سرویس تئاتر هنرآنلاین، محمد عارف رئیس کانون نمایشنامهنویسان خانه تئاتر در گفتوگو با خبرنگار هنرآنلاین درباره ضرورت تعریف و ثبت مشاغل هنری بهعنوان یک شغل گفت: اغلب هنرمندان جهان، این دغدغه را به اشکال گوناگون داشته و پارهای دیگر هم هنوز دارند. اما با این وجود در بسیاری از کشورها این نگرانی به حد صفر رسیده و تعدادی از هنرمندان در کشورهایی دیگر با نگاهی رو به جلو این فرایند را طی میکنند.
او در ادامه افزود: به همین خاطر تقریباً نمیتوان شرایط زندگی و هنرمندانگی در ایران را با جهان مقایسه کرد چون تا حدودی، زیرساختهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در ایران با جهان متفاوت است. امنیت شغلی برای آنان که متکی به دولت یا حکومت نیستند، همواره موجب افت روحی روانی و آفریدگاری شده و خواهد شد. بنابراین حق هنرمندان است که تکیهگاهی دائمی برای خانواده خود داشته باشند که بتوانند با آسودگی به تولید آثار مستقل خود بپردازند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه هنرمندان ایران بیش از هنرمندان کشورهای جهان، نگران آینده خود و خانواده خود هستند، عنوان کرد: شواهد نشان میدهد که اغلب بازنشستگان هنری ایران دوران بسیار دشواری را سپری میکنند و چون پشتوانه مستحکمی ندارند در دوران میانسالی تا پیری دشواری و در نهایت مرگهای دردناکی دارند. این مسئله همواره کابوسی برای هنرمندان ایران و کشورهایی مانند ایران است که اگر فردا از کار بیفتند چه کنند؟ به همین دلیل و دلایل آبرومندی دوران فعالی میکوشند تا تکیهگاهی بیابند و چون نمییابند در تلاشند که هنرشان را به عنوان شغل به ثبت برسانند.
او همچنین اضافه کرد: یکی از دشوارترین پیشهها نویسندگی و نمایشنامهنویسی است. نمایشنامهنویسی در ایران تعریفی کاملا متفاوت با ساختار اجتماعی و مکانیزمهای اداری دارد. متاسفانه نمایشنامهنویس ایرانی در اوج موفقیت هم از امکانات حقوقی عادلانهای برخوردار نیست. دستمزد درامنویس در ایران از تدارکات هم کمتر است. در سینما هم با فیلمنامهنویس همین برخورد را دارند. نویسنده فیلمنامه سینمایی حقالزحمهای یک هفتصدم بازیگر همان فیلم را دریافت میکند. این اوج اجحاف و نابخردی در قلمرو هنرهای نمایشی ایران است. از لحاظ معنوی هم جایگاه درامنویس پایینترین جایگاه در ایران است. در حالی که درام رکن اساسی هر اثر نمایشی است نه سایر هنرها. البته در گذشته دقیقا برعکس بوده است.
عارف در بخشی از صحبتهایش گفت: دستمزد نمایشنامهنویسان پنج دهه پیش حدودا شش تا هفت برابر بیش از بازیگر یا کارگردان بوده است. این معنایش این است که دو، سه دهه است که حوزه هنرهای نمایشی ایران به اتاق فکر و پژوهشگر تئاتر و دراماتورژ و درامنویس نیاز ندارد. بیسبب نیست که اغلب کارگردانان، بازیگران، دستیاران، طراحان نور و غیره درام هم مینویسند. همه اینها موجب میشود که خود به خود درامنویس از ژرفا به سطح بیاید و دیگر نیندیشد، پژوهش و معماری نکند و نگران معیشت خود و خانوادهاش باشد. اما این که من موافق ثبت نمایشنامهنویسی به عنوان شغل باشم یا خیر؟ مسلما هستم بلکه درامنویس مانند سایر مشاغل اجتماعی لااقل از حقوق ماهیانه زندگی خانوادگیاش محروم نباشد.
او در ادامه افزود: با اینکه معتقدم که ساحت درامنویس هرگز در قاموس شغل نمیگنجد چون درامنویس آفریدگاری درجه یک و پیشتاز در قلمرو هنرهای نمایشی است. درامنویس باید از حقوق، معماری و سیاست بداند تا عشق، جنگ، جغرافیا، فلسفه، ریاضی، مرگ، زندگی، دین و انسانشناسی با همه ابعاد چهارگانهاش. او باید هستیشناس باشد تا بتواند درامی را با ساختاری قابل بیافریند که بر دل و جان مردم بهعنوان ضلع سوم تکنیک و محتوا بنشیند. آیا این خداوندگار اصلی یا زئوس تئاتر در ایران جایگاهش در خور نام و تاثیراتش است؟ خیر! نه تنها نیست بلکه در بدترین شرایط هم قرار دارد. بنابراین اگر هنرش به شغل شناخته شود لااقل از لحاظ خانوادگی آسیب نمیبیند. در حال حاضر هیچ درامنویسی در ایران امنیت شغلی ندارد چون هنرش به درستی شناخته شده نیست و این برخلاف یونان، بریتانیا، فرانسه و روم و مانند اینهاست که درامنویس را شاعر میدانستند و نامش را جاودانه ثبت میکردند.
عارف همچنین اضافه کرد: در تئاتر فقط نام نویسنده بود که مطرح بود. امیدوارم روزی در ایران هم نام درامنویس در راس امور همه جانبه تئاتر قرار گیرد تا نیازمند ثبت هنرش به عنوان شغل نباشد.
این فیلمنامهنویس درباره نبود تناسب میان رشد کمی نیروی انسانی در عرصه هنر با فضاهای فعالیت و کسب درآمد هنری، اظهار داشت: از آنجا که در اغلب امور اجتماعی ایران آیندهنگری و دورنمایی ترسیم نمیشود همواره این معضل وجود دارد که تناسبی بین عرضه و تقاضا شکل نگیرد. یکی از برهم ریختگیهای دائمی، میان فضاهای هنری با هنرمندان است. شوربختانه این اپیدمی متوقف هم نمیشود که نیروها و پتانسیلهای ارزشمند جوانان در جایی متناسب صرف شود و نتایج برتری استخراج شود. روزبهروز تعداد فارغالتحصیلان نمایشی ایران افزونتر و سالنها هم فراوانتر؛ اما متقاضی به شدت کمتر میشود. بنابراین کالا بیارزشتر میشود چون دستها زیاد میشوند و خواهنده کمتر. در دانش انسانشناسی فرهنگی به این پدیده نیاز و نهاد شناخته شده است. نیازسنجی لازمه برقراری تناسب برای بسترهای فرهنگی است بنابراین بدون نیازشناسی نهادسازی مضر و دردسرآفرین است.
محمد عارف در پایان صحبتهایش عنوان کرد: مدیران فرهنگی و هنری ایران همواره باید مدنظر داشته باشند که ایران روبه جلو است و ایرانیان نیز مانند سایر ملل جهان متناسب با نیازهایشان به نهادها و سازمانهای پیشرو نیازمندند. مثلت هنر، دولت و هنرمند از سه ضلع غیرقابل تفکیک برخوردارند و ناگزیر برای تعالی جامعه و جهان پیش رو هیچیک از این سه ضلع نباید قربانی دیگری یا کمتر از دیگری بماند. بنابراین توجه به هنر به منزله اهمیت به اساس کشور است و آرامش و امنیت کشور نیز مستلزم تامین اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هنرمند است.