سرویس مد و لباس هنرآنلاین: مینا کنی از طراحان و تولیدکنندگان فعال در حوزه مد و لباس است که فعالیت خود را از یک مزون کوچک آغاز کرد اما بالغ بر چهار سال است که محصولاتش را به تولید انبوه میرساند.
او در گفتوگو با هنرآنلاین هم از چالشهای فعالیت در این حوزه گفته است و هم خواستار به وجود آمدن یک امنیت روانی در فضای عرضه محصولات فعالان شده است. مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
خانم کنی، لطفاً ابتدا از پیشینه حضورتان در عرصه مد و لباس بگویید.
22 یا 23 سال است که سابقه کار دارم. کارم را از یک مزون کوچک شروع کردم که خوشبختانه روزبهروز بزرگ و گسترده شد تا جایی که چهار سال پیش تولید انبوه کردم. در مزون ما تمام کارها ایرانی است. از این بابت عرق ملی زیادی دارم. برای من اهمیت زیادی دارد که جنس و کالا ایرانی باشد. احساس میکنم مزون میناک باید یک پشتی داشته باشد و پشت آن ایرانی بودنش است. برای من خیلی مهم است که یک ایرانی با لباس و پوشش ایرانی در سمینارهای خارجی شرکت کند. در نتیجه همیشه کارهایی که در مزون انجام شده کاملاً ایرانی بوده است. ما در حال حاضر داریم مانتو، شلوار و شومیز تولید میکنیم. امیدوارم که بتوانیم تولید خودمان را تن مردم و ویترینها ببینیم. اگر من دارم این مسائل و مشکلات را به جان میخرم به خاطر این است که در ویترینها کارهای ایرانی ببینم. چند روز پیش مانتو و شلوارهایمان را تن خانمی دیدم و لذت زیادی بردم. کار ما در کنار سختیها و مشکلاتی که دارد یک چنین لذتهایی را هم دارد. شما بهعنوان یک خانم کیف میکنید از اینکه دارید در این جامعه مردسالاری کار میکنید.
در مجموعه شما چه تعداد عضو مشغول به کار هستند؟
در کارگاه ما حدود 15 نفر مشغول به کار هستند که دو نفر آنها برشکار هستند و بقیه آنها دوزنده. در مجموعه پخش هم دو نفر را داریم که مدیر فروش و پخش کارها هستند. در مزون هم سه نفر هستند که در بخش ارائه کالاها کار میکنند. در کارگاه تولید دوخت تکدوزی ما نیز سه نفر کار میکنند که کارهای تکدوزی را انجام میدهند. در قسمت کیف و کفش هم دو نفر کار میکنند. البته بخشهای کیف و کفش ما جدا هستند. ضمن این که ما در زمینه چرم هم کار میکنیم.
اگر بخواهید یک نگاه اجمالی به فعالیتتان در این عرصه بیندازید، در این سالها چه چالشهایی را پشت سر گذاشتهاید؟
من از سال 88 و زمانی که کارگروه ساماندهی مد و لباس شکل گرفت در عرصه مد و لباس حضور داشتم. در سالهای اول کمی شرایط بههمریخته بود ولی از سالی که آقای قبادی آمدند کارهای زیادی انجام شد و بنیاد مد و لباس نظم پیدا کرد. جا دارد که همینجا از ایشان تشکر کنم. در سالهای قبل اصلاً رنگ نبود و ما فقط پنج شش رنگ بیشتر نداشتیم. خوشبختانه در حال حاضر مردم لباسهای رنگی هم میپوشند. اگر من وارد بخش تولید انبوه شدم به خاطر این بود که دیدم میتوانم کارهایم را به تولید انبوه برسانم و پخش کنم. به هر حال در زمان مدیریت ایشان رنگ و مد آمد. حالا اینکه مردم از مد چگونه استفاده کنند دست طراح نیست. اتفاقی که در سالهای اخیر در حوزه مد و لباس افتاد اتفاق خوشی بود. در گذشته مزوندار در جامعه مطرح نبود ولی در این سالها مزوندار هم دیده و مطرح شد. کارهای زیادی انجام دادند تا ما با ممالک دیگر از نظر مد و شیک بودن برابری کنیم. مردم در سالهای قبل مانتوهای تنگ و کوتاه میپوشیدند ولی از زمانی که رنگ آمد مدل مانتوها تغییرات زیادی کرد. در حال حاضر 90 درصد مردم دیگر آن مانتوهای تنگ و کوتاه را نمیپوشند.
بهموازات تلاشی که برای بهپوشی مردم و بهویژه بانوان شد، ما هنوز شاهد یک سری ناهنجاریها هستیم که برگرفته از خود کاربری است که افراد برای آن کالایی که خریداری کردهاند تعیین میکنند. در واقع جامعه طراحان لباس قصد ندارند که بخواهند خدایی نکرده در پوشش افراد ناهنجاری به وجود بیاورند. با توجه به مطالعه و شناختی که نسبت به جوامع دیگر و کشورهای همسایه دارید، به نظر شما آیا ما میتوانیم عدم فرهنگسازی را دلیل این اتفاق بدانیم؟
مانتو یک روپوش است. من شاید در قسمت تولید، مانتو جلوباز نداشته باشم ولی در قسمت مزون مانتوهای جلوباز هم دارم. چند وقت پیش چند نفر مشتری خانم به مزون من آمدند که خانمهای بسیار شیکی بودند ولی جالب است که آنها مانتوهای جلوباز را انتخاب کردند. من یک لبخندی زدم و بعد دیدم آن خانمها گفتند خانم درست پوشیدن مهم است. گفتند این مانتو برای من که یک تونیک بلند پوشیدم و آستینهای بلند دارم یک روپوش محسوب میشود. واقعاً درست پوشیدن مهم است. مثلاً ببینید جلوی چادر هم باز است ولی تا به حال هیچکس به چادر اعتراض نکرده است. چادر هم میتواند بد پوشیده شود. کما اینکه من بارها دیدهام که این اتفاق هم افتاده است.
قطعاً برخوردهای سلبی نمیتواند راهکار درستی باشد...
بههیچوجه نمیتواند راهکار باشد، مگر اینکه فرهنگسازی شود. بابت مانتوی بلند فرهنگسازی شد و الآن اغلب مردم دارند مانتوهای بلند میپوشند. اولین مدل من که سال 90 تندیس گرفت، مدل گلشیفته قشقایی بهروز شده بود. مردم لباسهای سنتی را که بهروز شدهاند دوست دارند و میپسندند. کسی نمیتواند اصل لباسهای سنتی با آن همه پولک را در خیابان بپوشد. ما الگویی از آن لباسها میگیریم و یک سری تغییرات در آن به وجود میآوریم و میبینیم که مردم استقبال زیادی میکنند. خدا را شکر آن لباسها را دوست دارند و میپوشند. به نظر من با جبر و اجبار چیزی جواب نمیدهد. ما باید الگوسازی کنیم.
قاعدتاً شما هم مثل بسیاری از افراد دیگر در سالهای اخیر مشمول مضرات و تبعات تحریمها و فشارهای اقتصادی بودهاید. کمی درباره مشکلات و معضلاتی که با آن دستوپنجه نرم میکنید بگویید.
از زمانی که وارد حوزه تولید شدم چالشهای کارم زیاد شد. عشق و علاقه من باعث شده که بتوانم این همه سختی را تحمل کنم. بعضی آقایان هنوز نمیخواهند خانمها را در جایگاه واقعی و هم سطح خودشان ببینند. نمیخواهند ببینند که یک خانم هم پای آنها دارد کار میکند و موفق است و به همین خاطر مدام میخواهند به آنها ضربه بزنند. متأسفانه یک بخش از مشکلات ما به این موضوع برمیگردد. ما در بخش پارچه و مواد اولیه هم مشکل داریم. هنوز نتوانستهایم که پارچه را بدون دردسر به دست بیاوریم و تأمین کنیم. پارچههای ایرانی در حال حاضر از کیفیت خوبی برخوردار هستند ولی قیمت بالایی دارند چون آنها نخ را وارد میکنند و قیمت نخ وارداتی بسیار بالا است. 90 درصد پارچههای خارجی استوک است و دچار مشکلات زیادی هستند. ما در پخش کارها هم با فروشگاهدارها مشکل داریم. در ایران یک شخصی بهعنوان "کار جورکن" وجود دارد که در همه جای دنیا هم چنین شخصی وجود دارد، منتها با یک اسم قشنگتر. امیدوارم این اسم تغییر کند چون آنها آدمهای محترمی هستند. یک ارتباطی بین آنها و برخی از تولیدکنندهها وجود دارد که کار را چطور در فروشگاهها ارائه بدهند. اهمیت زیادی دارید که آنها با تولیدکننده ارتباط خوبی داشته باشند چون در آن صورت کار فروش میرود، در غیر این صورت کارها به انتهای رگالها میرود. این مسئله برای من پیش نیامده ولی میبینم که برخی از همکارانم این مشکل را دارند. صاحبان فروشگاهها اگر دقت بیشتری داشته باشند فکر میکنم این اتفاق کمتر میافتد. من این موضوع را دارم از زبان دوستانم خدمت شما عرض میکنم. مسئولین خرید فروشگاهها پایه و مهره اصلی هر فروشگاهی هستند چون آنها جنس را انتخاب میکنند. امیدوارم کلمه "کار جورکن" هم با عنوان "مسئول خرید" عوض شود. مالک هم باید توجه بیشتری روی این موضوع داشته باشد.
چه کارهایی باید انجام داد تا نظر فروشگاهدارها جلب شود؟ مثلاً پیش میآید که افراد با رشوه بیایند رگالهای مناسب را برای کار خودشان انتخاب کنند؟
بنده شنیدم که این اتفاق در بعضی جاها افتاده است. البته همه اینطور نیستند. ما آدمهای زیادی را میشناسیم که تمیز و مرتب کار میکنند. مثلاً ما در میرداماد هیچوقت این مشکل را نداشتیم و هیچوقت این کار را انجام ندادیم ولی یک سری از دوستان چنین مشکلی را دارند و من خواستم درد و دل آنها را بگویم. مسئله بعدی این است که بعضی از فروشگاهها کارهای کپی شده زیر قیمت را میگیرند ولی من مطمئن هستم فروشگاههایی مثل دیبا تجریش و مانتو میرداماد هیچوقت این کار را انجام نمیدهند. آنقدر نسبت به کارهایی که از برندها میخرند مسئولیت دارند که نمیآیند جنس کپی شده بخرند ولی متأسفانه بعضی از فروشگاههای ما این کار را انجام میدهند. خود فروشگاه تفاوت کیفیت جنس اصل و کپی شده را میبیند ولی نمیدانم که چرا میخرد. به نظر من باید جلوی این اتفاقات گرفته شود. من چند روز پیش مرکز خرید نازیآباد بودم و احساس کردم بیشتر محصولاتی که دارد عرضه میشود کار مزونها است تا تولیدیها. اکثر آنها میروند کپی میکنند. مسئله حق مالکیت خیلی مهم است. خیلی خوب است که یک اثر مالکیت میگیرد و سنددار میشود و کپی کردن کارها پیگرد قانونی دارد. امیدوارم این اتفاق ادامه پیدا کند.
البته کپیکارها وارد هستند و کپی برابر اصل نمیکنند.
بیشتر وقتها کپی برابر اصل میکنند و حتی یک جیب را هم اینور آنور نمیکنند. فقط میروند از همان پارچه چینیاش را میخرد و همان محصول را با هزینه کمتر تولید میکند اما محصول هم کپی است و هم کیفیت پایینتری دارد. اگر فروشگاهدارها با افراد کپیکار همکاری نکنند خیلی از مشکلات حل میشود. فروشگاهدار باید بگوید من اصل این محصول را دارم از شخصی دیگر میخرم و اصلاً میدانم صاحب این اثر کیست. اگر این اتفاق بیفتد، تولیدکننده یک مقدار به فکر میافتد که کپی نکند. ما الآن دختران طراح جوان زیادی داریم که حاضر هستند با مبلغهای خیلی کم برای تولیدکنندهها طراحی کنند اما من یکی از طراحان را به یک تولیدکننده معرفی کردم که گفت ما عادت نکردهایم پول طراحی بدهیم! پس به چه عادت کردهاید؟ به اینکه بروید طرح دیگران را بدزدید؟ خیلی از تولیدکنندهها درک نمیکنند که طراحان برای خلق یک طرح چقدر زحمت میکشند. تولیدکنندههای ما اگر میخواهند موفق شوند باید هزینه کنند و کار را به کسی که کاردان است بسپارند. اگر مهارت طراحی ندارند باید از مهارت یک طراح استفاده کنند که خوشبختانه ما طراحان جوان با ذوق و سلیقه زیادی داریم.
رمز موفقیت ترکیه این است که کار را به کاردان سپرده است و برندهایشان اتاق فکر، اتاق طراحی و خط تولید دارند.
دقیقاً. چرا آنها باید در این زمینه از ما جلوتر باشند؟ کشور ما سابقه و قدمت بسیار طولانی دارد و شاید ترکیه با ما قابل مقایسه نیست اما آنها چون سیستم، نظم و قانونمندی دارند پیشرفت کردهاند. یا به قول شما آنها اتاق فکر و اتاق کار دارند ولی خیلی از تولیدکنندههای ما در ایران همچنان به دنبال کپیکاری هستند و اگر جلوی آنها بایستید هزار داستان به وجود میآید و میگویند گذشت کنید، در حالی که به اعتقاد من باید یک یا چندین نفر تنبیه شوند تا بقیه بفهمند این کار را نباید انجام بدهند.
تا به حال به اقتباس از لباس اقوام ایرانی علاقه داشتهاید؟
من لباس اقوام ایرانی هم دارم. یک بخش از کار ما لباس سنتی است. یک سری از مشتریها دوست دارند حتی لباس اقوام را در عروسیها بپوشند. چند وقت پیش دو تا لباس برای خانم دکتر مینو کریمنیا آماده کردم که قرار بود در یک نمایشگاهی ارائه بدهند. یک بخش از کار من لباس سنتی اقوام است.
چشماندازتان برای برند میناک چیست؟
از آنجایی که آدم پشتکارداری هستم، میخواهم در برند میناک فعالیت بیشتری داشته باشیم و مجموعه خودمان را توسعه و گسترش بدهیم.
چقدر به کارآفرینی فکر میکنید؟
بسیار زیاد. من یکبار در ادارهای که مربوط به امور زندانها بود با آقای انصاری جلسه گذاشتم که در آن جلسه ایشان از من خواستند که از زندان آنجا استفاده کنیم. من خدمتشان عرض کردم که آن کار با روحیات من سازگاری ندارد. در واقع ایشان گفتند که در زندان کارآفرینی کنیم ولی من گفتم نمیتوانم این کار را انجام بدهم ولی من از همینجا اعلام میکنم که میتوانم هر خانم بیسرپرستی که به این کار علاقهمند است را حمایت کنم و آنها را در مجموعه میناک به کار بگیرم.
درمورد فروشگاه و شعبه عرضه محصولاتتان صحبت کنید.
ما دو فروشگاه داریم که یکی از آنها در مرکز یاس است که آنجا پوشاک بانوان ارائه میدهیم. در آنجا دو نفر خانم مشغول به کار هستند. یکی دیگر از فروشگاههای ما در بازار آرین است که بهزودی افتتاح میشود. بازار آرین در خیابان رجایی است ولی یک جای بسیار شیک و قشنگی دارد. باملند جای زیبایی است ولی فکر میکنم آنجا زیباتر از باملند است. مدیر و صاحب مجموعه آن آقای بابک نوروز هستند. حدود یک سال و خوردهای است که از آن مجموعه بهرهبرداری شده است. شاید کسی باور نکند که در دل شهر یک مجموعه اینقدر زیبا و شیک راهاندازی شده باشد. مجموعه آرین دو تا سینما و یک پل طبیعت و فودکورت بزرگ دارد. دور تا دور این مجموعه مغازههای 110 متری دو طبقه است. ضمن اینکه یک فضای سبز شیک و تمیز هم دارد. یک هایپر کودک با نام "آقابزرگ" هست که از زمان بدو تولد بچه تا سن 14-15 سالگی لباس دارد. خودم دیدهام که از جایجای شهر به آنجا میآیند و خرید میکنند. یک فضای مجهز و بزرگ است. برندهایی نظیر بلوچ و بسیاری از برندهای دیگر آمدهاند در آنجا مشغول به کار شدهاند. من باید از آقای نوروز هم تشکر کنم. ایشان همت زیادی دارند که آنجا را هر چه سریعتر سامان بدهند. تمام متریالی که آنجا استفاده شده بینظیر و عالی است. در هر فروشگاهی یک سرویس بهداشتی تهیه شده که فروشنده نخواهد مسیر طولانی را طی کند. همیشه چیز بهصورت اصولی و بسیار خوب طراحی شده است.
در پایان اگر صحبتی مانده است بفرمایید.
در کار ما امنیت و آرامش اهمیت بسیار زیادی دارد. دلم میخواهد وقتی کارم را به فروشگاهها میفرستم امنیت داشته باشد. دلم میخواهد این اتفاق بیفتد تا همه ما سالم کار کنیم. هر کسی در این حوزه دارد زحمت خودش را میکشد. انشاءالله روزی باشد که همه ما با آرامش کار کنیم. به نظر من کاری که ما داریم کار قشنگ و خوبی است. کار هنر کار ذوق و سلیقه است. اگر این کار با آرامش انجام شود نتیجه بهتری میگیرد.