به‌گزارش گروه ادبیات خبرگزاری هنر ایران، میثم رشیدی مهرآبادی سردبیر هفته‌نامۀ قفسۀ کتاب در شماره 259 این نشریه نوشت: بارها در رونمایی کتاب‌های نیلوفر مالک شرکت کرده بودم. آرامش وسکوتش دراین نشست‌ها و جملات کوتاهی که درباره کتاب‌هایش می‌گفت، من را به گفت‌وگویی مفصل درباره ایده‌ها و کتاب‌هایش ترغیب کرد.

این گفت‌وگو پس از مدت‌ها در کافه «لید» اتفاق افتاد و عصری دلپذیر برایم ساخت. شما را هم در آن لذت عصرگاهی شریک می‌کنم.

 

 

مرز آثار بزرگسال و نوجوان بسیار نزدیک شده است. در فضای نویسندگی چگونه این مرز را حفظ‌ می‌کنید؟

باید کار را بنویسید و بعد ببینید مخاطب پنهان این اثر چه کسانی هستند. در کار نوجوان حتما باید امیدآفرینی وجود داشته باشد؛ طرح‌هایی که پیچیدگی چندانی نداشته باشند.ازسال۱۳۹۴حدود۹۰ درصد کارهایی که‌ می‌خوانم کار نوجوان است. من بیش از آن‌که بنویسم‌، می‌خوانم. هم ترجمه‌ و هم کارهای خوب همکارانم را‌ می‌خوانم. ادبیات ما بیشتر تعلیمی است و از کودکی مدام به بچه تعلیم‌ می‌دهیم. به نظر من برای بالا بردن جذابیت کار باید ویژگی سرگرمی درکاربیشتر شود. من به این دلیل دراین سمت‌و‌سوقرار گرفتم. 

 

از این‌که به‌عنوان نویسنده نوجوان شناخته‌ می‌شوید، راضی هستید؟

به نظر من این اتفاق باید زودتر برای من‌ می‌افتاد. نویسنده‌ها نباید بگویند من کودک و نوجوان‌ می‌نویسم باید یا در حوزه کودک کار کنند یا در حوزه نوجوان بنویسند. کسانی که هردوکار را انجام‌ می‌دهنددریک حوزه موفق هستند.این دو حوزه راباید از هم جدا کرد.

 

تغییرات فرهنگی در نوجوانان بسیار بالاست. نوجوان دهه ۸۰ با نوجوان دهه ۹۰ فرق‌ می‌کند؛ حتی نوجوانان اوایل دهه ۹۰ با نوجوانان اواخر دهه ۹۰ متفاوت هستند. به‌عنوان نویسنده‌ای که چنین مخاطبانی دارید، کار سختی پیش روی شماست. چطور با این تفاوت‌ها برخورد‌ می‌کنید؟

کار بسیار سختی است. من سعی‌ می‌کنم با نوجوانان ارتباط برقرار کنم. سعی‌ می‌کنم ببینم نوجوانان چگونه هستند. هیچ‌کسی‌ نمی‌تواند در این موضوع ادعا کند که خیلی حرفه‌ای است. من در شناخت نوجوانان در حد متوسط هستم؛ به این سطح از شناخت راضی‌ام و سعی‌ام را‌ می‌کنم و شکر خدا در کارم موفق بوده‌ام. تا حدی ایده‌های داستانی از دل گفت‌وگو با نوجوانان در‌می‌آید. همیشه این‌طور نیست ولی تا حدی‌ می‌توان دریافت‌هایی داشت. ازآنچه نوجوانان در فضای مجازی‌ می‌نویسند و استوری‌ها و پست‌هایی که می‌گذارند هم‌ می‌شود به دریافت‌هایی رسید. بچه‌های دهه‌های ۸۰ و۹۰ دنیایی متفاوت دارند.یک مسأله این است که آیا این بچه‌ها کتاب‌ می‌خوانند یا خیر؟! من در این نسل‌ها بچه‌های کتابخوان زیادی‌ نمی‌بینم. نوجوانانی در اقوام من هستند که خوره کتابند، ولی نه همه نوجوانان. نوجوانانی که اهل کتابخوانی هستند دوست دارند با نویسنده اثر ارتباط بگیرند؛ گاهی این بچه‌ها در اینستاگرام برای من پیام‌ می‌فرستند و‌ می‌پرسند جلد دوم این کار چه زمانی منتشر‌ می‌شود؟

 

نگاه ناشران به کار تالیفی در حوزه نوجوان چگونه است؟

ناشر‌ می‌خواهد سود‌ش را ببرد. من آثاری در انتشارات قدیانی دارم. آقای قدیانی اگر کار خوب باشد‌، می‌گیرد و به‌موقع چاپ‌ می‌کند و فورا کتاب‌های شما را‌ می‌فرستند و شش ماه بعد اولین چک را‌ می‌فرستد. هر چاپی را اطلاع‌ می‌دهند و پول را بلافاصله واریز‌ می‌کنند. این وضعیت مرتب و منظم‌بودن کار، نشان‌ می‌دهد سیستمی وجود دارد. برخی ناشران این‌طور نیستند. خانم حسینی در انتشارات مهرک هم جوانی است که کاربلد است و انگیزه بالایی دارد.

 

شما نویسنده پرکاری هستید؟ 

نه، من خودم را محدود کرده‌ام. از کار کودک خارج شدم و کلا کار نوجوان تولید‌ می‌کنم، ضمن این‌که بیشتر از نوشتن، می‌خوانم. امروز هم در دانشگاه شهید بهشتی، کارشناسی ارشد ادبیات کودک و نوجوان‌ می‌خوانم. می‌خواهم پشتوانه‌ای علمی و آکادمیک داشته باشم. یک دختر و دو پسر دوقلو هم دارم و باید به آنها رسیدگی کنم. البته همسرم بیش از من به آنها رسیدگی‌ می‌کند.

 

چرا نویسندگان کودک و نوجوان کم هستند؟

نویسندگان کودک و نوجوان کم نیستند، فراوانند. من‌ می‌بینم که تولید در برخی ناشران مثل هوپا و پرتقال و... بسیار بالاست. آقای شاه‌آبادی در این حوزه خیلی خوب کار‌ می‌کند. آقای جعفر توزنده‌جانی در حوزه نوجوان کار‌ می‌کند. نویسندگان این حوزه دو طیف شده‌اند. من معتقدم در هر طیفی که باشید باید جذاب بنویسید. حتی اگر در سمت مخالف ما هم‌ می‌نویسند باید جذابیت اثر وجود داشته باشد که خواننده نوجوان جذب شود.

 

آیا کسی کار‌های شما را قبل از انتشار‌ می‌خواند؟

آقای جاویدی در این رابطه صحبت‌های خوبی دارند. ایشان‌ می‌گویند کتاب را به کسی‌ می‌دهید تا نظر بدهد؛ مثلا این فرد یک نوجوان است. ممکن است این نوجوان چنان برخوردی داشته باشد که شما از کتاب زده شوید. این فرد باید کسی باشد که شما همیشه کتاب‌های‌تان را به او‌ می‌دهید و او‌ می‌تواند با کتاب شما ارتباط برقرارکرده وشما را راهنمایی کند. نباید به یکباره کار را به دیگری داد. باید کسی را انتخاب کرد که نه تاییدکننده باشد و نه به یکباره کار را رد کند. من هیچ‌وقت این کار را نکرده‌ام. نوجوانانی در اطراف من هستند. دختران با شور و حرارت‌ می‌خوانند ولی پسر‌ها آن‌طور نیستند. آخرین کار من را آقای شاه‌آبادی خوانده و تایید کرده و این کار در صف انتشار است.من هم مثل همه نویسنده‌ها در کارم پله‌پله بالا آمده‌ام و‌ می‌دانم ممکن است در کارم ایراداتی داشته باشم. کار همه نویسنده‌ها ایراداتی دارد و اگر بگوییم ایرادی وجود ندارد دچار خودشیفتگی شده‌ایم.

 

آیا قبول ندارید که نوشتن درحوزه بزرگسال باعث دیده‌شدن بیشترکارشما‌ می‌شود و‌می‌تواند شهرت بیشتری به‌دنبال داشته باشد؟

نمی‌توانم؛ من خودم را‌ می‌شناسم. هشت سال است که از حوزه بزرگسال بیرون آمده‌ام. برای نوشتن در این حوزه باید مطالعه داشته باشم. باید بدانم کاری که ارائه‌ می‌دهم، اثری درست و حسابی است. وقتی خودم‌ می‌دانم در حوزه بزرگسال انتظار بالاست،‌ نمی‌خواهم کار ضعیفی تولید کرده باشم. در این حوزه تو را به حساب‌ نمی‌آورند و من از آن حوزه خارج شده‌ام.امروز نویسنده‌های نوجوان را‌ می‌شناسم و کارهای‌شان را‌ می‌خوانم. مدام در باغ کتاب هستم، کتاب‌ می‌خرم و کتاب‌ می‌خوانم. امکان ندارد از این فضا فاصله داشته باشم. تصمیم من این است. نویسنده باید یک بخش را بگیرد و تصمیم داشته باشد که کار خوب ارائه دهد. در هر طیفی باید کاری قابل دفاع تولید کرد.

 

شما کمتر با رسانه‌ها صحبت‌ می‌کنید؛ طوری که به نظر‌ می‌رسد آرامش و سکوت را بیشتر دوست دارید.

من همیشه با رسانه‌ها صحبت کرده‌ام. متاسفانه در این حوزه خبرنگار حرفه‌ای کم داریم. یک نفر درباره کارم با من مصاحبه کرد. از او خواستم مصاحبه را برایم بفرستد و خودم مجبور شدم آن را ویرایش کنم و برایش بفرستم. برای همان مطلب نیز تیتری را انتخاب کرد که وقتی مصاحبه در سایت‌ها منتشر شد، با خودم‌ می‌گفتم این چه تیتری است؟! در یک مصاحبه دیگر عین حرف‌هایم حتی تپق‌هایی که زده بودم را منتشر کرده بودند. این کار‌ها من را ناامید کرده است. خبرنگار این حوزه باید حرفه‌ای باشد.

 

نوجوانان با فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی انس دارند؛ برخی نویسندگان داستان‌های خود را به‌صورت چندقسمتی در فضای مجازی منتشر‌ می‌کنند؛ آیا به فکر چنین کاری نیفتاده‌اید تا از این طریق مخاطبان جدیدی جذب کنید؟

من به فکر جذب مخاطب بیشتر نبودم. تعداد مخاطبان مناسبی دارم و کسانی که دنبال‌کننده کار من هستند‌، کتاب‌هایم را می‌خرند. حتی بچه‌هایی هستند که با من تماس‌ می‌گیرند و‌ می‌پرسند کار جدیدی ننوشته‌اید؟! و من را دنبال‌ می‌کنند چون این آثار با فضای ذهنی آنها جور در‌می‌آید و کار‌ها را دوست دارند.

 

شما آموزش داستان‌نویسی هم دارید. آیا آموزش داستان‌نویسی در حیطه نوجوان با بزرگسال تفاوت زیادی دارد؟

برخی وقت‌ها بچه‌های ما هم این اشتباه را دارند‌؛ می‌گویند من دوره داستان‌نویسی گذرانده‌ام چرا باید دوباره آموزش ببینم؟! من در عین ساکت‌بودن آدم سختی هستم و از طریق همکارم به آنها می‌گویم که باید این دوره را بگذرانید. می‌آیند و آخر ترم به من‌ می‌گویند چه خوب شد که آمدیم. چون تمام کتاب‌هایی را که به آنها معرفی‌ می‌کنم، برای نوجوانان نوشته شده و جالب است این افراد می‌خواهند بر‌ای نوجوانان بنویسند ولی کتاب نوجوان نخوانده‌اند. حتی بعد از من تشکر‌ می‌کنند که آنها را با این فضا آشنا کرده‌ام.ما با چهار طریق‌ می‌توانیم مخاطب درون متن را بشناسیم. یکی زاویه دید و دیگری سبک است. دیگری این است که نویسنده طرفدار کیست و از چه کسی دفاع کرده است؟ از بچه‌ها دفاع کرده یا از بزرگسال؟ و چهارمین مورد شکاف‌های گویاست. «شکاف‌های گویا» نظریه چیمبرز است؛ یعنی کسی که بتواند شکاف‌های متن را پر کند، به آنها جواب بدهد و درک‌شان کند. این خواننده مخاطب درون متن را شناخته و با مخاطب اثر همسن است. عناصر مانند هم است، ولی حتما باید با مثال‌های خودش گفته شود و با کتاب‌های خودش خوانده شود.

 

نمونه شما نشان‌ می‌دهد که نوشتن برای مخاطب نوجوان حتما نیازی ندارد که به سن نوجوانی نزدیک باشیم.

یکی از خوانندگان من گفت فکر‌ می‌کردم شما خیلی جوان هستید ولی وقتی شما را دیدم، فهمیدم چقدر خوب است که با وجود اختلاف سنی زیاد ما را خوب درک کرده‌اید. من از صداقتش لذت بردم.

 

آینده داستان نوجوان را چگونه‌ می‌بیند؟

وقتی‌ می‌بینم همکارانم خیلی خوب کار‌ می‌کنند، لذت‌ می‌برم. به نظر من آینده خیلی خوبی دارد. البته باید ناشران همکاری کنند و در جاهایی حسادت از بین برود. به نظر من آینده خیلی خوب است، چرا باید بد باشد.

 

شما در کتاب مسائل را آن‌قدر پوشیده و محجوب مطرح کرده‌اید که به نظر من اثر برای نوجوانان امروز مناسب است.

درباره داستان، به‌جز داستان حضرت حمزه که با وجود دوست‌داشتن داستان حس کردم نتوانسته‌ام در این اثر به‌خوبی آن را بشناسانم، درباره باقی بخش‌ها، داستان را دوست دارم. من دوست داشتم نوجوان بداند که سرنوشت ما در یک لحظه تعیین‌ می‌شود. باید در نظر بگیرید که اگر در لحظه‌ای همه به شما‌ می‌گویند ترسو، اگر چاقو را ول نکنید‌، می‌تواند باعث شود به اعدام محکوم شوید.یک جا از زبان شخصیت به برادرش‌ می‌شنویم که‌ می‌گوید من اشتباه کردم. من باید چاقو را درون حوض پرت‌ می‌کردم. این برای من مهم بود که نوجوان بفهمد یک لحظه‌ می‌تواند تمام سرنوشت تو را مشخص کند و تمام آدم‌هایی را که در اطراف تو هستند، درگیر‌ می‌کند.

 

در داستان «انتقام» شخصیت‌های شما ما‌به‌ازای واقعی دارند یا خیر؟ با یک هسته واقعی شروع‌ می‌کنید یا کاملا تخیلی است؟

من وقتی در داستان واقعه‌ای می‌آورم، دیگر‌ نمی‌توانم در مورد آن تخیل کنم و به خودم‌ می‌گویم این داستان باید همین‌طور باشد، ولی وقتی آدمی را در خیالم‌ می‌سازم، هر کاری که دلم بخواهد با آن شخصیت‌ می‌کنم. مثلا‌ نمی‌توانم در مورد خودم چیزی بنویسم، چون‌ نمی‌توانم خودم را در متن تغییر بدهم.زمانی در یک داستان به‌دنبال پردازش شخصیت یک جوان عرب بودم، به‌طور اتفاقی یک نفر را دیدم و از او عکس گرفتم و با این‌که او را‌ نمی‌شناختم، گفتم این آدم شخصیت داستان من است. ابتدا داستان در ذهن من بود. همیشه خودم انتهای داستانم را‌ می‌دانم و هیچ‌وقت انتهایش را‌ نمی‌سازم. در داستان‌نویسی یکی از چیزهایی که یاد‌ می‌گیریم، این است که باید زمینه و موقعیت‌مان را بدانیم. آقای عموزاده خلیلی که نویسنده فوق‌العاده‌ای هستند و من ایشان را خیلی قبول دارم، بر این نکته تاکید زیادی دارند. ایشان‌ می‌گویند همیشه باید بدانید اتفاق در کجای جهان‌ می‌افتد؛ روی زمین؟ در کدام کشور و کدام شهر و کجا اتفاق‌ می‌افتد؟

 

طراحی جلد برای شما چقدر مهم است؟

برای من بسیار مهم است ولی حتی انتشارات قدیانی هم از من نپرسید که آیا با این طراحی جلد موافق هستید یا نه؟! البته هر کسی کتاب را دید، طرح جلد را پسندید، ولی خود من نپسندیدم.

n00329171-s

کمی درباره داستان انتقام

انتقام یک کار سفارشی است

 

آیا‌ می‌توانیم بگوییم انتقام کاری سفارشی است؟

دقیقا یک کار سفارشی است اما خیلی دلم‌ می‌خواست درباره این کتاب حرف بزنم، چون فکر‌ می‌کنم در مورد‌ش کم‌کاری شده است.

 

شما از پذیرفتن کار سفارشی و سفارشی‌نوشتن فرار‌ نمی‌کنید؟

برای من این‌طوراست که‌ می‌گویم دیگر کار سفارشی قبول‌ نمی‌کنم و سفارشی‌ نمی‌نویسم، ولی بعد از این‌که تماس‌ می‌گیرند‌، می‌گویم بله بفرستید. در نگاه من، کار سفارشی خوب نیست. در همین کار من نتوانستم حضرت حمزه را خوب بشناسم. شاید اگر جداگانه‌ می‌نوشتم، کار بهتری از آب در‌می‌آمد. یک نفر ازمن پرسید شما را وادارکرده‌اند این تکه را بچسبانید؟ گفتم نه، من را وادار نکرده‌اند ولی چاره‌ای جز این نداشتم. کار سفارشی پول خوبی دارد، ولی این موارد هم وجود دارد.پیشنهاد دو کار سفارشی با پول خوب داشتم، ولی قبول نکردم، چون درباره موضوع هیچ اطلاعاتی ندارم. مثلا در مورد سوریه من شناختی از زندگی آنها ندارم. فرهنگ آنها را نمی‌شناسم. از من‌ می‌خواستند بنویسم ولی رد کردم.

 

آیا این اطلاعات را‌ نمی‌شود با تحقیق و پژوهش استخراج کرد؟

وقتی در ایران زندگی‌ می‌کنید، شاید نتوانید در سیستان و بلوچستان هم تحقیق کنید و از آنجا اطلاعات بگیرید.

 

نوجوانی که روی کتاب انتقام نشسته چقدر به نوجوان کتاب شما نزدیک است؟

به نظر من این نوجوان کمی کم‌سن و سال است، ولی سلمان در ذهن من بزرگ‌تر بود.

 

چرا فقط برای نوجوانان‌؟

زمانی برای بزرگسال هم‌ می‌نوشتم. اولین کار من کار کودک بود و بعد کار نوجوان را دنبال کردم. به‌صورت حسی تصمیم گرفتم درباره عاشورا بنویسم و سه کار عاشورایی من درسال۱۳۸۰چاپ شد. بعد از آن دوره با راضیه تجار (نویسنده) آشنا شدم. ایشان به من اعتمادبه‌نفس دادند. من در آن زمان برای بزرگسالان‌ می‌نوشتم و برای شهدا و شخصیت‌ها، زندگینامه‌نویسی می‌کردم.با فاصله‌ای در سال ۱۳۹۴ کار «رویای بعدازظهر» را دررده نوجوان و برای انقلاب نوشتم. این کار در دور هشتم جشنواره انقلاب جایزه رتبه سوم را گرفت. وقتی این جایزه را گرفتم، تاثیر خوبی در من گذاشت و احساس کردم شاید من نوجوان‌نویسم؟! با این‌که من در رده بزرگسال هم یکی دو بار جایزه برده بودم اما کار من به چشم‌ نمی‌آمد و این بار احساس کردم اثرم به چشم آمده و به سمت‌وسوی کار نوجوان رفتم. در آن دوره احساس کردم چقدر از خواندن کتاب‌های نوجوانان لذت‌ می‌برم. تازه فهمیده بودم نوجوان درونم بزرگ نشده است. من نوشتن برای بزرگسالان را بیشتر در کار‌های کلاسیک دوست دارم؛ از خواندن آثاری مثل «جنگ و صلح» لذت‌ می‌برم ولی کارهای امروزی در رده بزرگسال مورد علاقه من نیست و فکر‌ می‌کنم بیش از این‌که به داستان بپردازند، به فرم اهمیت‌ می‌دهند. مواردی در داستان گفته‌ نمی‌شود که شما باید بتوانید آن مفاهیم را دریافت و درک کنید. به قول «آیدان چیمبرز» در نظریه شکاف‌های گویا؛ «اگرنوجوان بتواند نقاط سفید یا نقطه‌چین راپرکرده وآن مفاهیم را درک کند، آن اثر برای او مناسب است.» برخی از کار‌های ما برای نوجوان نوشته‌ می‌شود ولی متاسفانه نوجوان علاقه‌ای به آنها ندارد و‌ نمی‌تواند با آنها ارتباط بگیرد.