گروه ادبیات خبرگزاری هنر ایران - کتاب «مردی که همه چیز را می‌دانست» نخستین رمان تاریخی با نگاهی به مستندات مکتوب، درباره امام محمدباقر (ع) است که به زندگی خانوادگی و اجتماعی امام و حوادث موجود زمانه ایشان اشاره دارد؛ دورانی که غاصبان، حکومت اهل‌بیت را دزدیده‌اند، و رهبران فرقه‌های به ظاهر اسلامی که همگی برگرفته از کفر بودند، با سِحر و حیله‌های مختلف مردم را فریب می‌دادند.

مریم بصیری در اثر جدید خود در ۱۰ فصل با زاویه دید دانای کل غیر محدود روایت‌هایی را در قالب شخصیت‌های مختلف در یک دوره زمانی دو ساله در دهه ۱۱۰ هجری که امام محمد باقر (ع) بیشتر درگیر غلوکنندگان در دین و مذاهب مختلف بودند، بیان می‌کند.

به بهانه انتشار این رمان توسط انتشارات به نشر (آستان قدس رضوی) و سالروز وفات امام محمد باقر (ع) با نویسنده این کتاب به گفت‌وگو پرداخته‌ایم.

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید:

 

* خانم بصیری ایده نگارش رمان‌های دینی و تاریخی چگونه شکل می‌گیرند؟ ایده رمان‌تان را چطور پیدا کردید؟

کتاب‌های تاریخ اسلام و منابع روایی دینی پر از انواع ایده‌ها و سوژه‌ها هستند که هریک به تنهایی و یا با همدیگر می‌توانند سوژه رمان باشند. با کمی تلاش می‌شود از هر ایده به ظاهر ساده و بی‌اهمیت، داستان جذابی نوشت. برخی ایده‌ها و انگاره‌ها، جنینی هستند. با نوشتن انگاره جنینی، گویا هسته یک میوه را در خاک ذهن دفن می‌کنیم تا رشد یابد. بعد از آن داستان شروع به حرکت کرده و کم‌کم منبسط می‌شود. شخصیت می‌تواند یک انگاره باشد. کنش انسان باعث شکل‌گیری هسته داستان می‌شود؛ پس می‌تواند یک انگاره باشد. حادثه، موقعیت، مکان، و… انگاره‌های دیگری هستند؛ چون هر کنش انسانی در یک مکان خاص به وقوع می‌پیوندد.

اکثر کتب دینی و تاریخی منبع ایده و اندیشه‌های ناب هستند و می‌توان با کمی دقت و خلاقیت، محتوای آن‌ها را در ظرف رمان ساخته و پرداخته کرد. دین از مضامین و روش‌های هنری برای طرح مفاهیم خود استفاده کرده و قرآن کریم خود یک معجزه در این زمینه است. اعجاز لفظی قرآن به مقوله زیبایی مربوط می‌شود و اعجاز معنوی آن به مقوله علمی و طرح مفاهیم و معرفت. قران کریم با وجود دست‌مایه‌ها و درون‌مایه‌های نمایشی بسیاری که در خود نهفته دارد، می‌تواند منبع بسیار خوبی برای نوشتن رمان، اقتباس و انتقال مفاهیم معنوی به مخاطب باشد.

روایات و قصص قرآنی، احادیث و روایات اسلامی، رویدادهای تاریخی، افسانه‌های عامیانه، شعر، اساطیر فرهنگی، قصه‌های فولکولوریک، دیوان اشعار، حکایات تاریخی، فرهنگ عامه و باورهای مردمی و… همه از منابع اقتباس است. به شرطی که علاوه بر رعایت ساختار درام، از منظر ادبی و هنری به آن‌ها پرداخته شود و از حس زیبایی‌شناختی دینی‌شان که از اصول خلقت الهی و زندگی انسانی است، بهره گرفته شود. قصه‌های دینی اسطوره فراتر از باور و عقل بشر هستند و به تمامی از دنیای تخیل وام گرفته شده‌اند. اگر قرار باشد اسطوره‌ها به رمان بدل شود، ابتدا باید زیرساخت‌های آن اساطیر را یافت و سپس با تکیه بر آن‌ها، باورهای دینی را مبنای رمان قرار داد. در اقتباس از سوژه‌هایی که به قهرمانان ملی و دینی ربط دارند، بهره‌مندی از ساختاری اسطوره‌ای و حضور مرشد، رهبر یا راهنما در رمان، جالب و جذاب است. کهن‌الگوی مرشد برای بیدارکردن وجدان قهرمان و برانگیختن او در مبارزه با دشمن و یا پیروز شدن بر بیم است؛ هم‌چنان که وجه تعلیم و تربیت، کارکرد کلیدی دیگر مرشد و پیر است؛ تعلیمی که سبب آمادگی قهرمان برای رویارویی با ناشناخته‌های جهان می‌شود. این قهرمان‌ها می‌توانند نمادی از همان اهل‌بیت برای مخاطب امروزی باشند.

مخاطب در حین مطالعه رمان، تحت تأثیر تخیلاتش قرار می‌گیرد و حس و حال رمان را درک می‌کند و خودش را در جای قهرمان می‌گذارد. جذابیت رمان و هم‌ذات‌پنداری مخاطب با قهرمان، عامل جادویی ارتباط او با اثر است. باورپذیری با جانشینی اعتقادات و هم‌چنین تغییر تفکر مخاطب همراه است. کار خواننده تنها مشاهده و شهود نیست، بلکه مشارکت و حضور هم هست.

در خلق هر اثر دینی و بازنمایی آن باید دو نکته را مدنظر داشت. ابتدا اینکه اغلب مخاطب‌ها در هر سن و جایگاهی از شنیدن پند و دریافت مستقیم امور دینی گریزان هستند و دوم اینکه باید دین را با زبانی داستانی و دراماتیک برای مخاطب نشان داد تا تمامی افراد با هرگونه روان‌شناسی رفتاری و دیداری بتوانند آن را درک کنند. حال اگر باز مخاطب جذب اثر نشد؛ آن وقت باید نویسنده به خود و یا نحوه پرداخت اثرش شک کند. چراکه او توان آن را دارد با خلق آثار معنوی و شمایل‌های مذهبی، مخاطب را به درک تجلی ارزش‌های معنوی، و به نظاره زندگی ناسوتی خود دعوت کند.

رمان می‌تواند پس از بهره‌گیری از عناصر داستان و درام، علاوه بر تزکیه باطن مخاطب و توجه به فناپذیری دنیا و توجه به آخرت، جنبه استعلایی نیز داشته باشد. داستان باید بتواند زندگی مخاطب را دچار دگرگونی کرده و او را به شناخت خداوند برساند. خواننده عام شاید نخست از خواندن رمانی که مفاهیم معنوی را مدنظر دارد، پرهیز کند؛ اما در ادامه ممکن است با احتیاط نزدیک شود و پس از برقراری ارتباط، رابطه خوبی با آن برقرار کند.

ایده رمان من هم از دل تاریخ بیرون آمد و در بستر همین تحقیقات رشد کرد. همیشه پیش خودم فکر می‌کردم امام باقر علیه‌السلام عالم و شکافنده علوم بودند؛ پس چرا من و احتمالاً دیگران، اطلاعات کمی از این امام داریم. دانش بسیار ایشان و دسته‌بندی علوم، از منظر امام جذاب است. هرچند تمامی این علوم در زمان ایشان تدریس نمی‌شد و خارج از درک مردم بود.

وقتی تحقیق را شروع کردم دیدم چقدر امام محمدباقر (ع) در تاریخ مظلوم واقع شده است. در دوران امامت ایشان و حتی قبل از آن، فرقه‌های به ظاهر اسلامی که همگی برگرفته از کفر بودند، در بلاد اسلامی مردم را مرید خود می‌کردند؛ تا حدی که حتی حکومت وقت که امام را در تنگنا قرار می‌داد؛ چون ایشان، دشمن غُلات بودند. در زمانی که اسلام ۷۳ فرقه شده بود، تفکرات و ادعاهای عجیبی از سوی فرقه‌های بسیاری مطرح می‌شد. با اینکه امام در مدینه حاضر بود؛ این فرقه‌ها در مدینه و کوفه فعال بودند و رهبر آنان، خود را امام، پیغمبر و حتی خالق جهان می‌دانستند. مغیره یکی از این غُلات بود که با زن یهودی جادوگری در ارتباط بود که به وی جادوگری یاد می‌داد. مغیره با علم تنجیم و شعبده، مردم را فریب می‌داد و ادعای نبوت و معجزه می‌کرد. او در پی گسترش فرقه مغیریه در میان انواع فرقه‌ها بود. از طرفی زنی به نام هند که رهبر تمام غُلات کوفه بود، در آن اوضاع آشوب سربلند کرد. تمام این افراد با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران امامت امام محمدباقر و امام صادق (ع) سعی داشتند خود را برتر از این دو امام نشان دهند و مردم را مرید خویش کنند.

هنگام نوشتن رمان کتاب‌های زیادی مطالعه کردم؛ اما فقط در یکی از آن‌ها در حد دو سطر از هند یاد شده بود. تفکر همین زن، حادثه محرک رمان من شد و گشایش کار با اوست. وی فعالیت‌های پراکنده غالیان را سر و سامان می‌دهد و مشغول جاسوسی از امام در مدینه می‌شود.

1038677187777411381022183922312720025112

* تفاوت اثرتان در مقایسه با دیگر کتاب‌هایی که در مورد زندگی امام محمد باقر (ع) نوشته شده چیست؟

شاید در ابتدا به هرکسی بگویی یک کتاب تاریخی یا داستانی درباره یکی از امامان بخواند، بگوید همه‌چیز را می‌داند و چرا باید کتاب جدیدی بخواند؟ اما در واقع فقط محققان، آن هم محققی که مطالعات تخصصی در مورد همان امام دارد، با وجود اسناد موجود ترجمه شده و نشده، آن امام را بهتر از بقیه می‌شناسد. همه ما بسته به همان اطلاعات سطحی و ناقص خود، گمان می‌کنیم که معصومین را به خوبی می‌شناسیم، در حالی که اصلاً چنین نیست و هیچ اطلاعی از جنبه‌های مختلف زندگی امامان نداریم. اطلاعات ما در مورد معصومین سطحی و یا در حد همان حرف‌های کتاب‌های درسی و یا مباحث دینی و رسانه‌ای است. کم‌تر کسی از عامه مردم به مطالعه عمیق و هدف‌دار تاریخ دین توجه دارد.

بنابراین جا دارد در مورد زندگی هر کدام از معصومین و اطرافیانشان در چهار مقطع خردسال، کودک، نوجوان و بزرگسال، مجموعه‌داستان و رمان بنویسیم. سپس با استناد به این آثار و یا اقتباس از آن‌ها، نمایشنامه و فیلمنامه هم نوشته شود و با ساخت آن‌ها، از جنبه‌های نمایشی و بصری نیز بیشتر با زیست امامان، امید به رستاخیز و تحقق وعده‌های خداوندی و غیره آشنا شد.

نوشتن چند رمان نوجوان یا بزرگسال در مورد معصومین هیچ منافاتی با هم ندارند؛ البته به شرطی که همه نویسندگان براساس منابع درست رمان بنویسند و هر کتاب از لحاظ مستندات با دیگری متفاوت نباشد. در واقع بر اساس اسناد قطعی، هر کتاب جدیدی با توجه به واقعیات موجود از زاویه دید نویسنده و منظر او به معصوم می‌پردازد.

رمان از آن جایی که چندجانبه است و به تمامی وجوه شخصیت معصوم می‌پردازد بنابراین هر جنبه‌ای درباره خانواده، جامعه، ایمان، علم و ادب، فعالیت سیاسی و نظامی، کار و معیشت معصوم که مدنظر باشد، برای مخاطب تازگی دارد. «مردی که همه‌چیز می‌دانست» درباره زندگی امام، خانواده، دوستان و دشمنان ایشان و اوضاع سیاسی اجتماعی آن دوران است. پس از مطالعه زندگی امام تصمیم گرفتم درباره دورانی که ایشان بیشتر درگیر غُلات و غلوکنندگان در دین و مذاهب بودند، رمان بنویسم. در حال حاضر رمان ۴۵۰ صفحه است. با وجود اینکه اطلاعات زیادی موجود نبود؛ اما اگر می‌خواستم اکثر همان روایات و احادیث موجود را با پرداخت داستانی در کارم بیاورم، کار حداقل دو سه برابر حجم فعلی می‌شد.

این رمان در ابتدا قرار بود به خاطر ارادت بنده به چهارده معصوم، چهارده فصل باشد و شامل محدوده زمانی چهار سال زندگی و مبارزات امام؛ اما در عمل که وارد کار شدم، دیدم اثر خیلی طولانی می‌شود. ابتدا دو فصل و بعد دو فصل دیگر را حذف کردم و کلی مطالب و حوادث را خلاصه کردم و از توصیفات کم‌تری استفاده کردم؛ اما کار نهایی در ده فصل، از لحاظ تعداد کلمات و صفحات، باز هم دوبرابر و نیم خواست ناشر شد.

این اثر اولین رمان درباره این امام معصوم است. پیش از این چند مجموعه‌داستان کودک و نوجوان درباره امام باقر (ع) نوشته شده است که در واقع برگرفته از روایات کوتاه و پراکنده تاریخی بوده و این حجم ماجرا، شخصیت، پرداخت داستانی و… در آن‌ها نبوده است. وقتی قرار باشد تمام وقایع پراکنده تاریخ درباره یک نفر به هم ربط پیدا کند و هیچ چیزی برای پر کردن حفره‌های داستانی بین این وقایع، موجود نباشد؛ کار نویسنده بسیار بسیار سخت می‌شود و من این سختی را به جان خریدم و با زحمت پشت سر گذاشتم. به خاطر اینکه نمی‌خواستم و اصولاً اجازه نداریم، در زندگی امام کشمکش و حادثه‌های تخیلی ایجاد کنم. لذا نتیجه کار آنی نشد که واقعاً تمام توان من و همه آن چیزی باشد که باید باشد. اما از لحاظ تاریخی و مستندات کار بدون ایراد است.

* در نگارش کتاب با چه سختی‌ها و موانعی مواجه بودید؟

سختی‌های بسیار نوشتن رمان تاریخ دین ممکن است هر نویسنده‌ای را فراری بدهد. اول اینکه همه نویسنده‌ها به تاریخ و رمان تاریخی علاقه ندارند. دوم اینکه تمامی نویسنده‌ها حوصله انجام تحقیق را ندارند. سوم اینکه اگر هم حوصله و علاقه داشته باشند؛ با کمبود منابع مواجه هستند. جدای از این، همه منابع درست نیستند و باید اطلاعات کافی دینی و تاریخی داشته باشند تا بتوانند منبع‌شناسی کنند و یا از فرد متخصصی کمک بگیرند. چهارم اینکه… تمام این اسباب هم که فراهم شود؛ مشکل اصلی این است که ورود به زندگی معصومین باید در عین مستند و واقعی‌بودن با تخیل و تکنیک‌های داستانی همراه باشد تا از حالت روایت صرف تاریخی بیرون بیاید و اسمش رمان شود و این بخش سخت‌ترین مرحله است.

برای نوشتن رمان تاریخی اولین نکته اطلاع دقیق نویسنده از تاریخ و جغرافیاست. تا ویژگی دوره و دیار وقوع داستان مشخص نباشد، مخاطب مکان و زمان درست وقوع وقایع را درک نخواهد کرد. امکان ندارد کسی بخواهد رمان واقع‌گرا بنویسد و مثلاً کاری به آب‌وهوا، پوشش گیاهی، حیوانات، کوه‌های مکه و… نداشته باشد. ذکر این جزئیات علاوه بر اینکه موجب فضاسازی و باورپذیری داستان خواهد شد، در امر گره‌افکنی و گره‌گشایی هم به کار نویسنده خواهد آمد. به فرض با علم به اینکه شهر مکه در بستر کوهستان بنا شده و با بارش باران، سریع سیلاب به راه می‌افتد و آب در زمین فرو نمی‌رود، می‌تواند یک گره داستانی باشد و یا به شکلی، بهانه گره‌گشایی یک گره‌افکنی.

مسلم است برای نوشتن هر رمان تاریخی، به تحقیقات فراوان در مورد شخصیت‌ها، وقایع، اوضاع مذهبی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، جغرافیایی و… از دوران مذکور در شهرهای مکان وقوع ماجرا و… احتیاج است. باید در مورد آداب و رسوم مردم منطقه، معماری، تمام جزئیات بافت شهری و روستایی، ابنیه، امکنه، البسه، اغذیه، مشاغل، آب‌وهوا، گیاهان، حیوانات، و… تحقیقات کاملی صورت گیرد تا رمان واقعی و باورپذیر باشد. این کار بسیار سخت و وقت‌گیر است. گاه برای پیدا کردن اسم یک فرد، فرزندانش و یا اسم یک منطقه و… کلی تحقیق می‌کردم. در حالی‌که از نظر مخاطب فقط یک کلمه است و شاید فکر کند، آن اسم تخیلی است.

مدت زمان تحقیق، نگارش و ویرایش این رمان دوسال کار فشرده بود. هم‌زمان تحقیق می‌کردم و یک فصل جدید می‌نوشتم و فصل قبلی را ویرایش می‌کردم. بیش از هفتاد عنوان کتاب خواندم و بیشتر از آن‌ها، به دویست پایان‌نامه و مقاله معتبر از سایت‌های فقهی و شیعی و فصلنامه‌های تخصصی تاریخ اسلام رجوع کردم. با مشاوران، کارشناسان تاریخی و دینی در ارتباط بودم تا از صحت تحقیقاتم مطمئن شوم. البته باید متذکر بشوم این طور نبود که تمامی این کتب و مقالات پر از اطلاعات جدید مرتبط به کار من باشند. متأسفانه کتب تاریخی همه شبیه به هم هستند و گویا فقط نویسنده، مترجم و ناشر آن‌ها با هم فرق دارند. چون اطلاعات تاریخی و اسناد مورخین در همین حد بوده است. از نظر من رمان‌نویس که به دنبال نکته خاصی می‌گردم؛ شاید هر کتاب فرقش با کتاب دیگر گاه در حد یک جمله جدید باشد و یا یک حدیث که در آن کتاب، کامل‌تر نوشته شده است.

اطلاع داشتن از تمامی منابع موجود یک طرف و شناخت منابع دست‌اول و موثق و تأیید صحت آن‌ها از طرف دیگر، برای نویسنده مهم است. برخی نویسندگان در پایان رمان خود صدها منبع را ذکر می‌کنند؛ اما امکان دارد بیش از نیمی از آن‌ها، منابع دست‌دوم باشند یا صحت تاریخی‌شان مورد تأیید نباشد. خوش‌باوری است که گمان کنیم تمامی منابع منتشر شده موجود با توجه به روایات متعدد تاریخی از یک واقعه و همچنین کتاب‌سازی برخی از نویسندگان و پژوهشگران نامعتبر، برای رمان‌نویس قابل استناد باشد. سندهای مختلف و عدم توافق بر سر صحت یک روایت، نداشتن اطلاعات کافی از زندگی امام و خانواده‌اش، اجازه‌نداشتن برای نوشتن هر دیالوگ و حادثه غیرواقعی و… کار را مشکل‌تر هم می‌کند که از حوصله اغلب نویسندگان خارج است.

وقتی می‌خواهیم درباره یکی از امامان رمان بنویسیم. هم مجبوریم تمام ویژگی‌های رمان را رعایت کنیم و هم دست‌مان باز نیست تا برای خودمان تخیل کنیم و هرچه خواستیم بحران و تعلیق اضافه کنیم. تاریخ آن‌قدرها هم بی‌عیب و نقص و بر پایه درام و تراژدی نگاشته نشده است، تا بتواند مخاطب را سرگرم کند. لذا درام به کمک روایت تاریخ می‌آید تا آن را جذاب‌تر تعریف کند. یک مخاطب خاص می‌داند که با توهم واقعیت در حال پذیرش عملی واقعی است و مثلاً شخصیتی که شاهد آن است، واقعی نیست؛ اما با توهم واقعیت، با آن شخص هم‌ذات‌پنداری می‌کند. اما اضافه کردن شخصیت‌های تخیلی و ماجرای خیالی بسیار هم موجب می‌شود مخاطب عام دچار توهم شود و گمان کند؛ کل رمان، واقعی است و همه شخصیت‌ها وجود خارجی دارند.

متأسفانه در باره برخی از معصومین یک رمان معتبر و قوی هم وجود ندارد. حتی در مورد پنج تن آل‌عبا هم نمی‌توانیم مدعی انتشار رمان‌هایی با کمیت و کیفیت خوب باشیم. جدای از داستان کودک و داستان کوتاه‌های منتشر شده که همه آن‌ها هم قابل قبول نیستند؛ کارهای رمان درباره معصومین بسیار اندک است. اینکه در مورد یک معصوم فقط یک رمان و یا چند داستان کوتاه داشته باشیم، خیلی بد است. از لحاظ دینی و تاریخی باید اطلاعات مخاطبان را در مورد معصومین افزایش دهیم. کودک و نوجوان نباید فقط با یکسری اطلاعات کلیشه‌ای در مورد معصومین آشنا باشند و اگر از آن‌ها بخواهیم دو سطر درباره یک امام توضیح بدهند، فقط دو جمله تکراری بلد باشند که برای همه امامان به کار ببرند.

n00329184-s

* اثر شما درباره زندگی و زمانه امام باقر (ع) است. در این اثر با مقطعی از دوران زندگی امام روبه‌رو هستیم. از دوران کودکی حضرت شروع کرده و تا لحظه شهادت ایشان را روایت می‌کنید. آیا به این دلیل که مخاطب با یک اثر کامل از زندگی امام باقر (ع) روبه‌رو شود؟

قرار نبود زندگینامه حضرت را بنویسیم که از زمان تولد تا شهادت ایشان باشد. نویسنده رمان باید ببیند کدام بخش از زندگی قهرمان اثرش، بار دراماتیکی بیشتری دارد و روی آن بخش تمرکز بیشتری داشته باشد. ماجرای «مردی که همه‌چیز می‌دانست» در یک دوره زمانی دو ساله در اوایل دهه ۱۱۰ هجری است. دورانی که حضرت بیشتر درگیر غُلات بودند. این رمان تاریخی با نگاهی به مستندات مکتوب، به زندگی خانوادگی و اجتماعی امام و حوادث موجود در آن دوران اشاره دارد. دورانی که رهبران فرقه‌های به ظاهر اسلامی که همگی برگرفته از کفر بودند، با حیله‌های مختلف مردم را مرید خود می‌کردند.

رمان یعنی داستان‌پردازی. پس داستان اهمیت دارد؛ اما این داستان باید بر اساس مستندات تاریخی و در بستر تاریخ روایت شود. رمان‌نویسی که دست به خلق داستان تاریخی برای اهل‌بیت می‌زند باید بداند قرار است کدامیک از یاران و یا دشمنان و خانواده امام را در کارش بیاورد. تحقیقات در مورد آن آدم‌ها باید دقیق باشد. وقتی تحقیقات لازم انجام و بستر تاریخی کار آماده شد بسته به موضوع داستانش، برای شخصیت امام و دیگر شخصیت‌های واقعی، به میزان حضور آن‌ها در رمان، براساس واقعیت‌های موجود طراحی موقعیت داشته باشد. سپس شخصیت‌های تخیلی را وارد کرده و با رعایت همان ویژگی‌های آن عصر، پیرنگش را کامل و داستان‌پردازی کند. در این شکل هم داستان گفته شده و هم تاریخ. هرچند بالاخره دست‌وبال نویسنده هم‌چنان بسته است و نمی‌تواند هر طور که دلش می‌خواهد شخصیت‌پردازی کند و سیر حوادث را برخلاف تاریخ پیش ببرد. با این اوضاع مشخص است که نمی‌شود یک رمان خطی از تمام زندگی حضرت نوشت و جنبه‌های رمان را هم در نظر داشت. متأسفانه برخی یکی از این دو مورد را به دیگری ارجحیت داده و کارشان یا کاملاً داستان است و تاریخ به فراموشی سپرده شده؛ و یا برعکس همه رمان‌شان بازنویسی تاریخ است و چون روایتی مستند، رنگ‌وبوی داستانی ندارد.

* چند درصد از شخصیت‌های رمان شما واقعی و چند درصد غیرواقعی هستند؟ راستی یک سوال! چطور می‌شود شخصیتی خیالی را وارد رمانی واقعی کرد؟

برای نوشتن رمانی در باره معصوم، راحت‌ترین کار این است که رمانی در عصر حاضر با نشانه‌هایی از زندگی معصوم نوشته شود. در مرحله بعد کار سخت‌تر آن است که رمانی تاریخی با یک داستان تخیلی طراحی کرد و به‌واسطه شخصیت‌های خیالی و یا اشخاصی که فقط نامی از آن‌ها در تاریخ برده شده و محدودیتی در پرداخت خیالی آن‌ها نیست، معصوم را هم تا حدی نشان داد. اما کار بهتر و صدالبته مشکل‌تر این است که شخصیت معصوم نقش پررنگ‌تری داشته باشد و مخاطب از نزدیک شاهد کنش و واکنش و عکس‌العمل معصوم در کشمکش‌های مختلف باشد.

باید دید تخیل قرار است کجا و چگونه نشان داده شود. همان‌طور که گفته شد تخیل زیاد می‌تواند به ایجاد برخی توهمات در ذهن مخاطب دامن بزند. باید ارتباط و میزان بین عقلانیت و احساسات در رمان معصومین مشخص شود تا خواننده از هیچیک غافل نماند. باید حواس‌مان باشد چطور تاریخ را با داستان و شخصیت‌های خیالی آمیخته کنیم. کار نویسنده، آفریدن فضایی است که در آن، متون اصلی رویداد مزبور در شبکه‌ای از رویدادهای فرضی که نویسنده بر اساس اطلاعات تاریخی و حدسیاتش آن را خلق کرده، باشد. به فرض شخصیتی که درگیر ماجرای اصلی داستانی شدن یک حدیث است، می‌تواند در زندگی شخصی خود داستانی فرعی داشته باشد که باعث خلق درام شود؛ و هرگز نمی‌توان بر رمان خرده گرفت که چنین وقایعی در تاریخ وجود نداشته است. تخیل لازمه درام است؛ اما به شرط آن‌که پای خود را از محدوده دین فراتر نگذارد. نمی‌توان به بهانه دراماتیک کردن و جذابیت اثری، آموزه‌های دینی، اخلاقی و فقهی را جابه‌جا کرد و از مسیر تاریخ حقیقی خارج شد؛ زیرا کم‌ترین بی‌دقتی باعث ایجاد شبهه در ذهن مخاطب می‌شود و روی اعتقادات او تأثیر می‌گذارد.

در داستان‌های واقع‌گرا نویسنده به مدد خلاقیتش، عناصری را که از واقعیت گرفته است بازسازی کرده و مضامینی نو به آن می‌بخشد. در چنین صورتی است که ایماژهای هنری ایجاد می‌شوند که واقعیت‌های جدیدی هستند و به وسیله تخیل نویسنده شکل گرفته‌اند. حقیقت‌مانندی در داستان تخیلی کمی با داستان واقع‌گرا متفاوت است. تخیل، انعکاس تجارب نویسنده است که بر اساس ایماژها یا همان تصاویر ذهنی به وجود می‌آید که بر اساس فعالیت ذهن خلاق اوست. بدون اینکه تاریخ را تحریف کرد و یا شخصیتی اصلی خلق کرد که در تاریخ نبوده؛ می‌توان داستان‌های فرعی و یا شخصیت‌های فرعی تخیلی فرض کرد تا به اصل ماجرای دین خدشه‌ای واقع نشود. از طرف دیگر همان‌طور که گفته شد می‌توان ماجرایی کاملاً تخیلی داشت و داستان اصلی تاریخ مقدس دین، در حاشیه باشد.

در رمان من هم تمام شخصیت‌های تاریخی از معصومین، خانواده ایشان و یاران و دشمنان حضرت واقعی هستند. اما شخصیت‌های فرعی تخیلی هستند. هرچند رنگ و بوی تاریخی دارند. مثلاً اشاره شده که یکی از افرادی که در جلسه درس امام بود فلان سوال را پرسید و یا فلان شخصی در بازار، حرفی زد. کنیزی درخواستی داشت و… مسلم است از آن افراد اسمی در میان نیست و کسی از پیشینه آن‌ها مطلع نیست. در تاریخ فقط در حد دو سه جمله روایت شده اشت. من برای این افراد شخصیت‌پردازی داشتم و با تخیل خودم با توجه به اوضاع آن زمان آن‌ها را تبدیل به شخصیت فرعی فعال کردم و برایشان داستان‌های فرعی ایجاد کردم که در نهایت منجر به بیان آن حرف و عمل در حضور امام بشود.

شخصیت‌هایی که در این رمان نام دارند و معرفی می‌شوند، بیش از صد نفر هستند. خیلی سعی کردم از تعداد اشخاص کم کنم؛ اما اقتضای رمان و گردآمدن دوستان و دشمنان بسیار امام، موجب می‌شد حداقل با این تعداد آدم روبه‎رو باشیم. در واقع طرح رمان کاملاً برگرفته از حضور شخصیت‌های واقعی و وقایع موجود است؛ نه اینکه طرحی خیالی از شخصیت‌های خیالی بنویسم.

* در کتاب شاهد سخنرانی امام باقر (ع) با مردم اهل مدینه و مکه هستیم. آیا این سوال و جواب‌ها ساخته ذهن شما بود یا در مستندات دینی و تاریخی ثبت شده بودند؟

هیچ نویسنده‌ای به خود اجازه نمی‌دهد در دهان معصومین کلامی خیالی بگذارد، جز در برخی موارد معمول زندگی روزمره. محتوای همه مطالب روایت شده از امام واقعی هستند؛ فقط به ضرورت نثر و زبان رمان، جمله‌بندی آن‌ها تغییر کرده است. شیوه تدریس امام در آن دوران بیشتر مبتنی بر پرسش و پاسخ بود و با شیوه‌های آموزش امروزی فرق داشت. تمامی دیالوگ‌ها در واقع مباحث ارائه‌شده توسط امام در کلاس‌های درس ایشان است.

برای نگارش رمان تمام احادیث مربوط به امام محمد باقر علیه‌السلام و پدر و پسر گرامی‌شان را جمع‌آوری کردم و آن‌هایی را که به داستانم مرتبط بود و یا می‌توانست ایده‌ای بدهد تا براساس آن حادثه و کشمکشی خلق کنم، به صورت منولوگ و دیالوگ، بازنویسی و برایشان خرده‌داستانی طراحی کردم. برای معرفی امام و تقابل ایشان با یاران و دشمنان‌شان و هم‌چنین ذکر وقایع موجود، چاره‌ای جز استفاده از این راه نبود. تا جایی هم که به مشکلی برخورد نشود، برخی از روایت‌های کم‌تر شنیده شده از زبان امام سجاد و یا امام صادق (علیه‌السلام) را، با رعایت جوانب امر به وقایع دوران امام باقر علیه‌السلام مرتبط کردم. البته با این اجازه از بزرگان دین که می‌گویند سخن یک معصوم از پدرش به او رسیده و از او به پسرش منتقل شده است. پس امکان دارد امام باقر علیه‌السلام هم همان حدیثی را نقل کند که پدر بزرگوار و یا پسر گرامی‌شان نقل کرده‌اند.

کارشناسان تاریخی معتقد هستند نوشتن دیالوگ از زبان معصومین در حد امور معمولی زندگی عادی اشکال ندارد؛ اما در دیگر امور نمی‌توان حرف در دهان معصومین گذاشت که در حکم همان دروغ بستن به آنان است؛ چون هیچ سندی برای انجام و یا گفتن آن کلام از معصوم نداریم. لذا مهم‌ترین منبع برای دیالوگ‌نویسی همان احادیث هستند. اما باید علم و مهارت آن را پیدا کرد که چطور حدیث را به دیالوگ تبدیل کرد. نمی‌شود هر جای حدیث را که خوش‌مان می‌آید و در داستان لازمش داریم تقطیع کنیم و بدون دقت به مفاهیم قبل و بعدش، آن را در رمان بیاوریم. البته اشکالی ندارد گفت‌وگویی را که بین معصوم و مثلاً یک فرد عامی در مدینه انجام شده، از زبان فرد دیگری مثلاً در مکه بیرون بیاید و امام جواب او را بدهد؛ البته به شرطی که از لحاظ عرفی، شرعی، جغرافیایی، تاریخی و… آن حرف، راوی شناخته شده‌ای نداشته باشد و جواب معصوم با تغییر موقعیت، خدشه‌دار نشود. ما مجبوریم براساس حدس و گمان و از روی سندهای مختلف، به فرض برای برخورد امام با فلان شخصیت، یک حادثه و دیالوگ‌های خیالی، البته با رعایت محدودیت‌های موجود شرعی بنویسیم. آن هم با علم به اینکه، اجازه انتساب مطالب غیرواقعی به معصوم را هم نداریم و باید حواس‌مان باشد که خط‌قرمزها را رد نکنیم.

* در باره زبان اثر و نثر دیالوگ‌های رمان دینی هم توضیح بدهید.

زبان ابزاری برای داستان‌نویس است که به‌وسیله آن درونیات و ذهنیات خودش را با استفاده از واژه‌های مختلف و در کنار هم قراردادن آن‌ها بیان می‌کند. در زبان نوشتار لفظ تنها بر معنا دلالت نمی‌کند و آرایه‌های ادبی نیز برای زیبایی کلام به کار گرفته می‌شوند. در زبان نوشتاری ساختار زبانی در ارتباطات مکاتبه‌ای و نگارشی لحاظ می‌شود. از طرفی زبان گفتاری به ساختاری از زبان توجه دارد که در همان ارتباطات شفاهی به کار گرفته می‌شود. در این زبان سادگی و قابل درک بودن مورد توجه است. نمود حرکتی و آوایی در زبان گفتار از نکات قابل توجه در امر زبان در رمان می‌باشد.

نویسنده برای انتقال پیامش از واژگان، ساختار جمله‌ها، ضرباهنگ، تجانس حروف و آواهای صوتی و ساختمان دستوری خاصی استفاده می‌کند و دخالت آگاهانه فرم در زبان اتفاق می‌افتد و سبک نوشتاری او مشخص می‌شود. اگر کار تاریخی باشد، بسته به اینکه اثر چقدر به گذشته و یا گذشته دورتر می‌پردازد، باید از زبان خاصی که هماهنگ با همان دوره است، بهره گرفته شود. البته باید نویسنده حواسش باشد که چقدر توانسته است این قدمت را درست از طریق زبان بیان کند.

از طرفی همه می‌دانیم زبان تاریخی شخصیت‌های صدراسلام همین نثری نیست که در آثار سینمایی و یا ادبی عرضه می‌شود. عربی فصیح در دوران جاهلیت با عربی دوران به فرض سال صد هجری قمری و عصر حاضر متفاوت است. نویسنده به تبع نثر کهن موجود در ادبیات تاریخی زبان فارسی و با توجه به قراردادهای زبانی، از زبان فارسی کهن در ادوار تاریخی مختلف بهره می‌گیرد و برای شخصیت‌های ساکن در حجاز و عراق دیالوگ می‌نویسد. لااقل در میان این اوضاع تغییر زبان، بهترین کار این است از واژه‌ها، اصطلاحات و تعابیری که کاملاً خاص زبان فارسی است، کم‌تر بهره گرفته شود. مثلاً از ترجمه اصطلاحات عربی استفاده شود و نویسنده سعی کند از لحاظ آوایی و جمله‌بندی، نثرش شباهت بیشتری به زبان عربی، آن هم زبان عربی گذشتگان داشته باشد.

هر مخاطبی به شنیدن دیالوگ‌ها و خواندن گفت‌وگوهای تاریخی علاقه‌مند نیست و باید کاری کرد تا در عین کهنه بودن زبان، بیانی نو و جذاب داشته باشیم. در دنیای سینما و تئاتر، فردی به‌عنوان بازیگر این دیالوگ‌ها را ادا می‌کند و کمی از سنگینی آن برای شنونده کاسته می‌شود؛ اما در رمان این خواننده است که باید خود کلمات را از لحاظ آوایی و مفهومی درست بخواند و آن‌ها را در ذهنش حلاجی کند. چاره‌ای هم جز سخت نوشتن و سخت خواندن آثار تاریخی نیست. همان‌طور که نمی‌توانیم در یک فیلم تاریخی لباس امروزی به تن بازیگر بکنیم، مجاز نیستیم با نثر و محاوره امروزی، اثر تاریخی را بنویسیم.

گفت‌وگو با زبان نوشتاری خاص در رمان تاریخی و دینی، اثری ژرف و شگرف بر خواننده خواهد داشت. هر چند در برخی آثار دیداری، شنیداری و مکتوب، گفت‌وگو فقط باعث اطناب و زیاده‌گویی است و ایجاز کم‌تری در آن دیده می‌شود. آن هم در حالی که در یک کار تاریخی و در میان دیالوگ‌های سنگین و جملات ادیبانه، ناگهان دیالوگ‌های محاوره‌ای با ضرب‌المثل‌ها و تکیه‌کلام‌های کاملاً امروزی گنجانده می‌شود؛ که نه تنها موجب همه‌فهم‌شدن و فراگیربودن زبان نمی‌شود، بلکه باعث چندپارگی زبان اثر و تمسخر مخاطب می‌گردد. در صورتی که می‌توان با ضرب‌المثل‌های ادبیات عرب در گذشته و یا حال و یا با روایتی نو از مفاهیم امروزی، بر اساس آن کار تاریخی، اصطلاحی تاریخی خلق کرد و در دهان قهرمانان گذاشت. بعضی از نویسندگان به‌جای خلق صحنه‌های واقعی و طبیعی، همراه با گفتار قابل درک قهرمان؛ با قراردادن یکسری کلی‌گویی و شعار در دهان شخصیت، تاریخچه‌ای از گذشته و آینده وقایع ارائه می‌دهند؛ که به‌طور قطع موردپسند هر خواننده‌ای نیست.

* در این اثر بیشتر به بُعد اجتماعی و سیاسی امام باقر (ع) پرداخته‌اید؟ آیا علت خاصی دارد بُعد فردی و خانوادگی حضرت را بازگو نکردید؟

اقتضای رمان آن است که همه‌جانبه به شخصیت‌های اصلی پرداخته شود. اما در رمان تاریخی و دینی همیشه آن‌طور که لازم است، این اتفاق نمی‌افتد. مثلاً ما به لحاظ داستانی می‌خواهیم بدانیم امام در منزل چه برخوردی با همسر و فرزندان‌شان دارند؛ اما هیچ سندی در این باره موجود نیست و فقط یکسری اطلاعات کلی موجود است. از آن طرف هم دستمان بسته است و اجازه تخیل نداریم. من در حد خودم بیش از رمان‌های تاریخی دیگر به زندگی خانوادگی معصوم اشاره کردم. برخی فصول ارتباط مستقیمی با خود امام، پدران و فرزندانشان از جمله امام صادق (علیه‌السلام) دارد. تا جای ممکن امام را در کنار همسران و فرزندانش نشان دادم و به تمام جزئیات قابل ذکر زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی حضرت پرداختم.

متأسفانه برخی نویسندگان، معصوم را بیش از حد آسمانی یا زمینی نشان می‌دهند. مثلاً فقط به ذکر یک سری امور کلی و نمایی از دوردست بسنده می‌کنند و یا برعکس با لحن کوچه‌بازاری و شخصیت‌پردازی ضعیف به زندگی اهل‌بیت می‌پردازند. چیزی که با خواندن این رمان‌ها به ذهن خواننده متبادر می‌شود فردی امروزی با شلوار جین و ریش آن کارد شده است؛ و این کار موجب وهن شخصیت مقدس می‌شود.

از طرفی اگر قرار باشد همیشه از دور و با فاصله به زندگی اهل‌بیت پرداخت، نتیجه‌اش این می‌شود که مخاطب هرگز نمی‌تواند با معصوم ارتباط ذهنی پیدا کند. فکر می‌کند او فردی آسمانی است که همیشه از الطاف خداوندی بهره‌مند است و هیچ مشکل زمینی ندارد. شیطان وسوسه‌اش نمی‌کند و به غیب آگاه است و همیشه سفره بهشتی برایش پهن است. غم نان و درد جان ندارد و به دیگر سخن، چون هیچ مشکلی ندارد پس فقط عبادت می‌کند و مطمئن است که به بهشت می‌رود.

هرچند همه این امکانات و نعمات برای معصومین فراهم است؛ اما آن‌ها مختار نیستند همیشه از این مواهب استفاده کنند. رمان خوب باید این شُبهه را از ذهن مخاطب پاک کند تا ارزش سختی‌ها و مرارت‌هایی که ائمه‌اطهار کشیده‌اند، روشن شود. همه باید بدانند معصومین هم مثل بقیه مردم کار و زندگی کردند؛ مشکل معیشتی داشتند و گاه همسران و فرزاندان‌شان تابع آن‌ها نبودند. گاه بستگان‌شان مخالف افکار آنان بوده و همیشه حکومت وقت و عمالش با آن‌ها سر مخالفت داشتند. گرسنگی و تشنگی را با تمام وجود حس کرده و بیمار شده‌اند؛ شکنجه شده و درد کشیده‌اند. با انواع مشکلات مبارزه کردند و کارشان به زندان و سیاهچاله و شهادت رسیده است. مثل همه انسان‌ها، شخصیتی زمینی داشتند؛ اما به واسطه ایمان‌شان با بقیه متفاوت و آسمانی بودند. در نهایت در شخصیت‌پردازی درونی و بیرونی معصوم با دیگران باید توصیفات نزدیک به واقعیت یک انسان عادی باشد. نباید شخصیت معصوم را از یک انسان بالاتر یا پایین برد.

* به نظرتان معیارهای یک رمان دینی و لزوم نگارش چنین رمان‌هایی برای معصومین چیست؟

ابتدا باید به لزوم ادبیات دینی و بعد مسئله بود یا نبود رمان دینی پرداخت تا رسید به لزوم نگارش رمان درباره معصومین. برخی از کارشناسان از آن جایی که رمان در دامان غرب پرورش یافته و دور از الهیات است، اصطلاح رمان دینی را قبول ندارند؛ می‌گویند رمان در جهت التذاذ بشری گام برمی‌دارد و نمی‌تواند برانگیزاننده اندیشه و تفکرات دینی باشد. آنان رمان را ذاتاً سکولار و ضددین می‌دانند. از دگر سو بعضی دیگر نیز معتقدند با هنر و ادبیات می‌توان حقایق پنهان خلقت را آشکار کرد و نشانگر امور متعالی بود.

هر هنری که زیبایی الهی در آن متجلی شده باشد، در حیطه هنر دینی است. هنر پدیده‌ای جدا از آفرینش و خلقت جهان نیست که بتوان آن را مستقل از انسان محسوب کرد و مرتبط به خدا و خالق هستی ندانست. دین در تمام وجوه زندگی، از تولد تا مرگ متبلور است؛ و هنر و ادبیات دینی نشان‌گر بروز روح در ماده و رابطه مخلوق با خالق است. هنر دینی در جهت بیدارکردن روح بشر قدم برمی‌دارد؛ و این نیرو را به‌خاطر اصالت وجود درونیش و نیروی شهود و الهامی که آن را به‌وجود آورده، کسب می‌کند. لذا هر مفهومی که در مورد خلقت، آفرینش اولیه، مرگ، زندگی، اندیشه در چیستی و ماهیت و… باشد، هنر و ادبیات دینی است. هنر و ادبیاتی که مخاطب را به اندیشه هستی‌شناسانه جهان فراخواند، بی‌تردید دینی است و نباید آن را در قالب اصطلاحات و تعاریف محدود و محصور کرد. جدای از جدال، بودن یا نبودن رمان دینی، همان‌طور که می‌توان از ماهیت برندگی شمشیر نام برد، می‌شود گفت شمشیر می‌تواند به جای قتل، مثلاً کارکرد مفیدی دیگری داشته و منجر به دفاع و حیات شود، پس رمان هم می‌تواند با توجه به ماهیت غیردینی خود و… کارکردی مثبت داشته و هویتی جدید پیدا کند. گاه یک رمان به اندازه ده جلسه مشاوره و مطالعه می‌تواند به فردی کمک کند. نسل جدید به ایمان اخلاقی که از بزرگ‌ترها به آنان رسیده، بی‌اعتنا شده‌اند؛ لذا توجه به دین توسط رسانه‌های ادبی و هنری می‌تواند کارآمد باشد. جوان در پی پرکردن اوقات فراغت خویش است؛ اما از پندگیری و نصیحت مستقیم کتب دینی هم گریزان است. امروزه نمی‌توان با موعظه جوان را دین‌دار و با معصومین آشنا کرد. هنگامی که جوانان در تهاجم انواع جذابیت‌های غیردینی قرار دارند و در کم‌ترین زمان، و در هر مکان می‌توانند به یاری شبکه‌های مجازی در جریان آخرین هیجانات باب میل‌شان از طرق مختلف باشند؛ تصور بیهوده‌ای است که اندیشید تمامی جوانان به همان اندازه علاقه‌مند باشند؛ تا در زمان و مکانی خاص بخواهند مخاطب یک سخنرانی و یا همایش دینی و… باشند. پس لازم و واجب است برای مخاطبان امروزی فیلم و رمان فاخر دینی تولید شود تا آموزه‌های دینی را کاملاً ناخودآگاه و نامحسوس فرا بگیرند و غیرمستقیم اندیشه دینی در اندیشه و قلب‌شان ریشه بدواند. رمان دینی با تصور و تبلور دین، ایمان انسان به آفریدگار و قدرت لایزال وی را افزایش می‌دهد. رمانی که در خدمت دین باشد به راحتی می‌تواند مفاهیم والای قرآنی را علاوه بر هنری که در خود قرآن نهفته است، با هنری انسانی نشان دهد. توجه به ساختار قصص قرآن، منظومه‌های عرفانی و اسلامی و رساله‌های فلسفی، همه می‌تواند انسان را در رسیدن به رمان دینی یاری دهد. اثری که نشان دهد انسان از اصل خویش جدا افتاده است و اشتیاقی برای بازگشت به عوالم معنوی دارد؛ به حتم توانسته رویکردی نو در معنای دینی ارائه دهد.

وقتی در اسلام نگاه‌کردن به یک چهره نورانی، اندیشیدن در کار خلقت، نوع‌دوستی و محبت به دیگران، ارزشی عبادی محسوب می‌شود؛ پس توجه به نشانه‌های طبیعی خلقت که اشاره به ارزش ناب درون آن مخلوق دارد، می‌تواند ارزشی دینی به حساب آید. رمان هم با نشان‌دادن همین اصالت زیبایی و نیکی‌ها، عدالت‌خواهی، کمال‌جویی، قبح گناه و… می‌تواند از تعابیر سطحی برحذر باشد و اثری در راستای یادآوری و تذکار اعمال بشر به وی باشد. روح انسان دین‌دار، مانند خداوند زیباست و می‌تواند انواع زیبایی‌های الهی را درک کند. عرفان و دیدگاه اسلامی به زیبایی و حقیقت نزدیک است و دین، فراخواندن همین حقیقت و زیبایی است و منشأ خلق ادبیات دینی.

در حال حاضر باید با استفاده از هنرهای نمایشی، تجسمی، تصویری، ادبی و… و نوشتن رمان دینی و داستانی کردن زندگی رهبران دین مخاطب گریزان از تاریخ دینی را شیفته رمان دینی کرد. نوشتن رمان دینی حتی شده به یک ارزش الهی، اخلاقی و انسانی کوچک اشاره کند، در حکم تبلیغ دین است و نگارش رمان برای اهل‌بیت تبلیغی عالی برای هم‌سفرشدن نویسنده و خواننده در راه رسیدن به بهشت.

رمان با حالات درونی شخص، با افکار، احساسات، با عواطف و خاطراتی که در دورنمای ذهنی ماجرای دراماتیک رخ می‌دهد، درگیر است. عمل دراماتیک در ارتباط با شخصیت‌پردازی، پیرنگ و پیشرفت وقایع داستان است و افشای خصوصیات شخصیت‌ها و ایجاد فضای لازم برای وقوع حوادث. وظیفه عمل دراماتیک، فضاسازی و ایجاد ریتم و ضرباهنگ مناسب با محتوای کار و تشدید اثرات عاطفی است. برای خلق چنین فضایی باید از هر تکنیک مفیدی که می‌شود بهره گرفت. بسته به اینکه رمان درباره خود معصوم است و یا اطرافیانش می‌توان با رعایت حد و اندازه‌ای که موجب وهن خواننده نشود، به سراغ چنین مکاتبی رفت.

دین امری درونی است که دارای منظری بیرونی نیز می‌باشد. برای به تصویر کشیدن درونیات دین و زندگی معصومین به فرم‌های جدیدی احتیاج داریم. رمان دینی منعکس‌کننده اندیشه دینی و پرستش نیروی مافوق انسانی است. چنین رمانی، قالبی برای بیان امری غیبی و غیرملموس است؛ تا به مدد کلمات، ملموس و قابل باور شود. نویسنده به امور ماورایی می‌پردازد تا مخاطب لختی بیندیشد جز عالم شهادت، عالمی به نام غیب نیز موجود است که باطن هر چیزی در عالم ماده، در آن عالم غیب نهفته است. نویسنده با تکیه بر آئین‌ها و مراسم دینی، با ارجاعاتی، عوالم غیرمادی و ماورای ماده را ملموس و محسوس می‌کند.

پرداختن به عالم غیب، برزخ، روح، فرشته، وحی، معجزه، شهادت، دنیای پس از مرگ، طی‌الارض و… در اثر دینی و زندگی معصومین امری معمول است. اتفاقاتی غریب در بستری آشنا و واقعی. جهانی که روابط علت و معلولی خاص خودش را دارد و قواعد معمولی زندگی زمینی در آن جریان ندارد. بازگویی مسائل فراواقعی و یا فراطبیعی عالم ماده، بازی با توالی زمانی و مکان‌های ناشناخته و مرموز، شکستن چارچوب‌های روایت، پرداختن به رؤیاها و ناخودآگاه شخصیت و… همه و همه از ویژگی‌های چنین مکاتبی است و همه در زندگی معصومین دیده می‌شود.

پس با این تفاسیر رئالیسم جادویی یا سوررئالیسم می‌تواند و شاید بتوان گفت باید در بخش‌هایی از رمان‌های معصومین باشد؛ فقط به شرطی که این تکنیک‌ها و جریان سیال طوری نباشد که باور مخاطب را دچار اختلال کند و این توهم را در او ایجاد کند که عوالم خاص معصومین و ارتباط آن‌ها با عالم غیب، توهم و تخیلی بیش نیست. بلکه باید به کمک این مکاتب امری را که اطلاع دقیقی از آن نداریم و ندیده‌ایم در هاله‌ای از ابهام و رازآلودی بیان کنیم که گویا مخاطب دارد از پشت پرده‌ای وقایع را می‌بیند و یا از طریق دیدن سایه امر غیب در زندگی معصوم، به حقایق ناگفته عالم غیب پی می‌برد.

* مشکل ادبیات داستانی در حوزه رمان دینی در محتواست یا در تکنیک که باعث شده رمان و داستان‌های دینی گاه کمتر دیده شود؟

گاه برخی نویسندگان خیال می‌کنند با علم به موضوعات دینی و نوشتن درباره‌شان، رمان دینی خلق کرده‌اند. در حالی که کارشان فقط بازنویسی داستانی یک واقعه است؛ بدون آنکه بدانند آن آدم‌ها کجا، چطور، با چه فرهنگ، جغرافیا، پوشاک، غذا و شغلی زندگی می‌کردند. همین امر موجب می‌شود برخی از داستان‌های ملی مذهبی، به واقع داستان نباشند و فقط رونویسی از واقعیات تاریخی باشند؛ تازه آن هم تاریخی که ممکن است اصلاً صحت نداشته باشد. مخاطب هم عاقبت می‌فهمد فقط دارد یک کتاب ناداستان، گردآوری و یا اثری پژوهشی می‌خواند. نوشتن رمان دینی و قلم‌زدن درباره معصومین بدون علم و عمل درست، در حکم راه‌رفتن روی لبه شمشیر است. اگر رمان درست و اصولی نباشد نه تنها دنیا و عاقبت نویسنده، بلکه خواننده نیز از بین می‌رود و رشته اعتقادات‌شان بریده می‌شود.

تحقیق ناکافی و نادرست بزرگ‌ترین آفت و آسیب رمان دینی است. برای نشان‌دادن تاریخ دین و ترویج اندیشه‌های دینی، تحقیق الزامی است. فهم تاریخ، درک وحی، سیره انبیا، سنت اولیا، و برداشت‌های فقهی و حقوقی در توان همه نیست و باید با اهل کار و دین شناس مشورت شود. ورود به حیطه رمان تاریخ دینی حساس است و متأسفانه گاهی برخی با ورود نادرست به این حیطه بنا به اعتقادات و زاویه نگاه خود، می‌خواهند تفسیر جدیدی ارائه دهند. نویسنده‌ها به خود حق می‌دهند برای دراماتیک کردن واقعه‌های تاریخی نسبت به کم‌کردن یا افزایش برخی شخصیت و رویدادهای واقعی اقدام کنند؛ و در جواب منتقدان و مخالفان اعلام کنند کاری به اصل تاریخ ندارند و تنها تصورات خودشان را درباره بخشی از تاریخ اسلام مکتوب کرده‌اند. نویسنده‌ای که جهان رمانش را از دریچه جهان‌بینی خود به مخاطب نشان می‌دهد، به دلیل تمرکز بر جذابیت‌های ظاهری اثر، قدرت تفکیک آن را از واقعیت جهان ندارد؛ لذا مخاطب دچار سردرگمی و نهایتاً بحران روحی در مورد جهان و خدا می‌شود. تغییراتی که به لحاظ درام در برخی وقایع، شخصیت‌ها و وضعیت‌های تاریخی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و جغرافیایی صورت می‌گیرد؛ اگر به روح حاکم بر وقایع تاریخی و رابطه علّی و معلولی حوادث لطمه نزند، قابل قبول است؛ اما تغییراتی که وقایع دینی را به لحاظ واقعیت تاریخی دچار تحریف می‌کند، توجیه دراماتیک ندارد.

پیام دینی باید به بهترین شکل منتقل شود و نه به مستقیم‌ترین شکل. اغلب مخاطبان نصیحت‌گریز هستند و مستقیم‌گویی‌ها در ذهن‌شان نمی‌ماند؛ اما نتیجه یک داستان اخلاقی تا مدت‌ها در ذهنش‌شان باقی می‌ماند. هرچند رمان قرار نیست فقط درس اخلاق بدهد و جنبه سرگرمی و جذابیت هم باید در درون کار باشد. چیزی که نویسندگان رمان‌های ضعیف از آن غافل هستند و فقط با زبان الکن می‌خواهند چیزی بین رمان و تاریخ بنویسند. بعد هم بدتر با این کارشان هم علاقه‌مندان به تاریخ و هم قشر رمان‌خوان را از خواندن آثاری مشابه بیزار می‌کنند چون آن‌ها نه با خلاقیت و موضوع جدیدی روبه‌رو هستند و نه با زبان داستانی، و نگاهی نو به تاریخ اسلام.

داشتن پیرنگ جذاب که از طرح و توطئه و دسیسه‌چینی قوی برخوردار باشد مخاطب رمان را در حالتی از انتظار و تعلیق نگاه داشته، وقوع رویدادهای بعدی را برای او هیجان‌انگیزتر می‌کند. طرح و توطئه بیانگر تضادها و تنش‌هایی است که در کل ساختار درام وجود دارد و اگر نویسنده نتواند یک پیرنگ محکم و در عین حال مخاطب‌پسندی را طراحی کند، کارش محکوم به شکست است. نویسنده باید از روش آشنایی‌زدایی و بیگانه‌سازی، همان مطالب آشنا برای همگان را با شیوه‌ای نو و پرداخت داستانی دوباره‌سازی کرد. به جای «چه» گفتن، باید روی «چگونه» گفتن تمرکز کرد.

برای نوشتن رمان دینی باید اصول برگردان و بازنمایی متن تاریخی و دینی به رمان را دانست؛ با عناصر ایدئولوژیک در حوزه رمان آشنا بود؛ با دیالوگ و زبان روایت تاریخ اسلام آشنا بود و محدوده تخیل و واقعیت را مشخص کرد، و از نشانه‌شناسی و نمادپردازی درستی هم بهره برد. استفاده از زبانی نمادین در انتقال پیام، تغییر زمان‌مند و مکان‌مند شکل پیام، کاربرد زبان مخاطب در انتقال پیام، جذابیت، تنوع‌طلبی، ماندگاری در ذهن، کاربرد غیرمتعارف پیام، اهمیت‌دادن به شکل و فرم پیام از مزیت‌های رمان دینی است.

پرداخت نادرست بحث شفا و معجزه هم آسیبی دیگر در رمان دینی است. آوردن معجزه در داستان مردود است. زیرا پس از مرحله گره‌افکنی در داستان، شخصیت باید خودش در مواجهه با مشکلاتش با انواع کشمکش‌ها مبارزه کند تا بتواند موفق شود. اگر نیرویی خارج از قدرت بشری به کمک قهرمان بیاید، در واقع نشانه ضعف او در مبارزه با موانع، و هم‌چنین نشانه ضعف نویسنده در نحوه گره‌گشایی داستان است. ذکر معجزه باید مهندسی‌شده باشد. در شرایط عادی قهرمان باید درگیر انواع چالش‌های فردی و اجتماعی بشود تا در نهایت با تلاش خودش، به خواسته‌هایش برسد. در رمان دینی قهرمان علیرغم این تلاش‌های دنیوی به خواسته‌اش نمی‌رسد و گره کارش باز نمی‌شود. اما وقتی که دیگر هیچ راه‌حلی نمانده و قهرمان ناامید شده، با توجه به اصل توکل بر خداوند و توسل به چهارده معصوم، معجزه رخ می‌دهد.

تحول عجولانه شخصیت و طی‌نکردن مراحل دگرگونی و تحول وی یکی دیگر از آسیب‌هاست. قهرمان با کوچک‌ترین تلنگری در کم‌ترین زمان متحول می‌شوند و پای سجاده می‌نشینند. شاید در دنیای واقعیت این اتفاق در مورد افراد زیادی صادق باشد؛ اما در دنیای داستان باید روی متحول‌شدن شخصیت‌ها پرداخت زیادی داشت. در غیر این ‌صورت دوباره رمان دینی مورد هجمه واقع می‌شود که کارش تحول تصنعی است. با نشان‌دادن مسجد، امام‌زاده و سجاده کسی به خودی خود متحول نمی‌شود؛ بلکه درک باطن دین و عمل به آن در موقعیتی خاص و قدرت تصمیم‌گیری در شرایط بحرانی است که انسان را دگرگون کرده و متنبه می‌کند. برداشت ما از دین، نباید یک برداشت سطحی و قشری باشد و به زور بخواهیم آن را در رمان به دیگران القا کنیم.

* در کتاب کلماتی مانند «هریسه»، «عسس»، «دولابچه» و… وجود دارند که برای خواننده ناآشنا هستند. چرا در پاورقی و یا در پی‌نوشتی در آخر کتاب معنی این کلمات را ارائه نکردید؟

به شدت با گذاشتن پاورقی مخالف هستم. رمز کلمات نامانوس باید با مهارت نویسنده در خود متن رمزگشایی شود نه اینکه معنی آن را در انتهای صفحه و یا رمان به اثر سنجاق گردد. همین که خواننده برای فهمیدن معنی این کلمات چشمش از ادامه جملات رمان به جای دیگری معطوف می‌شود تا معنی آن کلام را دریابد، همان فاصله‌گذاری و قطع شدن رشته درام است.

به نظرم کسی که به خواندن رمان تاریخی علاقه‌مند است تا حدی با این کلمات آشناست. به فرض هم اگر آشنا نباشد من در تمام آثارم برای کلمات و جملاتی که به زبان دیگری غیر از فارسی هستند و یا کلمات پرکاربرد این زمانه نیستند کدهایی در خود متن ارائه کردم تا خواننده متوجه معنی و مفهوم آن کلمه شود. مثلاً اگر اسم غذایی آمده، قبلش یکی در مطبخ گندم آن را کوبیده و یا اگر اسمی از وسیله‌ای برده شده، به صورت غیرمستقیم قبل و بعدش استفاده از آن نشان داده شده و یا عکس‌العمل شنونده نشان داده که گوینده چه پرسیده است.

* این روزها مشغول انجام چه کاری هستید؟

به شخصه به تاریخ ایران باستان، صدراسلام و حماسه‌های ایرانی علاقه بسیار دارم و دنبال موضوعاتی می‌گردم که در زمان حال هم مابه‌ازای عینی داشته باشد. با توجه به علاقه‌ای که از ۳۵ سال پیش تا به حال به هنر و ادبیات داشته و دارم؛ برای نشان‌دادن زندگی اهل‌بیت در حد و اندازه خودم، از قدرت این دو رسانه استفاده می‌کنم.

از میان ۶۰ کتابی که در حوزه بزرگسال، و کودک و نوجوان از بنده چاپ شده است ۲۱ اثر تاریخی یا معاصر به صورت مستقیم و غیرمستقیم در مورد اهل‌بیت است. در حال حاضر هم مشغول نوشتن رمان «مادر ماهی تو» هستم. این رمان درباره حضرت عباس و مادر گرامی‌اش ام‌البنین است.

این را هم بگویم هیچ‌کس بنده را مجبور به نوشتن این آثار نکرده است و اصلاً هم سفارشی‌نویسی و دریافت دستمزد و حق‌التألیف کلان و… در کار نبوده و این آثار را فقط به مدد علاقه و احساس دِینی که به اهل‌بیت داشتم، می‌نویسم. ذکر این نکته از آن جهت است که برخی فکر نکنند همه نویسندگان دینی فقط کار سفارشی و دولتی انجام می‌دهند و هدف‌شان فقط گرفتن پول برای تبلیغ دین و یا نظام است. متأسفانه برخی مخاطبان، رمان دینی را رمان سفارشی می‌دانند و حاضر به خواندن آن نیستند. ما مسلمان هستیم و هر کدام جهت قدرشناسی از معصومین، وظیفه داریم در برابر مرارت‌های بسیاری که آن‌ها متحمل شدند، ما هم اندک سختی بر جان بخریم و در راه اشاعه فرهنگ اهل‌بیت با توجه به شغل و پیشه خود، قدمی هرچند کوچک برداریم.

*مهر