گروه ادبیات خبرگزاری هنر ایران - امام خمینی(ره) نقش‌آفرین اصلی پیروزی‌های ما در دوران دفاع‌مقدس بودند. همۀ رزمنده‌ها، فرماندهان و کارشناس‌های جنگ بر این باورند که دفاع‌مقدس بدون نام ایشان خالی از اعتبار و بدون معناست.

به‌همین منظور بخش‌هایی از کتاب امام(ره) و دفاع‌مقدس متعلق به انتشارات عروج را انتخاب کرده‌ایم تا در آستانۀ برگزاری سی‌وپنجمین سالگرد رحلت ایشان، تأثیر نفس قدسی حضرت روح‌الله بر سرنوشت جنگ را با هم مرور کنیم.

آنچه در ادامه تقدیم حضورتان می‌گردد، چند خاطره به انتخاب خبرنگار حوزۀ کتاب ماست.

 

 

تأکید امام(ره) روی وحدت و اتحاد ارتش و سپاه / علی صیاد شیرازی

در جلسه‌ای با حضور فرماندهان لشکرهای ارتش و سپاه و تیپ‌های مستقل خدمت حضرت امام رسیدیم. این جلسه خیلی فشرده در دو اتاق کوچک منزل امام که تو در تو بود، برگزار شد و همه فشرده نشسته بودیم. حضرت امام سخنرانی بسیار پر محتوا، و جاودانه ای راجع به وحدت ایراد فرمودند. جلسه که تمام شد فرماندهان یک به یک می‌آمدند و دست حضرت امام(ره) را می‌بوسیدند و خارج می‌شدند. من و برادر عزیزم سردار محسن رضایی با هم هماهنگی کردیم که تا آخر بمانیم و بعد از اینکه همه برادران رفتند ما دو نفر در محضر امام قرار بگیریم، شاید ایشان قبل از عملیات یک تذکر خاصی هم داشته باشند که به ما بدهند و ما بهره‌برداری کنیم. چون مسئولیت‌مان سنگین بود و نیاز زیادی داشتیم که امام مکرر به ما تذکراتی را ارائه فرمایند. همه برادران رفتند و دیگر هیچ کلمه‌ای بین ما رد و بدل نشد. صحنه بسیار جالب و فراموش نشدنی بود. دو نفری در محضر حضرت امام نشستیم و هر دو نفر به سیمای مبارک ایشان نگاه کردیم و این‌طوری وانمود کردیم که منتظریم اگر باز هم مطلبی دارید به ما بفرمایید. آن بزرگوار هم با تبسمی، به هر دو نفرمان نـگاه کردند. طوری که از نگاه ایشان می‌توانستیم برداشت کنیم که من دیگر صحبتی ندارم. باز ما دو نفر به هم نگاه کردیم و هماهنگی کردیم که اگر حضرت امام مطلبی ندارند پس دیگر زحمت را کم کنیم. آقای رضایی که نزدیک‌تر به در بودند، اقدام کرد که دست حضرت امام را ببوسند و خارج شوند. حضرت امام دست ایشان را نگه داشته و دست دیگرشان را به سوی من دراز کردند. به معنی اینکه بنده باید دستم را به ایشان می‌دادم. بنده دستم را به دست ایشان دادم و آن بزرگوار هم دو دست ما را روی هم گذاشت در حالی که یک دست مبارکشان در زیر و یک دست مبارکشان روی دست‌های ما بود، با تبسمی به هر دو نفر ما نگاه کردند. ما در حالی که کاملاً دگرگون شده بودیم، یک حالت خاصی پیدا کردیم هر دو نفرمان مسحور شده و در جاذبه قوی ایشان خود را فراموش کرده بودیم. عمق معنی کار امام برای ما مشهود و قابل لمس بود. با آن فرمایشاتی که با دید بسیار عمیق عرفانی، ما را به وحدت و یکپارچگی توجه داده بودند، در اینجا هم بدون اینکه صحبتی بفرمایند با این حرکت و رفتار زیبای اخلاقی باز هم به ما تأکید وحدت می‌فرمودند. چون ما یک چنین حرکتی را تا آن موقع از حضرت امام مشاهده نکرده بودیم، لذا وقتی که از در بیرون می‌آمدیم در یک حالت رؤیایی قرار داشتیم. پس از گفتگو با یکدیگر به این نکته رسیدیم که پیام این امر خیلی سنگین بود، یعنی بار سنگینی داشت. امام باز هم بر وحدت تأکید فرمودند و اینکه مـا بایستی واقعاً روی آن کار کنیم نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که مسئولیت سنگین است و باید به دنبال تحقق آن بود.

 

فرمانده کل‌قوا، خداست / رحیم صفوی

روز دوم بهمن ماه ٦٤ یعنی چند روز قبل از عملیات والفجر ۸ به اتفاق تنی چند از فرماندهان، از جمله سردار رضایی و سردار شمخانی خدمت حضرت امام(ره) رسیدیم. با توجه به سوابقی که در عدم موفقیت رزمندگان در عبور از رودخانه‌های دجله و فرات در عملیات بدر و خیبر داشتیم و با توجه به سرکشی رودخانه اروند، نگران بودیم که مثلاً اگر ما چند هزار نفر نیرو را از این رودخانه عبور بدهیم چه خواهد شد؟ از طرفی برای تثبیت مواضع تصرف شده هم در مقابل خود، دشمن و در پشت سر رودخانه را داشتیم. مجموعه این عوامل باعث نگرانی ما شده بود. اما بعد از آنکه خدمت حضرت امام رسیدیم آن بزرگوار با آن حال و سن زیاد حدود نیم ساعت از روی نقشه به دقت توضیحات ما درباره عملیات را ملاحظه فرمودند و نگرانی ما را هم متوجه شدند. سپس فرمودند که: شما به خداوند اعتماد داشته باشید، اصلاً فرمانده کل قوا خداست. همان خدایی که به شما مأموریت داده که نماز بخوانید، همان خدا به شما امر کرده که دفاع بکنید. بروید و مطمئن باشید که پیروزید.

 

محبت بین امام(ره) و رزمنده‌ها / محمد باقری

هر بار که ما خدمت حضرت امام می‌رسیدیم و برای زیارت دست ایشان را در دستمان می‌گرفتیم حضرت امام محکم دستمان را فشار می‌داد. اول یک قدری تأمل کرده و بعد در حالی که به چشمان طرف نگاه می‌کردند دست را محکم می‌فشردند. بر اثر این حرکت، حالتی به وجود می آمد که قلب آدم را تکان می‌داد. البته این محبت بین حضرت امام و رزمندگان طرفینی بود و تأثیرات مثبت زیادی در جبهه ها می‌گذاشت. مثلاً در جبهه‌ها و در زمان عملیات هر لحظه خطرات متعددی در کمین انسان است؛ خطر شهادت زخمی شدن جانباز شدن و ... و یا حتی در مراحل مختلف خطر و جاهای مختلف جبهه هر چیزی در مقابل جان بی‌ارزش می‌نماید و این موضوع می‌تواند مانعی برای شجاعت‌ها و شهادت‌ها باشد، اما یاد حضرت امام و نظر آن بزرگوار در انجام مسائل عمده ترین خواست رزمندگان بود و بر همه چیز ترجیح داشت. خود من هر وقت که می خواستم حرکت کنم و مثلاً از قرارگاه به خط بروم و البته این موضوع شاید هر روز ممکن بود صورت بگیرد، اگر به جایی می‌رسیدم که آتش شدت زیادی داشت، یا تیر مستقیم دشمن هر لحظه ممکن بود به من اصابت کند، همه توجه‌ام به این بود که حضرت امام راجع جنگ چه نظری دارند و این کار من چقدر مورد رضایت خاطر آن حضرت قرار دارد و حتماً رزمنده ای که جانش را تقدیم کرده و شهید شده است، البته همین نظر را داشته است که وصیتنامه‌های آنها بیانگر این واقعیت است. اگر فرمانده سپاه می گفت که حضرت امام نظرش این است که این عملیات بشود با اصلا این جنگ ادامه پیدا بکند، همه خستگی‌های دراز مدت که در تن بچه‌ها بود، رفع می‌شد.

173

احترام امام(ره) به نوحه‌سرایی / صادق آهنگران

اولین نوحه ای را که خدمت حضرت امام خواندم نوحۀ «ای شهیدان بخون غلطان خوزستان درود» بود. هنگامی که مشغول خواندن این اشعار بودم، حضرت امام وقتی می‌خواستند داخل بشوند دیده بودند که مشغول خواندن هستم پشت در می‌مانند و وارد مجلس نمی شوند تا مردم بلند نشوند و مجلس به هم نخورد. دیده بودند که ایشان دم در نشسته‌اند و گوش می‌کنند و وقتی از شهدا می خواندم گریه می‌کردند.

 

امام(ره) در جایگاه فرماندهی جنگ / احمد غلامپور

صلابت و استقامت و هوشیاری در هدایت مجموعه تشکیلات درگیر در جنگ و دفاع مقدس از ویژگی‌های بارز دیگر امام خمینی(ره) است که این خود نشأت گرفته از اطلاع وسیع آن بزرگوار از ریزترین مسائل مربوط به جبهه‌ها بود که بوسیله مجاری و کانال‌های گزارش‌دهی بسیار و همه‌جانبه تأمین می‌شد. از فرماندهان رده بالای درگیر در جنگ گرفته تا یک بسیجی ساده یا یک روحانی یا عالمی که بعد از حضور در جبهه ها به محضر آن بزرگوار می‌رسید و ... به طور همه جانبه اخبار و اطلاعات لازم را به آن به بزرگوار می‌رساندند. بعلاوه حالت آماده‌باش دفتر امام و ارتباط دائم با جبهه‌ها نیز در تأمین اطلاعات و اخبار ضروری نقش اساسی داشت. بر اساس این اطلاعات، جهت‌گیری‌ها، دستورات، هدایت‌ها و راهنمائی‌های آن بزرگوار که با صلابت و استحکام خاص خود مطرح می‌شد، فصل‌الخطاب و حرف آخر و عملاً بسیار تعیین کننده بود. جمله معروف «حصر آبادان باید شکسته شود» و اثرات مترتب بر آن و یا دستورات قاطع و سرنوشت‌ساز آن حضرت در رابطه با مسائل کردستان و موارد متعدد دیگر نشأت گرفته از این ویژگی امام(ره) است.

ارتباط قوی معنوی و نفوذ فوق‌العاده امام در موضع فرماندهی، در پیش‌برد امور تأثیر فوق‌العاده‌ای داشت. وقتی آن بزرگوار مطلبی را فرموده و یا دستوری صادر می‌نمودند از بالاترین رده‌های فرماندهی تا آن فرد ساده بسیجی عزیز فاقد هرگونه ادعا و ... از دل و جان و از روی اعتقاد دنبال انجاماین دستور رفته و در این راه سر و جان می‌باختند.