گروه ادبیات خبرگزاری هنر ایران - همان‌طور که مطلع هستید، سید ابراهیم رئیسی رییس‌جمهور کشورمان در حادثه سقوط بالگرد در سفر کاری به شمال‌غرب ایران به شهادت رسید. در پی واقعۀ جان‌کاه شهادت آیت‌الله رئیسی، شعرای کشور با سرودن شعرهای تازه، به این اتفاق واکنش نشان دادند.

هنرآنلاین واکنش‌های این عزیزان را در صفحات اجتماعی و رسانه‌های خودشان رصد نموده و در این گزارش تقدیم حضورتان می‌کند.

این گزارش به‌صورت مداوم در حال تکمیل است.

 

 

علیرضا قزوه

در ما قیامت کن قیامت سید ابراهیم

ای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم

ما را خبرها بی خود از خود کرده می‌دانی

اما تو راحت باش راحت سید ابراهیم

تو شاد از دیدار با ما مردم دلتنگ

ما خسته از دنیای غربت سید ابراهیم

از ابتدا هم تو شهید زنده‌ای بودی

شد قسمتت آخر شهادت سید ابراهیم

یاد رجایی،  باهنر،  را زنده کردی باز

دیدار ما روز قیامت سید ابراهیم

***

 

نغمه مستشار‌نظامی

با عناد و ناجوانمردی و با تحریم ما

دشمنت هرگز نخواهد دید ترس و بیم ما

"تا شهادت با ولایت" راه و رسم کوثری ست

مادر سادات فرمود این روش تعلیم ما

زخم بر زخم است آری، داغ بر داغ است آه

آری اما عاقبت غم می شود تسلیم ما

می رسد مردی که بار آسمان بر دوش اوست

می کند دنیا بهاری جاودان تقدیم ما

روز میلاد علی موسی الرضا جان سالهاست

روز پرواز کبوتر بوده در تقویم ما

در میان کوه‌های کشورت آسوده‌ای

با عناد و ناجوانمردی و با تحریم ما

دشمنت هرگز نخواهد دید ترس و بیم ما

"تا شهادت با ولایت" راه و رسم کوثری ست

مادر سادات فرمود این روش تعلیم ما

زخم بر زخم است آری، داغ بر داغ است آه

آری اما عاقبت غم می شود تسلیم ما

می رسد مردی که بار آسمان بر دوش اوست

می کند دنیا بهاری جاودان تقدیم ما

روز میلاد علی موسی الرضا جان سالهاست

روز پرواز کبوتر بوده در تقویم ما

در میان کوه های کشورت آسوده ای

آه ابراهیم، ابراهیم، ابراهیم ما

***

 

نجیب بارور (اهل افغانستان)

بمان برادر من، وقت، وقت رفتن نیست

بمان، شتاب مکن، وقت، وقت مردن نیست

هنوز جنگ من و جنگ ما تمام نشد

هنوز فرصتِ این‌گونه رخت‌بستن نیست

اگرچه قصه‌ی ما، قصه‌ی شهادت ماست

اگرچه مرگ در این راه گَردِ دامن نیست

مباد خاطر ما بشکند بدون شما

مباد گریه بیاریم، وقت شیون نیست!

یکی برفت و هزاران دوباره برخیزد

سپاه می‌رزمد گر در آن تهمتن نیست

شهیدِ خدمت مردم‌شدن سزای دل است

که هیچ خوشه چنین در تمام خرمن نیست

به خاک دفن شدن، لذتِ مبارزه است

مباد این‌که بمانیم، و خاک میهن نیست

بمان برادر من، تا نهایتِ این راه

نرو که طاقت لبخندهای دشمن نیست

***

 

سید‌مسعود علوی‌تبار

هر چند اسیر داغ  و محنت باشیم

مستغرق بهت و غرق حیرت باشیم

 مانند تو ای سید مظلوم  خوش است

در راه وطن شهید خدمت باشیم

***

 

رضا یزدانی

هرچه صدا کردیم: «ابراهیم!»

اسم تو حتی برنگشت از کوه

آنقدر روحت بی‌قراری کرد

جسم تو حتی برنگشت از کوه

اردیبهشت اردی‌جهنم شد

هر صفحه‌ تقویم را سوزاند

این بار آتش سرد شد اما

وقتی که ابراهیم را سوزاند

گشتیم دنبال پر و بالت

گفتند دیگر وا نخواهد شد

جز بالگرد سوخته چیزی

پیدا نشد، پیدا نخواهد شد

تو کوه دردی بودی و رفتی

ای کوه درد! ای کاش برگردی

آن بالگرد ای کاش برگردد

با بالگرد ای کاش برگردی

چشم انتظار دیدنت گشتند

حتی شهیدان خدایی هم

آن سو «بهشتی» بی‌قرار تو

آن سوتر انگاری «رجایی» هم

این ملت تنها تو را دیروز

در شادی و غم انتخابت کرد

ای انتخاب مردم ایران!

حالا خدا هم انتخابت کرد

***

 

احمد شهریار (اهل پاکستان)

من و تو بارها دیدیم در تاریخ، در تقویم

مسیرِ آتش از بهرِ سیاووش است و ابراهیم

به استقبالِ مرگت رفتی و فهمید استکبار

کسی جرأت ندارد تا شهادت را کند تحریم

به پایان می‌بری چون مصطفی شصت و سه سالت را

و جانت را به سلطانِ خراسان می‌کنی تقدیم

اگر مرد است و دارد در دلش شوقِ شهادت را

نباید تا شهادت منصرف گردد از این تصمیم

و کارت در کویرِ تشنه‌ دنیا که پایان یافت

نشستی در کنارِ صاحبانِ کوثر و تسنیم

به من گفتی: حروفِ عشق را از هم جدا بنویس

نوشتم من "الف، با، را، الف، ها، یا، در آخر میم"

بهارِ هشتمین نورِ امامت هشت و پیشِ آن

درختی این‌چنین باید فرود آرد سرِ تعظیم

***

 

محمدمهدی سیار

ما اهل آنجاییم، از اینجا باز می‌گردیم

با پای خود سر در نیاوردیم از این اطراف

با پای خود یک‌روز، اما باز می‌گردیم

چون ابر‌ها صحرا به صحرا برد ما را باد

چون رود‌ها صحرا به صحرا باز می‌گردیم

این زندگی مکثی‌ست مابین دو تا سجده 

اسغفراللهی بگو، ما باز می‌گردیم

ما عاقبت «انا الیه راجعون» بر لب

از کوچه بن بست دنیا باز می‌گردیم

***

 

حسن زرنقی

­ماییم و پی حادثه‌ای دربه‌دری‌ها

هر لحظه خبر می‌رسد از بی‌خبری‌ها

دل طاقت این داغ جگرسوز ندارد

برگرد و رهامان کن از این خون‌جگری‌ها

برگرد که ما خاطرهٔ خوب نداریم

از آن شب تاریک و از آن بی‌پدری‌ها

هم‌صحبت ما بودی و هرگز نشنیدی

اخبار وطن را فقط از دور و بری‌ها

در سیل بلا‌ها عوض کاخ‌نشینی

دیدیم تو را خاک‌نشین با کپری‌ها

دیدیم صفای تو و صافی تو، وقتی

خون بود دل ملتی از حیله‌گری‌ها

***

 

میلاد عرفان‌پور

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند

به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

از این حسرت روزمره، کشیدندشان ذره ذره

که بی‌حاشیه، بی‌تکلف، به متن و به معنا رسیدند

من المؤمنین رجالٌ... که دنیا شب قدرشان بود

شنیدند «من ینتظرْ...» را، به «قرآن»، به «احیا» رسیدند

به تاریکِ شب، هدیه دادند درخشیدن اشکشان را

از آن تیرگی‌ها گذشتند، به این روشنی‌ها رسیدند

به دل، زخم و بر لب، تبسم... همهْ دردشان درد مردم 

به آغوش گرم شهادت برای مداوا رسیدند

پس از سال‌ها رنج دنیا،  نیفتاده بودند از پا

مقام رضا رزقشان شد، به لبخند زهرا رسیدند

دریغا و دردا که ماندیم،  عجب سهمگین است ماندن 

چه جانانه از جان گذشتند، شگفتا چه زیبا رسیدند

نه از مدعی‌ها نبودند، گرفتار دنیا نبودند

ببین این صف اولی‌ها، به آغوش مولا رسیدند

***


حسین اسرافیلی

تقدیر، تو را به سوی جانان می‌خواست
از عرش صلای "ارجعی..." تابرخاست
در گام به گامت، آسمان گل می‌ریخت
تابوت تو را، دست شهادت آراست
در شعله شدن، نشان افروختن است
از ناله و آه و شکوه، لب دوختن است
در دعوی عاشقی، از آتش مگریز
رسم و ره پروانه شدن، سوختن است
حق خواست که در خیمه توحید بمانید
شایسته و بایسته تمجید بمانید
تصویر شما بود در آیینه خورشید
تقدیر شما بود که «جاوید» بمانید

***