کارنامۀ پر و پیمانی دارد؛ از رزمندگی و تدریس و تألیف گرفته تا مستندسازی و کار فرهنگی و فعالیت در حوزه چاپ و نشر و ویراستاری. از آن دسته آدمهایی است که حرفش با عملش تفاوتی ندارد و به گفتههایش عمل میکند. استاد محسن بغلانی در اواخر پاییز 1402 میهمان ما در خبرگزاری هنرآنلاین بود. دهانمان که به گفتگو گرم شد رشتۀ کلام، از یکسو ما را برد به عمق مشکلات حوزۀ کتاب و از سوی به نقاط روشن امیدوارمان کرد. چکیدۀ این گفت و شنود را در ادامه تقدیمتان میکنیم به امید اینکه حرفهای اساتید و استخوان خرد کردههای حوزۀ کتاب و ادبیات و فرهنگ چراغ راه مردم و مسئولین باشد.
بغلانی که مصائب و کاستیهای حوزۀ نشر را، هم از زاویۀ نویسنده درک کرده و هم در جایگاه ناشر، برخی مشکلات این حوزۀ موثر و مهم را اینگونه بیان نمود:
یکی از مهمترین مشکلات ما در حوزه نشر، مشکل کاغذ است. در گذشته به یک نحو در حوزه کاغذ مشکل داشتهایم و اکنون به شکل دیگری مشکل داریم. در شیوه قدیم تقسیم کاغذ، مقداری کاغذ یارانهای به هر نشری تعلق میگرفت که البته هنوز هم این کار ادامه دارد. اتفاقی که در این روش می افتاد این بود که طبیعتا رانتخواری کاغذ وجود داشت و کسانی که به دولتها نزدیکتر بودند، کاغذ بیشتری دریافت میکردند. برخی نشرها نیز که متاسفانه در زمینه ترجمه فعالیت میکنند و شهرت داشتند به دلیل هزینه بسیار پایین کتب ترجمه نسبت به کتب تالیفی تولید بیشتری هم داشتند و به همان نسبت اگر خوشبینانه نگاه کنیم از کاغذ بیشتری بهرهمند میشدند و این نوعی تقسیم ناعادلانه در توزیع یارانه نشر بود و متاسفانه هست. در دولت جدید به سمت تولید کاغذ ایرانی رفتیم. این کار طبعات خوب و بدی داشت. از محاسن این طرح جلوگیری از خروج ارز و به کار افتادن کارخانهها و اشتغال کارگران است ولی در کنار افزایش تولید و کمیت باید به کیفیت آن هم توجه شود. کیفیت کاغذ به نوعی نیست که بتوان کتابهای با کیفیت خوب خصوصا در کتابهای چهاررنگ تولید کرد. خود متصدیان هم معتقدند علیرغم بالا رفتن کیفیت کاغذ ولی اینها هنوز پرز دارند. پس هم باید روی افزایش تولید کار شود و هم روی افزایش کیفیت. در خصوص توزیع نیز الآن روال بر این است که ناشر تقاضا میدهد و بر اساس میزان تسویه کاغذی که کردهاند به ناشر کاغذ تخصیص داده میشود ولی در اینجا هم باز متأسفانه ملاکهای دقیقی وجود ندارد. ناشر بزرگ درخواست 1000 بند 2000 بند کاغذ میکند و ناشر کوچک درخواست 50 بند و 100 بند و باز ناشر بزرگ در اولویت است زیرا به ظاهر تولید بالاتری دارد ولی دیگر به اهمیت و بارفرهنگی کار ناشر توجهی نمیشود و بسیاری از اوقات سهمیه کافی به ناشر کوچک نمیدهند. از سوی دیگر تعدادی از تجار کاغذ که از ارز 4500 تومانی و سپس ارز نیمایی برای خرید کاغذ استفاده کردند متأسفانه یا کاغذ وارد نکرده و اقلام دیگری که برای آنها سود بیشتری داشت وارد کردهاند ویا کاغذها را وارد و احتکار کردند و موجب برهم زدن بازار شدند که این متأسفانه هم در دولت های قبل بوده و هم در این دولت صورت گرفته که البته در مواردی با آن برخورد شده است. همه این موارد درکنار هم موجب شده است تا کاغذ ایرانی هم پابهپای کاغذ خارجی گران شده و دولت مجبور شد باز هم یارانه بدهد. که باز مانند بنزین کسی که مصرف بیشتری دارد یارانه بیشتری میگیرد و فاصله خود را با سایرین بیشتر میکند.
مشکل دیگر بازار نشر این است که به واسطه گران شدن ارز، قیمت همه بخشهایی که روی قیمت کتاب اثر میگذارد؛ مثل نیروی کار و ابزارآلات، افزایش مییابد. وقتی کاغذ، لوازم نشر و نیروی کار گران شود، خود به خود قیمت کتاب هم افزایش مییابد. در این جا دو گروه سود میبرند، یکی ناشری که کار ترجمه میکند و دیگری کسانی که به اصطلاح کتابسازی میکنند. ناشران ترجمه بخش بسیاری از هزینههای کتابهای تولیدی را در سبد هزینههای خود ندارند.
از محسن بغلانی دربارۀ نظام توزیع کتاب و ضعف و قوتهای آن پرسیدیم. ایشان در اینباره هم به نکات قابل تأملی اشاره کرد و ادامه داد:
توزیع برای ناشر خیلی مهم است و سیاست وزارت ارشاد این است که توزیع را ببرند در کتابفروشیها. در حالی که زیرساختهای آن هنوز فراهم نیست. اولاً ما هنوز به این وسعت فروشگاه نداریم و پراکندگی جغرافیایی فروشگاهها در سطح کشور زیاد است. ثانیاً ویترین این کتاب فروشیها برای ارائه میزان کتاب تولید شده در یک سال کافی نیست. ظاهراً تولید کتاب در سال براساس آنچه در گزارشها آمده بالغ بر 100 هزار عنوان است در حالی که فقط چند هزار عنوان در این ویترین قابل ارائه است پس مابقی کتابها در کجا میتواند عرضه شده و در برابر دیدگان مخاطبین واقع شود؟ از طرفی بسیاری از این فروشگاهها به دلیل اختلاف اعتقادی آنها با ناشران جبهه انقلاب موجب میشود تا کتب این ناشرین را ویترین نکنند. سامانه فروش کتاب ارشاد هم مسائل خاص خودش را داردو بسیاری از ناشرین دولتی و نیمه دولتی خودشان دارای ویترین کتابفروشی هستند. ناشران بزرگ نیز به همین ترتیب ولی ناشرانی که دارای کتابفروشی نیستند، در سامانه فروش کتاب ارشاد که الآن اسم آن بازار کتاب شده است زیان میکنند چون کتابهای آنها یا ویترین نمیشود و یا اگر بشود تعداد معدودی از عناوین آنها را شامل میشود. پس در آنجا هم فاصله این ناشرین با ناشرین بزرگ روز به روز بیشتر میشود. این خلاف عدالت است و خصوصاً در این روش رقابت بین ناشران خصوصی و دولتی اصلا قابل تصور نیست. زیرا آنها همه کتابفروشی دارند و همه آثار خود را از این طریق با یارانه ارشاد به فروش میرسانند در صورتی که ناشران خصوصی از این دو مزیت بی بهرهاند یا اندک بهرهای میبرند. پس زیرساختهای ما برای اینکه به ناشر بگوییم تو فقط تولید کن و دغدغه توزیع و فروش کتاب را نداشته باش شبکه دیگری این وظیفه را به عهده می گیرد، آماده نیست.
وی اشارهای هم به طرحهای فروش نمایشگاهی کتاب داشت و نظرات خود را اینطور بیان کرد:
یکی از محملهای توزیع و فروش، نمایشگاههای کتاب ملی و استانی است و غایب این صحنه اگر ناشر باشد خیلی ضرر میکند. ناشران جبهه فرهنگی انقلاب خصوصاً نباید از حضورشان در این نمایشگاهها جلوگیری شود. زیرا در این صورت هم ناشر ضرر میکند و هم فرهنگ انقلاب. ناشرین ارزشی ما تولید فکر و فرهنگ می کنند آن هم بر اساس ارزشهای انقلاب اسلامی، و عدم حضور در میان مخاطب خود موجب میشود تا انس وی با آحاد اجتماع از بین برود. مسئولین حوزه کتاب یک روش جدید برای برگزاری این نمایشگاه ها در نظر گرفتهاند که در این روش، ناشر حذف میشود و توزیعکننده کتاب را از ناشر تحویل گرفته و در نمایشگاه عرضه میکند. ما به این روش اعتراض کردهایم، زیرا ما در برخورد با مخاطب است که میتوانیم نیازسنجی لازم را انجام دهیم. اگر نتوانیم در چنین نمایشگاههایی مواجه مستقیم با مردم داشته باشیم نمیتوانیم آن محتوایی که مخاطب به آن نیاز دارد را تولید کنیم. از طرف دیگر اگر در نمایشگاه حضور داشته باشیم میتوانیم آثارمان را ارزیابی کنیم. ناشر باید با مخاطب رو در رو صحبت کند. ما گاهی کتابهایی با موضوعات تاریخی و چالشی تولید کردیم که وقتی با مخاطب چهرهبهچهره مواجه شدیم، توانستیم از کتابِ خودمان دفاع کنیم. وزارت ارشاد به جای اینکه حضور ناشر را در نمایشگاه استانی تسهیل و تقویت کند تیرخلاص را به حضور ناشر زده است. تاثیرات فرهنگی نمایشگاههای استانی هم از برکت حضور ناشرین در نمایشگاه بود. مشکل دیگر این روش فروش، تعارض منافع است. از آنجا که برای ارشاد امکان حضور در نمایشگاه وجود ندارد فروش به مجمعهای نشر تخصصی سپرده میشود. این احتمال وجود دارد که آن توزیع کننده، خود رقیب نشرهای دیگر باشد و یا اصلا رقابتی نباشد آن ناشر علاقه دارد کتاب خود را بفروش برساند و نیز از آنچه خود چاپ کرده بیشتر از کتاب ناشر دیگر اطلاع دارد لذا در اینجا تعارض منافع پیش میآید و نتیجه آن اختلاف بین اعضای آن مجمع و نیز اختلاف با دیگر ناشران است. از طرف دیگر مشکل تصدیگری دولت هم در این جا مطرح است. با وجود مشکلات ذکر شده، ما در نمایشگاههای استانی شرکت نخواهیم کرد.
از این نویسندۀ زبردست حوزههای دینی و انقلابی پرسیدیم یک ناشرتازه کار چگونه میتواند موفقیت خود را تضمین کند. وی که بالا و پایین حوزۀ نشر را دیده و با مدیران بسیاری در این حوزه سر و کار داشته افزود:
اگر یک نشر بخواهد موفق باشد باید بازار فروش خود را پیدا کند. البته ناشر در ابتدا باید علاوه بر تأمین هزینههای راهاندازی نشرباید یک پشتوانه مالی حدود 300 الی 500 میلیون تومان را تامین کند. متاسفانه انتشارات برای موفق شدن باید به سراغ اساتید فن و نویسندگان مشهور برود؛ از این جهت عنوان میکنم متاسفانه که در این فضا نوقلمان دیده نمیشوند. ما وقتی یک کتاب از نویسندگان مشهور چاپ میکنیم برای حمایت از نویسندگانی که تازه پا به میدان میگذارند، چند اثر هم از آنها چاپ میکنیم که به این وسیله از آنها حمایت کرده باشیم. ولی اگر کسی بخواهد به بازار فروش برسد، باید به سراغ برندهای نویسندگی برود. سومین مولفه فروش کتاب و موفقیت نشرها، استفاده از تصویرگران به نام برای طراحی جلد و محتوای کتاب است. باز هم باید تاسف خورد که در این میان تصویرگران با استعداد و جوان، مورد توجه قرار نمیگیرند. قرارگرفتن اسمهای مشهور و برجسته روی جلد در فروش کتاب تاثیر جدی میگذارد. اینجا باید این نکته را اشاره کنم که چاپ کتابهای تولیدی بسیار سخت شده است، زیرا تولیدکنندگان کتابهای ترجمه بازار را دست گرفتهاند؛ که با عرض تاسف دولت هم از ناشران مترجم حمایت میکند. ما وقتی در نمایشگاه کتاب بودیم، غرفههای کنار دستیمان کتابهای کمیک ژاپنی یا مانگا و کتابهای مانهوای کره جنوبی را در معرض مخاطب قرار میدادند. این شکل از کتاب با منش، سبک زندگی و فرهنگ ایرانی و اسلامی ما فاصله دارد. بعضاً مسئولین میگویند که نمیتوانیم جلوی این شکل از آثار را بگیریم، خب اگر نمیتوانید جلوی آنها را بگیرید، لا اقل کمکشان نکنید. چه لزومی دارد این شکل از کتاب که سبک زندگی غلطی را تبلیغ میکند در نمایشگاه بین المللی کتاب و یا استانی حضور داشتهباشد.
در ادامه از این کارگردان مستند و انیمیشن خواستیم تا خوب و بد مبحث ترجمه در نشر را بیشتر تشریح کند. ایشان پرسش ما را اینگونه پاسخ داد:
در نظر بگیرید که ناشرینی که کتاب ترجمه چاپ میکنند، هزینه حق انتشار اثر(کپی رایت) را پرداخت نمیکنند و بر اساس قول برخی نویسندگان، هزینه زیادی به مترجمین نیز نمیدهند و این باعث میشود که بازار به نفع کتابهای ترجمه باشد. نویسندگان مترجم هم سعی میکنند که بیشتر کار ترجمه انجام دهند تا کار تألیف. زیرا تعداد کتاب ترجمه زیاد است و باعث میشود که هیچ وقت نویسنده بیکار نباشد. یکی از دوستان در جلسهای میگفت من وقتی می بینم که مثلاً درآمد من از حقالتألیف 50 میلیون است ولی همزمان از ترجمه 150 میلیون، سعی می کنم در سال یک یا دو کتاب تألیفی داشته باشم و بیشتر به ترجمه بپردازم. دو عامل دیگری که باعث میشود که نشرها به سمت ترجمه بروند؛ یکی جلوگیری از ضرر و زیان تولید کتاب و دیگری طمع برای سود بیشتر. مثلا یک کتاب آمریکایی که محتوا و تصویرگری به روز و جذاب دارد به مذاق مخاطب خوش میآید. این اتفاقات، باعث شده است که استقبال از ترجمه زیاد شده و به مرور فرهنگ کتابخوانی مردم ما عوض شود و مردم به کتابهای ترجمه گرایش پیدا کند که در نتیجه میتواند بر روی فرهنگ ما تاثیر منفی بگذارد. میتوان گفت عدهای به خاطر سود بیشتر ذائقه مردم ما را تغییر دادند.
با توجه به این نکته که محسن بغلانی بهعنوان یک فعال فرهنگی و معلّم و مربی نسل جوان نیز شناخته میشود از او راجع به وزارت ارشاد هم سوال کردیم تا نظرش را در اینباره نیز بشنویم. او مسیر حرف و سخن را به این سمت کشاند:
بنده معتقدم که وزارت فرهنگ نباید زیر نظر دولتها باشد. به عنوان مثال امروز دولتی می آید، موافق ترویج فرهنگ مقاومت و حمایت از فلسطین است و دولت دیگر ممکن است نظری مغایر داشته باشد؛ دولتها امکان دارد له یا علیه مسئلهای خیلی افراطی عمل کنند که این مسئله میتواند بر روی روند فرهنگی جامعه تاثیر منفی بگذارد. از نظربنده باید همه مراکز فرهنگی حتی بخشهای فرهنگی حوزههای علمیه و سازمان تبلیغات اسلامی در یک بخش تجمیع شوند که در شاکله نظام باشد اما زیر نظر دولتها نباشد. چیزی مانند همان سازمان تبلیغات اسلامی ولی گستردهتر و با اختیارات و استقلال و نظارت بیشتر.
قطعا وزارت فرهنگ وظیفه دارد بر روی مسائلی مثل کاغذ، محتوای نشر و چاپ نظارت کند اما نظارت به خوبی اتفاق نمیافتد. بعضی اوقات کتابی با اسناد موثق درباره چهره شاخصی در نظام تولید میشود اما در نظارت ممیز مربوطه اجازه چاپ آن را نمیدهد و گاهاً به صراحت اعلام میکند که نمیگذارد علیه این فرد و یا جریان سیاسیاش کتاب چاپ شود. بعضی از نظارتها، نظارتهای منطقی نیست. آقای رئیسی موضوع تعارض منافع را مطرح کردند و این موضوع در حوزه کتاب و فرهنگ مشکلی جدی محسوب میشود.
طبیعتاً هر سازمانی قوانین و قواعدی دارد، اگر این قواعد بر اساس واقعیتها نوشته شده و ملاکش اصول انقلاب و نظام باشد نه بر اساس قوانین حزبی، می تواند قاعده خوبی باشد. شرط دیگر موفقیت قوانین، این است که کسی نتواند در آن نفوذ کند. بنابراین ناظر و ممیز کتاب باید بر اساس قوانین درست و با استقلال کامل نظارت کند. ریلگذاریهایی در زمان آقایان مهاجرانی و مسجد جامعی اتفاق افتاده که درست نبوده است و افراد آن ریلگذاری هم همچنان در سیستم هستند. آن افراد به استخدام دولت درآمدهاند و نمیتوان آنها را از ساختار خارج کرد. درنتیجه کسی که میخواهد ریل را عوض کند کار سختی دارد. البته راهحل این وضعیت این است که با اصلاح قواعد و قوانین، برخی جابجاییها را در ساختار انجام دهند تا بتوانند تحول را تا حدی محقق سازند. در غیر اینصورت هرچه هم بگذرد این دیوار تا ثریا کج میرود.
آیا در کنار انتقادات پیشنهادهایی هم برای بهبود امور دارید؟
ما در زمینههای مختلف نزدیک به دوازده طرح به وزارت فرهنگ دادهایم که فقط یکی از آنها نصفه و نیمه محقق شده است. به عنوان مثال ما طرح شورای عالی کتاب و کتابخوانی را با اجزا و جزئیات ارائه کردیم و عنوان کردیم این طرح میتواند یک ریلگذاری مناسبی برای فرهنگ کتابخوانی کشور باشد که متاسفانه به آن توجهی نشد.