شب یلدا یکی از آیینهای دیرینۀ ایرانزمین است که تحولات سریع و خارج از حد تصور روزگار ما هم نتوانسته آن را از بین ببرد. این آیین دیرپا و بسیار قدیمی جایگاه منحصربفردی در فرهنگ ما ایرانیها داشته و مردم به آن توجه فراوانی دارند.
بنابر رسالت فرهنگی و ادبی خبرگزاری هنرآنلاین چند دقیقهای بهصورت تلفنی دربارۀ اصل، رسم و فواید شب یلدا با دکتر محمود اکرامیفر گفتگو کردیم تا بیشتر با کارکرد این آیین خوشقاعده و خاطرهانگیز آشنا بشویم. در ادامه چکیدۀ این مکالمۀ نهچندان بلندتقدیم حضورتان میگردد.
در آغاز سخن استاد اکرامیفر یلدا را اینگونه معرفی نمودند: شاید قدمت «شب یلدا» بیش از چهارهزار سال باشد و ما نمیتوانیم تاریخی برای آغاز و پیدایش این رسم تعیین کنیم. بههمین دلیل یلدا از تاریخ فراتر میرود و یک آیین باستانی بهحساب میآید. آیینی که در گذر زمان الحاقات و رسوم مختلفی به آن افزوده شده است. مثلاً در مناطقی از لرستان در شب یلدا شاهنامهخوانی را به رسومات یلدا اضافه کردهاند. به این علّت که شاهنامه جایگاه و اثر والا و بالایی در فرهنگ و منش پهلوانی مردم آنجا دارد. یا حافظخوانی و فال حافظ که جزء آیینهای الحاقی به شب یلدا محسوب میشود. بههرحال هفت-هشت قرن بیشتر از شعر حافظ نمیگذرد ولی میبینیم که شعر حافظ امروزه یکی از سنتهای اضافه شده به شب یلداست.
اگر بخواهیم بدانیم که چرا این اتفاق افتاده باید به کارکرد شب یلدا بپردازیم. یلدا زمانی برای «دورهم نشستن»، «شبچره» و «شبنشینی» است. در ابتدا باید به این نکته اشاره کنیم که یلدا از آیینهای دوران کشاورزی بهشمار میرود. زندگی بشر در طول تاریخ به پنج دوره تقسیم میشود. «جنگلنشینی» که شیوۀ معیشت آن گردآوری خوراک بوده است. «غارنشینی» که در آن دوران مردم با شکار شکم خودشان را سیر میکردند. «چادرنشینی» با مدل معیشتی دامپروری، «روستانشینی» با توسعۀ کشاورزی برای بهدست آوردن غذا و «شهرنشینی» که برمبنای تجارت و صنعت و امثال آن شکل گرفتهاند. البتّه اینطور نیست که یک دوره پس از پایان دورۀ قبلی به وجود آمده باشد و این دورهها گاهاً همزمانی داشته و یا شکل تولید غذای یک دوره در دورۀ دیگر هم کاربرد داشته؛ مثلاً در دوران شهرنشینی مردم به شکار هم میرفتهاند.
شبچلّه یک آیین نمادین مربوط به دوران کشاورزی است که مردم در طولانیترین شب سال به انتظار طلوع خورشید دورهم جمع میشدهاند؛ خود یلدا به معنای تولّد آفتاب است. خب برای شب یلدا که قرار بوده مردم دورهم جمع بشوند و زمان زیادی با هم صحبت کنند، نیاز به چیزهایی برای سرگرم شدن و خوردن داشتند. در گذشته تلویزیون و یا تلفن همراه وجود نداشته که مثل روزگار ما هرکسی سرش داخل گوشی خودش باشد. یعنی بهقول معروف اینطور نبوده که «هرکی به فکر خویشه! عقرب به فکر نیشه! کوسه به فکر ریشه! تو هم به فکر خود باش». اغلب خوراکیهای شبچلّه به سبک غذایی دوران کشاورزی مربوط میشود. مردم برای شبچره از خشکبارها نظیر پسته و بادام و میوههایی که قدرت ماندگاری تا شب یلدا را داشتند استفاده میکردند؛ چیزهایی همچون انار و هندوانه و کدو و امثال آنها.
ایشان در ادامه چرایی ورود ادبیات به آیین شبچلّه را هم برایمان تشریح کرده و گفتند: در این شبنشینی چندساعته مردم چقدر میتوانستند بخورند و یا دربارۀ مسائل مختلف روزگار خودشان که وسعت چندانی هم نداشته با هم حرف بزنند؟ بههمین سبب برای گذراندن زمان، افسانهها و داستانها و خاطرهگویی و شعرخوانی هم به شبچلّه ملحق شده است. در این بین اشعار حافظ با توجه به اینکه شعرش به ارزشهای فطری، عام و جهانشمولی همچون مهرورزی، خوبی، بدی، دوری از ریا و چاپلوسی، دیگرخواهی و عشق و نظایر آن اشاره دارد و همۀ آدمها آن را میفهمند و میپذیرند، جای خودش را در شب یلدا پیدا کرد و به یکی از سنتهای اصلی این شب تبدیل گردید. شعر حافظ معمولاً اینطور پیش میرود که اگر در یک بیت ناامیدی باشد در بیتی دیگر از امید حرف میزند. روی این اصل مردم به حافظخوانی و فال حافظ در شب یلدا علاقه نشان دادند و این علاقه همچنان پابرجاست.
علّت مانایی یلدا، نکتۀ بعدی صحبتهای جناب اکرامیفر بود و افزود: از نگاه کارکردگرایی یا فونکسیونالیسم (functionalism) هر چیزی که اثر و نتیجه و فایده نداشته باشد از دایرۀ زندگی مردم کنار میرود. قطعاً این فایدهها در طول تاریخ یکسان نیستند و با تغییر سبک زندگی مردم، دستخوش تغییر میشوند اما همچنان کارکرد هستند. بنابراین بیتردید کارکرد امروز شب یلدا نسبت به پنجاه سال پیش تغییر کرده لکن از بین نرفته است. روزی که کارکردهایی مثل صلهرحم، احوالپرسی، شبچره، تجدید خاطره و تکریم بزرگترها از بین برود، شب یلدا هم از بین میرود. بههرصورت در زندگی امروز ما دور کرسی نشستن و ظرفهای بزرگ تنقلات که به شکل اشتراکی استفاده میشد ندارد. از طرف دیگر چغندر پخته و لبو و کدو و انگور باغ خود کشاورزها، جایش را به موز و کیوی و میوههای داخلی و خارجی داده و خبری هم از خانههای وسیع و خاطرهانگیز پدربزرگها و مادربزرگها نیست. با اینهمه شب یلدا همچنان برای مردم کارکرد دارد. ویلیام هانوی میگوید کسانی میدانند به کجا باید بروند که بدانند از کجا آمدهاند. اگر قرار است ما ایرانی بمانیم و به هویت ایرانی خودمان افتخار کنیم نباید اجازه بدهیم که آیینهای باستانی کشورمان نابود شوند. این آیینها حتماً برای مردم مفید بوده که تا امروز باقیماندهاند و نقش مهمی در هویتسازی اجتماعی دارند. اگر ما این رسومات را حذف کنیم فرهنگمان لاغر میشود و انباشتگی و باروری خودش را از دست میدهد. دیپلماسی فرهنگی که اینروزها خیلیها دربارۀ آن حرف میزنند بر اساس اشتراکات حوزههای فرهنگی پدید میآیند. حوزۀ فرهنگ ایران کهن، کشورهای همسایۀ ماست که با تکیه بر آیینهای مشترک میتوانیم شاهد بهبود روابط اجتماعی و حتا سیاسی کشورهای این حوزۀ فرهنگی باشیم. آیینهای مشترک از مرزها فراتر رفته و مردم را حول یک موضوع واحد جمع میکند.
----------
پینوشت: بر اساس اطلاعات موجود در رسانهها محمودرضا اکرامیفر متخلص به «خزان» ۹ آبان ۱۳۳۸ در روستای اسفراین خراسان شمالی متولد شد. وی دانشآموختۀ دانشگاه فردوسی مشهد و دانشگاه تهران است و مدرک دکترای مردمشناسی را از آکادمی علوم تاجیکستان اخذ کرده است. پایاننامۀ او با نام «از ما بهتران» بهعنوان پژوهش برتر بینالمللی و کتاب سال دانشجویی ایران انتخاب شد. اکرامیفر پژوهشگر فرهنگ و رسانه، روزنامهنگار و مجری برنامههای ادبی است و به تدریس در دانشگاه اشتغال دارد. او دبیر دومین جشنوارۀ بینالمللی شعر فجر است و مثنوی معروف «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» اثر معروف او میباشد. «...این کتاب اسم ندارد»، «اجازه هست بگویم که دوستت دارم»، «...دریا تشنه است» و «گنگ خاکستری» نام برخی کتبی است که دربردارنده اشعار او هستند.