به گزارش هنرآنلاین، سیدمرتضی آوینی از پدیدههای مخلوق انقلاب اسلامی است. سرباز، فیلسوف، هنرمند و ژورنالیستی که سالهای حساسی از تاریخ انقلاب اسلامی را به وسیله وسع و توان و قابلیت درونی روایت کرد و غبار تحریف را از چهره حقایق بسیاری زدود. در این باره با سیدعلی سیدان پژوهشگر عرصه فرهنگ و اندیشه و سردبیر مجله سوره هم صحبت شدیم تا این بار او سلف خود، مرتضی آوینی را برای ما روایت کند.
شاخصههای اصلی آوینی در فعالیت فکری و فرهنگی چه بود که او را از سایرین متمایز میکرد؟
شهید آوینی را باید انسان جامعی در فعالیتهای هنری، فکری، فرهنگی و رسانهای به حساب آورد که در تمامی این عرصهها توانسته بود نقش فعال و خلاقی را ایفا کند. کسی که با دستش تدوین میکرد و مینوشت، با زبانش حکایتگر حقیقت جنگ بود، فکر و اندیشهاش صرف خدمت به انقلاب است و… اما آیا تمام آوینی را باید در چیرهدستیاش و جامع بودنش در این عرصهها خلاصه کرد؟ کسانی هستند که شاید تنها یک یا دو زمینه تمحضی دارند، اما افرادی دیگر هم مانند آوینی نخبه در فعالیتهای گوناگون فکری، اندیشهای فرهنگی، هنری و رسانهای هستند، چه بسا از لحاظ تئوریک بیش از او کتاب و اثر به رشته تحریر در آورده باشند و تحصیلات آکادمیکشان هم کاملتر باشد، اما باز هم این قشر نتوانستند آن نقش مؤسس و مؤثر را که آوینی داشت ایفا کنند.
سیدمرتضی به مثابه سخنگوی تحوّل انفسیِ برآمده از انقلاب بود
به نظرم آنچیزی که آوینی را از سایرین متمایز میکند همان چیزی است که انقلاب اسلامی را به رخدادی خاص و برجسته بدل کرده است. به تعبیر امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی هدیه و لطف الهی از سوی خداوند به مردم ایران بود که از همین منظر هیچ دسته و گروهی نمیتواند مدعی باشد که انقلاب را آنان به سرانجام رساندند، حتی روحانیت! در این نظرگاه انقلاب اسلامی و آن تصفیه روحی که در جامعه ایران بر اثر این اتفاق عظیم پیش آمد، شمّهای از «حوّل حالنا» بود. حال این انقلاب، از بین جماعت حزباللهی سخنگویانی دارد که بیانگر حقیقت آن هستند. شهدا صادقترین و بارزترین این سخنگویانند که با بذل جان و عینیتبخشی به ارزشهای انقلابی گواه و شاهدی بر مسیر نهضت خمینی(ره) شدند. اما در این راستا، کسانی مثل آوینی این توفیق را یافتند، که پیام انقلاب را به اشکال و انحای دیگر هم به مردم منتقل کنند.
زبانحال انسان انقلاب اسلامی در آثار سیدشهیدان اهل قلم
اگر به آثار شهید آوینی نظر بیافکنیم خواهیم دید، بیش و پیش از آن که او بخواهد کار علمی و تئوریکی را در امتداد مسیر علمی پیگیری کند، بر روی این تحول انفسی برآمده از انقلاب اسلامی تأکید دارد. آوینی به دنبال این است که بیان کند انسان انقلابی چگونه انسانی است و اساساً به چه چیزی میاندیشد. به طور مثال وقتی او میخواهد از «مرگآگاهی» فرد انقلابی سخن بگوید آن را نه از منظر یک موضوع تئوریک صرف به شکل دایرةالمعارفی، بلکه از منظر دیگر بررسی میکند که نحوه بودن و نحوه تعامل بشر با دنیا براساس و محور این مرگآگاهی حاصل میشود، به نوعی آوینی مرگآگاهی انسان انقلابی را ذاتی این بشر میانگارد. با توجه به آنچه که گفته شد اگر ما چگونگی فهم و فکر آوینی را درک کنیم، در حقیقت نحوه فکر کردن انقلاب اسلامی را کشف کردهایم. این تحول روحی و بیان آن از سوی آوینی به نحو احسن شاید مهمترین ویژگی آوینی باشد. در حقیقت، نوشتهها و گفتههای آوینی، زبان حال انسان انقلاب اسلامی است.
آوینی جلوه فردیِ انقلاب اسلامی است
نکته قابل توجه در باب آوینی این است که تحول انفسی در وجود او و آن تحولات شخصی که در شهید آوینی پدید آمد راه را به جایی رساند که آوینی عملاً تمام هویت خود را متعلق به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی میدانست. آوینی را باید اسماً، رسماً و ماهیتاً نیروی انقلاب اسلامی دانست که تمام ظرفیتهای موجود را در خدمت میگیرد تا به نفع خط امام کار کنند. کلیت نظام در چشم آوینی به قدری مقدس است که توجه را به ارزشها معطوف میکند نه بر روی اشخاص. آوینی میگوید اگر یک انقلابی، سرباز، بسیجی و… خطایی را مرتکب شد این ربطی به نظام ندارد، نظام به خودی خود از نوعی تقدس برخوردار است. در چنین تفسیری، آوینی خودِ حاکمیت و جمهوری اسلامی است، این سخن که گفته میشود حاکیمت در پی مصادره آوینی است سخنی عبث است، چرا که سیره آوینی نشان دهنده این است که او تماماً درخدمت نظام بوده و در پی اهداف آن قدم برداشته است.
البته سیدمرتضی ویژگی و برجستگیهای دیگری هم داشت. از منظر آوینی، وقتی انقلاب اسلامی در محیطی بروز و ظهور یافت که آن را به پشتوانه مردم پس زد، لاجرم باید با پسماندهای آن تمدن و تفکر هم به مقابله بپردازد، برای همین ما شاهدیم آوینی از کسانی بود که سعی کرد تا حد امکان با پیشفرضها و مشهورات تفکر و اندیشه معارض با فکر انقلابی که به نوعی باقی مانده دوران طاغوت هستند درگیر شود و آنان را به چالش بکشد. (بخشی از مقاله انفجار اطلاعات) حقیقتاً سرشاخ شدن با انگارهها و مفروضات مسلم انگاشته شده در عصر و برههای که همگان در پی تطبیق زندگی خود با آن مشهورات هستند و به نوعی بقای خود را در آن میبینند محتاج تحمل و صبر بسیار بالایی است که آوینی از آن برخوردار بود.
بعضی معتقدند آوینی چون از جناح روشنفکری به سمت طیف حزب اللهی آمد توانست بهتر عمل کند چون اصولی مثل نقد، بررسی، افق دید و… را از آن طیف گرفته و دلیل برجسته شدن آوینی این است. نظر شما چیست؟
انقلاب خاصیت روحبخشی به کالبدها را دارد و در چنین فضایی گویی ماهیتها تازه به مرتبه وجود میرسند. انقلاب اسلامی در عصر تجدد هم چنین وضعیتی داشت و آنانی که با تجدد درگیری داشتند توانستند از ظرفیتهای تجدد در عرصههای مختلف هنری، رسانهای و فکری بهرهمند شوند. آوینی به خوبی از آنچه که میشد از تجدد اخذ کرد، استفاده برد تا در خدمت انقلاب اسلامی قرار دهد. نظریه تصرف که آوینی از آن پیروی میکند با دمیدن روح در ابزار و ماده، صورت جدیدی بر آن میبخشد، به طور مثال سیدمرتضی با استفاده از سینمای مستند اما با دادن هویت خاص به آن روایت فتح را خلق میکند که مستند اشراق نام میگیرد. دریدن حجاب تکنیک و در اختیار گرفتن آن، هنر بارز آوینی در فعالیتهای هنری و رسانهای او است.
آوینی به ما تقلب رسانده، از آن استفاده کنیم
حال اگر قرار باشد در مسیر آوینی قدم برداریم آیا باید دوره روشنفکری مثل او گذرانده باشیم؟ طبیعتاً لازم نیست که عیناً تجربه زیستهای مثل آوینی داشته باشیم. باید از بصیرتهای آوینی در تطبیق با شرایط حال بهرهمند شویم. آوینی از مسیر دشوار و رنج فراوانی که متحمل شده سخن میگوید. آوینی مثل کسی است که به درسها را خوانده است و به ما تقلب رسانده است. ما باید راه او را امتداد دهیم. نه اینکه کنترل زد بزنیم و از اول مسیر را برویم. هر کسی مسیر خودش را دارد.
چه شاخصههایی از آوینی را باید جناح حزب الله در حال حاضر اخذ کند؟
تقلید از آوینی بیفایده است باید جهتگیری آوینی را مورد استفاده قرار داد. آوینی به عنوان یک خطشکن به ما یاد داد که باید در مرزهای انقلاب اسلامی راه رفت و خطر را در بدو آغاز شناخت. مثلاً اقتضای زمانه آوینی بر این بود که به سراغ روشنفکران برود و آنان را به نقد بکشد، یا در زمانی که تب و تاب توسعه و رفاه در جامعه گسترش پیدا کرد آوینی از ماهیت و چیستی این رویکرد سؤال میپرسد.
آوینی امروز احتمالاً با اسلام متحجر مقابله میکرد
در زمان حال حاضر فارغ از تجدد که غلبه بر جریانهای انحرافی دارد، این تحجر است که امروزه دست و پا درآورده و به عنوان جریان معارض انقلاب اسلامی دست به فعالیت و مخالفت میزند. اگر قرار است همچون آوینی مرزنشین انقلاب باشیم باید در این برهه حساس به سراغ مشهورات جعل شده از سوی جریان تحجر برویم و برتری و دستاوردهای اسلام انقلابی در برابر این افراد را تبیین و تشریح کنیم. البته مجدداً عارضم که دشمن اصلی تجدد است و تحجر در زیر سایه آن است که تنفس میکند و پایگاهی را برای مقابله با نظام تأسیس کرده است. حتی در بسیاری از مواقع تجدد و تحجر ید واحدی در برابر انقلاب اسلامی هستند تا به تضعیف مبانی انقلابی مبادرت ورزند، با نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی به مواردی زیادی در این باره برمیخوریم.
چرا حرفهای جدی آوینی غریب افتاده است؟
چرا بُعد فکری آوینی (آنچه در حلزونهای خانه به دوش و آغازی بر یک پایان میخوانیم) چندان بین نسل جدید گیرایی ندارد و بیشتر جنبه احساسی و ادبی آن (مثل فتح خون و گنجینههای آسمان) بلد شده است؟
به نظرم دو دلیل در این جا قابل طرح است اولاً جریان نخبگانی انقلاب اسلامی نتوانست با بدنه مردم ارتباط خوبی برقرار کند و مفاهیم را به شکل صحیح به آنان منتقل کند، از طرفی هم اولویتهای جناح حزباللهی دیگر تفکر و اندیشه نیست. درگیری با روزمرگی چندان سنخیتی با تفکر ندارد چرا که تفکر فراتر رفتن از عادات است و قرار است چیزی غیر از موارد کنونی را در نظر بگیرد. وقتی جامعه دغدغهاش روزمرگی باشد طبیعی است که حرفهای فکری آوینی و اساساً هر شخص دیگری چندان خریدار نداشته باشد و این سخنان غریب بیفتد.