سقای آب و ادب، اثری است متفاوت از سید مهدی شجاعی؛ رمان و روایتی از زندگی حضرت عباس(ع)، که بعد از سالها، اندک اندک جامه خلق پوشیده و در ظرف کتاب تقدیم مخاطبان شده است.
سقای آب و ادب، اثری است متفاوت از سید مهدی شجاعی؛ رمان و روایتی از زندگی حضرت عباس(ع)، که بعد از سالها، اندک اندک جامه خلق پوشیده و در ظرف کتاب تقدیم مخاطبان شده است.
رمان به یقین متفاوت است با آثاری از همین قلم، هم از حیث فرم و هم از حیث نوع نگاه محتوایی.
اثر شامل ده فصل است:
فصلها
عباسِ علی: روایت ادبی گوشههایی از حضور حضرت عباس(ع) در کنار امام علی(ع) و دلاوریهای او در جنگ صفین.
عباسِ امالبنین: نویسنده در این بخش، ماجرای ازدواج امام علی(ع) با امالبنین و نیز گفتگوهای مهمی که در طول زندگی بین عباس(ع) و مادرش رد و بدل شده را بیان کرده است.
عباسِ عباس: گفتگوی عباس با خودش و روایتی کوتاه از آبآوردن برای کودکان در روز عاشورا.
عباسِ سکینه: بخشی از شخصیت عباس بن علی در ارتباط با حضرت سکینه(س).
عباسِ مواسات: این فصل به یاری رساندن حضرت عباس به برادر، پاسداری از خیمهها، رجزخوانی در نبرد و حضور برادران عباس برای مبارزه را نقل کرده است.
عباس زینب: بخشی از شخصیت عباس بن علی در ارتباط با حضرت زینب(س).
عباسِ ادب: ماجرای آب آوردن در روز عاشورا و شهادت حضرت عباس(س).
عباسِ حسین: بخشی از شخصیت عباس بن علی در ارتباط با امام حسین(ع).
عباسِ فرشتگان: توصیف حضرت عباس از زبان فرشتگان.
عباسِ فاطمه: بخشی از شخصیت عباس بن علی در ارتباط با حضرت فاطمه(س).
این فصل چنین آغاز میشود:
پیش از آنکه راوی این داستان، قدم به فصل پایان بگذارد، ما فرشتگان؛ فرشتگان هفت آسمان، بر خود فرض میشماریم که پا به میدان بگذاریم و پرده از رخسار حضرت ابوالفضائل برداریم. و ناگفته پیداست که این نه بدان معناست که ما قادریم پرده از اسرار حضرت ابوالفضائل برداریم. چرا که رخسار، جلوهای از جلوات حضور عیان است و اسرار، جنس و جوهری از علوم در پرده و معارف پنهان. و فاصله میان این دو، فاصله میان زمین است تا آسمان. دلیل یا فلسفه حضورمان در این میدان را در سطور آتی در خواهید یافت، و امّا چرا این فصل را برای حضور انتخاب کردیم و در این مقطع از روایت داستان، وارد میدان شدیم!؟ پیش از این نیامدیم، چون امید یا انتظار یا توقع داشتیم که سایه و شبحی از رخسار حضرتش را در لابهلای خطوط داستان ببینیم ولی وقتی دیدیم که روایت رو به اتمام است بیرؤیت رخسار حضرت، و داستان در آستانه فصل پایان، ترسیدیم که مبادا نقطه ختم بر پایان داستان بنشیند و حرفهای اصلی و اصلیترین حرفها همچنان ناگفته بماند…
اشاره: سید مهدی شجاعی در سال 1338 در تهران به دنیا می آید و هفده سال بعد با دیپلم ریاضی وارد دانشکده هنرهای دراماتیک می شود، برای ادامه تحصیل در رشته تئاتر. او در بدو ورود به دانشکده، گرایش کارگردانی تئاتر را بر می گزیند و حدود سه سال نیز با همین گرایش پیش می رود و عموم واحدهای کارگردانی را پشت سر می گذارد. در این زمان که به سن بیست سالگی رسیده است، از میان مسیرهای مختلف پیش رو، نویسندگی را به عنوان عشق و حرفه و زندگی بر می گزیند و تصمیم می گیرد که همه فعالیتهایش را با این انتخاب همسو گرداند.