عاشقش هستم. دوستش دارم. اما نمیتوانم بگویم که کیارستمی هم آدم ضد سینمای انقلاب اسلامی است، او ایدئولوژی، نگاه و جهانبینی خودش را دارد که به من نزدیک نیست. حالا من ممکن است در برنامه تلویزیونی متعلق به جمهوری اسلامی آن قسمتی را که به اندیشههای نظام جمهوری اسلامی نزدیکتر هست پررنگتر کنم. نگاه مقابل را کمرنگتر بکنم. حق من است. من رسانهای هستم که چارچوبی برای خودش دارد و در این چارچوب دارم کار میکنم. طبیعتا آنهایی که به این چارچوب نزدیکتر هستن را پر رنگتر کنم. اما اینکه عناد و دشمنی و کینه داشته باشم به دیگری را من قبول ندارم.
مثلا در مورد آقای فراستی که منتقد ثابت برنامه «هفت» بودند، چند بار من از ایشان خواستم که با این نگاه خودشان را تنظیم کنند. دیدم که عملکرد ایشان به گونهای است که فقط دوست دارند مقابل یکسری فیلمسازها گارد داشته باشند. بشدت آنها را تخریب بکنند. خب من این نگاه را نمیپسندم. در دفتر با ایشان جلسهای داشتیم حدود 30 فیلم لیست کرده بودند و گفتند من میخواهم این فیلمها را تحلیل کنم. فیلمهای آقای مهرجویی و کیارستمی و ... میخواست علیهشان حرف بزند نه که به نفعشان حرف بزند.
ادامه دارد...
زهرا عباسی