گروه ادبیات خبرگزاری هنر ایران - شعر آیینی یا همان اشعاری که با موضوعات مذهبی و برای اهل‌بیت علیهم‌السلام سروده می‌شوند، جایگاه بالایی در ادبیات فارسی دارند. قرن‌هاست که شعرهای شاعران آیینی، دل محبین اهل‌بیت علیهم‌السلام را شیدا می‌کند و این شیدایی زمینه‌ساز ورود به دنیای دین‌داری است.

بحمدالله در عصر حیات ما، شعر آیینی رونق قابل قبولی دارد و شاعرهای بسیاری، مصرع‌ها و ابیات‌شان را به حضرات معصومین علیهم‌السلام تقدیم می‌کنند و کتاب‌های متعددی با این موضوع به‌چاپ می‌رسد.

تکلیف ما هم در رسانه معرفی این دسته از تولیدات ادبی به شما شیفتگان معارف إلهی است.

در همین راستا انتشار کتاب شعر «مصاریع مذبوح» توسط سوره‌مهر بهانه‌ای شد تا گفتگوی کوتاهی با شاعرش داشته باشیم. مصاریع مذبوح رباعی‌های عاشورایی «مهدی زارعی» است. زارعی سال 1356 در تهران به دنیا آمد ولی پیش از رسیدن به سن مدرسه خانواده‌اش راهی کرج شدند.

زارعی از دوران نوجوانی با شعر انس گرفت. تربیت در فضای مذهبی و عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام، سمت و سوی سروده‌های او را به حوزۀ شعر آیینی کشاند. حالا در میان‌سالی او یکی از شعرای خوشنام استان البرز به‌حساب می‌آید که هم محافل ادبی آن خطه از کشور را اداره می‌کند و هم دبیر ادبیات و کارشناس فرهنگی دانشگاه است.

او برگزیده نخستین جایزه کتاب فصل و کاندید جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران برای کتاب «آخرین دقیقه‌های آخرالزمان» که اولین مجموعه غزل‌های به هم پیوسته آیینی است. کاندید کتاب سال غزل برای کتاب «راز مگوی مرد غزلگو» و نفر اول نخستین جشنواره جهانی شعر آیینی برای «ترکیب بند قابیل» نیز در کارنامۀ ادبی او به چشم می‌خورد.

ورود جدی مهدی زارعی به این حوزۀ ادبی ماجرای جالبی دارد که خودش آن را این‌گونه بیان می‌کند: در سال 1377 وقتی که خدمت مقدس سربازی‌ام تمام شد، برای اولین بار وارد انجمن ادبی شهر کرج شدم که فضای عجیب و غریبی داشت. در آن انجمن جمع کثیری از شاعران به شدت حرفه‌ای و توانمند و تعداد انگشت شماری از شاعران غیرحرفه ای و ضعیف در کنار هم جمع شده بودند. از بد حادثه آن تعداد انگشت شمار غیرحرفه‌ای، شاعران آیینی و مذهبی‌سرا بودند که همواره مورد تحقیر و تمسخر گروه مقابل قرار می‌گرفتند.

گروه اول، جوان‌های اهل مطالعه، پویا، به‌روز، خلاق، آشنا با جدیدترین نظریه‌های ادبی کشور و حتی جهان بودند که اغلب‌شان میانه خوبی با مفاهیم دینی و اعتقادی نداشتند. عمدۀ گروه دوم هم شاعران پا به سن گذاشته‌ای بودند که دل‌شان به نوشتن اشعار آیینی و ادای تکلیف شرعی خود خوش بود. متأسفانه بیش‌تر تولیدات این عزیزان، ابیاتی تهی از خلاقیت، به دور از زیبایی‌شناسی و بیگانه با ارزش‌های هنری بود که درواقع «شعار» محسوب می‌شدند، نه «شعر».

این فضایی که من مشاهده کردم مشت نمونۀ خروار از انجمن‌های ادبی کشور بود. چرا که در آن سال‌ها انجمن ادبی کرج با حضور شاعران مطرح ایران در مرکز توجه طیف‌های مختلف شاعران جوان کل کشور قرار گرفته و به حق به نماد آخرین تحولات ساختاری و محتوایی غزل معاصر ایران در آن سال‌ها، تبدیل شده بود.

بنده با حدود هفت سال تجربۀ مشق کردن شعر در خلوت و تنهایی خودم پا به یک چنین فضایی گذاشتم و تصمیم گرفتم به‌صورت منطقی و حساب شده، این دو طیف شعری را با هم تلفیق کنم. در حقیقت هدف من این بود که تسلط و آشنایی با تکنیک های به‌روز و تحولات ادبی را با مفاهیم آسمانی، آیینی و مذهبی پیوند بزنم و کاری کنم که وقتی یک شعر آیینی در انجمن خوانده می شود به جای تمسخر و تحقیر، تشویق و تایید حضار را به همراه داشته باشد. امر خطیری که اولین بارقه‌های امید بخشش آن به لطف حضرات معصومین علیهم‌السلام در کم‌تر از یک سال مشاهده شد و این مسیر همچنان ادامه دارد.

بی شک یکی از موثر ترین رسانه  ها در طول تاریخ رسانه ی شعر بوده و هم‌چنان نیز این تاثیرگذاری به قوت خود باقی‌ست؛ گاهی تأثیرگذاری یک بیت شعر بیش از یک سخنرانی یک ساعته است. حضور پررنگ شعرا در دربار پادشاهان و دریافت صله‌های هنگفت در ازای سرودن قصاید مدحی و توصیف فتوحات آنها گواه این مدعاست. البته در زمینه اعتقادی هم  عنایت و لطف اهل‌بیت علیهم‌السلام به شعرایی همچون دعبل و فرزدق گویای اهمیت و جایگاه والای شعر در نگاه آن ذوات مقدس علیهم‌السلام است.

در ادامۀ گفتگو مهدی این شاعر و فعال ادبی کشور به دو مجموعه شعر تازه منتشر شده‌اش یعنی «من مات من العشق» و «مصاریع مذبوح» اشاره کرد و گفت: این دو کتاب حاصل بیش از بیست و پنج سال پیمودن این مسیر است که به مخاطبین جدی شعر معاصر عرضه شده و در کنار تشویق‌ها و تاییدهایی که از بزرگانی همچون استاد محمدعلی مجاهدی، جناب آقای دکتر محمدرضا سنگری و بزرگان دیگر به همراه داشته، مورد بی‌مهری و بایکوت شدید و جدی مافیای شعر آیینی کشور قرار گرفته است که ... شرح این هجران و این خون جگر / این زمان بگذار تا وقت دگر.

50458main

آقای شاعر دنبالۀ این بحث را موکول کرد به وقت دگر و ما هم به احترام کتاب‌های ایشان رفتیم سراغ مصاریع مذبوح. زارع محتوای این اثرش را این‌طور برای ما تشریح نمود:

کتاب «مصاریع مذبوح» مجموعه رباعی عاشورایی است که از فهرست موضوعی شب‌های ماه محرم بهره برده و در آن برای تک تک شهدا و شخصیت‌های واقعه عاشورا که شب‌های ماه محرم به اسم‌شان نامگذاری شده، فصل جداگانه‌ای را اختصاص داده‌ام. در پایان هم رباعی‌هایی آمده که «عاشورایی - مهدوی» نام‌گذاری شده اند.

 سعی من بر این بوده که فضای درونی و محتوای رباعی‌ها علاوه بر مرثیه‌سرایی گوشه چشمی هم به سایر ابعاد واقعه عظیم عاشورا ( حماسی، سیاسی، اجتماعی ،اخلاقی و ...) داشته باشد و تا حد ممکن از دریچه زندگی انسان امروز به این واقعه بپردازم چون‌که ما قلباً به مفهوم «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» اعتقاد و باور داریم.

چند رباعی زیر مصادیقی از چنین رویکردی است:

 

اجتماعی (الگوی موفق حضور زنان مسلمان در جامعه)

در علم: زنی عالمه؛ عالی منصب

در ذکر و تهجد: اهل یارب، یارب

در عین عفاف، در مصاف و میدان

ای گم شده ی زن معاصر؛ زینب

***

با تکیه به پست و مدرک خود، شمری

در خانه برای کودک خود، شمری

آقای رئیس، کاش می فهمیدی

در کرب و بلای کوچک خود، شمری

 

سیاسی

با قلب مذاب پر گدازه چه کنیم؟

با عشق که مرده - این جنازه - چه کنیم؟

بر شمر و یزید های پیشین لعنت

با شمر و یزید های تازه چه کنیم؟

***

با این که دم از خطبه و تفسیر زدی

در لشکر ابن سعد شمشیر زدی

نشناسی اگر یزید وقت خود را

شاید به حسین وقت خود تیر زدی

 

اخلاقی

کارت شده هیئت و عزا و زاری؟

از ابن زیاد و حرمله بیزاری؟

عمری‌ست حسین فطرتت ذبح شده

با شمر درون خود چه حرفی داری؟

***

می ترسم از این عزا که از آن شادم

انگار که با شمر وسنان همزادم

در وقت نماز طبل و زنجیر زدم

با پول حرام هم که نذری دادم

 

مرثیه

وقتی اتوبوس راهی ساری شد

یک بچّه ی تشنه، خنده اش، زاری شد

راننده که گفت: آب در یخدان نیست

بی روضه و نوحه، اشک ها جاری شد

***

مادر شده‌ام چه حس خوبی دارد

باران شکوفه بر سرم می بارد

شش ماه گذشت؛

پشت خیمه دیدم

دارد پدرش گل مرا می کارد

 

حماسی

بانو! خبری خوش و عجیب آمده است

از شهرِ خبیث، یک نجیب آمده است

از دور، محاسن سفیدش پیداست

یک لشگرِ یک تنه - حبیب - آمده است

 

عاشورایی - مهدوی

باید که امام زنده را یار شوم

همراه علی باشم و عمار شوم

وقتی که حسین کشته شد، سودش چیست:

روزی دو هزار دفعه مختار شوم؟