گروه ادبیات خبرگزاری هنر ایران – همۀ ما بارها و بارها در محاورهها از ضربالمثلهایی استفاده کردهایم که علیرغم پرکاربرد بودن، اطلاعی از ریشۀ آن نداریم. شاید که نه! حتماً دانستن داستان پیدایش ضربالمثلها هم برای ما شیرین است و هم موجب استفادۀ بهتر از آن حکایت میشود. با ما همراه شوید تا یکی دیگر از مثلهای پرکاربرد فارسی را با هم مرور کنیم.
امیدواریم شما مخاطب گرانمایه هم با ارسال ضربالمثل ما را در این راه همراهی بفرمایید.
حرف مفت زدن
در دوران ورود تلگراف به تهران، مردم شناختی از این تکنولوژی ارتباطی نداشتند و کسی برای استفاده از آن به تلگرافخانه مراجعه نمیکرد. مسئولین با هدف حل این مشکل تصمیم گرفتند که برای مدّتی فرستادن تگراف را رایگان کنند. ایدۀ مجانی کردن تلگراف فکر بکری بود که مردم را به تلگرافخانه کشاند.
شیوۀ کار هم به این صورت بود که مراجعهکنندهها مینشستند جلوی متصدی تگرافخانه و شروع میکردند به حرف زدن. او هم حرفهای مردم را روی کاغذ مینوشت و به شهر مورد نظرشان میفرستاد. البته آنهایی که تعلیم خواندن و نوشتن دیده بودند، خودشان عرایضشان را روی کاغذ مینوشتند و میدادند به مأمور ارسال.
بدون هزینه بودن ارسال پیام سبب شده بود که هرکسی هرچه دلش میخواست بگوید؛ از احوالپرسی گرفته تا صحبت دربارۀ دام و طیور و مسائل مرتبط و نامرتبط. کمکم ارزش و اعتبار تلگراف مشخص شد و مردم فهمیدند که این وسیله چه فواید شگرفی دارد و پیغام آنها را در کمترین زمان به دورترین مکان میرساند.
اعتماد مردم به تلگراف همان چیزی بود که مسئولین میخواستند. کار که به اینجا رسید، یک روز صبح اوّل وقت رهگذرها دیدند که یک پارچهنوشتۀ عجیب بالای در ورودی تلگرافخانه نصب شده است: «از امروز حرف مفت قبول نمیشود» ...
پولی شدن تلگراف کار را به جایی رساند که مردم حرفهایشان را خلاصه میکردند تا هزینۀ کمتری پرداخت کنند. این حرف مفت قبول نشدن بعدها وارد فرهنگ عامیانه ایرانزمین شد و به کسی که حرفهای زیاد و نامربوط میزد، میگفتند حرف مفت نزن. البتّه که این اصطلاح همچنان در محاورۀ عمومی مردم کشورمان، زنده و پرکاربرد است!!!