گروه فرهنگ و ادبیاتِ خبرگزاری هنرآنلاین: زبان و ادبیات یکی از عناصر کلیدی و مهم برای حفظ هویت یک ملت است. زبان مؤلفهای تمدنی است که بر روی دیگر مؤلفههای سرزمینی ملل نیز تاثیر میگذارد. نفوذ زبان بیگانه و سیطره یک زبان میتواند به فرهنگ یک کشور ضربهای جدی وارد کند. به همین جهت آموزش زبان و ادبیات در یک کشور بسیار مهم است. در کشور ما مردم، از طرق مختلف با زبان و ادبیات فارسی مواجه میشوند و از آن تاثیر میپذیرند که مهمترین مواجهه آموزشی است که در مدرسه اتفاق میافتد. اما متأسفانه به زعم برخی کارشناسان، فراگیری و آموزش درست زبان فارسی در کشور ما به خوبی انجام نمیشود و عنصر تمدنی زبان به همین دلیل آسیب جدی دیده است. به همین جهت با جناب آقای محمد قاسمی پور نویسنده، پژوهشگر و محقق حوزۀ ادبیات فارسی گفتگو کردیم و نظر ایشان را درباره نظام آموزش زبان و ادبیات فارسی در کشور جویا شدیم.
آقای قاسمیپور در ابتدا این گونه عنوان کردند که برای تمدنسازی و شکل گیری یک تمدن باید چند مؤلفه در کنارهم قرار بگیرد که این مؤلفهها عبارتند از: علم، تکنولوژی، جهانبینی و فرهنگ که فرهنگ اینجا عبارت است از زبان، ادبیات و هنر. ایشان افزودند: زبان و ادبیات یک رکن تمدنساز است، در طول تاریخ بشری هر جا تمدنی شکل گرفته در ابتدا یک دین در میان بوده و با علم و تکنولوژی همراه شده است که تکنولوژی همان نحوۀ به کار بردن علم است. وصل کننده، شناسا، معرف و تقویت کنندۀ این سه رکن، زبان و ادبیات بوده است. وقتی میخواهیم تمدنساز باشیم، نمیشود که به یکی از ارکان ذکر شده توجه کنیم و به دیگر ارکان کار نداشته باشیم. ما اگر بخواهیم تمدن اسلامی بسازیم، نمیتوانیم از زبان غافل باشیم؛ خروجی زبان نیز ادبیات است. همه انسانها به زبانی سخن میگویند، اما آن بخشی از زبان که ماندگار میشود، ادبیات است. ما اگر بخواهیم در مورد شرایط تمدنسازِ پس از انقلاب اسلامی صحبت کنیم باید بگوییم که ما در مورد جهانبینی مشکلی نداشتیم، دینِ جامع و کامل با همه محتویات و مختصاتش که شاهکار مسلم آن هم قرآنِ کریم است، در اختیار ما بوده و هست. در رکن علمی هم گذشته پر فروغی داشتیم؛ تمدن اسلامی را به دانش و علم ایرانیها میشناختند. شاگردان خوب امام صادق (ع)، ایرانی و ایرانیتبار و فارس زبان بودند و در کل پیشنیه و وضع علمی خوبی داشتهایم و با توجه به دستاوردهای فناورانه چهار دهه اخیر ما جزو سرآمدان علم و تکنولوژی هستیم.
محمد قاسمی پور در مورد آموزش زبان و ادبیات فارسی در مدارس اشاره کرد که متاسفانه آموزش زبان در مدرسه، وضعیت خوبی ندارد و به مصادیق آن وارد شد و این گونه تشریح کرد: ما دو درس در حوزه آموزش زبان داریم به نام املاء و آیین نگارش یا انشاء؛ املاء که وضعیت رنجوری دارد و روی انشاء هم که با اسم آیین نگارش تدریس میشود، سرمایهگذاری جدی نشده است. سالهاست بناست که انشاء با معلم تخصصی تدریس شود اما اتفاق مثبتی در این رابطه نیافتاده. در خیلی از موارد آموزگار غیرتخصصی به کلاس آیینِ نگارش میرود و بسیاری از ما این پدیده را در زمان تحصیل مشاهده کرده و در درس آیین نگارش چیزی یاد نگرفتهایم و بعضاً استعداد نویسندگی در فرد بوده و کسی تا بعد از اتمام تحصیل به او نگفته است. البته در این درس یک اتفاق نامبارک دیگر هم توسط معلمان و دبیران نابلد و غیرتخصصی میافتد آن این است که دانش آموزانی تمجید میشوند که متن ثقیل و با کلمات سنگین و غلیظ استفاده میکنند و به استعداد آن کسی که ساده و سلیس مینویسد، توجه نمیشود. البته این از مشکلات و پیامدهای استفاده از معلم غیرتخصصی است که به کلمات سنگین و تصنعی نمرۀ بالا میدهد. استعدادهای افراد اگر اقبال با آنها همراه باشد معمولاً بعد از تحصیلات متوسطه کشف میشوند و در هدایت تحصیلی استعداد قلمی افراد کمتر شناخته میشود. وی در مورد درس املاء اضافه کرد: امروز ما شاهد کثرت و فراوانی غلط املایی در روزنامه، کتب و فضای مجازی هستیم. به گونهای برخی از غلطها افتادهاند که سخت میتوان آنها را اصلاح کرد. از طرفی ما نتوانستهایم در رشد تکنولوژی، زبانمان را از آسیب ایمن نگه داریم. شاید بیست سال پیش، سالانه پنجاه واژه از زبان بیگانه وارد زبان فارسی میشد؛ همین فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، که الان داریم مینشست و برای آن فکری میکرد، اما در حال حاضر، جلسات هفتگی و ماهانه فرهنگستان پاسخگوی شرایط کنونی نیست که در آن حداقل سالانه هزار و دویست واژه از زبان های دیگر وارد زبان فارسی میشود. در زمینههای مختلف علمی و تکنولوژی و هنری و... واژه میآید و ما اصلاً به معادلهای آن فکر نمیکنیم. به عنوان مثال ورزش فوتبال را در نظر بگیرید که بسیاری از اصطلاحات و واژه های بیگانه را با خود آورده است و گزارشگران و ورزشی نویسان ما مدام آن واژگان را دقیقاً مانند زبان مبدا (انگلیسی) تکرار میکنند، درحالی که بنده برای آموزش و سرگرمی به تماشای مسابقات فوتبال از تلویزیون تاجیکستان می نشینم و شاهدم که گزارشگران فوتبال به هیچ وجه از لغات غیر فارسی استفاده نمیکنند، در واقع گویا فارسی زبانان آن خطه قدر و ارزش زبان فارسی را بیشتر میدانند.
آقای قاسمیپور عنوان کردند که ما آنچه را میاندیشیم باید با زبان انتقال دهیم و اگر بر زبان، ادبیات و هنر مسلط نباشیم نمی توانیم ادراکات خود را به مردم دیگر ملل انتقال دهیم. وی در ادامه تشریح کرد: شهید قاسم سلیمانی را همه دوست داشتند و ادراکات و خاطراتی از وی داشتند. برای توصیف او تعداد اندکی می توانند از هنرهایی مانند نقاشی و مجسمه سازی استفاده کنند؛ اما همه میتوانند با زبان او را توصیف کنند که به نگارش در بیاید و در تاریخ بماند. اما متاسفانه اغلب به کلی گویی و اشک ریختن بسنده کرده و نمیتوانند احساسات خود را بیان و به کلمه تبدیل کنند. ادبیات میتواند این شهید بزرگ را به نسلی که میخواهد سی سال دیگر به دنیا بیاید، بشناساند. در نقطۀ مقابل، دنیای اطراف ما برای یادگیری زبان انگلیسی فضایی همگون و فراهم دارد و به موازات اینترنت و فضای مجازی به یادگیری این زبان کمک میکند و حتی مردم از همه اقشار حاضرند برای یادگیری آن هزینه کنند و سپس به یادگیری آن افتخار کنند.
این استاد ادبیات مطرح کرد که لغتنامه زبانهای دیگر دارای بخش تلفظ کلمات است و اما زبان فارسی با همه سازمانهای حامی و پیشتیبانش و همۀ دفترهایی که برای پاسداشت و نگه داشتش تأسیس شدهاند، تا کنون راهکاری برای حل این مشکل ارائه ندادهاند. عدم وجود بخش تلفظ کلمات در لغتنامهها و سایتهای آموزش زبان فارسی، یادگیری زبان را برای افراد، بخصوص زبانآموزان خارجی سخت میکند.
همچنین فقدان شیوه نامۀ آموزشی واحد و بعضاً وجود متدهای آموزشی متفاوت کار آموزش زبان و ادبیات فارسی را به فراگیران و علاقمندان سخت کرده است.
قاسمیپور نظام قدیم آموزش را در مقایسه با نظام جدید در یادگیری زبان فارسی، برتر و موفق تر دانست و اینگونه مطرح کرد که افرادی با گذراندن نظام مکتبخانهای قدیم در حداکثر 5 سال، میتوانستند و می بایست تمام کتاب گلستان سعدی را از حفظ بخوانند. امروز اگر از فارغالتحصیلان دانشگاهی ما بپرسید که گلستان چند بخش دارد، بسیاری نمی دانند و گاه دریغ از حفظ داشتن حتی یک حکایت از گلستان. به نظر من ما نسل باهوشی داریم که افراد این نسل توان یادگیری سه زبان به صورت همزمان را هم دارند. باید در نظام آموزشی ما زیباییهای زبان فارسی بیشتر به مخاطب شناسانده تا میل و عشق به ادبیات بیشتر شود. اگر این گونه نشود ممکن است کار به جایی برسد که زبان اندیشه و حتی خواب و رویا بینی جوانان ما به انگلیسی شود. خیلی می بایست به رابطه ذهن و زبان در شکل گیری و شکوفایی نسل های کنونی و آینده توجه و تامل شود.
محمدحسین خدایی